ازمدت ها پیش، در سایت های خارج از کشور مطالبی غرض آلود و دوراز واقعیت در زمینه نقش و اهمیت زبان فارسی در ایجاد وحدت و تفاهم بین ملت های ساکن ایران از جانب قلم به دستان شوونیست متعلق به ملت غالب، نوشته میشود. این قبیل نویسندگان و صاحب نظران بر آنند که در طول ده ها سال، زبان فارسی به مثابه زبان رسمی، به وحدت و همبستگی ملی مردم ایران یاری رسانده و در بین اهالی کشور که به زبان های مختلف حرف میزنند، تخم وداد و تفاهم پاشیده است. در رد این نظرات برتری طلبانه این شوونیست های مغرض وارونه نشان دهنده تاریخ معاصر ایران، لازم میدانم مطالبی به رشته تحریر در آورم. کسی نمی تواند انکار کند که در سرزمین پهناور ایران، ملت های مختلف که همه زبان های خاص خود را دارند، زندگی میکنند. گرچه نویسندگان شوونیست فارس زبان، در نوشته های غیرعلمی خود همواره به جای عبارت ملت، از عبارت "اقوام" استفاده می کنند، اما کیست که نداند میلیون ها آذربایجانی، کرد ، بلوچ، ترکمن و عرب ساکن ایران به هیچوجه قبایل و اقوام نبوده، بلکه ملتهای مختلف و متمایز از یکدیگرمی باشند. در حال حاضر، بیش از نصف هشتاد میلیون نفر جمعیت کشور را، ملت ها ی غیر فارس تشکیل میدهند.
+++++
از زمان به قدرت رسیدن رضا خان میر پنج در 3 اسفند ماه سال 1299 شمسی تا کنون، فشار و زورگوئی دو رژیم استبدادی حاکم در ایران، ملت های غیر فارس ایران را مجبور ساخته است که به زبان فارسی که برای آنها زبان بیگانه ای محسوب میگردد، در مدارس درس بخوانند . در طول نود و اندی سال گذشته، زبان فارسی در سرتاسر کشور زبان رسمی اعلام شده و در ادارات دولتی رتق و فتق امور همه جا به زبان فارسی بوده است. امروز کسی نمی تواند در این حادثه تاریخی کوچک ترین تردیدی داشته باشد که رضا خان را دولت انگلیس به دنبال شکست قرارداد ننگین 1919، برای پیشبرد اهداف استعماری خود در ایران، سرکار آورد. طراح واقعی کودتای سوم اسفند سال 1299 طبق اسناد غیر قابل انکار، همانا دولت استعماری انگلیس بود . بریتانیا با توسل به کودتا به سرکردگی سید ضیا روزنامه نویس مزدور و رضا خان افسر قزاق، کوشید پایه های تسلط خود را بر ایران، محکمتر ساخته و جلو سرایت کمونیسم را به این کشور همسایه شوروی و کشورهندوستان که آن زمان مهم ترین مستعمره انگلستان محسوب میشد، بگیرد. امپریالیسم سلطه طلب انگلیس برای پیشبرد این اهداف استعماری، به رژیمی سرسپرده و سرکوبگر در ایران نیاز داشت. بهمین جهت نیز طرح کودتا را ریخته و کوشید به دست رضاخان وسید ضیا، دامنه تسلط سیاسی و اقتصادی خود را در ایران تا حد امکان گسترش دهد. در دوران حکومت رضا خانی که به مدت بیست سال دوام داشت، در ایران نشانه ای از آزادی و دموکراسی وجود نداشت. در تمام این دوران، کمترین فریاد آزادیخواهی توسط عمال رضا خان در نطفه خفه میشد. یکی از کارهای بغایت ضد دموکراتیک رضا شاه، همانا تحمیل زبان فارسی به ملت های غیر فارس ایران بود. دلیل این اقدام غیر عادلانه و ضد انسانی چیزی جز محکم ترساختن اساس دیکتاتوری، افزودن بر قدرت دولت مرکزی و تحقیر و به باد سخره گرفتن زبان ها و فرهنگ های ملت های غیر فارس ایران نبود. از آن زمان تا کنون، همان سیاست غیرعادلانه رضا خانی از جانب دو رژیم ارتجاعی و تمرکز گرای پهلوی و جمهوری اسلامی در نهایت خشونت و در مغایرت کامل با اصول دموکراتیک، دنبال شده است. دیکتاتور ها همواره طرفدار تمرکز گرائی بی حد و حصر و مخالف سرسخت امکان دادن به رشد و شکوفائی زبانها، فرهنگ ها و آداب و رسوم ملت های تحت ستم در یک کشور استبداد زده چند ملیتی می باشند.
+++++
قلم به دستان شوونیست متعلق به ملت فارس، درنوشته های غرض آلود خود در زمینه نقش "تاریخ ساز" زبان فارسی در ایجاد وحدت و همبستگی در ایران، دروغ ها بهم بافته، سفسطه گری ها کرده ، آگاهانه بر روی حقایق آشکار، پرده ساتر میکشند. آنها چنین استدلال میکنند که در یک قرن گذشته، رسمی و سرتاسری بودن زبان فارسی، سبب تحکیم پایه های مودت و دوستی بین ملت های مختلف ساکن ایران شده و این ملت ها را بهم نزدیک تر ساخته است. در مغایرت کامل با نظرات کج روانه این " پژوهشگران" شوونیست متعلق به ملت غالب، باید گفت در نود و اند سال گذشته، تسلط و سروری زبان فارسی، نه تنها وحدت و مودتی بین ملت های ساکن ایران ایجاد نکرده، نه تنها آنها را بهم نزدیک تر نساخته، بلکه سبب بروز نفاق و کدورت روز افزون بین این ملت ها شده است . اینکه ملتهای غیر فارس ایران با زور سرنیزه وفرمان حاکمان زور گو، مجبور به قبول تسلط و یکه تازی زبان بیگانه ای شده اند ، نتیجه زیانبارش این بوده است که زبان و ادبیات و فولکلور و بطور کلی کولتور این ملت ها به نحو جبران ناپذیری، آسیب به بیند. ده ها سال ملت های غیر فارس ایران را از زبان مادری خود محروم ساختن، موجب بروز حس بیزاری و انزجار در بین ملت های غیر فارس ایران نسبت به زبان و ادبیات فارسی شده است. این روزها، در بین روشنفکران ملت فارس، اعم از راست و "چپ"، کم نیستند تعداد کسانی که به ملت های غیر فارس ایران به چشم حقارت نگریسته و فرهنگ و زبان آنها را کوتاه نظرانه، خوار می شمارند. این برتری طلبان قومی و ملی در نوشته های آکنده از دروغ خود ، ملت های غیر فارس ایران را هنوز هم که هنوز است در قرن بیست و یکم، قوم و اقوام نامیده و همه ساکنین ایران را یک ملت واحد بنام "ملت ایران" میدانند. از دید این جاعلین واقعیت های ملموس عینی، هشتاد میلیون ساکنین ایران علیرغم وجود زبانها و فرهنگ های رنگارنگ، ملت ایران نامیده میشوند، حال آنکه داشتن زبان مشترک، خود یکی از ویژگی های اصلی یک ملت واحد بشمار میرود. اگر درایران، زبان های مختلف رواج دارند ، ناچار ملت های مختلف هم، وجود دارند. بر خلاف ترهات و دروغ بافی های شوونیست های برتری طلب، ایران یک کشور چند ملیتی است که در آن بطور عمده، 6 ملت اصلی در سرزمین های جداگانه خود ، زندگی میکنند. در دوران ماقبل سرمایه داری مدرن، در نقاط مختلف جهان اقوام و قبایل زندگی میکردند و در هیچ جای دنیا از ملت و ملت ها نشانه ای وجود نداشت. با پیدایش و رشد سرمایه داری مدرن، ابتدا در اروپا در حدود پنج قرن پیش و بعد ها در نقاط دیگر جهان، از ترکیب و بهم پیوستن اقوام و قبایل مختلف، ملت ها ایجاد شدند. پیدایش و رشد ملت ها در ایران نیز از این قانون کلی مستثنی نبوده است. در ایران، امروز سخن گفتن از اقوام به جای ملت ها، چیزی جز عقب گرائی محض و برگشت به قرون و اعصار گذشته، نیست. اگر در ایران ، نه اقوام و طوایف، بلکه ملت های مختلف زندگی میکنند، طبیعته آنها همه دارای زبان و آداب و رسوم ویژه خود میباشند. با توجه به این واقعیت های مثل روز روشن، چرا باید در کشوری که بیش از نصف اهالی آن را ملت های غیر فارس تشکیل میدهند ، زبان فارسی عزیر دردانه باشد و بر زبانهای دیگر رایج در ایران، آقائی وسروری داشته باشد؟ چرا ملت های غیر فارس ایران، از ابتدائی ترین حق انسانی خود، یعنی خواندن و نوشتن به زبان مادری، محروم باشند.؟
+++++
به اینجا که میرسیم شوونیست های " چپ" و راست؛ "کارت برنده" خود را زمین زده، می گویند در یک کشوری که در آن "اقوام" و ملل مختلف زندگی میکنند، زبان مشترکی لازم است که این ملت ها را به هم وصل کند. از دید این شوونیست های متعلق به ملت غالب، زبان فارسی همان نقش زبان مشترک و ارتباطی را در ایران چند ملیتی، بازی میکند. در پاسخ این قبیل کوته نظران برتری طلب، باید گفت در یک کشور چند ملیتی، زبان مشترک به منظورایجاد پیوند و رابطه بین ملت های مختلف، از جانب همه ساکنین کشور با طیب خاطر، برگزیده میشود. حال آنکه، زبان فارسی درایران در 90 سال گذشته، نقش یک زبان تحمیلی و اجباری را بازی کرده است. در تمام این مدت، بدون توجه به خواست ملت های غیر فارس و با زیر پا انداختن ابتدائی ترین موازین دموکراتیک، زبان فارسی به مثابه زبان رسمی و سرتاسری، با زور سرنیزه بر این ملت ها ، تحمیل شده است . بهمین دلیل نیز وقتی میگوییم زبان فارسی زبان تحمیلی برای ملت های غیر فارس ایران می باشد، سخن بی ربطی نگفته ایم . زبان مشترک یا ارتباطی که از طریق دموکراتیک در یک کشور چند ملیتی تعیین میشود، با یک زبان تحمیلی، از زمین تا آسمان فرق دارد. در سرزمین وسیعی که در آن چند ملت دارای زبان ها و فرهنگ های مختلف در کنار هم زندگی میکنند، نقش زبان یا زبان های مشترک این است که در بین این ملت ها رابطه و پیوند اقتصادی و سیاسی برقرار کند . ملت های مختلف در این کشور چند ملیتی، در عین حال که در مدارس به زبان مادری تحصیل میکنند، زبان یا زبانهای ارتباطی را نیز فرا میگیرند. اصول دموکراتیک حکم میکند که در کشور های چند ملیتی، زبان یا زبانهای مشترک و ارتباطی را خود این ملت ها در توافق با همدیگر، با در نظر گرفتن موقعیت یا اهمیت این یا آن زبان مشخص، تعیین کنند. البته در دوران سرمایه داری مدرن، گرایش عمومی ملت ها جدائی از یک کشور چند ملیتی و تشکیل دولت های خودی میباشد. این نظریه را ایجاد دولت های مستقل فراوان در طول سال های بعد از جنگ جهانی دوم، به روشنی نشان میدهد. اما اگر اینجا و آنجا هنوز سرزمین هائی هستند که در آنها چند ملت دارای زبان و فرهنگ متفاوت خواهان زندگی مشترک در کنار هم می باشند، در چنین سرزمین های چند ملیتی، موازین انسانی و دموکراتیک حکم میکند که هر ملتی امور داخلی خود را به دست خود اداره کرده و به قول معروف، آقا بالا سرنداشته باشد. به عبارت دیگر در چنین سرزمین های چند ملیتی که از تعداد آنها هر روز کاسته میشود، تمام ملت ها در تمام زمینه ها دارای حقوق مساوی بوده و هیچ ملتی حق سروری بر دیگر ملت ها را ندارد.
+++++
این نوشته در زمینه تقبیح و رد زبان تحمیلی را میخواهم با یاد آوری از دوران حکومت فرقه دموکرات آذربایجان – از 21 آذر 1324 تا 21 آذر 1325 – به پایان برسانم . در یک قرن گذشته، در ایران، تنها درآذربایجان در دوران حکومت یک ساله فرقه دموکرات ، اهالی ترک زبان این خطه این امکان را به دست آوردند که به زبان مادری خود در مدارس تحصیل کنند . در این دوران پر حوادث، در سرتاسر آذربایجان زبان ترکی آذری جای زبان فارسی را گرفت و کتاب های درسی به زبان ترکی انتشار یافتند. دوران کوتاه حکومت فرقه، دوران رشد و باروری محسوس شعر و ادبیات ترکی آذری بود . نگاهی به کتاب های درسی در آن دوران به روشنی نشان میدهد که شعر و نثر گنجانده شده دراین کتاب ها در اغلب موارد، جنبه مترقی و آزادیخواهانه داشت و این درست نقطه مقابل آثار منظوم و منثور ارتجاعی مبتذلی بود که در کتابهای درسی به زبان فارسی، بخورد نوباوگان داده میشد. در آن سال تاریخی تحولات انقلابی و دموکراتیک در آذربایجان ، یکی از اقدامات مثبت فرقه دموکرات، متداول ساختن زبان ترکی در مدارس و ادارات سرتاسر آذربایجان بود که سخت مورد استقبال اهالی قرار گرفت. پس از مسلط شدن مجدد دولت مرکزی برآذربایجان، یکی از اعمال ننگین شوونیست های آزادیکش، بر پا ساختن مراسم رسمی کتاب سوزانی بود. در این گرد هم آئی های فرمایشی، هفتاد و اندی سال پیش در تبریز و دیگرشهرهای آذربایجان که در اشغال ارتش مهاجم شاه قرار داشتند، کلیه کتب و آثاری که در طول یک سال حکومت فرقه دموکرات به زبان ترکی منتشر شده بودند و از آن جمله کتابهای درسی مدارس، در میان شعله های آتش کینه و انتقامجوئی سوخته و به تل خاکستر مبدل شدند. مرداد ماه 1397