آذوح: عبدالکريم شه بخش، زنداني سياسي ??ساله سني مذهب بلوچ در هشتمين سال حبس در تبعيد در زندان مرکزي اردبيل بدون مرخصي و برخورداري از رسيدگي پزشکي از بابت بيماري هاي «آسم، تورم و زخم ريه» با سرفه هاي خونين به سر مي برد. در مراجعات اين زنداني به بهداري زندان، به وي گفته شده بايستي هزينه «??? هزار توماني» داروها را براي تهيه از خارج از زندان بپردازد. درحالي که آقاي شه بخش در هشت سال گذشته به دليل زنداني بودن هيچ درآمدي نداشته و خانواده اش نيز در فقر ناشي از «بي سرپرستي» رنج مي برند. گزارش پيش رو شرحي است بر ? سال شکنجه و تبعيض مذهبي اين شهروند که به شغل چوپاني مشغول بوده و با اتهامات امنيتي به ?? سال حبس در تبعيد محکوم شده است.
عبدالکريم شه بخش فرزند نور محمد ?? ساله ساکن شهرستان خاش در استان سيستان و بلوچستان در تاريخ ??/?/???? به اتهام «همکاري با جندالله» توسط ماموران وزارت اطلاعات دستگير شد.
به گفته عبدالکريم شه بخش، وي چوپاني بوده و در کوه با عده اي برخورد کرده که از او آب و غذا خواسته اند و او «در راه رضاي خدا» به آنان آب و غذا داده است. اما پس از دستگيري ماموران اداره اطلاعات وي را مورد شکنجه قرار داده اند تا بگويد کساني که پنهان کرده کجا هستند.
يکي از شکنجه هاي وي بسته شدن به «تخت معجزه» و تحمل ضربات کابل يا تسمه به کف پايش بوده تا حدي که کف پايش مي شکافته و خون جاري مي شده است. با اين حال پاهاي وي را با پلاستيک بسته و باز هم مورد ضرب و شتم قرار داده اند تا وي از هوش رفته است. آقاي شه بخش با عمليات احيا و ماسک اکسيژن به هوش آمده است.
پس از بهوش آمدن، بازجويان برگه بازجويي «نوشته شده» به او داده اند و گفته اند چون بي سواد هستي بي گناهي ات را نوشته ايم و فقط انگشت بزن تا آزادت کنيم.
پس از يک ماه بازجويي در اداره اطلاعات، عبدالکريم شه بخش به زندان زاهدان منتقل شد. در اين زمان وي توسط ماموران زندان متوجه شد که اتهام وي را «همکاري با گروه ريگي» درج کرده اند.
وي در اين مورد به نزديکانش گفته بود: “وقتي اين را شنيدم تمام بدنم سرد شد. حتي بازجوها در اين مورد از من سئوال هم نپرسيده بودند که من پاسخي بدهم.”
بعد از گذشت چهارماه در جلسه دادگاه وي بار ديگر در مورد کساني که «در کوه ملاقات کرده» سئوال شده و دوباره توضيحات قبل را ارائه داده و سئوال ديگري از او نپرسيدند.
چند ماه بعد درحالي که آقاي شه بخش «منتظر آزادي اش» بود، حکم ?? سال حبس در تبعيد در زندان اردبيل با اتهام «اقدام عليه امنيت ملي از طريق همکاري با گروه عبدالمالک ريگي» به وي ابلاغ شد.
بعد از يک سال نگهداري در زندان زاهدان، در تاريخ ?? ديماه ???? حکم حبس اين زنداني در تبعيد به اجرا درآمد و به زندان مرکزي اردبيل منتقل شد.
آقاي شه بخش در اين مورد نيز نقل کرده: “وقتي وارد زندان اردبيل شدم انگار وارد يک زندان خارج از کشور شده بودم، من که زبان فارسي بلد نبودم حال بايد چطور با زبان ترکي کنار مي آمدم. اوايل به خاطر زبان خيلي سختي کشيدم و نمي فهميدم چه مي گويند و کسي هم نمي فهميد من چه مي گويم.
بعد از نگهداري ? ماهه در بند ? زندانيان سياسي به بند دو مشاوره منتقل شدم. به خاطر مذهب اهل سنت و طريقه نماز خواندنم سختي هاي بسياري کشيدم. توسط زندانيان حتي موقع وضو گرفتن مورد توهين قرار مي گرفتم تا اينکه يکي از زندانيان با انسانيتي که داشت دلش برايم سوخت و در بند اعلام کرد کسي با دين اين زنداني کاري نداشته باشد. بعد از ? ماه دوباره به دستور رئيس زندان به بند ? منتقل شدم.
نگاه مسئولين به بند هفت نگاه تبعيض آميزي است. از همه کلاس هاي مهارتي و فرهنگي محروم هستيم. موقع ملاقات با خانواده بايد با زبان فارسي صحبت کنيم. من که فارسي بلد نيستم چطور با زن و بچه ام فارسي صحبت کنم. وضعيت تلفن هم تعريفي ندارد زمانش بسيار محدود است طوري که تا مي گوييم سلام بايد خداحافظي کنيم.”
عبدالکريم شه بخش در «ماه رمضان» سال ?? به همراه سه زنداني سني مذهب ديگر توسط افسر نگهبان احضار شد، اما وقتي از بند خارج شدند حدود ?? الي ?? نفر از زندانيان بند ? مواد مخدر با تحريک مسئولين زندان به عنوان «دشمنان حضرت علي» مورد ضرب و شتم شديد قرار گرفت، به طوري که يکي از دندان هايش شکست و چشم، صورت و جاي جاي بدنش کبود شد.
حتي يکي از کارمندان اين زندان با نام «قلي زاده» که پدرش در درگيري با گروههاي مخالف کرد کشته شده بود، به زندانيان گفته بود “پدر مرا اينها کشته اند، انتقام پدرم را از اينها بگيريد. ماهم گزارش نمي کنيم و افسر نگهبان هم هماهنگ است”.
اين زنداني سياسي در مدت ? سال گذشته از مرخصي محروم بوده، از بيماري هاي آسم، تورم و زخم ريه» رنج مي برد. وضعيت جسمي وي و عدم درمان مناسب باعث شده وي همواره سرفه هاي خونين داشته باشد.
در مراجعات آقاي شه بخش به بهداري زندان، به وي گفته شده “داروي تو موجود نيست و بايستي با هزينه اي که به ما ميپردازي برايت از خارج زندان تهيه کنيم، چون سازمان زندان ها هزينه درماني تو را به دليل جرم ات پشتيباني نمي کند”. اين پاسخ مسئولين بهداري و درخواست هزينه درحالي است که عبدالکريم شه بخش در هشت سال گذشته به دليل زنداني بودن هيچ درآمدي نداشته و خانواده اش نيز در فقر ناشي از «بي سرپرستي» رنج مي برند.
يک منبع نزديک به اين زنداني در اين باره به گزارشگر هرانا گفت: “تنها داروي موجود در بهداري، اسپري اکسيژن براي آسم است که آن هم فقط براي رفع موقتي نفس تنگي کافي است. هزينه داروهاي وي تنها ??? هزارتومان است. اما نه زندان تقبل مي کند و نه خودش و خانواده اش توان پرداخت چنين هزينه اي را دارند.”
عبدالکريم شه بخش در مورد وضعيت زندگي خانواده اش پس از دستگيري وي نيز گفته است: “من چوپان بودم، ??-?? راس گوسفند داشتم. اما بعد از دستگيري، خانواده ام بي سرپرست شدند. گوسفندها را يکي يکي براي تامين هزينه هاي زندگي فروختند. فرزندانم به دليل فقر از تحصيل بازماندند و الان هم دخترانم به سن ازدواج رسيده اند اما توانايي تامين جهيزيه را ندارند.”