(توضیح: لزوم کار تشکیلاتی و فعالیت منسجم و هدفمند و ساختاری دیگر بر کمتر فعال حرکت ملی پوشیده است. همچنان که حفظ روحیه ی مستقل و داشتن تفکر انتقادی از الزامات و بایدهای یک فعال سیاسی است، همان قدر هم حضور در کار و نظام سیاسی/تشکیلاتی از اولیه ترین اصول فعالیت سیاسی در "هر" جامعه ای به شمار می رود.
اگرچه رژیم مستبد و فاشیستی ایران عرصه را بر فعالیت سیاسی تنگ کرده و هزینه ی حضور در احزاب سیاسی را به شدت بالا برده با این حال نباید از یاد برد که چه بخواهیم و چه نخواهیم، متاسفانه یا خوشبختانه، در دنیای معاصر و روابط سیاسی بین الملل این احزابند که قدرت بسیج توده ایشان معیار ارزشگذاری وزن سیاسی آن منطقه قرار می گیرد.
لزوم کار تشکیلاتی و دلایل آن موضوعی است مفصل که پیش از این نیز سالیان سال به بحث گذاشته شده و نقاط منفی و مثبت و نحوه ی تطابق آن با عرف و پیش زمینه ی سیاسی آذربایجان جنوبی مورد دقت قرار داده شده است. آذوح از ابتدای تاسیس خود در 1385 همواره تلاش کرده فرهنگ کار حزبی را اشاعه دهد و در این راه نیز به دفعات از سوی رژیم ایران مورد حمله، بازداشت اعضا و ... قرار گرفته است.
با تاکید بر نقش بی بدیل فعالیتهای سیاسی و علی الخصوص کار حزبی بر آزادی ملت ترک آذربایجان، همزمان با فرارسیدن روز دانشجوی آذربایجان، این مقاله مجددا بازنشر می یابد.
گوج، بیرلیکده دیر.....)
*************************
(خلاصه ای از چهار منبع)
جمع بندی و تلخیص:م.م
1- همانا این شبکه نمایندگان است که استخوان بندی آن سازمانی خواهد شد که برای ما لازم است: سازمانی به قدر کفایت بزرگ که همه کشور را فراگیرد، به قدر کفایت وسیع و هر جانبه تا اینکه تقسیم دقیق و مفصل کار را انجام دهد به حد کفایت استوار تا اینکه بتواند در هرگونه شرایط در هر نوع پیچ و خم ناگهانی کارهای خود را متوالیا از پیش ببرد، به اندازه ای نرم و چالاک باشد که از یک طرف بتواند در میدان باز مبارزه وقتی که دشمنی قوی پنجه تمام نیروهای خود را در یک نقطه گرد آورده خود را کنار بکشد و از طرف دیگر از سستی دشمن استفاده نموده و در همانجا و همان موقع که از همه کمتر منتظر حمله است بر او حمله کند. اما در مسئله ساختمان و ترکیب خود حزب لنین برآن بود که حزب بایستی از دو قسمت باشد: الف: از دایره محدود انقلابیون منظم کادر رهبری که در آن باید بیش از همه انقلابیون حرفه ای وارد گردند، یعنی کسانیکه به جز کار حزبی از هر شعل دیگری آزادند دارای حداقل اطلاعات لازم تئوری تجربه سیاسی و آموختگی سازمانی بوده و دارای هنر مبارزه با پلیس سیاسی باشند و ب: از شبکه وسیع شعبات حزب از توده کثیر حزب که از پشتیبانی و همدردی کارگران برخوردارند.
بدون سازمان استوار از رهبرانی که کار یکدیگر را بدون تامل دنبال می کنند هیچگونه جنبش انقلابی نمی تواند مستحکم باشد... هر قدر دامنه توده ای که خود به خود به مبارزه جلب می شود وسیع تر باشد، همانقدر لزوم چنین سازمانی بیشتر احساس می شود و این سازمان همانقدر هم باید محکم تر باشد... این سازمان باید عبارت از افرادی باشد که به طور حرفه ای به کار انقلابی اشتغال داشته باشند... در یک کشور استبدادی اگر در سازمان منحصرا افرادی شرکت کنند که به کار انقلابی مشغول و در هنر مبارزه با پلیس سیاسی دارای تخصص حرفه ای هستند، همانقدر هم به دام انداختن چنان سازمانی دشوارتر می گردد... بدون تئوری انقلابی نهضت انقلابی نمی تواند وجود داشته باشد، نقش مبارز پیشرو را تنها حزبی می تواند ایفا کند که دارای تئوری پیشرو باشد...هرگونه سر فرود آوردن در مقابل جنبش خود به خودی کارگری، هر گونه کوچک شمردن نقش عنصر آگاه و کاستی نقش مبارزه سازماندهی شده و هدفمند کارگران، به معنی تقویت نفوذ ایدئولوژی بورژوازی در کارگران است.
منبع: چه باید کرد؟
2-
وقتی میگوئیم داریم مبارزه میکنیم و یا فلان سازمان دارد مبارزه میکند بلافاصله در ذهن شنونده این سئوال مطرح میشود که برای چه؟ بنابراین " مبارزه " بدون هدف و برنامه مفهومی ندارد. مبارزه عبارتست از اعمال و تدابیری که منجربه تحقق اهداف وبرنامه های مورد نظرشود.اما ضروریست توجه داشته باشیم که تدابیر مبارزاتی نیز متنوع هستند و درارتباط با خصلت اهداف و برنامه و همچنین براساس شرایط حاکم در سطح ملی و جهانی اتخاذ میشوند. بعبارت دیگر، تدابیر مبارزه اجتماعی را میتوانیم از نظرعلوم سیاسی، جامعه شناسی و روانکاوی اجتماعی تعریف و تشریح کنیم و ضروریست که آنرا بطرز علمی بیاموزیم.
مبارزه میتواند بصورت انفرادی یا دستجمعی دنبال شوند. بعبارت دیگر، زندگی روزمره هرانسان تدابیری هستند که هر فرد برای تحقق امیال شخصی و اجتماعی اتخاذ میکند تا شرایط بقا و تکامل بخشیدن خود و همنوعانش و همچنین محیطی که در آن بسر میبرد را فراهم سازد. ازآنجائیکه انگیزه انسانها، محیط و شرایطی که درآن زیست میکنیم متنوع هستند و عوامل مختلف طبیعی، تاریخی و اجتماعی در روند زندگی انسان ها اثر میگذارند، تدابیری که برای تحقق انگیزه ها اتخاذ میشوند نیز متنوع خواهند بود. انسانها درطول تاریخ تدابیر مختلفی برای بقا و تکامل بخشیدن مناسبات خود اتخاذ کرده اند که این تجارب بمرور تبدیل به مقررات عام اجتماعی شده اند. مقررات عام مزبور را باید آموخت تا قادر باشیم دست به ابتکارعمل بزنیم.
مبارزه اجتماعی به انگیزه های مختلفی ارتباط دارد که تحقق آنها به شرایط معین و مشخص بستگی دارد. انگیزه های فردی و اجتماعی که از نظرعلمی قابل بررسی هستند و در شرایط معین سیاسی- اجتماعی و تاریخی قابل تحقق میباشند، مورد توجه ما میباشند. بطور مثال استقرار دیکتاتوری و استمرار بخشیدن این مناسبات سیاسی از مشکلات اساسی جامعه ایران محسوب میشوند.
استقرار دیکتاتوری موجب ایستائی و واپسگرائی مناسبات اجتماعی ایران بوده اند و مبارزات مردم تاکنون به نتیجه مطلوبی نرسیده است. بنابراین برای اتخاذ تدابیر مبارزه اجتماعی برعلیه استبداد و دیکتاتوری، ضروری است که بطور همه جانبه و علمی ازخصلت و ماهیت آنان شناخت داشته باشیم و از طرف دیگر ضروری است که دلایل شکست و ناکامی مبارزین ضد دیکتاتوری را نیز مورد ارزیابی قرار دهیم تا قادر شویم تدابیری که برای مبارزه اجتماعی آینده اتخاذ میکنیم، متناسب با انگیزه ها و اهداف مردم باشند تا از تکرار و بازتولید شکست های گذشته جلوگیری شود. در جوامع بشری عده کثیری بعلت آگاهی سیاسی و رشد وجدان اجتماعی شان حاضر نمیشوند با نظامهای دیکتاتوری مصالحه کنند و منافع اجتماعی را فدای منافع فردی خود کنند. معمولا درجوامعی که مردم آن از سازمان یافتگی و نهادهای دمکراسی خواهی برخوردار نیستند، ابتدا بخشی بزرگی از مردم دربرابر دیکتاتورها سکوت میکنند و رویدادها را با سوظن نظاره میکنند. اما اینگونه سکوت علامت رضایت نیست. مردم بمرور می آموزند که چگونه خودجوش و یا سازمان یافته در برابر دیکتاتورها ایستادگی و مبارزه کنند. در شرایطی که دیکتاتوری و ترور و اختناق حاکم میشود ابتدا تعداد محدودی از روشنفکران آگاه، دانشجویان و مبارزین سیاسی شجاعانه بطور علنی یا مخفی، سازمان یافته ویا با ابتکار فردی و خودجوش بمقابله برمیخیزند و مبارزه میکنند. و بمرور سایر اقشار مردم که سکوت اختیار کرده بودند بدنبال پیشتازان مبارزه حرکت میکنند و مبارزه اجتماعی علیه دیکتاتوری شکل می گیرد.
اینگونه تدابیر مبارزه اجتماعی را نافرمانی مدنی نیز می نامند. به این معنی که مردم با اشکال مختلف از همکاری بارژیم امتناع می ورزند. کم کاری در ادارات و کارخانه ها ، افشاگری، روشنگری درباره ماهیت دیکتاتوری در میان اعضای خانواده، دوستان ، در مدرسه، دانشگاه و کارگاهها و ادارات، و در هرکوی و محله به طرز گسترده و همه جانبه دنبال میشوند. با رعایت مسائل امنیتی، روشنگری و جلب پرسنل نیروهای انتظامی و ارتش دردستور کار قرار میگیرند تا آنان در شرایط ضروری از اجرای فرامین سرکوب اجتناب ورزند و برنامه های سرکوب و ترور رژیم دیکتاتوری را عقیم بگذارند و یا اطلاعات درونی رژیم را در اختیار نیروهای دمکرات بگذارند. و در شرایط سرنوشت ساز سیاسی، به نیروهای مردم و جنبش دمکراسی خواهی و مدنی بپیوندند.
جنبه های دیگر مبارزه مسالمت آمیز اجتماعی این است که افراد به ضرورت کار دستجمعی و سازمان یافته واقف میشوند و برعلیه دیکتاتوری بمقابله برمی خیزند. در جوامع مدرن و پیشرفته کنونی در جهان، مبارزات فردی به نتایج مطلوبی نمی رسند و ضروریست که افراد جامعه که دارای انگیزه های سیاسی و یا اقتصادی مشترکی هستند ابتدا تشکیلات و سازمان مطلوب خود را بوجود بیاورند و اهداف و برنامه های سیاسی و برنامه عمل مبارزاتی خود را برای کوتاه مدت و دراز مدت تدوین میکنند.
داشتن طرح و برنامه و چشم اندازسیاسی دارای اهمیت ویژه ای است. متناسب با هر طرح و برنامه سیاسی ضروریست که اتحادیه های صنفی، گروهای سیاسی، گروههای کار برای اجرای طرح و برنامه ها ایجاد شوند. باید همچنین توجه داشته باشیم که مسائل و مشکلات اجتماعی در سطح ملی و جهانی بهم گره خورده اند و بسیار پیچیده هستند. غلبه برمشکلات و راهیابی های مناسب سیاسی و اجتماعی از طریق یک فرد و یا یک جمع کوچک نه تنها امکاپذیر نمیباشد، بلکه خصلت ضد دمکراتیک نیز کسب میکند. لذا ضروریست که در هر گروه اجتماعی و تشکیلات سیاسی، رهبری دستجمعی اعمال شود و مسئولیت ها بدرستی بین مبارزین و کوشندگان اجتماعی تقسیم گردند و روابط انسانی سالم و مناسبات تشکیلاتی دمکراتیک و کارساز تنظیم شوند تا همه استعدادها بکار گرفته شوند تا تشکیلات و جنبش سیاسی کمتر دچار اشتباه و خطا گردد. همگام با این اقدامات ضروریست که امکانات مالی، تبلیغاتی و تکنیکی فراهم شوند، و گرنه مبارزه به انحراف کشیده میشود و یا از استمرار باز می ماند. تشکیلات سیاسی، جبهه یا جنبش دمکراسی خواهی مردم، موقعی میتوانند به پیروزی دست یابند و به نتیجه مطلوب برسند که از پشتیبانی مردم برخوردار باشند. مردم نیزموقعی به پشتیبانی یک تشکیلات یا جنبش دمکراسی خواهی برمی خیزند که به برنامه سیاسی، رهبران آن تشکیلات و جنبش اعتماد داشته باشند و از عملکرد و پیگیری آنان در مبارزات اجتماعی راضی باشند. عامل مهم دیگری که از نظر روان اجتماعی در جوامع استبدادی و دیکتاتورزده نقش ایفا میکند اینست که تشکل های سیاسی مخالف رژیم بتوانند در برابر دشمنان دمکراسی قدرت نمایی کنند. تشکیلات سیاسی و جنبش دمکراسی خواهی نیز موقعی قادرند قدرت نمایی کنند که با اقشار مختلف اجتماعی ارتباط داشته باشند و به اشکال مختلف آنان را سازماندهی کنند و قادر باشند باوجود ترور و اختناق در همه جا ابراز وجود کنند و نیروهای دشمن را کلافه و تجزیه کنند.
تکیه به فنون سازماندهی در شرایط ترور و اختناق، تلفیق مبارزره علنی و مخفی، توجه به امرسازماندهی گسترده و سراسری درجامعه، موجب تداوم و استمرار مبارزه و جلب هرچه بیشتر اقشارناراضی جامعه میشود و باین ترتیب شرایط اعمال قدرت متقابل اجتماعی نیز فراهم میگردد. قریب باتفاق سازمانهای سیاسی سنتی و رهبران آنها از مبارزات مسالمت آمیز درک نادرستی دارند. بی حالی و بی رمقی و فقدان قاطعیت سیاسی، عدم برخورداری از تشکیلات منظم و دمکرات را "مبارزه مسالمت "آمیز می نامند. باچنین بینشی گاهگاهی ابراز وجود میکنند و سپس درلانه های خودمی خزند. فقدان برنامه ریزی درازمدت برای استمرار بخشیدن مبارزه، عدم توجه به نقش زنان و جوانان، برقرار کردن روابط فامیلی و خانوادگی در تشکیلات سیاسی وموروثی کردن رهبری جنبش، باخاطرات تاریخی گذشته و گرامیداشت خاطره شهدا نیروی مردم را تلف میکنند. بینش و منش عقب مانده و ساختار تشکیلاتی فرسوده موجب میشوند که حتی در درون یک تشکیلات علیه همدیگر توطئه گری کنند. بهمین دلایل نیز جنبش های سیاسی هربار پس از چند جست و خیز احساساتی نهایتا با بحران و ناکامی مواجه می شوند.
تجارب تاریخی جهان و ایران نیز نشان داده اند که مبارزه مسلحانه و بکار گرفتن خشونت برای کسب و انتفال قدرت سیاسی، نهایتا موجب استقرار دیکتاتوری دیگری میگردد. مبارزه مسالمت آمیز باین مفهوم نیست که همه شبکه های تشکیلاتی، رهبران و مبارزان جنبش دمکراسی خواهی را به دشمن معرفی کنیم و دشمن را از همه تاکتیکهای مقاومت و مبارزه مطلع سازیم. همیشه شرایط سیاسی و تاریخی معینی ایجاب میکند که عده ای از مبارزین اولیه که نقش پیشگام در مقابل نظام دیکتاتوری را ایفا میکنند شناخته شوند و لذا بالاجبار بخش مهمی از فعالیت های آنان نیز علنی و شناخته میشوند. اما این بدان مفهوم نیست که این افراد همه ابتکارات سیاسی و تشکیلاتی خود را به روال سابق ادامه بدهند و برنامه های مبارزاتی را مواجه با مشکل سازند و مبارزین جنبش دمکراسی خواهی را از طریق تشکیلات بی در و پیکر به دشمن بشناسانند و قربانی کنند.
اگر اشکال اصلی مبارزه اجتماعی را" مبارزه مسالمت آمیز" فرض کنیم، سازمان دهندگان چنین مبارزاتی به ابتکارات گوناگون و به تدابیر دیگری نیزمتوسل میشوند تا روحیه نیروهای دشمن را تضعیف کنند و زمینه های ذهنی مساعدی برای بسیج هرچه بیشتر مردم فراهم سازند. این ابتکارات و تدابیر در خدمت تدابیر اصلی مبارزه اجتماعی قرارمیگیرند. مبارزه اقتصادی برای افزایش درآمد و مزد و فلج کردن امور مالی و اداری نظام دیکتاتوری ؛مبارزه تبلیغاتی برای افشای رژیم و تبیلغ برنامه و دیدگاههای جنبش دمکراسی خواهی؛ انتشار اسناد محرمانه رژیم و افشای فساد مالی و تبهکاری های رهبران نظام؛ ایجاد مراکز تربیت کادر و پژوهشگاههای ویژه بمنظور تربیت کارشناسان اجتماعی و پرورش کادر رهبری سیاسی بمنظور استمرار بخشیدن مبارزه و مقابله با نیروهای واپسگرا و برای تضمین مدیریت آینده جامعه و همچنین ارائه طرح وبرنامه برای نوسازی کشور.
هدف از مبارز مسالمت آمیز اینست که تدابیری اتخاذ شوند که انتقال قدرت سیاسی از نظام دیکتاتوری به نیروهای دمکرات و منتخب مردم بدون توسل به خشونت تحقق یابد. اما باید توجه داشت که مبارزه مسالمت آمیز مردم و نیروهای دمکرات موقعی به نتیجه میرسد که نیروهای مردم از قدرت سازمان یافتگی گسترده و همه جانبه ای برخوردار باشند و رهبران جنبش دمکراسی خواهی قادر باشند با بسیج و سازماندهی اقشار مختلف اجتماعی و ایجاد قدرت متقابل اجتماعی شرایط فرسایش و تجزیه نیروهای دشمن را فراهم کنند و آنرا بزانو در آورند.مبارزه مسلحانه یکی ازشیوه های مبارزه اجتماعی است که میتواند بعنوان تاکتیک یا استراتژی بکارگرفته شود. افراد و سازمانهائی که مبارزه مسلحانه را بعنوان استراتژی انتخاب میکنند، از فلسفه خشونت طلبی برای رسیدن به قدرت و برخورد با دگراندیشان جانبداری میکنند. چنین فلسفه و سیاستی عاقبت به دیکتاتوری می انجامد. اما نیروهای دمکرات جهان مبارزه مسلحانه را بعنوان تدابیر تاکتیکی که جنبه دفاعی داشته است برای تحقق اهداف مرحله ای خود بکار بسته اند که بطور نمونه میتوان از مقاومت مسلحانه نیروهای دمکرات اروپا در برابر نازیسم و فاشیسم نام برد. این نیروها ازچپ تامحافظه کار پس از تشکیل جبهه واحد ضدفاشیسم باشرکت درجنگ پارتیزانی موفق شدند که هیتلر و موسولینی را در اروپا شکست بدهند و پس از آن دوباره به رقابت پارلمانتاریستی و شیوه های مسالمت آمیز روی آوردند.
ساختارسازمان های سیاسی- نظامی هرمی شکل میباشد که با پذیرش دیسیپلین سیاسی– نظامی فعالیت میکنند. سازمانهایی سیاسی که مبارزه مسلحانه را بعنوان یک تاکتیک می پذیرند، میتوانند دارای شاخه نظامی مستقلی باشند که زیرنظر رهبری سیاسی- نظامی ویژه عمل کند. درهر مبارزه اجتماعی، تبلیغات از اهمیت ویژه برخوردارمیباشد. بدون کارزارتبلیغاتی مبارزه به نتیجه مطلوب نمیرسد. نیروهای دمکرات جهان درحال حاضر میتوانند با بکارگرفتن ایمیل، اینترنت، رادیو و تلویزیون، قدرت سانسور نظامهای دیکتاتوری را بشکنند و با افشاگری و روشنگری نیروهای مردم را بسیج کرده، در سازمان های مبارز متشکل سازند.
مبارزه میتواند به شکل علنی، مخفی و یا تلفیق این دو باشد. باید توجه داشت که مبارزه مخفی معمولا در شرایط ترور و اختناق سازماندهی میشوند. سازماندهی مبارزه مخفی الزاما بمفهوم طرفداری از خشونت نیست. بلکه تدابیری هستند که برای تحقق اهداف زیر اتخاذ میگردند: الف- کادرهای مبارز ازضربات دشمن درامان باشند؛ ب – با حفظ کوشندگان مبارزه، استمرار مبارزه تضمین شود؛ ج- با استمرار مبارزه نیروهای دشمن تجزیه و فرسوده شوند؛ د- از طریق سازماندهی مخفی، شبکه های سیاسی–مبارزاتی در سراسر کشور ایجاد میگردد تا نیروهای دمکرات بتوانند شرایط رهبری قیام سراسری مردم رافراهم سازند و همچنین قادر باشند پس ازفروپاشی دیکتاتوری از هرج ومرج و انتقامجوئی های خودسرانه جلوگیری بعمل آورند. رهبران جنبش دمکراسی با ایجاد شبکه های مخفی سیاسی- مبارزاتی قادرخواهند شد که ازخودشان، از کادر و از کوشندگان جنبش دمکراسی خواهی حراست بعمل آورند و مانع از شکست و ناکامی جبنش دمکراسی شوند و توده های مردم را به آینده امیدوار سازند.
معمولا هر سازمان سیاسی دارای برنامه و اهداف مرحله ای و کوتاه مدت و یا درازمدت و استراتژیک میباشد. بنابراین، ضرورت دارد که سازمان ها برای تحقق اهداف و برنامه های سیاسی کوتاه مدت و یا درازمدت خود، تشکیلات( سازمان) سیاسی متناسبی نیز بعنوان ابزار کار بوجود بیاورند. مبارزین سیاسی موقعی میتوانند تدابیر مبارزاتی خود را بکار اندازند که از ابزار تشکیلاتی متناسبی نیز برخوردار باشند تا به نتایج مطلوبی برسند. بدون سازمان یافتگی مردم و بدون سازماندهی مبارزه، کوشندگان سیاسی موفق نخواهند شد و مبارزه اجتماعی مردم نیز مواجه با شکست و ناکامی خواهد شد. باید همیشه مد نظر داشته باشیم در جوامعی که در آن آزادی و دمکراسی حکمفرماست، تدابیر مبارزاتی و فنون سازماندهی نیز باز، علنی و دمکراتیک خواهند بود. اما در جوامعی که در آن دیکتاتوری، ترور و اختناق حکمفرماست و مبارزه اجتماعی هنوز توده ای، سراسری و گسترده نشده اند، شیوه مبارزه و سازماندهی علنی را باید محدود کرد تا مبارزین سیاسی و تشکیلات کمتر آسیب ببینند.
در شرایط ترور و اختناق ضروریست که با ایجاد شبکه های سه تا هفت نفری در سراسر کشور مبارزین خود را سازماندهی کنند و تلفیقی از شیوه مبارزه علنی و مخفی در دستورکار قرار بدهند. این سیاست و شیوه کار تا زمانی ادامه می یابد که تشکیلات سیاسی مورد نظر قادر باشد مردم سراسرکشور را بطورگسترده برای قیام و قدرت نمائی در برابر دیکتاتوری به میدان بیاورد.
هم اکنون مشاهده میکنیم سازمانهائی که فقط به شیوه مبارزه علنی عادت کرده اند، رهبران و کوشندگان شناخته شده آنها تحت کنترل رژیم دیکتاتوری قرار دارند. تمام ارتباطات پست، تلفن، ایمیل و رفت و آمد به منازل آنان تحت نظر دستگاه های سرکوبگر رژیم قرار دارند و درحقیقت به مهره های سوخته ای بدل میشوند که اگر افراد مبارز دیگر به آنان نزدیک شوند به مخاطره خواهند افتاد. روند مبارزه و ضرورت رویاروئی با دیکتاتوری موجب میشود که عده ای ازمبارزین شناخته شوند. اما این امر مانع از آن نمیگردد که رهبران شناخته شده عاقبت اندیشی نکنند. رهبران علنی و شناخته شده جنبش باید سازمان و همرزمان خود را برای مبارزه ای سخت و دراز مدت آماده کنند و لذا در اتخاذ شیوه ها و تاکتیک های مبارزه و در شیوه های سازماندهی تجدید نظر کنند. اگر رهبران مبارزین سیاسی که از طرف رژیم شناخته شده اند از پوسته کنونی خود خارج نشوند و با چشم انداز درازمدتی مبارزه را برنامه ریزی نکنند، رژیم قادرخواهد شد که با تشدید بخشیدن سرکوب، جنبش را ناکام سازد.
هرشبکه سیاسی – مبارزاتی درشرایط ترور و اختناق میتواند از سه تا هفت نفرتشکیل گردد. چرا سه تا هفت نفر؟ هرشبکه تشکیلاتی-مبارزاتی وظیفه خواهد داشت که بطور مستقل در همه زمینه ها عمل کند. لذا باید حداقل از سه نفر تشکیل گرددکه بتوانند از عهده انجام امورخود برآیند. سه نفرتشکیل دهنده باید صاحبنظر، سازمانده، مبارز و دارای خصلت دمکراتیک باشند. یعنی درشرایط اضطراری و عدم دسترسی به رهبران کل جنبش، قادر باشند از نظریات سازمان دفاع کنند و آن را تبلیغ کنند. تشکیل دهندگان یک شبکه تشکیلاتی باید از شخصیت هائی تشکیل گردد که نسبت بهمدیگر و نسبت بمردم صادق و صمیمی باشند. درمبارزه برای استقرار دمکراسی چشم انداز روشنی داشته باشند. افراد تشکیل دهنده هرشبکه باید بیاموزند که چگونه امکانات مالی و تکنیکی و تسهیلات لازم برای استمرار مبارزه خود را فراهم کنند. ضروری است که به فنون سازماندهی در شرایط ترور و اختناق آگاهی داشته باشند و نه تنها خودشان را حفظ کنند بلکه در راه موفقیت مبارزه کوشا باشند.
بعبارت دیگرتشکیل دهندگان هر شبکه تشکیلاتی – مبارزاتی باید بیاموزند که خودکفا باشند. افراد هر شبکه تشکیلاتی که نقش سیاسی- مبارزاتی را برعهده میگیرند باید بین خود تقسیم کارکنند و هفته گانه و یا ماهیانه از نتایج کار خود جمعبندی بعمل آورند تا کمبودها و نواقص کارها را جبران نمایند. افراد تشکیل دهنده هر شبکه تشکیلاتی از حقوق مساوی برخوردارمیباشند و در مسائل اساسی با همدیگر مشورت کرده تصمیم گیری میکنند و رهبری دستجمعی را به اجرا در می آورند.
در شرایط ترور و اختناق ترکیب شبکه های تشکیلاتی نباید از هفت نفر تجاوز کند، زیرا ترکیب افراد هرچه بیشتر باشد، تضمین امنیت شبکه مزبور و حفاظت افراد مشکل است. گاهی اتفاق می افتد که یک فرد در اثر بی احتیاطی به خطر می افتد. در هر شبکه باید پیشاپیش چنین رویدادهائی را پیش بینی بکنند و مقررات و علامت گذاری خاصی را وضع کنند تا هر ملاقات و جلسه با رعایت مسائل امنیتی صورت بگیرد. درشرایط ترور و اختناق نباید با خوش خیالی و ناپختگی حرکت را بجلو برد.
افرادی که در جنبش دمکراسی خواهی شرکت میکنند ضروریست که بیاموزند ازخود، همرزمان خود و آرمانهای جنبش دمکراسی خواهی حراست بعمل آورند. یک مبارز دمکرات تنها کافی نیست که شجاع و مقاوم باشد، بلکه باید از توطئه ها و ترفندهای نیروهای ارتجاعی نیز آگاهی داشته باشد و با هوشیاری عمل کند. نیروهای دشمن همیشه رودررو و عریان عمل نمیکنند بلکه کوشش بعمل می آورند که ازضعف افراد و اختلافات درون تشکیلاتی جریان های سیاسی نیز بهره برداری کنند. نیروهای ارتجاعی گاهی با خشونت وگاهی در لباس دوست ظاهر میشوند. نیروهای دیکتاتوری با امکانات مالی، قدرت نظامی و تجهیزات تکنیکی پیشرفته وارد کارزار میشوند. نیروهای دمکرات جامعه با پشتیبانی مردم و با استعدادهای خلاق خود بمقابله برمی خیزند.
نیروهای دمکرات موقعی میتوانند تعادل قوا را بنفع خود تغیر دهند که رابطه ای ارگانیک ( سازمان یافته ) باتوده های مردم داشته باشند و به فنون سازماندهی و تدابیر گوناگون مبارزاتی تسلط داشته باشند. یکی از فنون مبارزه اجتماعی، شیوه مبارزه و مقابله با نیروهای سرکوبگر میباشد. افراد و تشکل های دمکرات باید کوشش کنند از شیوه های مقابله، ترفندها و حیله گریهای نیروهای سرکوبگر مطلع شوند و آنان را خنثی سازند. مبارزینی که از نظر پلیس ارتجاع شناخته نشده اند، هرگز نباید علنا با مبارزین شناخته شده تماس برقرار کنند. از تلفن منازل مسکونی خود برای گفتگو و قرارهای سیاسی نباید استفاده کنند. آگاه باشند که موبایل افراد شناخته شده قابل کنترل میباشند. مبارزین سیاسی هنگامی که جلسه دارند حتما باید تلفن همراه خود را خاموش کنند. زیرا از طریق کنترل امواج تلفن همراه، میتوانند محل و مکان تجمع آنان شناسائی و ردیابی شود. تا آنجائیکه امکان دارد مبارزینی که شناخته شده اند باید مبارزات و ارتباطات علنی خودرا محدود کنند. مبارزینی که ازطرف پلیس شناخته شده نیستند، درصورتی که در تظاهرات شرکت میکنند، باید از تاکتیکهای "مقابله موضعی و گریز" برای فرسایش و گمراه کردن نیروهای دشمن استفاده کنند.
نیروهای اطلاعاتی به آسانی میتوانند در سازمانهای سنتی فرسوده و بی رمق رخنه کنند و از آن طریق از برنامه های مبارزات علنی مطلع شوند. نیروهای سرکوبگر و ارتجاعی تلاش می کنند از ضعفها و جاه طلبیهای افراد، از شرایط نامناسب خانوادگی و روابط خویشاوندی و خصوصی افراد مبارز اطلاعاتی بدست آورند و برآن اساس برنامه ریزی میکنند. هر مبارزی باید درباره مکانی که زندگی میکند، با آدم هائی که معاشرت میکند، در محلی که جلسه میگذارد، از ابزاری که برای گذراندن امور خود استفاده میکند شناخت و آگاهی داشته باشد. مبارزین سیاسی که در شرایط ترور و اختناق فعالیت میکنند، نباید کنجکاو باشند که از اسامی افراد و مناسبات سایر شبکه های تشکیلاتی مطلع شوند. مبارزینی که در شرایط ترور و اختناق مبارزه میکنند میتوانند از طریق ایمیل و اینترنت و با رمزگذاری، امور شبکه های مختلف سیاسی–مبارزاتی را با همدیگر هماهنگ سازند.
منبع: فنون و تدابیر مبارزه و سازماندهی
3-
گاهی یک کنش انفرادی میتواند در سرنوشت یک مبارزه بزرگ اجتماعی تفاوت قابل توجهی ایجاد کند. اما در بیشتر موارد، ایستادگی و مبارزه را سازمان های مبارز پیش میبرند. سازمان های مبارز نیاز به ایجاد یا تقویت توانایی های خاصی دارند تا بتوانند به مبارزه بیخشونت بپردازند. در مرحلههای مختلف مبارزه، آنها باید توانایی اختفا (افراد، اشیاء، اطلاعات، پول)، پخش و گسترش (منابع حیاتی، و کنشهای بیخشونت)، و غافلگیری (با انجام اقدام هایی که از فرصت استفاده میکنند و تعادل دشمن را به هم میزنند) را داشته باشند. چنین سازمان هایی باید بتوانند حتی زیر فشار زیاد تصمیمگیری کنند و در عین حال بتوانند دیگران را برانگیزانند تا نقش های حمایتی گوناگونی را بر عهده بگیرند. آشکار است که جامعه را میتوان به شیوههای گوناگون برای مبارزه سازماندهی کرد. ما نمی گوییم که یک الگوی سازماندهی برتر و آرمانی وجود دارد. اما ما فکر میکنیم اگر بخواهیم مبارزه بیخشونت به خوبی پیش رود ، توان و انعطافپذیری سازمانی را باید در سه سطح متفاوت توسعه بخشید:
رهبری:
رهبری دارای نقشی دوگانه در مبارزه بیخشونت است: یکی این که تصمیم های مقدماتی که به مبارزه شکل میدهند را بگیرد، و دیگر اینکه به عنوان عاملی برای الهامبخشی، شجاعت، و روشنگری هدف مبارزه عمل کند. از آنجا که هیچ الگوی کلّی به عنوان بهترین مدل سازمانی وجود ندارد، شیوه خاصی نیز در دست نیست که به کمک آن بتوان بهترین ساختار رهبری سازمانی را در هر مورد خاص تعیین کرد. بسیاری بر این باورند که لازم است اشخاص فرهمند (کاریزماتیک) در رهبری مبارزه بیخشونت وجود داشته باشند. اما نمونههای فراوانی داریم که در آنها رهبرانی مانند گاندی، لخ والسا و آکینو به چشم نمی خورند.
در مواردی که افراد فرهمند به رهبری میرسند یا ناگزیر به پذیرش نقش رهبری میشوند، مبارزه میتواند از مزیت های احترام آنها و نیز نیروهایی که جذب مبارزه میکنند برخوردار شود. اما اگر به آنها اجازه داده شود بدون هیچ چالشی رهبری کنند، ضعف های شخصی آنها ممکن است به طور ناخواسته موجب ضعف جنبش شود. در عین حال کسانی که رهبری را بر عهده میگیرند باید بر اساس کارکردشان در زمینههای تصمیمگیری و انگیزهبخشی به افراد ارزیابی شوند. رایجترین شکل رهبری در مبارزه رهبری به شکل یک کمیته یا گروهی است که به آنها اختیار داده شده است که به جای تمامی سازمان تصمیمگیری کنند. این بدنه تصمیمگیری ممکن است مستقر در زیرزمین یا روی زمین، انتخابی یا انتصابی، در صحنه مبارزه یا در محلی امن در خارج باشند. شرط حیاتی این است که گروه تصمیمگیری باید بتواند به سرعت و هوشیارانه نسبت به شرایط متغیر واکنش نشان دهد و باید به اندازه کافی اقتدار و اعتبار داشته باشد تا بتواند تصمیم هایش را عملی کند. رهبران مبارز همواره در معرض سرکوب رژیم قرار دارند. احتمال دارد که آنان کشته، دستگیر، اخراج یا به لحاظ سیاسی خنثا شوند (به عنوان مثال از طریق رسوایی های ساختگی یا واقعی، استهزا، یا به خدمت دشمن در آمدن آنها). برای کاهش چنان خطرهایی، باید عمق رهبری را تقویت کرد. مسیر جانشینی رهبری باید مشخص شود. همه ردههای سازمانی، از بالا تا پایین، باید از استراتژی اساسی آگاهی داشته باشند. فراتر از همه، موفقیت مبارزه هرگز نباید به حساب دارایی شخصی رهبری نوشته شود.
یک شیوه دیگر، "رهبری" از طریق پیروی از یک طرح عملیاتی مشترک در بین واحدهایی که کمابیش به هم مرتبطند یا نیمه مستقلانه عمل میکنند انجام شود. هسته های خودبنیاد مبارز میتوانند به مبارزه بپردازند، بدون اینکه مدام با بدنه تصمیمگیری سازمانی در تماس باشند، مادام که طرحی که از آن پیروی میکنند به اندازه کافی جامع باشد و نیز به اندازهای انعطاف داشته باشد که بتوانند راهکارهایشان را بنا به شرایط محلی خاص تغییر دهند. هر یک از این شیوهها که برای رهبری مبارزه برگزیده شود، وظیفه اصلی رهبری همچنان این خواهد بود: تصمیم های استراتژیک اتخاذ کند و سازمان مبارز را بسیج کند.
سپاه عملیاتی:
سطح دیگر بازوی سازمانی سپاه عملیاتی است. این سطح کمابیش مانند رده افسران در ارتش است. کسانی که در این سطح سازمانی هستند مانند چسبی هستند که سازمان را یکپارچه نگه میدارند. سپاه عملیاتی را میتوان برای منظورهای خاص هر مبارزه سازماندهی کرد و آموزش داد، یا میتوان آنها را از ردههای میانی رهبری بخش هایی که در مبارزه مشارکت دارند به خدمت گرفت. این سپاه چهار کارکرد اصلی دارد. نخست، باید بتواند تصمیم ها و دیگر اطلاعات اساسی را در طول مبارزه به اطلاع نیروهای عادی جنبش برساند. برای مثال، این سپاه تصمیم هایی مانند تعیین روز اعتصاب همگانی، یا تغییر رفتار نسبت به دشمنان یا تصمیم به نپرداختن مالیات ها و جریمهها و نگهداری آن در صندوق امانت را به اطلاع بدنه جنبش میرساند. سپاه عملیاتی همچنین موضوع هایی مانند روحیه و رفتار احتمالی سربازان دشمن را نیز در هر زمان به رهبری گزارش میکند.
وظیفه سپاه عملیاتی تنها به اطلاعرسانی محدود نمیشود. این سپاه باید عامه مردم را در اجرای مبارزه بیخشونت هدایت و راهنمایی کند. روحیه مبارزان را باید تقویت کرد. باید به گونهای فعالانه از تغییر موضع هواداران و گرویدن آنها به مخالفان جلوگیری کرد، و در ضمن خائنان را شناسایی و شرمسار کرد. ماهیت شگرد کنش ها و اینکه چگونه کنش بی خشونت به هدف های مبارزه دست خواهد یافت را باید به طور مرتب برای مبارزان توضیح داد. سپاه عملیاتی همچنین به عنوان بازوی اطلاعاتی رهبری نیز عمل میکند. سپاه باید میزان توان جمعیت غیر نظامی را ارزیابی کند. سپاه عملیاتی باید بتواند حرکت دشمن را از قبل شناسایی کند تا تدوین کنندگان استراتژی مبارزه بتوانند اقدام های متقابل را طراحی کنند. در نهایت، باید گفت که سپاه عملیاتی کارش این است عملیات تخصصی که گاه گاه ممکن است بسیار هم خطرناک باشد را انجام دهد. وظایف دقیق سپاه عملیاتی بسته به هدفهای هر مبارزه خاص متفاوت است. این که این سطح سازمانی توسط چه سازماندهی باید داشته باشد در هر مبارزه تغییر می کند، اما یک چنین سپاهی باید آمادگی بر دوش کشیدن بار سنگین مبارزه را داشته باشد.
جمعیت غیرنظامی:
سومین سطح سازمانی مبارزه بی خشونت جمعیت غیرنظامی در تمامیت آن را شامل می شود. شهروندان عادی که به مبارزه بیخشونت میپیوندند کمتر از سربازان پیاده نظام ارتش قابل اتکا هستند، چرا که اینها یک توده بیشکلی هستند که در معرض فشارها و نفوذ طرف های چندگانهای قرار میگیرند. با این وجود، انتخاب گروهی توده های شهروندان عادی موضوعی تعیین کننده است. کودتا و اشغال نظامی بسیار راحت تر به اجرا در میآیند چرا که در آنها "قدرت مردم" به منصه ظهور نمیرسد.
هر دو سطح رهبری و سپاه عملیاتی باید طرحی تدارک ببینند تا از انجمن ها و سازمان های موجود استفاده کنند تا به آن وسیله مشارکت گستردهای را تأمین کنند. بحثی تاریخی در مورد اهمیت و امکان عملی بودن سازماندهی مبارزه تودهای به شکلی از پیش برنامهریزی شده وجود دارد. برخی اعتقاد دارند که خودجوش بودن برای موفقیت این شگرد مبارزه امری ضروری است، و این ویژگی به خاطر ماهیت خودجوش بودنش همه را از جمله استراتژیست های مبارزه غافلگیر می کند. گفته شده که صحبت از بسیج تودهها، حتی به شکلی داوطلبانه، در بهترین حالت چیزی جز کاری احمقانه نیست، و در بدترین حالت صدمه به خودی خواهد بود. اما برخی بر خلاف این نظ عقیده دارند شبکهها و سازمان های موجود را میتوان فعال و مجهز کرد و در خدمت هدفی خاص در آورد. این دیدگاه مبتنی بر این واقعیت است که بسیج تودهها برای مبارزه مدنی امری است که اتفاق می افتد، و چنین امری به این دلیل روی میدهد که اخزاب کاری می کنند که اساسا نتیجه ای خاص به ثمر برسد.
خطرات سازماندهی:
فرصت طلبان، کسانی که میخواهند بدون پرداخت هزینه از درگیری ها بهرهای ببرند، خائنان، هیجان زدگان گمراهی که از استراتژی مسلط سرپیچی میکنند، و میانجیگرانی که برای انجام معاملهای عجولانه و نسنجیده فشار میآورند. هر یک از این تهدیدها ممکن است که روحیه، پایبندی، و اثربخشی نهایی مبارزات را فرو کاهند. شاید مهمترین نقشی که سپاه عملیاتی باید بازی کند این است که تهدیدهای فوق را ازاین منابع دور کنند چرا که چنین تهدیدهایی هنگامی روی میدهند که تنش و فشار مبارزه به بالاترین حد میرسد. در مورد خائنین باید آنها را شناسایی و افشا کرد و به افراد در این باره هشدار داد. کسانی که میخواهند از جنبش بهرهگیری رایگان کنند را میتوان شرمنده کرد تا به مشارکتی هرچند اندک در مبارزه بپردازند، چنانچه بتوان نقشی بی خطر برای آنها در نظر گرفت. توان سازمانی در سطح های رهبری، سپاه عملیاتی، و فعالان عادی را میتوان درقالب انعطافپذیری، توانایی واکنش و پاسخگویی، و فراهم آوردن امکان های بیشتری برای سازمان مبارزاتی تعبیر کرد.
منبع: اصول مبارزه بی خشونت
آذوح