درکشوری که همه چیز، ازجمله خوراک و پوشاک، ونحوه بیان، و احساس، و اعتقاد افراد سیاسی شده است، اشغالگران مسلماً با زبان مادری، و حتی بزرگداشت و در خواست قانونی آنهم، سیاسی، نظامی، و امنیتی بر خورد میکنند. این حساسیت توام با وحشت، بارزه اصلی حقانیت ما، و مشخصّه انکار ناپذیرِ پتانسلی است که ملت ترک دارد.
تفکر متعفن و نژادپرستانه، شوونیزم فارسی که ریشه آن پوسیده است، فقط با سرمایه ملت، حمایت استعمارگران، و در پوشش تزویر آمیزاعتقادات مذهبی ملتمان، شاخ و برگ مسموم خود را حفظ، و بارور میکند.
زبان مادری، به گواهِ جهان، عقل، و منطق، موضوعی سیاسی یا امنیتی نیست، بلکه تنها یک امر طبیعی و انسانی است. ما نباید، و نمیتوانیم اجازه بدهیم، که اشغالگران، به بهانه امنیت ملی، تمامیت ارضی، دخالت بیگانگان، و با تهمت پانیزه کردن مسئله، این نخستین حق طبیعی و انسانی ما را سرکوب کنند. طبعاً خود نیز نباید این فرصتها را بدشمن مهیا کنیم.
پنجسال پیش در چنین ایامی که در پیام "اوغوز بایرامی"، تکلیف تشکیل فراکسیون نمایندگان ترک را مطرح کردم، ایمان داشتم که این بذر بارور خواهد شد. ایمان من به حقانیت و ضرورت موضوع، و عقلانیت عمده مبارزان داخل بود.
اگر تصور کنیم که ما درطرح این موضوع، جو حاکم، خفقان، کنترل، محدودیتها، خطوط قرمز، و خطرات انجام این اقدام را نمیدانستیم، یا ذره ای تعامل و تحمل از جانب جلادان رژیم که اغلب عاملان لایعقل این ستم ملی هستند، توقع داشتیم، ساده لوحی است.
بحمدوالله، امروز می بینیم که در خواست معقول و منطقی ما، اثرات وجلوه هائی دارد.
ولی بهمان دلایل فوق هم، نباید امروز دو اصل مهم را فراموش کنیم:
1 - نباید ساده لوحانه تصور کنیم که نظام در برابر اراده ملی ما، یا اشتیاق نمایندگان مان (که از بین منصوبان مشخص و محدودِ آنها انتخاب شده اند) سر خم کرده است و در این حرکات دستی ندارد.
2 – نباید بدبینانه حکم برانیم که این ها همه سوپاپ اطمینان رژیم، ونمایشات مسئولین امنیتی است، و اراده ملتمان در عملکرد منتخبین دخالتی ندارد. یا آنها را صرفاً یک تبلیغات و کمپین انتخاباتی تلقی کنیم. اینها با مراعات تمام محدودیتها، خط قرمز ها و تعهداتی که دارند، ایثارگران ملت ما هستند. نیت ما طرح موضوع ما، در مجلس، دولت، و جامعه متکثر ایران است. بهر دلیلی که باشد "اخبار قوم آذری"، به "گفتمان ملت ترک" تبدیل شده است، و نه در اوراق داخلی جراید درجه چهار، که در پارلمان مملکت مطرح است.
سیزده سال پیش در تلویزیون "آنا یوردو"، با اتکا به فرهنگ روستایی خویش مثالی زدم. گفتم که آن باغ سیب را در نظر بگیرید، وقتی زمستان زایل شد و سرما رخت بر بست، بهار میرسد ولی هیچ چیز یکشبه اتفاق نمی افتد. اول در گوشه باغ، در پناه دیواری، درختی اولین شکوفه بهاری را تقدیم باغبان میکند. زمانی طول میکشد تا بروز شکوفه دوم را شاهد باشیم، کوتاهی بعد، یکی و یکی و یکی. از آن ببعد در ختان، همه در شکوفا شدن از هم پیشی میگیرند و انرژی و شور بی نظیری بباغ می افزایند.
اگر نیروی کودتائی که "دنیا از انجام آن عاجز ، یا مانع انجام آن است" در اختیار نداریم، و ملتمان هنوز مسلح و آماده انقلاب و جنگ نیست، باید باز به ملتمان برگردیم، بیداری آنان، و در محدوده امکانات روحی، و اعتقادی آنها دل بگماریم.
گوهری کز صدف کون ومکان بیرون است
طلب از گمشدکان لب دریا میکرد
ببینید، حتی با تمام بدبینی ها و نا باوری ها، از گوشه و کنار مملکت، جملاتی یا گفتاری از "همان منصوبین و مامورینِ دولتی که، ذاتاً دشمن ماست" پست میکنیم، کد میکنیم، شئر میکنیم. این، یعنی گفتمان ملت ترک، بهر نیت و اعتقاد، و ماموریتی که باشد، مطرح است. آیا ما میتوانیم همه آنها را ناشی از عشق به ملت بدانیم؟ خیر. آیا صلاح است ما همه را با جوب "عامل رژیم" برانیم قطعا خیر. این برخبرگان هوشیار، صالح، و معقول ماست که در داخل، با آنها، بخیر و صلاح ملی برخورد کنند و تصویر بزرگ را منظور بدارند.
میدانم آن سبکباران ساحلهائی که مثل من در، در فراغ و امن غربت نشسته اند، دانسته یا ندانسته به تور مادی یا معنوی بیگانگان افتاده، و در دریای رویا های خود، به سیندروم "حامد کارزای" مبتلا شده اند، همین امروز، انقلاب، تفکیک مرزها، و نزول اجلال ملوکانه در نظر دارند. ولی تا با وجهی مشترک و مقبول عامه، حساسیت و سمپاتی توده ملتمان را جلب نکنیم و همدردی آنها را بر نیانگیزیم، و فقط به هیجانات غشا خارجی ملت سرگرم، دلخوش، و قانع باشیم. نه این انقلاب، نه این تفکیک مرزها، و نه این نزول اجلال های ملوکانه عملی خواهد شد.
تکرار مجدد این واقعیت تلخ، ضروری است که در کشوری کثیرالممله، تحمیل زبان یک اقلیت نسبی که باعتبار تعداد متکلمین، عملاً دومین زبان کشور است، بر گرده هفتاد در صد مردم غیر فارس زبان، و تحمیل ناروای آن به کودکان معصوم این ملیتها، جنوساید فرهنگی است، و صرفاً برای استحاله و اسیمیلاسیون تحمیلی اکثریت مردم مملکت اعمال میشود. این جنایت، صرف نظر از جنبه های انسانی، عاطفی، تربیتی، و آموزشی یک جنایت محض ست، مضافاً مغایر و در تضاد با تمام قوانین و اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر، مصوبات سازمان ملل، و توصیه های یونسکو میباشد.
رفع این ظلم و بیعدالتی، نه امری سیاسی، نه امری فرهنگی، نه امری ملی، بلکه امری انسانی است که بر ذمه تمام انسانها قرار داد. و صد البته مسئولیت فعالین و نخبگان ملت ترک است که با تمام یکدلی و اتفاق در موضوع، ریشه فاشیزم ارتجاعی و انحصار طلبانه حاکمیت را بخشکانند.
زبان مادری و باز خوانی تاریخ، دو وظیفه اصلی مبارزان امروز است.
و من الله توفیق، و علیه التکلان...
دکتر علیرضا نظمی افشار
کنگره ترکان ایرن