این کتاب ترجمه ای است از کتاب ترکی «کسروی ایکی شخصیتلی اولاراق، یاریم میللیتچی توٌرک و تامام اینگلیسچی فارس» می باشد، کتاب، ابتدا نگاهی به حوادث زندگی کسروی دارد، و در این راستا تلاش دارد با درنظر گرفتن حوادث اتفاق افتاده در طول عمر او از یک طرف، و با مدنظر قرار دادن نوشته های او از طرف دیگر، نحوه تغییرات فکری او را در طول زندگیش بیان نماید، در قسمت های بعدی جهان بینی کسروی در ارتباط با زبان و دین مورد تفحص قرار داده، ضمنا چگونگی برخورد ملی گرایی ترکان آذربایجان نسبت به جهانبینی او مورد بحث قرار میگیرد.

در این کتاب تاریخها بر اساس سال شمسی داده شده است، سالهای میلادی با علامت (م.) و سالهای هجری قمری با کلمه هجری مشخص شده است

کسروی در سال ۱۲۶۹ شمسی (1890م.) در خانواده ای روحانی در حؤکمآوارا (حکم آباد) تبریز به دنیا آمد. نامش را «میراحمد» ‌نهادند. خانواده کسروی پشت در پشت به پیشه ملایی سرگرم بودند. سیداحمد فارسی و قرآن و مقدمات عربی را در مکتب آموخت نام اصلی او سید احمد حکم آبادی بود ولی بعدها او نام خانوادگی خود را تغییر داد ابتدا نبوی، سپس معنوی و نهایتا کسرَوی گذاشت. او درس ملایی خوانده و در 20 سالگی لباس آخوندی بر تن کرد، به خاطر طرفداری از مشروطیت مورد تکفیر و آزار و اذیت تعدادی از ملاهای آن زمان قرار گرفت، در 22 سالگی این لباس را کنار گذاشت، او زبان عربی را در حد عالی یاد گرفته بود، در سالهای 1299-1300 (1920-1921 م.) کتاب «تاریخ 18 ساله آذربایجان» و مقاله «اللغة الترکیه فی ایران» را به زبان عربی نوشته و در مجله العرفان صیدا به چاپ رساند.

کارهای ذکرشده خدمات مهمی برای مردم آذربایجان محسوب میشد ولی متاسفانه ملت ترک آذربایجان در این زمان بدلیل شرایط منطقه و پس از انقلابها و جنبش های پی در پی عملا از نفس افتاده بود و در دام شوونیسم فارس که بطور جدی و برنامه ریزی شده تحت حمایت انگلیسی ها و روسها بودند عملا از صحنه سیاسی کشور حذف شده بود، به این سبب کسروی بهره ای در قبال زحمات خود نبرد، در این دوره کسروی از یک طرف با بیکاری و فقر مجادله میکرد، از طرف دیگر چنانچه در لابلای زندگی پرفرازنشیب او دیده میشود در حرکات اجتماعی و ملی گرایی ترکان آذربایجان، با نوعی تردد و شبهه پیش میرفت و در عین حال با اکثر نیروهای وابسته به خارج روابط نسبتا نزدیکی داشت او دشمنان آذربایجان و آزادی، مثل صمدخان، مخبرالسلطنه، رضا میرپنج و کونسولخانه انگلیس را از نزدیک می شناخت و به دفعات مورد لطف آنها قرار گرفته بود.

با توجه به موارد فوق، تدریجا بعد از سال 1301-1304 (1922-1925 م.) تغییراتی در تفکرات او بوجود آمده و سپس علاوه بر تغییر ذهنیات او در ارتباط با سیاست زبانی و قومی، تغییرات شگرف دیگری نیز در دیدگاه مذهبی و دینی او پدید آمد. و بدین ترتیب به دوره دوم زندگی فکر خود وارد شد.

کسروی در دوره دوم زندگی فکری خود با تفکر تمام انگلیس گرای فارس ظاهر میشود، ابتدا کتاب « آذری یا زبان باستان آذربایجان » را می نویسد، کتاب کسروی بر پایه 4 دروغ بزرگ (شامل ترجمه های دروغین، تحریف تاریخ، ساختن تاریخهای جعلی برای ایران و اوستا، و  شعرهای بدون سند تاریخی) بنا نهاده شده است، از اینجهت آنها، دورغ نامیده میشود که کسروی آنها را دانسته و از روی غرض نوشته است، درعین حال نوشته های خود کسروی و دلایل متعدد دیگر دروغ بودن آنها را به روشنی ثابت میکند.

کسروی بعد از نوشتن کتاب فوق، به سرعت مدارج ترقی را در نزد فرهنگ شوونیستی فارس طی نموده و جوایز زیادی از جمله جایزه سلطنتی انگلیس را گرفت، از طرف دیگر در بین کلیه ادیبان و مورخین پانفارس مورد قبول واقع شد، بعد از این مرحله کسروی با الگو قرار دادن فردوسی و تفکرات او شروع به تحقیق و تدوین دینی جدید به نام پاکدینی نموده و به یافته های جدیدی رسید، کتابهایی مثل «آیین»، «ورجاوند بنیاد»، «شیعی گری»، «بهایی گری»، «صوفی گری» حاصل پژوهشهای او بوده است ضمنا مجله های پرچم و پیمان نیز توسط او منتشر میگردید که به نحوی دیدگاهای اورا در زمینه مسائل مطرح شده در کتابهای فوق الذکر را منعکس میکرد.

انتقاد او به دین شامل مواردی مثل : عدم اعتقاد رهبران دینی به حق انتخاب مردم، انجام کارهایی مثل سندسازی و جعل تاریخ، مخفی کاری، لعن و نفرین و ایجاد دشمنی، و سوءاستفاده از دین بوده است. کسروی در حالی این انتقاد ها را کرده، که خود او نیز در زندگی اش امتحان لازم را پس داده است، او با تکیه به فرهنگ مبتذل و غیر انسانی ساسانیان و ابتذال های فردوسی با نام پاکدینی، هر نوع سوء استفاده را در سایه چکمه های رضاخانی و استعمار انگلیس، انجام داد و همراه با این تفکرات، و در مقابل پست و مقام و حق معیشت ناچیز، حقوق یک ملت را به سخره گرفت و هرگونه اعمال دژخیمان پهلوی جهت نابودی و محو زبان و خود ترکان را توجیه نمود.

با توجه به مبانی گفته شده در این کتاب، مفکوره مطرح شده توسط کسروی در ارتباط با موضوع مبارزه با دین، یک جریان کاملا انحرافی برای مبارزه بوده، و چنین مسیری ما را از هدف اصلی ملی گرایانه دور نموده و به راههای انحرافی می کشاند و این نیز دقیقا به اهداف راسیسم فارس کمک نموده و مبارزه آزادیخواهانه را ضعیف تر میکند.

زندگی کسروی از یک طرف نشان داد که تغییرِ دین یک انسان نمی تواند او را از دروغگویی و بی صداقتی نجات دهد، و از طرف دیگر زندگی او نشان داد عامل اصلی در وحدت انسانها زبان بوده است و دین اگر با زبان هر ملت همراهی داشته باشد موجب وحدت ملی خواهد بود و در غیر اینصورت بیشتر موجب تفرقه خواهد بود.

کاش کسروی بجای ابداع دین جدید، کمبودها و نقایص و خرافات دین مورد انتقاد را در جهت تکمیل و بهبود آن، مورد بررسی قرار میداد، مسلما نتایج بهتری حاصل می شد.

برای دریافت این کتاب(ترجمه ی فارسی) از لینک زیر استفاده نمایید:

https://app.box.com/s/w3hvs1uw9t3ei3zgi89jpali2jnvgqtw

برای دریافت این کتاب به زبان ترکی از لینک زیر استفاده نمایید:

https://app.box.com/s/aactoix6tuvjtmfb9cxn6nykxaw2efby