باسات

باسات در اسطورۀ باست و تپه گؤز رمزی از مبارزان حرکت ملی آزربایجان است. این حقیقت که باسات در کودکی «گم» می شود و با کمک شیرها بزرگ می شود، اما تپه گؤز به داخل ایل اوغوز نفوذ می کند و توسط انسانهای ایل بزرگ می شود، در تاریخ پردرد آزربایجان نیز دیده می شود. از دویست سال پیش و بعد از شکست آزربایجان در مقابله با روسیه تزاری و دو تکه شدن مام وطن، نخبگان و اندیشمندان ملت تورک آزربایجان به فکر چاره افتادند اما به جای این که راه درست را که تکیه بر ملیت تورک خودشان بکنند و با عثمانی علیه دشمن مشترک صلیبیشان (روسیه، انگلیس، فرانسه و غیره) متحد شوند و به اصالت طبیعی و خدادادی تورکی شان بازگردند، با عضویت گله ای در لژهای فراماسونری که مبلغ و تئوریزه کنندۀ آریایی گرایی و نژادپرستی ایرانی ضد تورک و ضد عرب بود، راه بیراه مقابله با عثمانی و نژاد تورک و نژاد عرب را بر تکیه بر ایران گرایی آرایایی پرستانۀ ضد تورک و ضد عرب گرفتند و برای تاجیکهای ایران، که عده شان به مراتب کمتر از تورکها بود، هویت و تاریخ و نژاد برتر دورغین تراشیدند. مانقورتهایی که من، تحلیلگر حرکت ملی آزربایجان تا عمر دارم آنها را به خاطر این خیانت عظمایشان نخواهم بخشید و همیشه متنفر خواهم بود: جلال الدّین میرزای قاجار، میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا زین العابدین مراغه ای، میرزا عبدالرحیم طالبوف، حسین کاظم زاده ایرانشهر، سیّد حسن تقی زاده، محمود افشار، احمد كسروی تبریزی، صادق رضازاده شفق و دیگران که اسامی نحسشان را در کنار اربابان صلیبی فراماسونرشان به صورت مفصل و همراه با منابع متقن در کتابم «ایران یا ارن؟» صفحات 273 تا 281 نوشته ام. در این جا حیفم می آید که این چند صفحه را عینا از کتابم در این مقاله نگنجانم چون که تاریخ و چگونگی نفوذ تپه گؤز تورکخوار و تورک کش صلیبی ایران پرستی آریایی را د رچند صفحۀ این کتابم دقیقا مشخص کرده ام :

با توجّه به فاصلة بین كشف اوستا، یا بهتر بگوییم جعل و ساختِ یك اوستای قلّابی در هند در 240 سال پیش، در سال 1771 میلادی/ 1184 هـ.ق./ 1150هـ.ش. به تقریر موبدان پارسی هند و تحریر انكتیل دوپرون فرانسوی که توسّط سازمانهای مخوف و مخفی فراماسونری غرب و كمپانی هند شرقی بریتانیا، فرانسه و هلند متّكی به اساتید متبحّر استعمارگر دانشگاههای لندن، آكسفورد، كمبریج، منچستر، لایپزیك، آمستردام، لیدن، پاریس و ... صورت گرفت، تا به قدرت رسیدن رضاخان و تاجگذاری اش و تشكیل تیمهای ویژة مامور جعّال تاریخ و زبان و مكان (گذاشتن اسامی جعلی پارسی روی مكانهای جغرافیایی شهرها، رودها، كوهها و حتّی روستاهای بی شمار توركی در سراسر ایران و به ویژه در آزربایجان و خراسان) حدود 154 سال (یک و نیم قرن) طول می كشد استعمارگران كهنه كار با استادان عمدتاً یهودی و فراماسون مثل سر گور اوزلی،سر ویلیام اوزلی، سر جان ملکم، سر ویلیام جونز، رینولد الین نیکلسون، سر هنری راولینسون، ادوارد گرانویل براون مأمور رسمیِ نژادپرستِ  فراماسونر ضدّتورك و ضدّ آزبایجانی انگلیس که مأموریّت رسمی اش ایجاد اختلافات نژادپرستانه بین عناصر تورک با فارس به نفع عنصر تاجیک-فارس برای تضعیف تورکان و سلطنت قاجاریّه بود، تاماس واگر آرنولد، سر ادوارد دنیس راس (ر.ک. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج.1، صص32-33)، ژوزف آرتور دوگوبینو، هیوستین استوارت چمبرلین، گونتر، فردریش شلگل و برادرش آگوست ویلهلم شلگل، کریستین لاسن، ژوزف ارنست رنان، فردریش ماکس مولر، تئودور نولدكه، كلمان هور، اشمیت، هاید ماری کخ، رومن گیریشمن، دارمستتر، هرمان اته، آرتور كریستین سن، سر پرسی سایکس، ادوارد مایر، ژول مول، هانری ماسه، آ.ت. اومستد (نویسنده كتاب استعماری و پر از دروغِ «تاریخ امپراتوری پارس»)، گوستاو لبرشت فلوگل، هارولد آرتور لمب، ای. م. اورانسکی، ارنست هرتسفلد نویسندۀ «تاریخ باستانی ایران»، و استادش آندریاس آلمانی صلیبی (اساتید اوّلین گروه پانفارسهایِ آکادمیکِ دانشگاه تهران از جمله محمّد تقی بهار، ر.ک. سبک شناسی، ج1، صص مقدّمه-ج، و 80-81)، ویر گوردون چایلد نویسندۀ کتاب سر تا پا جعل «آریاییها»، پیر بریان فرانسوی نویسندۀ کتاب «داریوش امپراتور پارسی»، جان کرتیس و دونالد ویلبر نویسندگان کتاب دو جلدی سرتا پا جعل «تاریخ تمدّن ایران»، ویل دورانت، و.س. راستار گوایوا، هرن پاول، هاید، سر اوسلی، لومسدن، تونر ماکان، فریدریش روککرت، ژول مول، وولرس، لاندوئر، اتکینز، ژوکوفسکی، آ.کریمسکی،  هاگمان، استفان وستون، تولر رابرستن، هالیستین، فن استار کنفلس، هلن زیمرن، بگستون، راجرز، ویلیام استیگند، الاس گاندی، ورنر یانسن، رادوآنتال، آکسل اریک هرملین، ژوزف اروبلی، مودی، تیریاکیان ارمنی، بوم گارتن، ولادیمیر مینورسکی، و. هنینگ، میلر، و. هنری، و. گیگر، فردیناند یوستی، هوگو ماگاس، اسکارمان، البرت سوسن، آ. و. جکسون، هرزین، دُرن، ملگونوف، لریمر، ایوانف، هادراک، ب.و. میلا، آرتور اپهام پوپ و شاگرد استعمارگر جعّال تاریخش ریچارد ان. فرای آمریکایی، نویسندۀ کتاب پر از دروغ «عصر زرّین فرهنگ ایران» و صدها تن دیگر که به صورت نظام یافته به شرق شناسی، ایران شناسی، هندشناسی، شاهنامه پژوهی، اوستا پژوهی و پژوهش در جهت ارتباط دادن زبان و هویّت هخامنشیان و ساسانیان به تاجیکان دری زبان افغان و تاجیک که ایده¬ای از اساس و پایه دروغ و استعماری است، وقت كافی داشتند  كه فراماسون پروری كنند و مغز پر تعصّب نوچگان ایرانی پانفارس و فراماسون خود را پر از مجعولات پان آریائیستی كنند و بدین وسیله پایه های حاکمیّت سراسر جنایت و خیانت پانفارس پهلوی و جمهوری اسلامی ایران را در ایران محکم سازند. شاگردانِ آموزش دیدۀ نوکر استعمار فراماسونر و پانفارسی همچون: محمدعلی فروغی یهودی ایدئولوگ  نژادپرست پارس و تعلیم دیده در لژهای فراماسونری بریتانیا از پایه گذاران سیاسیت آریائیسم و فارسی گرایی دوران پهلوی(ر.ک. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج3، ص516 و مجلّه وارلیق، ویژه نامه مجموعه مقالات دکتر جواد هیأت،سال 28،بهار 1385، شمارۀ ویژه140، صص74-75) ، محمِد حسین اصفهانی یهودی، متخلّص به فروغی پدر محمّدعلی فروغی، محسن فروغی فرزند محمّدعلی فروغی (هر سه فراماسون) سیّد حسن تقی زاده (مانقورت ضدّ تورک ، استاد اعظم مادام العمر گراند لژ مستقل ایران عضو لژ بیداری و جزو هفت استاد تقاضاکنندۀ تأسیس لژ پر مهرۀ مهر. ر.ک. همان، صص521و531)، میرزا فتحعلی آخوند زاده آزربایجانی (ر.ک. همان،ج. 1، صص459 تا465، مانقورت ضدّ تورک و پارس پرست مشهور که از تئوریسینهای انقلاب ضدّ تورک و ضدّ آزربایجانی انگلیسی مشروطیّت بود و اساسی ترین ضربه ها را به هستی و هویّت تورکان در ایران زد. ر.ک. کثرت قومی و هویّت ملّی ایرانیان، صص46 تا47)، میرزا زین العابدین مراغه ای (مانقورت خائن به آزربایجان و تورکان ایران از تئوریسینهای اصلی انقلاب انگلیسی مشروطه، و از کسانی که تز دشمنی با تورکان و حکومت تورک قاجاریّه را در پوشش مدرنیسم و مبارزه با دسپوتیزیم (خودکامگی) و رسیدن به مشروطیّت پیش نهاد و با ساختن و پرداختن ترم سیاسی- فرهنگی جعلی «ملّت ایران» و با تبلیغ باستان گرایی جعلی استعماری غرب در ایران زمینۀ به قدرت رسیدن پانفارسهای نژادپرست در ایران را ایجاد کرد همان کاری که مانقورتهایی چون طالبوف و آخوندزاده کردند و تیشه به ریشۀ تورکان ایران و جهان زدند)، میرزا آقاخان کرمانی (خطرناک ترین فراماسونر ضدّ تورک و ضدّ عرب ر.ک. همان، صص 465 تا468)، میرزا عبدالرّحیم نجارزاده تبریزی طالبوف (مانقورت ضدّ تورک  یکی از چند تئوریسین اصلی انقلابِ ضدّ تورک مشروطیّت) ، اردشیر جی و شاپور جی (از فراماسونرهای خطرناک، مأموران  انگلیس ساخته و پرداخته از پارسیان یا زردشتیان هند، معلّمان خصوصی رضاخان پالانی قلدر برای قتل عام تورکان ایران به بهانۀ خواباندن شورش عشایر و یکپارچگی ایران و ایجاد امنیّت!!، جلال الدّین میرزای قاجار (مانقورت ضدّ تورک، فرزند کوچک و خودفروختۀ فتحعلی شاه قاجار، که به هوای رسیدن به تاج و تخت ایران پس از ناصرالدّین شاه، عضو فراموشخانۀ میرزا ملکم ارمنی ضدّ تورک و ضدّ عرب شد. نویسندۀ کتاب پر از جعل و مزخرف «نامۀ خسروان» با فارسی نغز (سره) و از بنیانگذران نژادپرستی فارس در ایران) ، میرزا آقاخان كرمانی، کمال الملک، ادیب الممالك فراهانی (مانقورت ضد تورک فراهانی)، حسن پیرنیا مشیرالدوله، سیّد محمّد طباطبایی، ملّای ضدّ تورک مشروطه خواه از خاندان اساساً ضد تورک و مانقورت سیّدهای طباطبایی (برای عضویّت چهار شخص اخیر در لژهای فراماسونری ر.ک. همان، ج.3 ص516)، سیّد جمال الدّین اسدآبادی(مانقورت ضدّ تورک ، فراماسون  نژادپرست مرموز و  ضدّ تورک با عضویّت در 9 لژ فراماسونری با 21 نام مختلف! برای شدّت وابستگی روحانیّون شیعه پارس به رهبری این فرد مرموز به لژهای فراماسونری انگلستان، فرانسه و روسیّه ر.ک. همان، ج1، صص359 تا422 که خواندن جزئیّات خیانتها و جنایتهای این فرد تعلیم دیده در لژهای مخوف لندن که همراه با تجاوز جنسی به او برای سنجیدن میزان وفاداری اش به لژهای فراماسونری یا عقده ای کردنش بوده و برگشتن او به ایران و عامل اصلی ترور ناصرالدّین شاه قاجار شاه تورک به دست شاگرد پانفارس و نژادپرستش میرزا رضا کرمانی شدنش، مو را از وحشت به تن انسان سیخ می کند.  مؤسس لژ سید جمال الدّین اسدآبادی که بعدها به لژ اسلام مبدّل شد و جایگاه روحانیّون حاکم جمهوری اسلامی ایران مثل علی خامنه ای (استاد اعظم لژ مزبور) ، علی اکبر بهرمانی (هاشمی رفسنجانی استاد اعظم)، مهدوی کنی (استاد اعظم)، سیّدمحمّد خاتمی، غلامعلی حدّاد عادل، علی¬اکبر ولایتی و همۀ سرانِ سیاه عمّامه و سفید عمّامه و بی¬عمّامۀ جمهوری اسلامی ایران، میرزا ملکم خان ارمنی فراماسونر بسیار خطرناک و مرموز بنیان گذار فراموشخانه و لژهای فراماسونری در ایران، یپرم خان ارمنی  کشندۀ ستارخان در پارک اتابک تهران، رکن الدّین همایون فرّخ (عضو لژ فراماسونری تهران، ر.ک. همان، ج.3، ص679)، حسین كاظم زادة ایرانشهر (مانقورت ضدّ تورک ) ، ابراهیم پورداود، ذبیح بهروز، مجتبی مینوی، محمّد قزوینی(مانقورت ضدّ تورک )، سیّد ضیاءالدّین طباطبایی، ملّای ملّازاد که تبدیل به برنده¬ترین شمشیر استعمار انگلیس در گرفتن حاکمیّت از تورکان قارجار و دادن آن به پانفارسها و استعمار ملّت آزربایجان و خفه¬کردن تمام نداهای آزادیخواهانه در ایران شد، رضا قلیخان هدایت (مانقورت و جدّ نژادپرست صادق هدایت نویسندۀ نژادپرست ایرانی)، جلال الدّین همایی، سعید نفیسی، محمدتقی بهار (ملک الشّعرای قلّابی ضدّ تورک دوران رضاخان پالانی)، محمود افشار (مانقورت ضدّ تورک  مؤسس انجمن «ایران جوان» و مجلّه آینده از مبلّغان نژادپرست پانفارسیسم در دوران رضاخان) ، ایرج افشار(مانقورت ضدّ تورک ) ، ابوالحسن حکیمی (استاد اعظم فراماسونری)، عبّاس اقبال آشتیانی، پرویز ناتل خانلری، غلامرضا رشید یاسمی، عبدالعظیم قریب، دکتر حسین فریور، سلیم نیساری، احمد کاویانپور، احمد كسروی تبریزی (مانقورت ضدّ تورک ، عضو انجمن سلطنتی بریتانیا و جاعل قهّار تاریخ آزربایجان مانقورت ضدّ تورک و پارس پرست مشهوری که با پیشنهاد اصطلاح جعلی و مانقورت پرور «آذری باستان» اساسی ترین ضربه ها را به هستی و هویّت تورکان آزربایجان در ایران زد)، ابراهیم پورداوود، علی اکبر دهخدا قزوینی(مانقورت ضدّ تورک ) ،ذبیح الله صفا (عضو نژادپرست لژ مهر که در کینه و دشمنی با تورکان ایران و جهان همتا ندارد. ر.ك. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج3، صص 541-543)، دکتر احسان یارشاطر (عضو لژ مهر ر.ک. همان،ج.3، ص680)، دکتر محمّد معین، دکتر صادق رضازاده شفق (مانقورت ضد تورک و رئیس کمسیون جغرافیایی و اصطلاحات فرهنگی فرهنگستان ایران در دوران رضاشاه کسی که سرپرست گروهی نژادپرست  فارس را بر عهده داشت که اسامی اصیل تورکی جغرافیایی مثل نام شهرها، رودها، کوهها، روستاها و دریاچه های کشور تورک نشین و تاریخی ایران را در سراسر ایران به اسامی جعلی و بی معنای فارسی تغییر داد مثلاً شهر قوشاچای که شد میاندوآب، آجی چای شد تلخه رود، خانا شد پیرانشهر، سویوق بولاغ شد مهاباد و ... در حالی که پانفارسهای ایران از نامیده شدن خلیج فارس به خلیج عربی نافشان را پاره می کنند انتظار دارند ما هویّت طلبان تورک ملّت آزربایجان در برابر این همه جعل و خیانت و جنایت بی پایان و بی نهایتِ فرهنگی نسبت به هویّت، موجودیّت و هستی و فرهنگمان سکوت کنیم! (ر.ک. ترکان  و بررسی تاریخ، زبان و هویّت آنها در ایران، صص26-30)  و علی اصغر حکمت (پانفارس نژادپرست اخیر، عضو سازمان فراموسونری تسلیح اخلاقی بودند. ر.ک. همان، ج.3، 467)، دکتر عبدالحسین زرّین كوب، دکتر محمّدجعفر محجوب، محمود بهمنیار (عضو لژ مولوی، ر.ک. همان،ص684)، دکتر عبّاس زریاب خویی (مانقورت ضدّ تورک ، عضو چهار لژ فراماسونری آفتاب و همایون و مهر و صفا)، عارف قزوینی (تورک ستیزِ بی اخلاق، ناجوانمر و بی حیای مشهور تات قزوینی با شعرهایی مشئوم در ضدیّت با تورکان ایران و به ویژه آزربایجانیها)، دکتر غلامحسین یوسفی، دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن، محمّدابراهیم باستانی پاریزی، شجاع الدّین شفا (نویسندۀ پرکار فراماسونر اسلام ستیز و کوروش پرست مشهور) و جلیل ضیاء بشرویه خراسانی  معروف به «بدیع الزّمان فروزانفر» (هر دو مهره اخیر عضو سازمان فراماسونری جمعیّت برادری جهانی به ریاست حسین علا وزیر دربار شاهنشاهی بودند. ر.ک. همان، ج.3، ص473)، ناصح ناطق، حسین گل و گلاب (که او را سرایندۀ شعرِ یاوه و مانقورت پرور «ای ایران ای مرز پر گهر» معرّفی می کنند ولی در اصل این شعر با همکاری گروهی از فراماسونرهای مشهور عضو فرهنگستان ایران دروران رضاشاه بوده نه سرودۀ یک نفر)، صدیق اعظم، متین دفتری، بهمنش، دکتر خان بابا بیانی، دکتر مستوفی، دکتر هوشیار، دکتر یحیی مهدوی، دکتر علی جلالی، دکتر صدیقی، قمشه ای، سید محمد جمال زاده، دکتر فخر ادهم، سیدرضا میرزاده عشقی، فرّخی یزدی، ابوالقاسم لاهوتی، ایرج میرزا، سلیمان میرزا اسکندری (مانقورت ضدّ تورک)، علی اکبر داور، عبدالحسین تیمورتاش (مانقورت تورک خراسانی)، فرج الله بهرامی، علی دشتی، سرهنگ حبیب الله شعبانی و سرتیپها: امیر احمدی، یزدان پناه، امیر طهماسبی، میرزا حسن مشیرالدّوله، میرزا حسین مؤتمن الملک، میرزا حسن مستوفی الممالک، دکتر محمّد مصدّق السّلطنه (مصدّق)، سیدّ حسن مدرّس، محمّد هاشم افسر، میرزا هاشم آشتیانی، سید ابراهیم ضیاء الواعظین، شیخ محمدعلی تهرانی، فیروز آبادی (برای مهره های ناسیونالیست اخیر ر.ک. کتاب تاریخ عصر پهلوی،: رضاخان میرپنج، منصور جدّی یئلسویی، تهران، انتشارات تکدرخت، 1391)، عبدالله مستوفی (استاندار نژادپرست پانفارس رضاخان پالانی در تبریز که سرشماری اهالی را «خرشماری» می نامید و اعمال و گفتار نژادپرستانه اش مایۀ شرم تاریخ بشری و مایۀ افتخار استعمار بریتانیا و پانفارسهای ایران است. برای شنیدن اعمال و سخنان این پارس  ر.ک. گذشته چراغ راه آینده است، صص 236-240 و نیز علل و شاخصه های تغییر زبان ترکهای تهران، صص 17تا 19). چهره های مرموز و بسیار خطرناک  و نژادپرستی چون جواد شیخ الاسلامی (راسیست مانقورت مشهور با تزهایی مشعشع برای محو هویّت و زبان کودکان معصوم تورک)، محسن پزشکپور، محمّدرضا عاملی تهرانی، علی¬محمّد شکری، علینقی عالیخانی، محمّد مهرداد و دیگر کادر رهبری حزب نژادپرستِ انگلیسی الاصل و منحوس پان ایرانیست، پرویز ورجاوند (از اعضای فسیل شدۀ حزب فاشیستی- راسیتی پان ایرانیست، نژادپرست فاشیستِ ذاتی ًضدّ تورک و ضدّ آزربایجان که دشمنی اش با تورکان ذاتی و جوهری است و ضمن تحریک تالشها برای تورک کشی! به محمد خاتمی رئیس جمهور وقت ایران که خود عضو فراماسونری است، برای قتل عام تورکان به بهانۀ پاسداری از ایران خط می داد)، پیروز مجتهدزاده، فیروز منصوری، غلامرضا سلیم، سیّد جعفر سجّادی، مهری باقری، علی قلی جوانشیر (مانقورت خائن به آزربایجان) دکتر جواد حدیدی، نصرالله پورجوادی، دکتر تورج اتابکی، دکتر رضا نور، دکتر جلال متینی، عنایت الله رضا، عبدالعلی کارنگ،کاوه بیات، حمید احمدی،خسرو ناقد، غلامعلی رعدی آذرخش، تقی ارانی، فاروق صفی زاده، سرگی آقاجانیان ارمنی، محمّد محمّدی (کیهان چاپ لندن)، دکتر جمال الدّین فقیه، غلامرضا انصاف پور، محمدرضا ابهریان، اسماعیل رفیعیان از مرند، منوچهر مرتضوی مانقورت از تبریز، پارسا و محمد امین ریاحی مانقورت از خوی، حسن انوری مانقورت و حسن احمدی گیوی مانقورت از خلخال، بهمن سرکاراتی مانقورت از قاراداغ (نمونه هایی از مانقورتهای خودفروخته آزربایجانی که روح خود را به گفتمان نژادپرستی استعمار پانفارس فروخته اند. مانقورتهای  خائن به آزربایجان و به نهضت بزرگ پیشه¬وری قهرمان. اینان ادامه دهندگان راه خیانتِ این مانقورتها بوده و هستند: مانقورتهای دیگر قدیم تر خیانت کنندگان به آزربایجان: ملک زاده هیربد تبریزی، علی صادقی تبریزی، صادق رضازاده شفق، محمد غنی زاده سلماسی، حسین کاظم زاده ایرانشهر تبریزی، میرزا مصطفی طباطبایی، احمد کسروی تبریزی، حسن تقی زاده، دکتر ارفع، تقی ارانی تبریزی و نیز منصور رستگار فسایی، سید عطاءالله مهاجرانی، فریدون جنیدی، دکتر احمدعلی رجایی، دکتر اسماعیل حاکمی والا، دکتر میر جلال الدّین کزّازی (اوستاد نژادپرستِ شکوه¬مند و فرمند و فرهمند و فرهنگ¬مند و فرهومند و هُژَبر و بس ستبر و سُتُرگ پانفارس!!!)، دکتر محمود فتوحی، دکتر لطفعلی صورتگر، دکتر احمد خاتمی، دکتر احمد تفضّلی، دکتر محمّدجعفر یاحقّی، دکتر حسن ذوالفقاری (از نویسندگان شوونیست و ضدّ تورک و ارمنی پرست کتابهای درسی زبان فارسی و ادبیّات فارسی ایران پس از انقلاب)، سیروس غفّاریان (پانفارس ارمنی پرست و ضدّ تورک ذاتی)، دکتر علی اکبر ولایتی (یکی از نژادپرست¬ترین  پانفارس مذهبی ایران، ضدّ تورک ذاتی نویسندۀ کتابهای درسی تاریخ و جعّال قهّار تاریخ ایران به نفع پارسها)، اسماعیل روزبه خویی (فرید) از مانقورتهای ضدّ آزربایجان و ضدّ تورک و هزاران پان ایرانیست و پانفارس نژادپرست و مانقورتهای تر از آنها، مانقورتهای حقیر و خودفروش و هویّت فروش، ضدّ آزربایجان، وطن فروش بی جیره و مواجب و بی ارزشی مانند داود دشتبانی سردبیر نشریّۀ کوروش پرست و خائن به آزربایجانِ «وطن یولی»، دکتر جلیل عرفان منش پانفارس جمهوری اسلامی ایران که روی تز مزخرف و جعلی «کوروش=ذوالقرنین» کار کرده و کتاب «کوروش و بازیابی هویّت ملّی ایرانیان، تحقیقی علمی دربارۀ پیشینه و کیستی ذوالقرنین» را با مقدمه¬ای از علی اکبر ولایتی نژادپرست ضدّ تورک نوشته و جریان «کوروش پرستی اسلامی» یا «تشیّع پارسی» را که در متن کتاب به آن اشاره شده است، به کمک علی اکبر ولایتی ضدّ تورک، تئوریزیه و ایدئولوژیزه کرده است. کتاب دیگرش «حیات معنوی ایرانیان» با مقدمۀ دکتر علی اکبر ولایتی است که حول همان محور یادشده می گردد و هزاران تن دیگر که ذکر نامشان اوراق بسیاری از این کتاب را به هدر خواهدداد. البتّه به این لیست باید مجریان و تحلیل گرایان سیاسی نژادپرست ضدّ تورک و ضدّ عرب و ضدّ اسلام تلویزیونهای سیاسی پارسی زبان ماهواره، تلویزیونهای استعماری صدای آمریکا و بی بی سی فارسی، تلویزیون ایران آریایی، تلویزیون پارس، تلویزیون اندیشه، تلویزیون کانال 1، تلویزیون ایران فردا، تلویزیون رادیو فردا، تلویزیون رها، تلویزیون سیمای آزادی (تلویزیون مجاهدین خلق ایران)، تلویزیون من و تو 1 را مانند «رضا پهلوی، کورش رادمنش، فرهنگ فرّهی، فرهنگ هلاکویی، احمد سلامتیان، ستّار دلدار، پری صفّاری، شایان کاظمی، مهدی فلاحتی، علیرضا نوری زاده، محمّد امینی، رضا فاضلی، بهرام مشیری، جمشد چالنگی، آرین وطن خواه، شهرام همایون، دخی عبدی، هومو آبرامیان ارمنی ضدّ تورک و ضدّ عرب و ضدّ اسلامِ صلیبی، فرود فولادوند، سیاک شجاعی، علیرضا میبدی، مهرداد پارس، ضیا آتابای، عنایت الله فانی از بی بی سی پارسی، محسن سازگارا، فرامرز فروزنده، بیژن فرهودی، ناصر انقطاع، مهرداد پارسا، هنگامه افشار، فرّخ پیرنیا، جعفر شجره، محمّد پروین، خسرو فروهر، سیامک دهقانپور، داریوش کریمی فراماسون با کلّیّه کسانی که به برنامۀ فراماسونی پرگار می آیند همگی با هم ضدّ تورک، ضدّ عرب و صلیبی و فراماسون هستند، رضا ضرغامی نویسندۀ کتاب مزخرف «کوروش کبیر» در آمریکا همکار تلویزیون صدای آمریکا، خداداد رضاخانی، نیکی اخوان، مسعود سفیری، عطاء الله مهاجرانی فراماسون، فرامرز فروزنده، سیاوش اوستا، و ... همۀ آنهایی که در این تلویزیونها تحلیلِ خبری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و غیره از ایران می کنند ولی حتّی یک کلمه و هیچ حرفی از ملّت مظلوم تورک آزربایجان و فعّالان ملّی قهرمان ما نمی زنند همگی با هم دشمن جان و ناموس و مال و خاک و زبان و هستی و کیستی ما هستند بلا استثنا و هیچ فرقی با نژادپرستان مذهبی فراماسونر حاکم بر ایران مثل علی خامنه ای، علی اکبر بهرمانی یا هاشمی رفسنجانی، محمّد خاتمی، احمد خاتمی، غلامعلی حدّاد عادل، علی اکبر ولایتی، احمد جنّتی، حسین شریعتمداری (کیهان)، مصباح یزدی، محسن رضایی، برادران فراماسون انگلیسی الاصل لاریجانی کلّهم اجمعین، تمامی اعضایِ نژادپرست و ضدّ تورک و ضدّ عرب و ضدّ اسلامِ فرهنگستان  و ضدّ تورک و ضدّ عربِ زبانِ فارسی که حتّی تدریس یک کلاس زبان تورکی را برای ملّت چهل و دو میلیونی تورک ایران و ملّت سی و پنج میلیونی تورک آزربایجان برای زبان جعلیِ فارسی و تمامیّت ارضی کشور جمهوری اسلامی ایران، خطرناک می دانند، تمامی اعضای مراکز تحقیقات استراتژیک جمهوری اسلامی ایران و امثالهم ندارند

به این لیست می توان اسامی بعضی از مانقورتهای بسیار خطرناک وابسته به وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی ایران را افزود که در حال حاضر  شدیدا در آزربایجان جنوبی فعّالند و هر از گاهی مقاله های شبه علمی در ضدیت با منافع ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی در سایتهای اینترنتی دولتی می نویسند که فورا چاپ می شود و ماشاءالله به بهای وطن فروشی در جمهوری اسلامی ایران اکثرشان دارای مشاغل پردرآمد و حقوق فراوان و رفاه کامل هستند: داریوش پیرنیاکان تهران، بهمن پیر نیاکان- تبریز،، حسین نوین رنگرز از اردبیل، عضو هیئت علمی دانشگاه محقق اردبیلی نویسنده خائن به آزربایجان در سایت آذریها، افشین جعفرزاده ارومیه با اسم رمز علی عجمی آذرآبادگانی ، پزشک و عضو هیئت دانشگاه علوم پزشکی تهران و مانقورتی بس خطرناک و عقده ای در ضدیت با ملت تورک آزربایجان و در خدمت به راسیسم ضد تورک فارس، لیلا حسینیان- مشکین شهر، هیئت علمی دانشگاه، محمد حسین داوری – میاندوآب، دبیر،جمشید هدایی- تبریز دبیر بازنشسته، بهمن فرهنگ- تبریز،دبیر تاریخ، ابراهیم آقازاد- ارومیه، دبیر، سعید دادگر- اردبیل، دبیر تاریخ، کیامهر فیروزی- خلخال، دبیر و پژوهشگر، اعتماد ناصری- تبریز، دبیر بازنشسته، کاظم آذری سیسی- تبریز، نویسنده خائن به آزربایجان در سایت آذریها، شهین پورحسین- تبریز، شاعر، رحیم نیکبخت- تهران، پژوهشگر تاریخ، محمدرضا ربانی، تبریز، روزنامه نگار، محمد طاهری خسروشاهی- تبریز، پژوهشگر، لطف الله خدایی- اردبیل، دکتری علوم سیاسی، عبادالله عباسی- تبریز، سرهنگ بازنشسته، ناصر همرنگ از اردبیل، نویسنده و روزنامه نگار مانقورتی در خدمت عبدانه و عبیدانه راسیسم تورکخوار فارس،حسین شفاهی – میاندوآب ، دانشجو، ناصر مطلبی- میاندوآب دامپزشک، امیر دیلمقانی- تبریز- دانشجوی علوم سیاسی،اشکان جم، تبریز- کارشناس حقوقی، امیر علیزاده- تبریز، علی نجفی- تبریز،احسان محمدی- تبریز، عادل زهتاب- تبریز،علی موسویان- تبریز،حامد فرشباف- تبریز،هادی علی پور- تبریز،میلاد اسکندری- تبریز،حجت مسلم زاده- تبریز، مرتضی اسدی- تبریز،حبیب باغی- تبریز،نادر ساعی- تبریز،سامان وطن شناسان- تهران، دانشجو، مهدی قسمتی- تبریز،سهند اینانلو- تبریز،دانشجوی دامپزشکی،بهزاد فرشباف- زنجان،فرید آیدنلو- ارومیه، داوود دشتبانی- پژوهشگر،علی خوش عمل- تبریز، وحید رنجبری- تبریز، محمد امیران- تبریز، بازاری،فرزاد حیدرزاده- تبریز، مهندس، مریم ناصری- اردبیل، مهدی اکبرزاده- اردبیل، رضا آذری- اردبیل، شهمیرزاد پهلوانی – تبریز، مهندس،امیر حسین جهانی- تبریز، دانشجوی علوم سیاسی، سعید ذرخورد، تبریز، کارشناس حقوق، علی رضا بابایی- تهران،ارسلان مغانی- اردبیل، پژوهشگر، احسان خواجه ای- تبریز، دانشجوی ارشد جامعه شناسی، میلاد مطیع- تبریز، دانشجو، مرتضی افشار- میاندوآب، دانشجوی ارشد،وحید کبیری، جعفر عباسی، ایوب صادقی، رضا دل جوان- تبریز، ناصر حسین پور، مهران سلطانی، وحید عمرانی، مجید علی زاده، رضا امیر فتحی- تبریز، بازنشسته، رضا سلیمانی- تهران، بازاری، محمد امیران- تبریز، بازاری، داوود محمدیان- تبریز، فعال اقتصادی و صنعتی، هادی شربیانی- تبریز، بازرگان، حجت الله کلاشی- اردبیل، کارشناس ارشد علوم سیاسی، محسن عالی زاده- اردبیل، دانشجوی مهندسی، سالار سیف الدینی- تهران، پژوهشگر، یوسف شکری- تبریز، گرافیست، کاوه امیری- تبریز، دانشجوی مدیریت صنایع، مهران پورجباری- تبریز،دانشجوی مدیریت صنایع، محمدفرید رضانیا- تبریز، حسابدار، اسماعیل مدرس- تبریز، بازنشسته، یوسف علیشاهی- تبریز،بازاری، مریم زارعی- تبریز، کتابدار، مهدی کاظمی- تبریز، متین مطیع- تبریز، مهدی رشیدی- ارومیه ، فعال فرهنگی، فرزین ذریه- تبریز- دانشجو، بیژن اژدری- تبریز،مهندس، علی شهبازی- اردبیل، دانشجو و... دهها مانقورت نخبۀ دیگر. البتّه نباید هرگز مانقورتهای خطرناکتری که خود عضو اطّلاعات رژیم جمهوری اسلامی هستند و سایتهایی مثل «آذریها»، «هویت، جستارهایی از موضع دفاع ملّی» و «ایران شمالی» را اداره می¬کنند افزود. مانقورتهای نشانداری چون «سیاوش دادگر»، و «رسول اردبیلی» و نیز مانقورتهای دیگری چون «عارف مسلمی کلخوران» و «کاظم آذری سیسی»، «علی قدسی» و... .

برای دیدن اسامی فراماسونرهای خودفروش پانفارس و پان ایرانیست و مانقورت که به مصداق شعر «گر حکم شود که مست گیرند/ در شهر هر آنکه هست گیرند» همۀ نخبگان، دانشگاهیان، سیاسیّون، ملّا- سیّدهای پانفارس و درباریان دوران پهلوی را به همراه شاه نژادپرست تورک کش (محمّدرضا) دربرمی¬گیرد و تنها ذکر نامشان دهها صفحه از این کتاب را اشغال خواهدکرد، (ر.ک. فراموشخانه و فراماسونری در ایران،1348، 3 جلد). در ضمن مرحوم اسماعیل رائین در انتهای ج. اوّل کتاب و در ذیل عنوان «پوزش و تأسّف» مطالبی می نویسد که معلوم می کند از طرف خیل عظیمی از پانفارسهای عضو فراماسونری در دوران پهلوی زیر فشار تهدید جانی و مجبور به سانسور بوده است. او می نویسد: «در چاپ دوم کتاب (چاپ اوّل در ایران به دلیل ندادن مجوّز در ایتالیا در سال 1968م. 1347ه.ش. چاپ شده است و نایاب است)، با کمال تأسّف مجبور شدیم فصل چهاردهم آنرا حذف کنیم... در همین فصل، اقدامات و عملیّات تنی چند از فراماسونهای زشت کردار که بازماندگان آنها هم اکنون (در سال 1969م. 1348ه.ش.) در لژهای ماسونی و سازمانها فعالیّت می کنند تشریح شده است که با کمال تأسّف ناگزیر به حذف قسمتهای مذکور در چاپ دوم گردیدیم و بدینلوسیله از هم میهنان عزیز پوزش می طلبیم» (ر.ک. همان، ج. 1 ص 691) در ضمن در مقدّمۀ همین جلد اوّل مژدۀ چاپ جلدهای چهارم و پنجم را که به احتمال زیاد علاوه بر اسامی فراماسونهای دوران پهلوی اسامی ملّایان و تئوریسینهایِ فراماسون حاکمیّت جمهوری اسلامی ایران را نیز دربر داشت می آورد که متأسّفانه او را در سال 1358ه.ش. 1979م. بعد از انقلاب اسلامی در دفتر انتشارات امیرکبیر به بهانه توهین به امام خمینی (ره) کشتند!! (ر.ک. همان، صص3 -4، «دربارۀ چاپ دوم کتاب»).

استعمارگران  اروپایی به ویژه بریتانیا  در  200 سال اخیر، از 1815م. سال چاپ تاریخ سرتا پا جعلی ایران به دست سرجان ملکم یعنی از دوران فتحعلی شاه قاجار تا کنون،  وقت کافی داشتند که با توسّل به جعلیّاتی به اسم علم زبان دری افغانی و تاجیکی را در مملکتی به اسم ایران که اسم آن تورکی و  اکثریّت جمعیّت آن را در هر زمانی تورکان تشکیل داده و می دهند، زبان رسمی و تحمیلی کنند و اقلیّت تاجیک دری زبان را به عنوان «انسان برتر آریایی با خون مقدّس و زبان پاک و سپند» در رأس امور سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی قرار دهند. در ضمن وقت کافی داشتند که سیاستهای استعماری  دولتهای مطبوعشان را در دانشگاههایشان تئوریزه کنند و به اسم علم و تاریخ و پژوهش علمی، خورد ما ملل بدبخت منطقه دهند؛ یعنی با افزودن عنصر پارس به دو عنصر قدرتمند تورک و عرب و پر کردن مغز نخبگان پارس را با کینه و نفرت از عربها و تورکان پر کرده، عنصری سگ صفت و دست آموز و مطیع و بی رحم و سراپا جعلی به نام پانفارس یا نژادپرست ایرانی درست کنند و با پیوند آن به اقلیّت دری زبان و تاجیک افغان و تاجیک تاجیکستان قدرتی بسازند و ایدئولوژی بپرورند که هنگامی که خودش را تعریف کند خودش را با تضادّ بنیادی اش با دو ملّت بزرگ منطقه تعریف کند چرا که هیچ چیزی برای گفتن ندارد: «من ایرانی ام؛ یعنی اصلِ اصلِ اصلِ آریایی ام! من متمدّن ترین، باستانی ترین، قویترین، فرهیخته ترین، نغززبان ترین، برترین و ترین ترینِ نژاد تمامی دورانهای جهان بودم!!! امّا عربها و تورکان تمدّنم را نابود کردند و خون پاک و سپند و زبان سره و مقدّس مرا آلودند! امّا اکنون پس از هزار و چهارصد سال من پارسم؛ یعنی ضدّ ترک و ضدّ عربم و تا هستم با ترک و عرب سیتزه خواهم کرد و این کیستی و شناسه و شناسنامۀ من و تنها عامل هستی ام است»! و با برافزودن این عنصرِ خطرناک پارس به دو عنصر اصیل قبلی (تورک و عرب) منطقۀ خاورمیانه و غرب آسیا را مدام در بحران نگه دارند و نفت، گاز، معادن، عتیقه جات، مغزها و ثروتهای مادّی و معنوی کشورهای مسلمان را راحت تر و بی دردسرتر غارت کنند. در ضمن وقت کافی داشتند تا با ارائۀ تئوریهایی خیالی و غرض ورزانه زبان دری افغانی و تاجیکی فارسی را به زبانهای فرضی هند و اروپایی، هند و ایرانی، سانسکریت، ایرانی باستان، پارسی باستان و امثالهم پیوند بزنند تا نکند خدای ناکرده کسی از ما استعمارشدگان در درستی تاریخ استعماری امثال سرجان ملکم شک کنیم. امّا با همّت فرزندان آزربایجان که از سابقۀ فرهنگ و اصالت و تمدّن 12000 ساله برخوردارند، دست استعمارگران رو شده است. در ایران فردا یا آزربایجان مستقل جای یاوه¬هایِ استعمارساخته در سطلهای  آشغال خواهدبود. استعمار نژادپرست و تاجیک پرست انگلیس که با وجود 360 میلیون تورک در جهان و دست بالا 60 میلیون فارس/ تاجیکِ دری زبان (که البته خیلی از آنان تورکان آسیمیله شده با سیاستهای موحش استعماری و هزاران ترفند  روانشناختی و پیشرفته در ایران و در قرن اخیر است نه کسانی که جدّ اندر جد فارس باشند)، تلویزیون بی بی سی فارسی راه می اندازد و علاوه بر این که نژادپرست بودن و پارس پرست (تاجیک پرست و دری زبان پرست بودنش را به عینه نشان می دهد)، مذبوحانه می کوشد به دنیا نشان دهد که ایران (با وجود 42 میلیون ملّت تورک و ملّتهای تورکمن، عرب، بلوچ، کورد، لر و ...)  پارس نژاد و پارس زبان است و می توان ایران و افغانستان (با وجود اکثریّت پشتون، هزاره و تورک اؤزبک در افغانستان) و تاجیکستان (با وجود چندین هزار تورک اؤزبک) را یکی انگاشت غافل این که ما ملّت بیدار تورک ایران و ما آزربایجانیها از این سیاست انگلیس و امریکا (تلویزیون صدای امریکا) بیزار و متنفّریم. به ویژه از این سیاست استعماری که غرب به سردمداری انگلستان و آمریکا شروع کرده است که عنصر کرد را نیز به سه عنصر تورک، عرب و پارس برافزاید و برای کردها نه از خاک استانهای ایلام و اصفهان و فارس بلکه استان آزربایجان غربی را پیشکش می کند تا علاوه بر تجزیۀ مهمترین و استراتژیک ترین بخش آزربایجان جنوبی و قطع ارتباط زمینی با کشور تورکیه قاراباغی جدید در این سوی ارس بیافریند همان گونۀ که روسهای نژادپرست  همراه حاکمیّت ضدّ تورک و پانفارس جمهوری اسلامی ایران با کمک مستقیمشان با قتل عام های وحشتناک در آن سوی ارس قاراباغ کوهستانی را بعد از این که کشور جعلی ارمنستان را با قتل عامهای مخوف اهالی ایروان و ... ساختند به ارمنیهای جنایتکار دادند. جالب تر این که روشنفکران و سیاسیون کرد نیز به این لالایی استعمار می خسبند و نشئه می شوند غافل از این که ما ملّت بزرگ آزربایجان به راحتی از خاک خودمان نخواهیم گذشت. خون خواهیم داد امّا یک وجب خاک؟ هرگز!

 

علاقه مندان برای اطلاعات بیشتر حتما کل کتاب را بخوانند:

http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=697

جالب این که مانقورتیسم که از دویست سال پیش در آزربایجان پا گرفت، ایران دوستی آریایی فارس پرست را که نوزادی شوم و اهریمنی و ناشناخته و مجهول بود به فرمان و توطئۀ سازمانهای مخوف فراماسونری صلیبی غربی که با سرمایۀ کمپانیهای هند شرقی بریتانیا (به طور اخص) و کمپانی های هندشرقی فرانسه و هلند تغذیه می شدند، شروع شد. در کتاب ایران و ارن به صورت دقیق سال ظهور این توطئۀ شیطانی را که از سالیان پیش و جعل اوستا شروع شده بود، 1815م. یعنی دقیقا 200 سال پیش و از زمان چاپ و انتشار کتاب تاریخ ایران نوشتۀ سر جان ملکم مأمور کمپانی هند شرقی و استاد اعظم فراماسونر بریتانیایی، نوشته ام که به نظرم تاریخ درستی باید باشد.

200 سال پیش تپه گؤز نژادپرستی ایرانی پارس پرست از شکم مادرش، استعمار صلیبی غرب مخصوصاً انگلیس بیرون آمد و در حالی که نوزادی شیرخوار و ضعیف بیش نبود با توطئۀ مادرش، استعمار صلیبی غرب و مخصوصا بریتانیا، با خیانت همان مانقورتهای عقده ای ضد تورک خودمان که تنها چند تن از آنها را در سطور بالا قید کردم، در میان ملت آزربایجان نفوذ کرد و توسط مانقورتها بالید و تنومند شد تا این که در سوم اسفند سال سیاه 1299 هـ.ش. / 1920م. امپراتوری صلیبی ضد تورک و ضد عرب انگلیس توانست اسبدار و مهتر حقیر و عبید و عقده ای خود رضا میرپنج پالانی تورکخوار را بر سر قدرت آورد. این دقیقا همان به قدرت رسیدن و رویین تن شدن تپه گؤز و حملۀ او به ایل اوغوز در غیاب باسات (روح ملی و قهرمانان حرکت ملی آزربایجان) در اسطورۀ بی نظیر باسات و تپه گؤز است و شروع تورکخواری هیولای تک چشم و نژادپرست ایران پرستی آریایی فارس مدار ضد تورک و ضد عرب. شکست جگرسوز حکومت ملی آزربایجان به رهبری پیشه وری به دلیل خیانت همین مانقورتیسم و نژادپرستی فارس گرای ضد تورک در میان ملت تورک بود و یکی از پیروزیهای تلخ تپه گؤز بر قوم اوغوز تا اکنون که باسات از سفر پهلوانی خود به میان ایل اوغوز برگشته است؛ یعنی مبارزان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان آرام آرام قدرت می گیرند و با شناختن نقطۀ ضعف تپه گؤزِ ایران فارس آریایی، یعنی «نژادپرستی و انسان ستیزی آن» با اتخاذ روشی درست و معقول و فرهنگی و مؤثر، خنجر مقدس آزادی و انسان دوستی و دموکراسی طلبی تورکی را درست بر چشم شیطانی خودپرست و دیگرستیز نژادپرستی ایرانی می زنند. دور نیست که باسات حرکت ملی، یعنی پاکترین، غیورترین، انسان دوست ترین و دلاورترین فرزندان ملت تورک آزربایجان سر تپه گؤز شیطان ایران آریایی را با تیغ الماس قیام همگانی ملی تورکان آزربایجان ببرند و خود و بشریت را برای همیشه از ضرر و زیان این اهریمن انسانخوار منحوس رها سازند. به امید آن روز

اوجالان ساوالان- شنبه 17/07/1395     08/10/2016

report