همان گونه که در طول سالیان شاهدیم پان ایرانیستها و پانفارسهای ضد تورک و ضد آزربایجان در طول سدۀ اخیر کوشیده اند، علاوه بر انسانهای فارس، انسانهایی از ملل غیرفارس را نیز مغزآلایی کرده به نژادپرستان پان ایرانیست و پانفارس ضد تورک و ضد آزربایجان تبدیل کنند. این مقاله مهم از استاد اوجالان ساوالان به این موضوع بسیار مهم و حیاتی و خطری که ملت تورک آزربایجان و حرکت ملی آزربایجان را از سوی شمال شرق آزربایجان جنوبی و سواحل خزر تهدید می کند؛ یعنی مسئلۀ تالشها و تاتهای پان ایرانیست و پانفارس می پردازد. سایت آذوح ضمن این که نسخۀ پی دی اف این مقاله طولانی را در اختیار خوانندگان محترم قرار می دهد، همگی خوانندگان محترم و مخصوصا دانشجویان را به خواندن آن دعوت می کند.
یاشایاسیز
این کتابچه ی ارزشمند را می توانید از لینک زیر دریافت نمایید. همچنین جهت رعایت حال کسانی که با مشکل دانلود روبرو هستند، عین مقاله در زیر درج گردیده است.
https://app.box.com/s/8e6en4y3qv163w8ytk0iwv72xfo86ooo
هشدار جدی به ملت تورک آزربایجان و فعالان حرکت ملی آزربایجان: مسئله تالشها و تاتهای پان ایرانیست ضد تورک و ضد آزربایجان جدی است
اوجالان ساوالان
مقدمه
در هفتۀ اخیر در یکی از کانالهای فضای مجازی، به حرکت ملی آزربایجان، در ذیل پستی به موردی تازه برخوردیم: فردی بددهن، بی سواد، هرزه درا و به شدت مغرض و کینه ای و نژادپرست و ضد تورک دارای عقده و کینه ای بی سابقه از ترک و آزربایجان و به شدت تهاجمی. به گمان این که این شخص از فارسهای پانفارس فاشیست راسیست ضد تورک و ضد آزربایجان است، طبق معمول ملت بافرهنگ و فهیم تورک آزربایجان، با او با ادب و منطق، وارد مکالمه و دیسکورس شدیم تا اگر امکان دارد، او را به راه بیاوریم که ما همگی انسانیم و ما به خاطر ابتدایی ترین حقوق بشری مان، با پانفارسیسم و پان ایرانیسم نژادپرست ضد تورک و ضد آزربایجان وارد مجادله شده ایم و ایران مال همه ملتهای ایران اعم از تورک و فارس و عرب و کورت و تات و تالش و گیلک و مازنی و لر و بلوچ و لک و لار و ... است و همه ما باید به حقوق بشریمان که در اعلامیه ها، منشورها و مصوبات سازمان ملل تصویب شده است برسیم و همه برابریم و ... که دیدیم نه، شدت عقده و کینه و کین نژادپرستانه اش فراتر از این حرفهاست و با اصل موجودیت ما تورکان در آزربایجان و کل ایران مشکل جدی دارد و مثل همه پانفارسهای پان ایرانیست راسیست ضد تورک و ضد آزربایجان عقیده دارد و فاش می گوید: «یا آذری مانقورت ضد تورک و ضد آزربایجان شو و یا از ایران گم شو یا بمیر یا خودم می کشمت»!
من که جزو مناظره کنندگان بودم، با این به اصطلاح کِیس راسیست مغرض بیگانه نیستم و در طول بیش از بیست و پنج سال فعالیتم، مواردی مشابه این را بارها دیده ام در مقابل نگاه از بالا به پایین نژادپرستانه اش و بی ادبیها و فحاشیهایش، اول خواستم بفهمم به اصطلاح چه قدر بارش هست و به زودی مثل باز شدن مشت همه بی سوادان در همان دو سه جمله اول، مثل همۀ پان ایرانیستهای پانفارس دیدم که هیچ چیزی جز شعارهای دهان پرکن و توخالی فردوسی کبیر، ایران بزرگ، نژاد آریایی، زبانهای ایرانی و امثال این خزعبلات رایج ندارد. اما چیزی که او را از پانفارسهای مکار که به هر حال با پولیتیک و سیاسانه وارد بحث می شوند و می کوشند در بدو امر، چهرۀ سیاه، نژادپرست، به شدت عقده ای و ضد تورک و ضد عرب و متعفن خود را در پشت نقاب «همگی ایرانی هستیم؛ همگی با هم برادر هستیم؛ همگی مساوی هستیم!» و امثال این خزعبلات مکارانه پنهان کنند، این یکی خیلی روحیه تهاجمی و بی محابایی داشت و علاوه بر این که با زشت ترین و ضد بشری ترین کلمات و القاب و جملات مثل «مغول میکروب»، «خون نجس مغول در رگهای شما است» و فحشهای رکیکی پارسی به خواهر و مادر و زن طرف مقابل که عموماٌ به سه کلمه ای که با حرف «ک» شروع می¬شوند ادا می شوند و قصد ندارم صفحه پاک نوشته ام را نجس کنم، به مقابله با منطق مکالمه من آمد و به خاطر این روحیه تهاجمی بی سابقه خیلی راغب شدم که با مناظره با او به وسیله پستهایی که می نوشتیم، بدانم که این طرف من اهل کجاست و چه هویتی دارد.
همین جا باید نظر خود را راجع به واردشدن فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان با پان ایرانیستهای پانفارس، یا به بیان بهتر فاشیستهای راسیست ضد تورک و ضدعرب فارس پرست ایران بیان کنم: همان گونه که شاهدیم میلیونها تورک حق طلب که نمی خواهند در زیر اشغال و استعمار فاشیسم راسیست فارس در ایران زندگی کنند، در فضای حقیقی و مجازی در طول بیش از سی سال قدرت گیری حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و سرتاسر ایران، میلیونها ساعت، با میلیونها پان ایرانیست پانفارس، اعم از فارس، مانقورت و غیرفارس (مانقورتها و جاهای ملل غیرفارس ایران)، مباحثه کرده و هنوز هم می کنند. نکتۀ جالب این که این مباحثه ها اصلاً و ابداً نتوانسته است که خللی در افکار و عقاید به شدت نژادپرستانۀ ضد بشری این موجودات ضد تورک، ضد عرب و ضد بشر ایجاد کند که هیچ، بالعکس چون سبب شده است که پان ایرانیستهای پانفارس، عمق بیداری شعور انسانی و ملی میلیونها تورک و عرب ایران را در طی این مباحثات و مناظرات به عیان ببینند، نفرت نژادی و کینۀ صلیبی ضد تورک و ضد عربشان را عمیق تر و جدی تر کرده است؛ به طوری که به پانفارس- مانقورتها (فارسهای پانفارس پان ایرانیست و مانقورتهای پان فارس پان ایرانست) قانع نشده اند و علاوه بر کورتها و ارمنیها، انسانهای زیادی از تاتها، تالشها، گیلکها و مازنیها را با افکار و عقاید به شدت متعفن و نژادپرستانۀ فاشیستی ایران پارس آریایی، مغزآلایی و ذهن آلایی کرده و آماده هجوم بی محابا به ما حق طلبان ملت تورک آزربایجان و سرتاسر ایران نمایند.
این اقناع ناپذیری و بی فایده بودن مباحثۀ علمی با پان ایرانیستهای پانفارس ذاتاً ضد تورک و ضد آزربایجان، برای اقناع آنها و دورکردنشان از ضدیت نژادپرستانه با ملتهای تورک و عرب، بنیان و پایه ای علمی و تئوریک دارد که به آن می پردازیم: رفتارهای نژادپرستانۀ پان ایرانیسم و پانفارسیسم ضد تورک و ضد عرب که اکنون در مقابل حق طلبان ضد استعمار صلیبی تورک و عرب در ایران عرض اندام می کند، اولا هرگز محصول یک سال و ده سال و حتی صد سال و دویست سال نیست، بلکه ریشه در هزار و چهارصد سال نژادپرستی عجمی، عرب ستیزی و تورک ستیزی است (مجوسیه، شعوبیه، باطنیه، تشیع شعوبی مجوسی فارسی). این تفکر همان گونه که شخص من در کتاب ایران و ارن و همۀ کتابها و مقالات و نوشته هایم تأکید کرده ام، توسط استعمار صلیبی انگلیس و لژهای فراماسونری استعمار صلیبی انگلیس در ایران دست کم در دویست سال اخیر، حدوداً از زمان نوشته و چاپ شدن کتاب «تاریخ پارس» از سر جان ملکم مأمور ارشد کمپانی هندشرقی بریتانیا و استاد اعظم گراندلژ فراماسونری لندن (سال 1815 م.) و نوچگان پان ایرانیست فراماسونش مثل میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکم خان ارمنی و دهها و صدها نژادپرست پانفارس- مانقورت، تفکر نژادپرستانۀ کلاسیک مجوسیه، شعوبیه، باطنیه و تشیع شعوبی مجوسی فارسی، در چهارچوب تاریخی جغرافیایی ایران دوباره تئوریزه و به ذهن انسانهای تاجیک و غیرتاجیک ایران تزریق شده است. به بیان دیگر هزار و چهار صد سال به طور اعم و دویست سال به طور اخص، از بنیان تفکر نژادپرستانۀ ضد عرب و ضد تورک پارسی- ایرانی می گذرد. در طول این دویست سال اخیر، میلیونها انسان تاجیک (فارس) و غیرتاجیک ایران، مغزشان، ذهنشان، روحشان با افکار خودبرتربینانۀ نژادپرستانۀ فاشیستی نژاد برتر آریایی/ ایرانی (بخوانید پارسی)، ایران بزرگ پارسی، تمدن و فرهنگ بی همتای ایرانی، ایران بزرگ و ایران بزرگ فرهنگی و امثال این توهمات آلوده شده است و این آلودگی ریشه در تاریخ ایران دارد.
مشکل بعضی از ما حق طلبان ملت تورک این است که تصور می کنیم که می توانیم این آلودگی جدی نژادپرستانه را که همان گونه که گفتیم حداکثر هزار و چهارصد سال و حداقل دویست سال قدمت و سابقه دارد، با یک ساعت، دو ساعت، یک روز، دو روز، یک هفته، یک ماه، یک سال و حتی ده سال و بیست سال و سی سال و چهل سال و ... از مغز و ذهن و وجود پان ایرانیستهای پانفارس، چه فارس، چه مانقورت و چه غیر فارس و مانقورت، بیرون کنیم و این مغز و ذهن و وجود انسانی را پاک و تمیز کنیم. من با تجربیات ارزنده حداقل بیست ساله در فضای حقیقی و مجازی باید بگویم و تأکید کنم که متاسفانه هرگونه مباحثه علمی، یعنی مباحثۀ مبتنی بر شواهد، اسناد و مدارک متقن علمی، با پان ایرانیستهای پانفارس ذاتاً ضد تورک و ضد آزربایجان فارس و غیرفارس، برای اقناع آنها و دورکردنشان از خودپرستی و نژادپرستی فارسی- ایرانی و ضدیت نژادپرستانه با ملتهای تورک و عرب به مصداق آب در هاون کوبیدن و گره زدن بر باد و پیمانه کردن آب با غربال است و این میخِ منطق و علم و حقیقتِ ما هرگز به دیوار بتنی ذهن و مغز و احساس پان ایرانیستهای پانفارس نژادپرست نرفته و نمی رود و نخواهدرفت. این نکتۀ بسیار بسیار بسیار مهمی است و خطاب حرف من، میلیونها جوان حق طلب تورک و غیرتورک در فضای مجازی و حقیقی است که با بنیانهای فکری و اعتقادی پان ایرانیسم پانفارس تضاد فکری و اعتقادی دارند و میلیونها ساعت از عمر گرانبهایشان و وقت گرانبهاتر از الماسشان را صرف این گونه مباحثه ها و مجادله های بیهوده می کنند. این نتیجه تحربیات یک فعال حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران در بیش از بیست سال مبارزه بی امان است: هرگونه واردشدن به مباحثه با این نژادپرستان بیمار روحی و روانی، به جز تلف کردن وقت و هدر دادن انرژی ارزشمند و غیرقابل بازیافت و جبرانمان هیچ ثمری، تکرار و تأکید می کن هیچ ثمری نداشته و نخواهدداشت. مگر این که و این «مگر این که» بسیار مهم و قابل توجه و دقت است: مگر این که این بحثها و گفتگوها در کانالها و گروههای اجتماعی خاص مثل تلگرام، فیس بوک، اینستاگرام و غیره در فضا و زمینه ای انجام شود که «همه اعضای آن کانال یا گروه» بتوانند محتوای این مباحثه ها را ببینند و بشنوند، «شاید/ احتمال دارد/ ممکن است» بتوان عدۀ قابل توجهی از غافلان تورک و غیرتورک (انسانهای فارس و غیرفارس) را که به سبب غفلت و ناآگاهی، و نه به صورت عمدی و دانسته، آسیمیله شده اند و به مرز مانقورت، پان ایرانیست و پانفارس شدن نرسیده اند، آگاه کرده و از افتادن به دام نژادپرستان پان ایرانیست پانفارس ضد تورک و ضد عرب و ضدبشر نجات داد؛ همین. به جای این تلاش و کوشش کم ثمر، ما باید فقط و فقط و فقط با استراتژی حمله، بر تولید محتوا دربارۀ تفکرات خودمان، برنامه های خودمان و ترسیم و تبیین و تحلیل و ارائۀ برنامه ها، راهکارها، نقشه ها، آرمانها و اهداف و جهان بینی انسان دوستانۀ ملی خودمان بپردازیم و کاری کنیم که این نژادپرستان به فکر دفاع بیفتند. این مقالۀ ما، دقیقاً با همین هدف رسیدن به «شاید/ احتمال دارد» طلایی که ذکر کردیم و مهمتر از آن به قصد بیدارباش دادن و هشدار به ملت تورک آزربایجات نسبت به خطر تالشها و تاتها و گیلکها و مازنیهای پان ایرانیست پانفارس ضد تورک و ضد آزربایجان، نوشته شده است. و گرنه خیلی خیلی خیلی خوب می دانیم که اقناع و بر سر عقل و حق آوردن نژادپرستان پانفارس- مانقورت اساسا غیرممکن و محال ممکن است. پایه و بنیان نظری و علمی این بحث ما این است که متاسفانه ما فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و سرتاسر ایران، با استراتژی دکارتی که داریم، چنین گمان می کنیم که می توان با استدلال و استناد به مدارک، اسناد و شواهد متقن عفونت نژادپرستی ضد تورک، ضد آزربایجان، ضد تورکیه و ضد عرب را از مغز و ذهن نژادپرستان پاک و آنها را به انسانهایی، نه حق طلب، بلکه حداقل بی طرف تبدیل کنیم. در حالی پایۀ بحث و واقعیت امر، اساسا دکارتی نیست، بلکه فرویدی، یونگی، لاکانی و لیکافی است: منطق و استدلال در رفتار روزانۀ انسان نقش بسیار ناچیزی دارد و آنچه در رفتارهای ما نقش عمده و اساسی دارد، ساختارهای زبانی، فرهنگی، اسطوره ای، تاریخی و روابط زبانی، خانوادگی، خویشاوندی، خاندانی، قومی و ملی است. به بیان دیگر اعتقاد به ناخودآگاه فروید، ناخودآگاه جمعی یونگ بر خرد استدلالگر و استدلال پذیر دکارتی بیش از یک قرن است که چیره شده است. بر این اساس، نباید این نکته را فراموش کرد که ضدیت نژادپرستانه با ملل تورک و عرب چنان در ناخودآگاه جمعی و قومی قوم فارس و پان ایرانیستها و پانفارسهای فارس و غیرفارس ایرانی و چنان در «ژنتیک فرهنگی» و «دی ان ای فرهنگی» Cultural DNA شان نفوذ و رسوخ کرده که با تمام گوشت و پوست و استخوان و مغز استخوان و روح و احساس و قلب و روانشان، نژادپرست فارس پرست ضد تورک و ضد عرب شده اند و در نتیجه با منطق و گفتگو و دیالوگ و دیسکورس هرگز نمی توان اینها را به راه حق آورد و نجاست و عفونت نژادپرستی فاشیستی را از ذهن و مغز و دل و قلب و احساس اینها پاک کرد. چرا که قبول کردن حقیقت و واقعیت مساوی است با نابودی کل داشته هایشان، چیزی که هرگز نمی خواهند.
برای این که خواننده محترم بداند که اصل بحث ما بر سر چه بود و برای این که این موضوع دربارۀ همه فاشیستهای راسیست ضد تورک و ضد آزربایجان صادق است، من شمه ای را از آنچه میان ما رد و بدل شد می گویم:
طبق معمول همه فاشیستهای راسیست پانفارس ایران او می خواست به زور بگوید که شما آذری ایرانی نژاد آریایی هستید و تورک نیستید. من مثل همیشه با ادب و احترام و با منطق گفتم که ما ترک اوغوز آزربایجانی هستیم و آذری آریایی نیستیم و اساساً زبانی، هویتی، نژادی، چیزی به اسم آذری و ایرانی و آریایی وجود ندارد که این فرد مثل همۀ پان ایرانیستهای مغرض گفت: تو پانترک هستی و خون نجس مغول در رگهایت است و آذری زبان باستان کل مردم آزربایجان است و تجزیه طلبی و ضد ایران هستی و یا از ایران گم شو یا بیرونت می کنیم و می کشیمت و خونت حلال است و ... ! من گفتم که هویت هر انسان به زبان مادری اش است و چون زبان مادری من تورکی است، پس من تورک هستم. کما این که یک فارس چون زبان مادری اش فارسی است، خودش را فارس می داند و یک عرب به خاطر زبان مادری اش که عربی است خود را عرب می شمارد و همچنین ملل دیگر. گفتم که زبانی به نام آذری باستان وجود نداشته و ندارد و این دروغ بزرگ به واسطۀ مانقورت اکبر، احمد کسروی، فراماسون نوکر استعمار ضد تورک انگلیس و عضو انجمن سلطنتی بریتانیا و نوکر استعمار روس و عضو آکادمی زبان شناسی لنین گراد، در کتاب آذری زبان باستان آذربایجان او متداول شده و توسط استعمارگران مغرض صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان که مغرضانه قصد انکار کامل موجودیت میلیونها تورک آزربایجانی در کل ایران را داشته و دارند و موجودیت میلیونها انسان تورک را در کل ایران از بیخ و بن منکر شده و می شوند: ریچارد نلسون فرای صلیبی آمریکایی (به اصطلاح ایران شناس)، والتر برونو هنینگ آلمانی- انگلیسی (به اصطلاح ایران شناس) و میلر روسی (به اصطلاح ایران شناس) و نژادپرستان پانفارس- مانقورت فاشیست ضد تورک و ضد آزربایجان ذاتی و بسیار عقده ای و کینه توز تورک استعمار صلیبی در قبال تورکان آزربایجان، در راس آنها احسان یارشاطر، عبدالعلی کارنگ (مانقورت تبریزی)، یحیی ذکاء (مانقورت تبریزی)، یحیی ماهیار نوابی، حسینقلی کاتبی (مانقورت تبریزی)، ناصح ناطق (مانقورت تبریزی)، محمدرضا شعار (مانقورت تبریزی)، منوچهر مرتضوی (مانقورت تبریزی)، محمدامین ادیب طوسی، محمدامین ریاحی (مانقورت خویی)، رحیم رضازاده ملک (مانقورت تبریزی)، محمدجواد مشکور، محمود افشار و ایرج افشار یزدی، علی اشرف صادقی، تورج اتابکی، عنایت الله رضا، جمال الدین فقیه، مهرداد آذری (مانقورت)، علی عبدلی (تالش پان ایرانیست)، خسرو معتضد، جواد طباطبایی (مجهول الهویۀ فراماسون انگلیسی به ظاهر تبریزی از نسل خاندان اساساً ضد تورک و ضد آزربایجان طباطبایی!) و ... این دروغ بزرگ با استراتژی مؤثر مغرضانۀ «تکرار و تکرار و تکرار دروغ تا مرز ارتقای آن به یک حقیقت علمی مسلم» (پارادایم پان ایرانیسم و پانفارسیسم ضد تورک و ضد آزربایجان در معنی کوهنی) پرورده شده و با کمکهای همه جانبه مانقورتهای ضد تورک و ضد آزربایجان، به عنوان یک حقیقت تاریخی به ذهن ملت از همه جا بی خبر تورک آزربایجان، ملت تالش و تات و تمامی ملل ایران، تزریق شده است و جالب این که دکتر محرم رضایتی کیشه خاله، استاد دانشگاه گیلان که خودش یک تالش متعصب است، با مقاله « تاملی دیگر در فهلویات شیخ صفی الدین اردبیلی» خودش، به صورتی کاملا ناخواسته و غیرمستقیم، آب پاکی بر فرضیۀ دروغ علنی کسروی و کسرویستها مبنی بر آذری زبان بودن تورکان آزربایجان زده است. بدین شرح که او با این مقاله ثابت کرد که اشعار معروف به فهلویات شیخ صفی الدین اردبیلی که در اصل منسوب او بوده و در اصل سرودۀ یکی از مریدان تالش او می باشد و مهمترین سندی بود که احمد کسروی مانقورت در کتاب سرتا پا جعل خودش آذری یا زبان باستان آذربایجان، آن را به عنوان نمونه ای برای زبان آذری قدیم تقدیم کرده است و با استناد به آن، زبان ملت تورک آزربایجان را قبل از آمدن تورکی (؟)، «آذری» دانسته است، دکتر محرم رضایتی ثابت کرد که بدون هیچ شک و تردیدی همگی این فهلویات به زبان تالشی قدیم است و هرچند خودش صراحتاً ننوشته است می توان به راحتی نتیجه گرفت که زبانی به اسم آذری قدیم اساساً وجود خارجی نداشته است و وقتی زبانی اصلا وجود نداشته است، این همه هنگامه و صرف وقت و الم شنگه نیز لازم ندارد و تنها لازم است بگوییم دروغ کثیف استعمار ضد تورک و ضد آزربایجان صلیبی با قصد نفی کلی زبان، هویت و موجودیت میلیونها انسان ملت تورک آزربایجان بوده است و بس. خوب، تالشها هم اکنون نیز در کنار تورکان آذربایجان زندگی می کنند، پس این رباعیات که تالشی هستند، هیچ چیز را اثبات نمی کنند. برای مطالعه این مقاله جالب لطفا به لینکهای زیر مراجعه فرمایید:
https://ia802804.us.archive.org/26/items/TatiFahlaviyatDr.Rezayati/noormags-___________.pdf
http://zabanetaleshi.blogfa.com/post/18
پیداست که اصلا زبانی به نام «آذری قدیم» یا «آذری باستان» وجود خارجی نداشته است و استعمارگران شیاد ضد تورک و ضد آزربایجان ذاتی صلیبی چون ریچارد فرای و هنینگ و میلر و غیره با ساختن آن و دستورشان به احمد کسروی مانقورت فراماسون مزدور مأمور استعمار آن را عمداً ساخته و پرداخته و رایج کردند و با استراتژی مغرضانه «تکرار، تکرار و تکرار» به دست سرسپردگان ریز و درشت پان ایرانیست پانفارس فاشیست راسیست مانقورت- پانفارسشان در طول یک صد سال، آن را، درست به مانند ایران پارس آریایی و آریایی نژاد بودن و یرانی نژاد بودن کل انسانهای موجود در ایران، به عنوان گفتمانی علمی و مسلم جا زدند و جالب این که سالهاست که ما تورکان آزربایجان به پایمردی بزرگانمان، پروفسور محمدتقی زهتابی کیریشچی، دکتر جواد هیئت، دکتر محمدعلی فرزانه، اعضای مبارز و فرهیختۀ مجله «وارلیق»، دکتر حسین محمدزاده صدیق و دیگران از این دروغ و جعل بزرگ راحت شده ایم و ذهن بسیاری از جوانان تورک اعم از آزربایجانی و غیرآزربایجانی را از این آلودگی خطرناک فکری و اعتقادی تمیز کردیم، ولی مورخان و نخبگان تالش- تات هرگز «نمی خواهند» که چشمشان را باز کنند و از این ورطه استعماری ضد تورک و ضد آزربایجان که می رود تا ملتهای تورک و تالش و تات را در مقابل هم قرار دهد و سبب خونریزیهای بسیار و البته بیهوده به نفع فاشیسم راسیست فارس ایران شود، خودشان و جوانانشان را راحت کنند و این موضوع اصلی همین مقاله ما است.
آری ما فعالان حرکت ملی ملت مظلوم تورک آزربایجان چنین با سند و مدرک مناظره و بحث می کنیم، اما این را هم می دانیم که مناظره و بحث برای کسی خوب است که از موضوع غافل بوده است و به خاطر بی خبری، ناآگاهی و نادانی، گول خورده یا در اشتباه به سر می¬برده است؛ ولی برای پان ایرانیستهای مغرض پانفارس ضد تورک و ضد آزربایجان ذاتی که کم و بیش حق را به خوبی می دانند، ولی باز هم عناد و کینه و لجاج می ورزند، مناظره و منطق و گفتگو و گفتمان، نه تنها مفید نیست، بلکه بر آتش کینه و عناد و عقده و دشمنی نژادپرستانه شان می افزاید ؛ چرا که به زودی متوجه می شوند که طرف مقابل آنها بی سواد و ناتوان نیست بلکه در اوج علم و آگاهی و سواد است و چون به تحقیق دریافته است، با مدرک و سند متقن علمی حرف می زند.
باری، پانفارس پان ایرانیست ما، چون این تیرش به سنگ خورد و بحث را باخت، شروع کرد به شعار دادن درباره فردوسی به اصلاح کبیر و ایران بزرگ و امثال این خزعبلات و خرافات و اراجیف ایرانی- پارسی- آریایی و جالب این که مثل همه پان ایرانیستهای پانفارس مغرض نژادپرست معتقد بود که ایران، از زمان حضرت آدم بوده و هنوز هم هست!!! من گفتم که ایران قبل از شاهنامه فردوسی در هیچ سندی نبوده است و اولین کتابی که در آن نام ایران آمده است شاهنامه فردوسی است. در ضمن در شاهنامه نیز ایران، چیزی در حد افسانه است و مکان جغرافیایی خاصی نیست. هویت خاصی هم ندارد و از پارس و پارسی کاملا جداست و به احتمال زیاد، نام قومی تورک است (نک. کتاب ایران یا ارین، من، اوجالان ساوالان). به قول خود فردوسی:
ز پنجاه بازآوردید سی ز ایرانی و رومی و پارسی
نوشتم که در شاهنامه، البرز در هندوستان است؛ مازندران و زابلستان و آذرآبادگان (به قول فردوسی)، فارس و غیره همه در خارج از ایران هستند. در تاریخ اولین سلسله ای که نام ایران را از شاهنامه درآورد و نام سرزمین کرد، صفویان، مخصوصا شاه عباس بود. که با فحاشی و تمسخر طرف مقابل فهمیدم که حتی یک صفحه از شاهنامه فردوسی را نخوانده است و هیچ اطلاعاتی از خزعبلات و دروغهای این کتاب ندارد. باری بحث ما ادامه داشت و من خیلی راغب بودم که با کشاندن طرف مقابلم به بحث و جدل، به اصطلاح او را «تخلیه اطلاعاتی» و بفهمم که فارس پانفارس است، مانقورت پانفارس است؛ کورت پانفارس است؛ کیست. و با این پولیتیک بعد از چند روز بحث و جدل که همواره بازنده او بود و برنده، مثل همیشه من، با توجه به روحیه تهاجمی که داشت برای او نوشتم: «شما پانفارسها با منطق و مکالمه و دیسکورس حالی نمی شوید، برای شما چوب بهتر از زبان و قلم کارساز است» که طرف احساساتی شد و همه چیز را لو داد:
او طبق همه پان ایرانیستهای ضد تورک و ضد آزربایجان، در بین بد بیراهها و فحشهای کثیف جنسی و ناموسی، نوشت که تالش است و در جایی ما بین خلخال و گیلان ساکن است. او گفت که اسلحه کلاشینکف دارد و او و همه طایفه اش این کلاشینکفها را از کورتها خریده اند و سالهاست که علیه انسانهای ملت تورک آزربایجان با کورتهای ضد تورک و ضد آزربایجان متحد هستند و در انتظار فرصت انتقام بزرگ از ما به اصطلاح پانترکها هستند! او نوشت که تا به حال چندین تورک آزربایجانی را با اسلحه ترسانده در مقابل ناموسشان آنها را به شدت کتک زده و مراتع آنها را تا دمِ در خانه شان چرانده است. او گفت که به همراه کورتهای متحدشان لحظه شماری می کنند که حاکمیت نژادپرست پانفارس ایران سقوط کند و از سمت خلحال و آستارا و گردنه حیران ما تورکهای آزربایجان، به قول او مغولها با خون نجس، را بکشند و همین طور بیایند و به نمین و عنبران برسند و به قول ایشان تالشهای عنبران و سرزمین تالشان (؟) را آزاد کنند! او نوشت که اکثر تالشها مسلح و آماده هستند تا کشت و کشتار شما تخم مغولهای نجس (یعنی ما تورکان آزربایجان) را از قسمت شرق آزربایجان شروع کنند و در این راه، برادران کورتشان حامی آنها هستند و آنها هم از غرب آزربایجان همین کار را خواهندکرد و ... .
ملت تورک آزربایجان و فعالان حرکت ملی آزربایجان: مسئله تالشهای پان ایرانیست ضد تورک و ضد آزربایجان جدی است
می دانیم که مسئله و بهتر بگوییم خطر تالشهای نژادپرست پان ایرانیست و پانفارس ضد تورک برای جان و مال و موجودیت انسانهای مظلوم ملت تورک آزربایجان، مسئله ای جدید نیست. در نخستین و مهمترین تحلیل، باید بگوییم استعمار صلیبی روس، ارمنستان غاصب صلیبی، حاکمیت پان ایرانیست ضد تورک و ضد آزربایجان جمهوری اسلامی ایران و کل پان ایرانیستها و پانفارسها، با مغزآلایی (با تئوریزه کردن ایدۀ فاشیستی و پان-ایرانیستی ضد تورک و ضد آزربایجان «ایران شمالی») و مسلح کردن این اقلیت تالش – تات آزربایجان در نظر دارند که در مناطق شرق آزربایجان، سواحل دریای خزر کریدوری تالشی و به شدت ضد تورک ایجاد کنند تا زمانی که جمهوری اسلامی ایران سقوط کرد و آزربایجان جنوبی آزاد شد، با ایجاد کشور تالشستان در منطقه شمال اردبیل و شرق استان جعلی گیلان، با نسل کشی میلیونی تورکان آزربایجانی ساکن این مناطق آن را به اقلیت چندهزار نفری تالش تقدیم کنند. یعنی دقیقاً آن ماموریت کثیف و ضد بشری نسل کشی تورکان آزربایجان و شاغال خاک آزربایجان که به کورتهای تروریست مسلح مهاجر در غرب آزربایجان جنوبی داده اند، به تالشهای پان ایرانیست در شرق آزربایجان داده اند. در حالی که منطقه شرق استان جعلی گیلان و شمال استان اردبیل و منطقۀ جنوبی کشور آزربایجان هرگز تالش نشین نیست، بلکه تورک نشین است و تالشها در این منطقه اقلیت محض هستند. این تاسیس تالشستان بزرگ در مناطق تورک نشین، که بدون خونریزی و نسل کشی تورکان انبوه آزربایجان هرگز امکان پذیر نیست، منتهای اغراض و امال سیاسی استعمار صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان روس، ایران و ارمنستان است که این مقاله را نیز برای ریشه یابی و تحلیل همین خطر بزرگ برای ملت مظلوم تورک آزربایجان نوشتیم. با مطالعۀ این مقاله خواننده محترم درخواهدیافت که چرا حاکمیت مغرض به شدت ضد تورک و ضد آزربایجان جمهوری اسلامی ایران که از فریب تورکان غیور آزربایجان در این سوی آراز (ارس جعلی) و آن سوی آراز به نتیجه¬ای نرسیده، چرا توسط سایتهای وابسته به وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه خودش، یعنی «آذریها» و «ایران شمالی» این همه روی ایدۀ نژادپرستانۀ ضدتورک و ضد آزربایجان «ایران شمالی» تأکید می¬کند و طرفدار الحاق آزربایجان شمالی مظلوم و تکه تکه شده (و نه ارمنستان غاصب صلیبی اشغالگر و گرجستان) به ایران است و در این راستا چرا تالشهای پان ایرانیست بی محابا از ایدۀ «ایران شمالی» دفاع می¬کنند؟ چرا جمهوری اسلامی ایران می کوشد گردنه حیران و آستارا را از استان اردبیل بگیرد و به استان جعلی گیلان واگذار کند و هدف نهایی از این ضدیتهای آشکار حاکمیت پانفارس پان ایرانیست جمهوری اسلامی ایران با ملت تورک آزربایجان و حاتم بخشی اراضی مسلم آزربایجان به استان گیلان و در اصل تالشان چه بوده و هست و در نهایت خوانندۀ محترم به روشنی درخواهدیافت که فاشیسم راسیست ضد تورک و ضد آزربایجان صلیبی فارس با همکاری فاشیست راسیست ضد بشر، ضدتورک و ضدآزربایجان ارمنی با همکاری فاشیسم راسیست صلیبی ضدتورک و ضد آزربایجان روس، و فاشیستهای راسیست ضدتورک و ضد آزربایجان و ضد تورکیه کورد، همه با هم می¬خواهند ملت مظلوم تالش را قربانی سیاستهای فاشیستی ضدتورک و ضد آزربایجان صلیبی خود کنند و از آنها برای مطامع شوم اشغالگرانۀ ضدتورک و ضد آزربایجان خودشان سوءاستفاده کنند و در نهایت قربانی این بازیهای فاشیستی اشغالگرانه ملت مظلوم تالش خواهدبود و بس.
اما در بررسی مقالات و مطالبی در اینترنت به زودی می فهمیم که متاسفانه فعالان حرکت ملی، حتی فعالان اردبیلی و خلخالی و آستارایی که در معرض این خطر جدی هستند، خیلی خیلی کم به این موضوع پرداخته اند. نقطه تمرکز فعالان اردبیلی، ارومویی، تبریزی، زنگانی و همدانی مسئله جدی خطر تروریستهای اشغالگر کورت در غرب آذربایجان است که البته و صد البته، این تمرکز هرگز بد نیست، بلکه خیلی هم خوب است؛ اما این که همه انرژی و تمرکز خودمان را بر روی مسئله کورت و غرب آزربایجان مظلوم بگذاریم و از مناطق فوق العاده استراتژیک و حیاتی شرق آزربایجان، اردبیل، خلخال، سواحل دریای خزر، گردنه حیران، آستارا، هشتپر، انزلی و رشت، یعنی مرکز به هم رسیدن دو آزربایجان جنوبی و شمالی غافل شویم، این هم اصلاً و ابداً منطقی و عاقلانه به نظر نمی آید. پان ایرانیسم و پانفارسیسم در صد سال سیاه حاکمیت پلید ضد بشری ضد تورک، ضد آزربایجان و ضد بشر خود، توانسته است با سوء استفاده از تمامی امکانات دولتی و پول حاصل از فروش نفت و غارت معادن مس و طلای ما و ملت مظلوم عرب و با سفارش به نوشتن هزاران هزار کتاب و مقاله پر از مجعولات و خزعبلات زبانی و تاریخی مبنی بر ایرانی نژادبودن (؟) ملت تورک آزربایجان، نسلهای متعددی از انسانهای مانقورت و انسانهای ملل غیرفارس تالش- تات، گیلک و مازنی بپرورد که متاسفانه خیلیهایشان در کینه و عقده نژادپرستانه نسبت به ملت تورک مظلوم و از همه جا بی خبر گرسنه و در به در تورک آزربایجان از فارسهای پانفارس نه تنها کمتر نیستند، بلکه گاهاً خیلی افراطی تر، مغرض تر و کینه ای تر و دشمن تر از فاشیستهای فارس هستند که حاضرند خون تورکهای آزربایجان را که هیچ گناهی به جز تورک بودن و آزربایجانی بودن ندارند، بریزند و بخورند.
در بررسی مقالات و نوشته های اینترنتی تعداد مقالاتی که فعالان حرکت ملی آزربایجان، تا کنون دربارۀ مسئله تالشهای پان ایرانیست ضد تورک نوشته شده اند، متاسفانه تعداد آنها را خیلی کم و به اندازه انگشتان یک دست یا دست بالا، دو دست می بینیم که این برای حرکت ملی آزربایجان واقعاً مایه تاسف و شرم است. از میان این مقالات، مقاله زیر را که بیشتر حالت شعار دارد تا تحلیل سیاسی- استراتژیک واقعی می توان نام برد:
یادداشت ساوالان پورت: تالشها برادران جدایی ناپذیر ملت آزربایجان
http://oyrenci-sesi.info/yeni/?p=9472
مقاله بالا در سال 1392 هـ.ش./ 2013 م. نوشته و نشر شده است و درباره افشاگری دربارۀ طرح مشکوک استان تالشستان که نمین، آستارا و حتی خلخال از آزربایجان جزو آن باشد است. نیز در مقابله با مقالۀ مغرضانۀ ضد تورک و ضد آزربایجانی «تالش، بخش جدایی ناپذیر از ایران» است که در سال 1389 در سایت به شدت پان ایرانیستی تابناک که متعلق به حاکمیت جمهوری اسلامی ایران است، منتشر شده است:
مقالۀ «کشورتالشستان بزرگ» که بیشتر نقل قولی است از زبان تالشهای افراطی ضد تورک و ضد آزربایجان تا یک تحلیل علمی و دقیق خوب و استراتژیک:
مقالۀ کشور تالش یا دولت سنی در شمال غرب ایران- مرتضی حسینی
این مقاله در سال 1388 نوشته و در سایت آزادتبریز منتشر شده است، حاوی نکات مهم و ارزنده ای است و در همان اوان من که به شدت فعال بودم، آن را خوانده کپی پیست کرده و بین ملت تورک آزربایجان پخش کرده ام و به جهت این که صرف نظر از بعضی ضعفها، مثل نگاه صرفاً مذهبی به حرکت ملی آزربایجان و مسئله تالش و اشاتباهات اساسی مثل استفاده از ترمین «ترک زبان» که به آن نیز در همین مقاله خواهیم پرداخت، حاوی نکات مهمی است و متاسفانه هم اکنون، این سایت و لینک این مقاله در اینترنت نیست، آن را در همین قسمت از مقاله مان بازنشر می کنیم:
«کشور تالش یا دولت سنی در شمال غرب ایران- مرتضی حسینی
۸ شهریور ۱۳۸۸
آزاد تبریز – پس از سالها دوری از کشور و زندگی در خارج از کشور برای دیدار دوستان و اقوام و آشنایی با تحولات در وطن عزیزم آزربایجان جنوبی تصمیم گرفتم سری به ایران زده و از تحولات موجود در آن از نزدیک آشنا شوم و در اولین قدم مسافرتم را از شهرستان خلخال و شهرهای تابعه آن شروع نمودم در گشت و گذاری که در شهر خلخال داشتم، با کمال تاسف مشاهده کردم که بیش از هفتاد درصد مردم با فرزندانشان به زبان فارسی صحبت می کنند و برخی از جوانان بالاخص زنان و دختران جوان، تمایل آنچنانی برای صحبت به زبان ترکی ندارند و فارسی صحبت کردن را نوعی افتخار برای خود می دانند و شهر به سرعت در حال آسیمیله شدن می باشد .
در ادامه سفر سری هم به شهر هشجین زدم و دیدم که وضع در شهر کوچکی مثل اینجا به مراتب وخیم تر هم هست و ترکی می رود تا تبدیل به زبان پیرمردها شود. در ضمن دیدارم، متوجه موضوع جالب و در نهایت خطرناکی که در کمین آزربایجان عزیزمان هست شدم و آن اینکه جمعیت تالشهای ساکن در خلخال و حومه آن در حال افزایش بوده و دولت در برنامه های خود قصد معاوضه خلخال با شهر آستارا را دارد یعنی می خواهد در قبال خلخال با مساحت بیش از چهار هزار کیلومتر مربع، آستارای سیصد کیلومتری را بدهد. اما سوالی که هست این می باشد آیا دولت دلش به حال مردم سوخته یا هدف دیگری دارد؟
در دیدار با یکی از آشنایان که در اداره اطلاعات مشغول به کار بود، متوجه موضوع جالبی شدم و آن اینکه بنا بر آمار استان، بیش از سی درصد مردم استان از اهل سنت می باشند و عموما در منطقه خلخال زندگی می کنند و طی چند سال اخیر وهابیت به سرعت در حال گسترش در منطقه بوده و می رود که جایگزین همبستگی زبانی مردم ترک زبان منطقه شود و در بین مردم سنی نوعی حس قرابت با ملل سنی غیر ترک در حال به وجود آمدن می باشد. اما نکته خیلی جالبتر اینکه در همسایگی آن: منطقه سنی نشین تالش قرار گرفته که همین مورد یعنی گسترش وهابیست در آنجا البته کمی با رنگ و بوی ناسیونالیستی در حال رشد می باشد و به سرعت بین مردم تالش و ترک زبانهای سنی منطقه نوعی پیوند قلبی در حال شکل گیری می باشد…که این پیوند به نوعی در حال شکل گیری نوعی از اتحاد عقیدتی بین دو گروه فوق و بر ضد ترک زبانان شیعه می باشد و متاسفانه شیعیان هم در حال آسمیله شدن می باشند که در نهایت موجب بیگانه شدن آنها در منطقه و در صورت یک درگیری مذهبی موجب تنها ماندن آنها و عدم حمایت از طرف ترک زبانهای دیگر مناطق آزربایجان از آنها خواهد شد.
و سوالی که مطرح هست سیر این تحولات به چه چیزی منتهی خواهد شد؟ به نظر بنده سیر تحولات به سمت تشکیل یک دولت سنی در ابتدا در منطقه پس از تجزیه ایران خواهد انجامید و در مرحله بعد نیز این دولت رنگ و بوی تالشی به خود خواهد گرفت یعنی زبان و فرهنگ تالشی به عنوان زبان و فرهنگ رسمی پذیرفته خواهد شد. اینک سوالی که مطرح هست این می باشد آیا دولت جمهوری اسلامی از این موضوع اطلاع دارد یا نه؟ جواب مثبت هست. اما چرا کاری نمی کند و کاری هم که می کند به نوعی به نفع این مسئله می کند؟ جواب این که دولت به خوبی از اینده کشور و اینکه روزی تجزیه خواهد شد با خبر هست. اما برای اینکه در صورت تجزیه ایران و تشکیل آزربایجان مستقل کشور نو پای آزربایجان با توجه به جمعیت فراوان و منابع زیاد و موقعیت استراتریکی خود، تبدیل به قدرت بزرگ منطقه نشود، در حال حاتم بخشی و تیکه تیکه کردن خاک آزربایجان و در نهایت اختصاص کمترین اراضی به صاحبان اصلی آن می باشد همان طور که در قضیه آزربایجان غربی و حضور کردها در منطقه شاهد آن هستیم. و بنده به عنوان یک ترک زبان، از اهالی منطقه و روشنفکران می خواهم که در اولین قدم با تشویق مردم منطقه به صحبت با فرزندانشان تنها به ترکی و کنار گذاشتن اختلاف با ترک زبانان سنی منطقه، در اولین گام مانع آسیمیله شدن و در نهایت از خود بیگانه شدن مردم منطقه گردیده و در مرحله بعد از افتادن برادران ترک زبان سنی در دام دشمنان آذربایجان جلوگیری نمایند.
اما سناریوی که در صورت الحاق خلخال به استان گیلان رخ خواهد داد چیست؟ با تجربیاتی که از رفتارها و اعمال رژیمهای گذشته و حال حاکم بر ایران می توان پیش بینی نمود همانطور که در استان زنجان رخ داد و در مرحله بعد قزوین از ترکیب زنجان جدا شد: در ابتدا منطقه به گیلان ضمیمه خواهد گردید و در مرحله بعدی مانند استان آزربایجان غربی که به مناطق کردنشین مهاباد اختیارات خاص داده شده به خلخال و در ضمن به مناطق تالش نشین به همراه هم همان اختیارات داده شده و در مرحله بعد به مرکزیت خلخال استان جدیدی تاسیس خواهد شد که مناطق تالش نشین و آذری نشین را در بر خواهد گرفت که در آن وحدت مردم، نه به واسطه زبان ترکی بلکه به واسطه مذهب سنی شکل خواهد گرفت که در آن ترکهای شیعه غریبه خواهند بود و با توجه به اینکه از لحاظ اداری و تقسیمات کشوری هم یکی خواهندبود، به راحتی به فعالیتهای وهابیستی در بین سنی ها عموما و در بین تالشها به صورت همزمان با رنگ و بوی ناسیونالیستی و مذهبی خصوصا ادامه داده و بعد از مدتی به دلیل اینکه ترکهای آذری عموما شیعه و تالشها همگی سنی می باشند، برای ایجاد وحدت بین سنی ها زبان و فرهنگ تالشی رایج خواهد شد و زبان ترکی به عنوان یک دشمن، طرد خواهد شد و در پایان هم پس از تجزیه ایران کشور تالش به حساب اراضی و ملت ترک متولد خواهد شد.
نکته دیگری که قابل عرض می باشد وجود اقلیت کرد شیعه در منطقه خلخال و دیگر مناطق استان می باشد که تعداد زیادی به منطقه تالش طی مراحل مختلف تاریخی مهاجرت کردند و در آنجا درصد قابل ملاحظه ای را تشکیل می دهند و با توجه به قرابت زیاد زبانی با تالشها خود را تا حدودی از آنها می دانند که در صورت هر نوع درگیری بین ترکها و تالشها در کنار تالشها قرار خواهند گرفت حتی اگر شیعه هم باشند. چون در بین کردها دین و احساسات مذهبی زیاد قوی نیست. به خصوص کردهای منطقه در گذشته سنی مذهب هم بودند که در صورت گسترش فعالیتهای وهابیستی در بین کردها احتمال گرایش آنها به مذهب سنی با دیدگاههای وهابیستی می باشد. که در کل موازنه رفته رفته به ضرر ترکها در حال شکل گیری می باشد بدون اینکه مردم منطقه بویی از ان ببرند و متوجه خطراتی که در کمین انها نشسته هست باشند. توصیه من به عنوان یک ترک آزربایجانی در آخر مطلب به ترکهای منطقه خلخال این می باشد که به زبان و ملیت و فرهنگ خود پایبند باشید از آسمیله شدن در بین فارسها جلوگیری نمایید و با فرزندانتان تنها به زبان ترکی صحبت بکنید و در آخر هم هوشیار باشید».
ودود اسدی ملتچی آزربایجان که به تنهایی در برابر هجوم تالشهای پان ایرانیست تا کنون ایستاده است
همین جا باید یادی کنم از فعال ملتچی صادق حرکت ملی آزربایجان، ودود اسدی که ساکن رشت است و سالیان سال است عمرش را در فضای مجازی و حقیقی، در افشای و روشنگری اذهان انسانهای تورک ساکن استان جعلی گیلان و معرفی و رسوا کردن مسئلۀ پان تالشیسم گذاشته است و نسلی از ملت تورک آزربایجان را نسبت به این خطر آگاه کرده است. برای نمونه یکی از کارهای ایشان را که خطوط کلی و سردمداران مسئلۀ مهم پان تالشیسم را افشا می کند و در سایت آذوح نیز منتشر کرده ایم، معرفی و خواننده به خواندن آن ترغیب می کنم:
مسئله نوظهور پان تالشیسم – ودود اسدی
البته شخص من، اوجالان ساوالان نیز سالها قبل (در سال 1393) در کتابم:
ایران یا اَرَن؟ بررسی تحلیلی تاریخ استعمار ملت تورک آزربایجان- اوجالان ساوالان
http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=697
علاوه بر این که تالشها و تاتها را در کل کتاب جزو ملتهای ساکن در ایران (تورک- تورکمن، عرب، فارس، کورت، بلوچ، لر، گیلک، مازنی، لک، لار و ...) دانسته ام و از حقوق بشری زبانی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی شان دقیقا مثل ملت تورک آزربایجان دفاع کرده ام؛ در کنار این، در صفحات 46- 124- 208-250- 258- 276- 303 تا 308 نیز به توطئۀ کثیف پان ایرانیسم و پانفارسیسم در سوء استفاده از ترمین جعلی آذری و کشاندن پای تالشها و تاتها به این مهلکۀ صلیبی ضد تورک، ضد آزربایجان، ضد تورکیه، ضد اسلام و ضد انسان و مغزآلایی انسانهای تالش و تات با دمدمۀ پان ایرانیستهای مغرض ذاتی مثل احسان یارشاطر و پرویز ورجاوند و به میدان افتادن شاگردان و بهتر بگوییم نوچه های تالش و تات این پان ایرانیستهای مغرض، مثل علی عبدلی همراه با آنالیز این حرکت ضد بشری و مغرضانه هشدار لازم به ملت تورک آزربایجان و ملت تالش- تات داده بودم. خواننده را به دانلود و مطالعه این صفحات نیز جلب می کنم.
مسئلۀ پان تالشیسم و ایران شمالی، مسئله¬ای اساساً پان ایرانیستی
البته همین جا باید متذکر شوم که موضوع مورد بحث ما فقط به تالشها ختم نمی شود، بلکه استعمار صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان فارسی- ایرانی در این سدۀ سیاه حاکمیتش توانسته است، تعداد قابل توجهی از انسانهای تات ساکن در خلخال و قزوین آزربایجان را نیز مغزآلایی کرده و آنها را به همراه تالشها و کورتهای کورمانج ساکن در آزربایجان و استان جعلی گیلان، مغزآلایی و با تالشهای سنی افراطی همراه و متحد کند. برای این که خوانندۀ محترم بفهمد که قبل از نوشتن این مقاله و کتابمان، ایران یا ارن، سالها با مسئله شخصاً درگیر شده ام و با مطالعه و تحقیق میدانی مسئله را ریشه یابی کرده ایم، بهتر است به منابعی که این پان ایرانیست ضد تورک و ضد آزربایجان تات در وبلاگش معرفی می کند، مخصوصا به اسامی سردمداران مانقورت- پانفارس این حرکت صلیبی فراماسونری ضد تورک- ضد آزربایجانی که استعمارگران صلیبی اروپایی نیز جزو این جریان ضد تورک و ضد آزربایجانی و در اصل موجدش و پشتیبان آن هستند، دقت کافی بفرماید:
نمايه منابع آذری، تاتی و تالشی- بابک آذرتات (علیخانی)
http://tat-ha.blogfa.com/post/2
نکتۀ جالب این که این لیست به اصطلاح منابع آذری، تاتی و تالشی نیز نتیجۀ تلاشهای این تاتِ پانفارس و پان ایرانیست نیست، بلکه چنان که خودش در نوشته اذعان می کند، نتیجۀ تلاشها و مطالعات علمی خود او نیست، بلکه آن را از سایت به شدت پان ایرانیستی پانفارسیستی نژادپرست ضد تورک و ضد آزربایایجان ذاتی، «آذرگشسپ» برداشته است:
به بیان دیگر مبنا، اساس، ریشه، بنیان و پایۀ علمی- سیاسی تاتهای پان ایرانیست، خود پان ایرانیسم مانقورت-پانفارس ضد تورک و ضد آزربایجان است. در مراجعه به سایت آذرگشسپ که بر خلاف سایتها و وبلاگهای ترکی و آزربایجانی هرگز توسط حاکمیت شیطانی پانفارس و پان ایرانیست ایران، مسدود یا فیلتر نشده، نمی شود و نخواهدشد، درمی یابیم که علاوه بر بخش «تالشی»، قسمت خاصی با عنوان گويشهاي ايراني آذربايجان (Iranian Dialects of Azarbaijan) دارد که وقتی وارد آن می شویم:
https://www.azargoshnasp.net/languages/Azari/azarimain.htm
با خیل مقالات و کتابهای استعمارگران صلیبی ضد تورک، ضد آزربایجان ذاتی چون ریچارد نلسون فرای (استعمارگر صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان به اصطلاح ایران شناس!) در رأس این حرکت و مانقورت-پانفارسهایی چون اقرار علی اف (مانقورت احمق ابله خودفروختۀ باکویی نوکر روسهای صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان)، محمدامین ریاحی (مانقورت خویی)، داریوش کیانی، حسین نوین رنگرز (مانقورت اردبیلی و از نویسندگان مغرض راسیست فاشیست ضد تورک و ضد آزربایجان سایت مشئوم آذریها)، محمدجواد مشکور، فیروز منصوری (از نویسندگان مغرض راسیست فاشیست ضد تورک و ضد آزربایجان سایت خائن و راسیست آذریها)، محمدحسین خان محمدی (مانقورت اورمویی)، منوچهر مرتضوی (مانقورت تبریزی)، احمد کسروی (مانقورت ارذل احقر تبریزی)، حسینقلی کاتبی (مانقورت تبریزی)، عباس اقبال آشتیانی (از سردمداران پان ایرانیسم و پانفارسیسم ذاتا ضد تورک و ضد آزربایجان)، محمدتقی سبکدل، یحیی ذکاء (مانقورت تبریزی)، محمدامین ادیب طوسی، صادق کیا (پان ایرانیست پانفارس ضد تورک و ضد آزربایجان مازندرانی)، احسان یارشاطر، عبدالعلی کارنگ (مانقورت تبریزی)، جلال متینی، البرز فلاح (بی سوادترین از میان همه که برای پیدا کردن رد پای آذری باستان (کدام آذری باستان؟!) در ترکی آذربایجانی فراخوان می دهد!!!) مواجه می شویم و جالب این که در میان این اسمهای مشهور و غیرمشهور، نام علی عبدلی (سردمدار اصلی جریان پان تالشیسم پان ایرانیست پانفارس ضد تورک و ضد آزربایجان تالش در کل ایران) نیز دیده می شود! خوانندۀ محترم بی غرض و منصف به راحتی می تواند، به ریشۀ مشترک پان ایرانیسم و پان تالشسیم پی ببرد: استعمار صلیبی ضد تورک، ضد تورکیه و ضد آزربایجان غرب. البته می¬توان به راحتی به این لیست بالا، این شیاطین پان ایرانیست پانفارس ذاتا ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد بشر را افزود: یحیی ماهیار نوابی، محمدرضا شعار (مانقورت تبریزی)، رحیم رضازاده ملک (مانقورت تبریزی)، محمود افشار و ایرج افشار یزدی، تورج اتابکی، عنایت الله رضا، جمال الدین فقیه، مهرداد آذری (مانقورت)، پرویز ورجاوند (پان ایرانیست پانفارس ضد تورک، ضد آزربایجان، ضد عرب ذاتی مشهور و عضو حزب فاشیستی- راسیستی جبهه ملی)، جواد شیخ الاسلامی، عبدالعلی ادیب برومند، عباس امیرانتظام، داود هرمیداس، نظام الدین موحد، جواد طباطبایی و ... را افزود.
جالب این که در بررسی هویت اصلی نویسندگان سایت پان ایرانیستی- پانفارسیستی صلیبی ذاتاً ضد تورک، ضد آزربایجان، ضد تورکیه «آذریها» و سایت حاکمیتی به شدت تورک ستیز و آزربایجان ستیز «ایران شمالی» که مربوط به وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه جمهوری اسلامی ایران است، درمی یابیم که خیلی از آنها مانقورتهای ارذل و احقر ضد تورک و ضد آزربایجان هستند، اما در کنار و دوشادوش اینها، تاتها، تالشها، فارسها و ارامنه صلیبی ضد تورک، ضد آزربایجان و ضد تورکیه نیز هستند که با مخفی نگه داشتن هویت اصلی شان، سالهای سال است، به عنوان یک آذری (؟) به خیانت و جنایت عظمی به ملت تورک آزربایجان مشغولند: وحید بهمن رنجبری، تاریخ نویس پان ایرانیست پانفارس فاشیست افراطی ضد تورک و ضد آزربایجان، سالار سیف الدینی- تهران، داریوش پیرنیاکان- رئیس خانه موسیقی و هیئت علمی دانشگاه تهران، بهمن پیر نیاکان- تبریز، حسین نوین رنگرز- اردبیل، هیئت علمی سابق دانشگاه اردبیل، افشین جعفرزاده- ارومیه، (علی عجمی آذرآبادگانی- ارمنی)، لیلا حسینیان- مشکین شهر، هیئت علمی دانشگاه، عطاء عبدی- کرج، هیئت علمی دانشگاه تربیت معلم، محمد حسین داوری میاندوآب، دبیر، جمشید هدایی- تبریز دبیر بازنشسته آموزش و پرورش، بهمن فرهنگ- تبریز،دبیر تاریخ، ابراهیم آقازاد- اورمیه، دبیرآموزش و پرورش، سعید دادگر- اردبیل (وبلاگی در اینترنت و پروفایلی دارد در فیسیوک به نام سیاوش دادگر(، دبیر تاریخ، کیامهر فیروزی- خلخال، دبیر، اعتماد ناصری- تبریز، دبیر بازنشسته آموزش و پرورش، کاظم آذری سیسی- تبریز، محقق و نویسنده، شهین پور حسین- تبریز، شاعر، رحیم نیکبخت- تهران، پژوهشگر تاریخ، محمدرضا ربانی، تبریز، روزنامه نگار، محمد طاهری خسروشاهی- تبریز، پژوهشگر، لطف الله خدایی- اردبیل، دکتری علوم سیاسی، عبادالله عباسی- تبریز، سرهنگ بازنشسته ارتش، ناصر همرنگ- اردبیل (مانقورت افراطی اردبیلی)، نویسنده و روزنامه نگار، حسین شفاهی- میاندوآب، دانشجو، ناصر مطلبی- میاندوآب دامپزشک، امیر دیلمقانی- تبریز- دانشجوی علوم سیاسی، اشکان جم، تبریز- کارشناس حقوقی، امیر علیزاده- تبریز، علی نجفی- تبریز، احسان محمدی- تبریز، عادل زهتاب- تبریز، علی موسویان- تبریز، حامد فرشباف- تبریز، هادی علی پور- تبریز، میلاد اسکندری- تبریز، حجت مسلم زاده- تبریز، مرتضی اسدی- تبریز، حبیب باغی- تبریز، نادر ساعی- تبریز، سامان وطن شناسان- تهران، دانشجو، مهدی قسمتی- تبریز، سهند اینانلو- تبریز،دانشجوی دامپزشکی، بهزاد فرشباف- زنگان، فرید آیدنلو- ارومیه، داوود دشتبانی (پان ایرانیست پانفارس ضد تورک و ضد آزربایجان و مدیر مسئول مجله ضد تورک و ضد آزربایجان وطن یولی)، علی خوش عمل- تبریز، وحید رنجبر، محمد امیران- تبریز، فرزاد حیدرزاده- تبریز، مهندس، بازاری، مریم ناصری- اردبیل، مهدی اکبر زاده- اردبیل، اسماعیل عین الله زادهء فارغ التحصیل ارمنستان، رضا آذری- اردبیل، شهمیرزاد پهلوانی – تبریز، مهندس، امیر حسین جهانی- تبریز، دانشجو، سعید ذرخورد، تبریز، علی رضا بابایی- تهران، کارشناس حقوقی، ارسلان مغانی- اردبیل، پژوهشگر، احسان خواجه ای- تبریز، دانشجو جامعه شناسی، میلاد مطیع- تبریز، دانشجو، مرتضی افشار- میاندوآب، دانشجو، وحید کبیری، جعفر عباسی، رضا دل جوان- تبریز، ایوب صادقی، ناصر حسین پور، مهران سلطانی، وحید عمرانی، مجید علی زاده، رضا امیر فتحی- تبریز، بازنشسته، رضا سلیمانی- تهران، بازاری، محمد امیران- تبریز، بازاری، داوود محمدیان- تبریز، فعال اقتصادی، هادی شربیانی- تبریز، بازرگان، محسن عالی زاده- اردبیل، دانشجو، یوسف شکری- تبریز، گرافیست، کاوه امیری- تبریز، دانشجوی مدیریت صنایع، مهران پورجباری- تبریز،دانشجوی صنایع، محمدفرید رضانیا- تبریز، حسابدار، اسماعیل مدرس- تبریز، بازنشسته، یوسف علیشاهی- تبریز، بازاری، مریم زارعی- تبریز، کتابدار، مهدی کاظمی- تبریز، متین مطیع- تبریز، مهدی رشیدی- ارومیه ، فعال فرهنگی، فرزین ذریه- تبریز- دانشجو، بیژن اژدری- تبریز، مهندس، علی شهبازی- اردبیل، دانشجو، حجت کلاشی مانقورت اردبیلی، از اعضای اصلی حزب راسیست فاشیست «پان ایرانیست»، فراری. عامل حمله به انتشارات تورک زبان در تهران، حامد کاظمزاده،کارشناس ارشد مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، منیژه صدریء استاد تاریخ دانشگاه آزاد شبستر و همکار نشریۀ پان ایرانیستی پانفارسیستی ضد تورک و ضد آزربایجان طرح نو و ... .
با بررسی و تحقیق بیشتر در میان اسامی ریز و درشت جریانهای فاشیست راسیست پانفارس پان ایرانیست ضد تورک و ضد آزربایجان، از جمله اسامی ای که بیانیه های ضد تورک و ضد آزربایجان را امضا کرده اند، می توان به اسامی و نفرات مشترک برخورد که عموماً اعضای ریز و درشت احزاب فاشیستی- راسیستی پان ایرانیست مشهور مثل جبهه ملی، پان ایرانیست، جناح فاشیست راسیست پان ایرانیست اصلاح طلب حزب جمهوری اسلامی ایران و امثالهم هستند. خواننده محترم می تواند اسامی مانقورت- پانفارسهایی را که تا کنون ذکر کردیم با اسامی که در این اسناد بسیار مهم که در آنها اسامی فعالان پانفارس- مانقورت فاشیست راسیست ضد تورک، ضد آزربایجان، ضد عرب و ضد انسان آمده اند، مقایسه کند، تا هم به اسامی مشترک در میان آنها و هم به ریشه های مشترک آنها پی ببرد:
http://www.tabnakazargharbi.ir/fa/news/119107
http://www.tribun.one/polemik-dialog/dialog-rasism/213-1389-02-24-19-37-00
http://shamstabriz.blogfa.com/post/31
https://news.gooya.com/politics/archives/2009/06/088815print.php
همان گونه که قبلا نیز در مقالات خودم تاکید کردم، جنبش دانشجویی حرکت ملی آزربایجان، با پاک ترین، غیورترین و بهترین نخبگان متخصص و عاشق و صادق برگزیده ترین فرزندان ملت تورک آزربایجان، که من، اوجالان ساوالان، نیز با افتخار عضو کوچکی از این جنبش اصیل و بزرگ هستم، باید از یک سو، رهبری و مدیریت کامل حرکت ملی آزربایجان را در دستان پرتوان خودش بگیرد و هم بانک و پایگاه اطلاعاتی و لیست سیاه کامل این پانفارس- مانقورتها را ایجاد کند و در دسترس همه قرار دهد. چرا که همان گونه که پانفارس- مانقورتها ما ملتچیهای حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران را سالهاست به طور کامل شناسایی کرده و بانک اطلاعاتی ما را ایجاد کرده و در انتظار آمدن رضا کوچوک پالانی و انتقام بزرگ از ما هستند، ما هم باید لیست سیاه کامل همه اینها را در دست داشته باشیم که با همه اینها در موقع متاسب تصفیه و تسویه حساب کامل کنیم.
باری، با بررسی بیشتر درمی یابیم که رهبران سردمدار همه این جریانهای افراطی ضد تورک و ضد آزربایجان، در وهلۀ اول، استعمارگران صلیبی در رأس آنها ریچارد نلسون فرای، والتر برونو هنینگ، ب. و. میلر روسی که متاسفانه نام کاملش در هیچ جا یافت نمی شود، هستند و سپس نوچه های ریز و درشت پان ایرانیست افراطی آنها در رأس آنها احسان یارشاطر بهایی همدانی شد که قبلاً در همین مقاله، از بعضی از آنها نام بردیم و همان گونه که گفتیم، علی عبدلی، سردمدار اصلی جریان پان تالشیسم پان ایرانیست پانفارس ضد تورک و ضد آزربایجان تالش در کل ایران در میان آنها به چشم می خورد و این به هیچ وجه تصادفی نیست. چرا که اساسا در قاموس علم و سیاست، هیچ چیزی به نام «تصادف» وجود ندارد. و این نکته ای است که نباید هرگز آن را فراموش کرد.
نگاهی به افکار و عقاید تالشها و تاتهای فاشیست راسیست پان ایرانیست پانفارس ضد تورک و ضد آزربایجان
جانبداری کورکورانه و تعصب کور نسبت به فرضیۀ استعماری صلیبی ضد تورک، ضد آزربایجان، سرتاپا دروغ و جعل «آذری» و دوستی تا حد پرستش مانقورت اعظم فراماسون نوکر استعمار تبریزی، احمد کسروی از اختصاصات و شاخصهای تالش- تاتهای پان ایرانیست ضد تورک و ضد آزربایجان است. فرق عمدۀ اینها با فارسهای پان ایرانیست فاشیست راسیست ضد تورک، ضد آزربایجان و ضد تورکیه این است که فارسهای مکار پان ایرانیست که مغز و ذهن و روح و احساس اینها را به بازی گرفته اند، خیلی خوب، حتی بهتر از ما می دانند که این فرضیه و کل نوشته های زبان شناسانه احمد کسروی و کل کسرویستها دروغ محض است؛ ولی از این تالش- تاتهای فریب خورده به عنوان ابزار سیاسی بر ضد حرکت ملی ملت تورک در آزربایجان بزرگ و کل ایران می خواهند سوء استفاده کنند و متاسفانه سردمداران تالش- تات نیز بدون درک درست از فاشیسم راسیست فارس ایران، آلت دست شده و در این راه از خود فارسها و مانقورتهای سیّاس نیز جلو زده اند.
افکار پان ایرانیستی پانفارسیستی چنان در عمق رگ و ریشۀ پان ایرانیستهای تالش- تات رخنه کرده است که با هیچ منطقی نمی توان آنها را از این فکر و این بیراهه منصرف کرد. در بحثها و گفتگوهایمان هر چه به اینها می گوییم: برادر، خواهر آن که در صد سال اخیر ما ملت تورک، شما ملت تالش و تات و کل ملتهای غیرفارس ایران را استعمار کرده است، فقط یک زبان و یک فرهنگ و یک تاریخ جعلی را رسمی کرده است؛ به هیچ ملتی جز قوم جعلی فارس اجازه آموزش و پرورش به زبان مادری خدادادیشان را نمی دهد؛ منابع انسانی، مالی، اقتصادی، علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و کل هستی مادی و معنوی ملل غیرفارس را به همراه معادن و ثروتهای روزمینی و زیرزمینی شان به نفع خودش و استعمار صلیبی غارت می کند، ما انسانهای ملت تورک آزربایجان نیستیم بلکه سیستم و رژیم و حاکمیت فارس محور ایران است، به هیچ وجه قبول نمی کنند و باز در موضع تهاجمی نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد آزربایجان خودشان اصرار می ورزند و خیلی تندتر و بدتر از فارسهای پانفارس به پانفارسیسم تظاهر می کنند و وقتی یکی از ما انسانهای تورک آزربایجان در فضای حقیقی و مجازی می گوییم ما تورک آزربایجان هستیم، شروع می کنند به حمله و تکرار خزعبلات آذری بودن ما و اگر روی حرف حق خودمان بایستیم شروع به جبهه گیری و فحاشی و درگیری می کنند و مثل همه پانفارس- مانقورتهای فاشیست راسیست می خواهند زبان و هویت ما را برای خود ما مشخص و تعریف کنند و وقتی با مقاومت برحق ما مواجه می شوند، شروع به کین و کینه و دشمنی و فحاشی می کنند و اگر در منطقه خودشان باشند و نفراتشان از ما بیشتر باشد و زورشان برسد از گراز نیز بدتر زور می گویند!
این نحلۀ گمراه و راسیست که مظلومیت ملت تالش- تات خودشان را که در صد سال حاکمیت پانفارسیسم پهلوی و جمهوری اسلامی ایران هرگز نمی بینند و بالعکس چنان رفتار و سلوک می کنند که گویی ما تورکان این مملکت را در دست داریم و خزعبلات و دروغهای استعمارگران صلیبی و کسروی چنان باورشان شده که به راستی توهم این را دارند که نژاد ما تورکان آزربایجان، ایرانی و تات و تالش است، و زبان ما تورکان آزربایجان، در طول حمله تورکان سلجوقی و خوارزمشاهی و مغولها و ... تغییر پیدا کرده است و کل آزربایجان زمانی تالش- تات بوده است (!) و ما تالش- تاتهای تورک شده باید به زور به اصل خودمان، آذری بودن بازگردیم!!! و چون زبانی به نام آذری وجود ندارد و از اول هم وجود نداشت و امکان تالش و تات شدنمان زورکی ما نیز به هیچ وجه نیست، می گویند خوب فارسی حرف بزنید دیگه و از شر این زبان مغولی رها شوید!!! جالب این که تالش- تاتهای پان ایرانیست مغرض، وقتی دختری از تورکان آزربایجان می گیرند با شدیدترین رفتار غیرانسانی حتی یک کلمه نمی گذارند تورکی حرف بزند و از اولین روز ازدواج با این دختران تورک، با آنها به زبان تالشی و تاتی حرف می زنند و آنها را و بچه هایشان را نمی گذارند تورکی یاد گرفته و حرف بزنند و به این کار مباهات می کنند. متاسفانه تورکهای آسیمیله شده خلخال با این گونه تالش- تاتها زیاد مراوده دارند و دختر می دهند و نسبت به رفتار غیرانسانی اینها با دختران نگون بخت تورک خودشان، حساسیتی نشان نمی دهند؛ در حالی که طبق ابتدایی ترین قوانین حقوق بشر این دور کردن یک انسان از زبان مادری طبیعی و خدادایش جرم زبانی، فرهنگی، هویتی و سیاسی و مستوجب تعقیب قضایی است و این فقط یک چشمه از کارهای ضدانسانی این پیاده نظام استعمار صلیبی است.
مورد دیگر این که نسلی از این تالش- تاتهای به اصطلاح روشنفکر و دانشگاهی به وجود آمده است از قبیل علی عبدلی، محرم رضایتی و ... که به راحتی آب خوردن اسامی اصیل جغرافیایی تورکی آزربایجان را به نفع زبان تالشی- تاتی تعبیر و تفسیر یا به اصطلاح اتیمولوژی عامیانه می کنند. برای نمونه واژۀ تورکی «ساوالان» (سبلان جعلی فارسی) را به زبان تالشی به صورت « سر + ور + لون» درمی آورند و می گویند: «ور» در تالشی یعنی «برف» و «لون» هم یعنی «لانه» و روی هم می شود : «کوهی که سرش برف دارد»!!! و هرچه بهشان می گوییم آخر برادر من، چه داری می گویی؟ این واژه ساوالان، تورکی است: ساو (وحی، پیغام) + آلان (گیرنده/ میدان) به خرجشان نمی رود. تبریز را همان تب + ریز و فارسی می شمارند و وقتی بهشان می گوییم این اتیمولوژی عامیانه است و تبریز در اصل تومریس/ تومروس و ... و تورکی بوده به خرجشان نمی رود. آستارا: آست/ آلت: پایین و آرا: میانه/ وسط/ مرز، یک نام کاملا تورکی است ولی تالشهای نژادپرست آن را آسته رو (آهسته رو) ریشه یابی و تبلیغ می کنند! و ویکی پدیای فاسی نیز طبق معمول از تالشها جانبداری می کند)، چوبار، شهری میان آستارا و هشتپر که عمدتا تورک نشین است. چوبار: همان «چای بار» ( همان جویبار) کلمه ای کاملاً تورکی است برای آن نک. کتاب ارزنده فرهنگ لغات جغتایی- فارسی، ص 140، ولی تالشهای پان ایرانیست آن را چوبر (چوب + بر: چوب برنده) معرفی می کنند (غافل این که احتمال تورکی بودن خود چوب نیز هست). جالب این که رودخانه ای درست از وسط شهر چوبار می گذرد و وجه تسمیه اش همین است؛ نه بردن چوب و این دروغ عوام فریبانه چوب بری. موضوع دیگر این که تالشهای پان ایرانیست، خیلی تندتر از فارسها، از زبان فارسی دفاع کورکورانه و متعصبانه می کنند. وقتی بهشان می گویی درست است که فارسی یک زبان است، ولی در مقایسه با عربی و تورکی دارای واژگان، اسما و افعال بسیار کمتری است، رگهای گردنشان از تعصب چنان بیرون می زند که یک فارس واقعی با پولیتیکی که دارد، هرگز چنین ناگهانی برآشفته نمی شود.
دوستی برای من تعریف می کرد که با یکی از دارندگان مدرک دکتری به نام جهاندوست سبزعلی پور که تات پان ایرانیست و استاد دانشگاه آزاد رشت است و چندین لغت نامه تاتی و مقالات تاتی زیادی نوشته و با نظر خوشی که جمهوری اسلامی ایران به تاتها و تالشها دارد، به راحتی چاپ کرده است، مناظره و مباحثه البته دوستانه داشتم. جالب این که ایشان به من تورک آزربایجان می گفت «این زبان ترکی آزربایجانی را ول کنید. به بچه هایتان فارسی یاد دهید. شما که ترکی حرف می زنید، لازم نیست لغت نامه ترکی بنویسید! و ...» من گفتم: « خوب، پس خودت چرا برای زبان مادری ات، تاتی، این همه تلاش و کوشش می کنی و در نوشتن این همه لغت نامه و مقاله و کتاب در باره زبان مادری خودت، تاتی، روز و شب نمی شناسی و هی مقاله و کتاب و لغتنامه تاتی می نویسی و چاپ می کنی؟! زبان مادری تو برایت عزیز است و زبان مادری ما برایمان اوجوز (ارزان) است؟!» می دانید جوابش چه بود؟ او به من گفت: «زبان تاتی از زبانهای ایرانی است و زبان ترکی شما غیرایرانی، تورانی و بیگانه است! ایران سرزمین ایرانیهاست و در آن فقط ایرانیها و زبانهای ایرانی حق دارند حرف زده شوند و رایج باشند. خوشبختانه زبان بیگانه ترکی دارد از آزربایجان نیز رخت برمی بندد. پس شما هم به جای جبهه گیری بهتر است همسو و همنوا با این جریان ارزنده ایرانی شوید!». خواننده محترم با خواندن و تامل در این طرز موضع مغرضانۀ تهاجمی متعصبانه از یک استاد دانشگاه و دارندۀ مدرک دکتری تخصصی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه گیلان، خودش بهتر می تواند درجه فهم و شعور دیگر تالش- تاتهای پان ایرانیست را وقتی بهترین نخبگانش چنین فکر می کنند، ارزیابی کند. علی عبدلی سردمدار پان تالشیسم خیلی خیلی تندتر از اینها فکر می کند و این نشان می دهد این جریان افراطی و مهاجم تالش- تات هم آفریدۀ پان ایرانیسم فاشیست ضد تورک و ضد آزربایجان است و هم شاخۀ مهمی از آن به شمار می رود. استعمارگران صلیبی با دیدگاه نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد آزربایجان چنان تعریف زبان شناختی از زبان تورکی کرده اند که تو گویی ایران و از جمله آزربایجان که از نه هزار سال پیش مسکن و مأوای تورکان بوده و هنوز هم هست، سرزمین غیرتورکان به اصطلاح ایرانی است و این تالش- تاتها نیز به راستی این تعاریف مغرضانه پوچ و دروغ و یاده استعمارگران صلیبی غرب را باور کرده اند هیچ، بر سر آن حاضرند هر کاری، حتی جنایت و نسل کشی، در پاکسازی نژادی تورکان از آزربایجان و گیلان و کل ایران بکنند و این همان زنگ خطری است که مرا به نوشتن این مقاله وادار کرده است.
برای فهم موضع فکری، ایدئولوژیک و سیاسی تالش- تاتهای پان ایرانیست ضد تورک لازم نیست یکی یکی با همۀ اینها که حالتی تهاجمی هم دارند، مصاحبه کنیم کافی است سری به وبلاگها و سایتهای خودشان بزنیم و مطالبی که خودشان در معرفی خودشان نوشته اند، مطالعه کنیم. چرا که اگر ما مطالبی را بدون استناد به سایتها و وبلاگهای خودشان بنویسیم، می توانند از زیر آن شانه خالی کنند، ولی وقتی از سایتهای خودشان مدرک می آوریم، نمی توانند به راحتی از زیر بار مسئولیت آنچه خودشان مکتوب کرده اند، شانه خالی کنند. ابتدا به وبلاگ تاتهای پان ایرانیست می پردازیم و بعد به تالشها. لازم به ذکر است که تالشها و تاتهای پان ایرانیست در موضوع دشمنی نژادپرستانه کل انسانهای ملت تورک آزربایجان متفق و متحدالقول و هم نظر هستند، با این تفاوت که یکی از مهمترین مبانی و پایۀ فکری- سیاسی تالشهای پان ایرانیست، ارمنیهای داشناک ضد تورک و رژیم غاصب ارمنستان است ولی مبنا و پایه تاتهای پان ایرانیست، افکار راسیستی پان ایرانیستهای پانفارس در قرن حاکم است. به بیان دیگر هرچند هر دو نحلۀ فکری- سیاسی در نهایت به یک جا ختم می شود: دشمنی بی امان با زبان، هویت و موجودیت ملت تورک آزربایجان، اما جهان فکری- سیاسی تالشهای شبه داشناک به دلیل اتکایشان به ارمنستان بیشتر متصبانه و تهاجمی و پراتیک، مایل به تهاجم و درگیری و نسل کشی و متمایل به شبه نظامی گری و افراطی است و رنگ و بوی متعفن صلیبی دارد و به آن در همین مقاله به صورت کامل و با جزئیات و تفرعاتش خواهیم پرداخت؛ اما جهان فکری- سیاسی تاتهای پان ایرانیست، ظاهراً بیشتر وجهۀ سیاسی- فرهنگی پانفارسیستی دارد نه داشناکی- ارمنی. هرچند در نهایت و در عمل می بینیم که همۀ اینها، چه شاخۀ پان ایرانیست و چه شاخۀ پان ارمنیست هر دو شاخه های درخت فاشیسم راسیست صلیبی آریایی ضد تورک، ضد تورکیه و ضد آزربایجان هستند. قبلا در صفحه 13 این کتاب خودم:
خیانتهای رضاشاه پهلوی به ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران- اوجالان ساوالان
https://app.box.com/s/ifvsp11i6m0qcilmzoz8elucqr41yk60
لینک آدرس کتاب در سایت آذوح:
نیز با استناد به منابع و مدارک متقن نوشتم که «نشریۀ «دروشاک» ارگان حزب صلیبی ذاتاً ضد تورک، ضد تورکیه و ضدآزربایجان ارمنی داشناک، مرحلۀ آخر انقلاب صلیبی- فراماسونی ضد تورک مشروطیت، یعنی ساقط نمودن سلسلۀ تورک قاجار و تأسیس سلطنت فارس پهلوی را به این صورت تصویر میکرد: «انقلاب مشروطیت ایران، سقوط سلسلۀ قاجار، پیروزی پهلویها و نبردهای ارمنیان برای آزادی، همۀ این حرکات، ادامۀ جنگ دیرین ایران بر علیه توران و هرمز بر علیه اهریمن است که نژاد آریایی بر علیه اقوام تورک و تاتار ادامه میدهد». مقارن با سرکار آمدن رژیم نژاد پرست پهلوی این نوشته نیز در روزنامه سلامت، چاپ گیلان، درج می گردد: «مقصد از خلع احمد شاه، نه اینکه تبدیل اصول نظام به جمهوریت بود؛ نه، نه، نعوذ بالله – بلکه تعویض طایفه قلدر آسای قاجاریان ترکی به سلاله طاهره نجیب پهلوی فارسی بود».
جهان فکری- سیاسی ضد تورک و ضدآزربایجان تاتهای پان ایرانیست
همان گونه که قبلاً با این سند مهم به آن تأکید کردیم:
نمايه منابع آذری، تاتی و تالشی- بابک آذرتات (علیخانی)
http://tat-ha.blogfa.com/post/2
منبع، سرچشمه، پی، پایه، اساس، بنیان، بنیاد و ریشۀ نژادپرستی تاتهای پان ایرانیست، خود پان ایرانیسم و پانفارسیسم است نه زبان و فرهنگ و تاریخ واقعی انسانهای تات و نکتۀ جالب این که هم در سند فوق، که مانیفست و بیانیه تاتهای پان ایرانیست نیز هست و هم در کل نوشته های تاتها و تالشهای نژادپرست به خوبی تورک ستیزی و آزربایجان ستیزی سیستماتیک و نهادینه شده و پارادیم شده را به عنوان مهمترین اصل و پایه می بینیم. بیاییم برخی از مهمترین قسمتهای سند فوق را مطالعه و تحلیل کنیم:
«زبان آذری زبان پیشین آذرآبادگان(آتروپاتن= مادکوچک) یکی از دو شاخه زبان مادی است که زبان مادی خود یکی از زبانهای ایرانی است وزبانهای ایرانی شاخه ای از زبانهای هند وایرانی(آریایی) هستند و زبانهای هند وایرانی خود از کهن ترین خانواده ی بزرگ زبانهای هند واروپایی به شمار می آید. زبان مادی در بخش گسترده ای از ایران آن روز (ایرانی که فراتر از مرزهای امروزین بوده است) کاربرد داشت. با گذشت زمان فاصله های جغرافیایی، گویشهای نوین تری پدیدآورد(بر پایه زبان مادر که همان زبان مادی بود) وزبان مادی به دو شاخه زبانهای کردی و آذری شناخته می شود (با این همه زبان پارسی پل پیوند مردم با هم و از ویژگیهای آشکار ایران بوده و هیچ نگرانی و مرگ آهنگی برای دیگر زبانها و گویشها نبوده است) امروزه با بررسی برابرکردن واژه های کردی وآذری دریافته اند که پیوند بسیار نزدیکی میان زبان کردی و آذری پا برجاست وپژوهشگران بی گمان به درستی این انگاره (نظریه)که زبان کردی وآذری از یک ریشه اند پی برده اند واین دو زبان پیوند نزدیکی با زبانهای اوستایی و پهلوی دارند. همانگونه که زبانهای کردی چندین شاخه شده است مانند:کردی سورانی، سنه ای (سنندجی)، کرمانشاهی وکرمانجی و... ، زبان آذری نیز دو شاخه بزرگ زبانهای تاتی وتالشی را پدید آورده است که هرکدام از این دو زبان امروزه در کرانه ی دریای مازندران یا کاسپین(خزر)، [اران وشروان(جمهوری آذربایجان)] و[بخشی از تالش از الله بخش محله، بخشهای مرکزی(هشتپر)، تالش دولاب (رضوانشهر) وشاندرمن (ماسال) در جنوب تا تالش اران] و[بخشی از آذربایجان و اردبیل:شال، شاهرود، دیزمار، کجل،کرینگان، هرزند،کلاسور و...]و[ بخش هایی از قزوین (تاکستان، روستاها و شهر های رامند:شال، اسفرورین،دانسفهان،سگزآباد، خوزنین ، خیارج و... ، الموت، رودبار و طالقان و..]و[بخشهایی ازجنوب غرب زنجان مانند:خوئین و...]و [بخشهایی از تهران و مرکزی: اشتهارد، دماوند، روستاهای پیرامون رودخانه چالوس و...] است. زبان ترکی در روزگار شاهان صفویه که بنیانگذاران یگانگی دینی(اسلام شیعی) و سیاسی بودند جانشین زبان آذری شد و به یگانگی زبان ایران آسیبی بزرگ زد، با این همه زبان آذری از ریشه و بن رخت برنکند و یکباره و سراسر نابود نگشت، با اندکی دگرگونی واژه های آذری در زبان کنونی آذربایجان (که به جاست این زبان را «زبان کنونی آذربایجان» یا «زبان ترکی آذری» بنامیم) کاربرد دارد و با اندکی دید ژرف تر و زبان شناسانه واژه های آذری را به آشکاری در زبان ترکی آذری می بینیم (به ویژه در بخش کشاورزی و دامداری و خانه داری و نامهای جایها و شهرها و روستاها به آشکاری واژه های آذری را می بینیم و همچنین افزون بر واژه ها،کنایه ها و زبانزدهای(ضرب المثلهای)زبان کنونی آذربایجان برگردان کنایه ها و زبانزدهای ایرانی است) زبان کنونی آذربایجان از زبان ترکی(30%) و از زبان ایرانی(70%) (زبان ایرانی دربردارنده فارسی، آذری و واژه های پرکاربرد تازی می باشد) پی ریزی شده است و پژوهشهای پژوهندگان را می خواهد که این زبان را بازکاوی نمایند واین کار باید با دیدی دانش گرایانه و زبانشناسانه و به دور از احساسات وتعصبات انجام پذیرد. در کنار زبان ترکی آذری، زبان آذری نیز در برخی جایها تا به امروز هنوز زنده است و کاربرد دارد با اینکه در بسیاری جاها تا همین 100 سال پیش به زبان آذری سخن می گفتند و امروزه زبانشان دیگر شده است (برای نمونه: مردم اسکو، لیقوان و پیرامون آن و...) آری به هر روی زبان آذری در برخی سامان با سختیها و دشواریهای زمانه کنار آمده و خود را همچنان کوه سهند و سبلان استوار نگهداشته و همانگونه که رود ارس روان است زبان آذری نیز بر زبانها روان است. چنانکه گفته شد زبان آذری پیش از آنکه زبان ترکی آذری ، آذربایجان را فراگیرد زبان آن سامان بوده است و سخن گفتن به زبان آذری در نخستین سده های اسلامی و یادآورشدن ایرانی بودن این زبان در نوشتارهایی که در فهرستنامه زیر به این گونه آمده است: نام بردن از زبان آذری (زبان کهن آذربایجان) هرکدام از این نوشتارها انگاره ما را چنین استوار می سازد که زبان آذربایجان(آذری) شاخه ای از زبان ایرانی است که گاه به گونه های زبان پهلوی (الفهلویه) ، پهله (فهله)، آذری(الاذریه)، ایرانی (الفارسیه) و اذربیه در نوشته های کهن آورده اند. پس از بازگشایی دری که سالیانی بسته بود و اندکی گرد فراموشی بر آن نشسته بود با پژوهشها و بررسیهای شادروان احمد کسروی تبریزی گشوده شد و پس از آن روانشاد بزرگان دیگری همچون: شادروان عبدالعلی کارنگ، شادروان یحیی ذکاء، شادروان دکتر یحیی ماهیار نوابی، شادروان دکتر حسینقلی کاتبی، شادروان محمدرضاشعار، دکتر منوچهر مرتضوی، دکتر احسان یارشاطر، دکتر محمد امین ادیب طوسی، دکترمحمدامین ریاحی خویی، استاد رحیم رضازاده ملک، دکتر محمدجواد مشکور، استاد ایرج افشار یزدی، دکتر علی اشرف صادقی، استاد علی عبدلی ، استاد و.ب.هنینگ و... در شناسایی هرچه بیشتر و بهتر این زبان کوشیده اند و می کوشند».
خوب، همان طوری که مشاهده کردیم، نویسندگان فاشیست راسیست این متن سرتاپا جعل و شیادی و شعارهای نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد آزربایجان، با مکاری و شیادی شبه علمی زبان شناختی متن را با زبان سرتاسر جعلی و دروغ «آذری باستان» شروع می کنند و با جعل تاریخ آزربایجان آن را زبان مادها می شمارند. از تاتها به عنوان بشر با حقوق بشری حرف نمی زنند، بلکه می خواهند از آنها به عنوان پیاده نظام فدایی پان ایرانیسم و پانفارسیسم ضد تورک و ضد آزربایجان سوء استفاده کنند. ما به خوبی می دانیم که در نتیجه تحقیقات ارزندۀ پروفسور محمدتقی زهتابی و دیگر محققان صادق آزربایجانی، مادها بدون هیچ شک و تردیدی تورک (پروتوتورک) بوده اند و انتساب زبان آنها به زبانهای به اصطلاح هند و اروپایی و هند و ایرانی و آریایی و ایرانی و کورتها و غیره دروغ بزرگ و بی شرمانۀ پیاده نظام استعمار صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان است. در این مورد، برای نمونه این مطلب قابل خواندن است:
خوب وقتی که مادها تورک اصیل بوده اند و زبان آذری نیز دروغ است و چنین زبانی وجود خارجی ندارد، پس این مطالب بالا از اساس دروغ، بی پایه و جعل است. اما در دقت به آن، مخصوصاً جایی که «زبان مادی را به دو شاخۀ آذری و کردی تقسیم می کند»، می فهیم که نویسندگان پان ایرانیست و پانفارس آن برای ایجاد جبهه ای مشترک از تاتها، تالشها و کورتها در خاک آزربایجان برای اتحادشان و مقابله با موجودیت و هویت و جان و مال و ناموس و خاک ملت تورک آزربایجان، به این دروغها و شیادیهای مغرضانه و هدفمند دست زده اند و متن به صورت کاملا برنامه ریزی شده و حساب شده نوشته شده است. اظهارات سرتاپا راسیستی فاشیستی نویسندگان پان ایرانیست متن در باره زبان تورکی نیز دقیقاً تکرار دروغهای استعمارگران صلیبی غرب و نوچه مغرضشان، احمد کسروی است: «زبان ترکی در روزگار شاهان صفویه که بنیانگذاران یگانگی دینی (اسلام شیعی) و سیاسی بودند جانشین زبان آذری شد و به یگانگی زبان ایران آسیبی بزرگ زد» . جالب این که بنا به گواهی منابع متقن تاریخی قدمت زبان تورکی در کل ایران به حداقل هشت هزار و پانصد سال برمی گردد و این از حقایق مسلم تاریخی است و پروفسور محمدتقی زهتابی و دیگران آن را اثبات کرده اند، ولی نویسندگان یا بهتر بگوییم خط دهندگان، خط ایدئولوژیک سیاسی دهندگان به تاتها، تالشها و کورتهای پان ایرانیست دهندگان، قدمت زبان تورکی را حتی نه به زمان سلجوقیان، بلکه به زمان صفویان فرو می کاهند! و اظهار تأسف فاشیستی- راسیستی استعماری هم می کنند که «چون زبان ترکی رایج شد، یگانگی زبانی ایران آریایی آسیب دید»؛ یعنی شما تالشها، تاتها و کورتها بنا به فرمودۀ استعمار صلیبی و تنفیذ ما پانفارسهای پان ایرانیست، حتماً باید بکوشید که این یگانگی مقدس زبانی ایرانی را، حتی با نسل کشی میلیونها تورک آزربایجانی هم شده، دوباره بازگردانید. آنچه از این متن، که مهمترین و اساسی ترین پایه ها و بنیادهای فکری- ایدئولوژیک و سیاسی تاتهای پان ایرانیست را تشکیل می دهد، درمی یابیم این نیست که تاتها به عنوان انسانهایی با زبان مشخص، به عنوان انسان با زبان و هویت مشخص، صاحب حقوق بشری زبانی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی مشخصی هستند و باید این حقوق به آنها داده شود (عقیده ما ملتچیهای تورک آزربایجان)، بلکه این است که تاتها، تالشها و کورتها به عنوان پیاده نظام استعمار صلیبی فراماسونی غربی وظیفه دارند که با کشتن و نابود کردن زبان تورکی و ملت تورک آزربایجان، یگانگی زبانی و هویتی و اتنیکی هند و اروپایی (آریایی) و هند و ایرانی و ایرانی (بخوانید پارسی) را باید به آزربایجان بازگردانند و در این راه توسل به همه شیوه های ضدبشری، اعم از جاسوسی برای رژیمهای پان ایرانیست و پانفارس ضد بشر پهلوی و جمهوری شیطانی ایران، نویسنده و عضو سایتهای منحط نژادپرستانۀ آذریها و ایران شمالی شدن، پیوستن به وزارت اطلاعات رژیم و فعالیت نژادپرستانۀ ضد تورکی و ضد آزربایجانی کردن و کمین کردن و زدن و کشتن تورکان آزربایجان، مزاحم ماشینهای آزربایجانی شدن و هجوم دسته جمعی و به قصد کشت زدن رانندگان حتی جلو خانواده اش، خیانت به ملت تورک آزربایجان، به زور عوض کردن زبان دختران نگون بخت ملت تورک آزربایجان و غیره همه آزاد است.
آری! متاسفانه استعمار صلیبی و پان ایرانیسم که زاده آن است، هویت تاتها و تالشها و کورتها را در چهارچوب نژادپرستانۀ پان ایرانیستی به شدت ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد تورکیه، تعریف کرده است و تات- تالشها و کورتها و متأسفانه بعضی از گلکها و مازنیهای ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد تورکیه نژادپرست پان ایرانیست بدون این که فکری در مبناها و بنیادنهای ضد انسانی و نژادپرستانه این مانیفست بکنند، و اهداف شوم و مهلک نژادپرستانه و عواقب سیاسی آن را در نظر بگیرند، نه تنها آن را متعصبانه و کورکورانه قبول کرده و می کنند، بلکه به پیاده نظام بی جیره و مواجب استعمار صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد تورکیه نیز تبدیل می شوند.
نظر ما فعالان حرکت ملی نسبت به اقلیتهای ملی ساکن در آزربایجان جنوبی
حال شاید همین تاتها و تالشها، گیلکها، مازنیها و کورتها بپرسند: نظر ما فعالان حرکت ملی آزربایجان در مورد اقلیتهای ملی مثل ما که در داخل خاک آزربایجان زندگی می کنیم، چیست: نظر ما این است: همه ما انسان هستیم و چون انسان هستیم باید و باید و باید به همه حقوق بشری که سازمان ملل و سازمانهای حقوق بشری آنها را به صورت اعلامیه و منشور نوشته و منتشر کرده اند، یعنی دقیقا مطابق طبق تمامی قوانین و موازین حقوق بشری، مطابق مفاد اعلامیه¬ها و کنوانسیونهای بین المللی حقوق بشر از جمله «اعلامیه جهانی حقوق بشر، اعلامیه جهانی حقوق زبانی، میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، کنوانسیون بینالمللی رفع هر نوع تبعیض نژادی، اعلامیۀ حقوق افراد متعلق به اقلیتهای ملی یا قومی، مذهبی و زبانی، اعلامیه درباره محو همه اشکال تعصب و تبعیض مبتنی بر دین یا اعتقاد» بشویم. ما فعالان حرکت ملی تاتها و تالشها، گیلکها، مازنیها و کورتها را نیز مثل خودمان قربانی استعمار سیاه ایران (پان ایرانیسم و پان فارسیسم) می شماریم، زبان مادری تاتها، تالشها، گیلکهاف مازنیها و کورتها نیز مثل زبان مادری ما تورکان آزربایجان در سدۀ اخیر قدغن شده و هیچگونه آموزش و تدریسی به این زبانها صورت نمی گیرد و اجازه تأسیس مدرسه به این زبانها نیز دقیقا مثل زبان تورکی نمی دهند. آن که در سده اخیر، خاک و سرزمین ما ملل غیرفارس را اشغال و ملتهایمان را استعمار کرده است، ما تورکان آزربایجان نیستیم، بلکه سیستم حاکمیتی راسیستی- فاشیستی پان ایرانیستی و پانفارسیستی ایران است. دشمن جان و مال و ناموس و خاک و زبان و هویت و هستی همۀ ما ملل غیرفارس سیستم فکری- ایدئولوژیک- سیاسی پان ایرانیسم پانفارس است که مشخصۀ اصلی آن تورک ستیزی و عرب ستیزی سیستماتیک و حاکمیتی و دولتی است. این سیستم فکری، می گوییم سیستم فکری، یعنی گفتمان، پارادایم، جهان بینی و ایدئولوژی نژادپرستانۀ صلیبی و نمی گوییم «اشخاص خاص»، این سیستم فکری نژادپرستانه همان گونه که از میان ما تورکان هزاران هزار مانقورت خودفروختۀ ضد تورک و ضد آزربایجان گرفته است (در طول همین مقاله به بعضی از «مهمترین» آنها با ایضاح مسقط الرأسشان اشاره کرده ایم)، از میان تالشها، تاتها، گیلکها و کورتها نیز هزاران هزار خائن به ملت و جاش گرفته است. این سیستم فکری، گفتمان، پارادایم، جهان بینی و ایدئولوژی نژادپرستانۀ صلیبی هویت فارسها، ما تورکان آزربایجان، تاتها، تالشها، گیلکها، مازنیها و کورتها را نه بر اساس آنچه واقعاً و حقیقتاً هستیم، بلکه با دشمن کردن و تضاد ما با جهان تورک و جهان عرب تعریف و ایدئولوژیزه و تئوریزه می کند. پس باید یک بار برای همیشه، ملل محترم تالش- تات، گیلک، مازنی و کورت بهتر است به جای پیاده نظام استعمار صلیبی و پان ایرانیسم شدن، به مبانی فکری تزریق شده از سوی این دشمن مشترک همۀ ملل غیرفارس ایران و نوکران پان ایرانیست و پانفارسش، دقت فرمایند و با هوشیاری و دقت در گفتمان، پارادایم، جهان بینی، ایدئولوژی و مبانی فکری- اعتقادی و سیاسی شان، در راه ایجاد اتحادی حقیقی، واقعی و صادقانه علیه راسیسم فاشیست فارس ایران، موضعی عاقلانه و بر اساس منافع ملی ملت خودشان اتخاذ کنند و با ما فعالان حرکت ملی آزربایجان در راه مقدس مبارزه با استعمار صلیبی، پان ایرانیسم و پانفارسیسم نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد عرب و ضد بشر همراه و متحد شوند، تا همه با هم، طومار دشمن حقیقی ملل غیرفارس را در هم بپیچیم؛ نه این که با وسوسه و دمدمۀ شیاطین استعمارگر صلیبی و پانفارسهای ضدتورک و ضد آزربایجان وارد جنگی استعمارپسند و فرسایشی و چریکی و دوسر باخت، با ملت تورک آزربایجان و کل ایران شوند که نتیجه اش فقط و فقط و فقط برد- برد به نفع پان ایرانیستهای پانفارس و استعمار صلیبی ضد تورک، ضد آزربایجان و ضدبشر و باخت- باخت برای ما کل ملل غیرفارس است.
سوء استفاده استعمار صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان از علم زبان¬شناسی برای جعل هویت تالشها و تاتها و کل ملتهای غیرتورک و غیرعرب ایران
دربارۀ سوء استفادۀ استعمار صلیبی از علم زبان شناسی پیش از این در کتابهای مختلفم نوشته ام، اما اینجا نیز به خاطر ادعاهای شبه علمی و در اصل شیادیهای شبه علمی استعمار صلیبی و پان ایرانیستهای مانقورت- پانفارس نوکر این استعمار ضدبشر، دربارۀ ریشه آذری زبانهای تاتی- تالشی و کوردی باید بنویسم که اولا هیچ ارتباطی بین زبانها و نژادهای بشری وجود ندارد و اساسا نژاد خالص در قرن بیست و یکم میلادی دروغی آشکار است و چون اصلاً و ابداً نژاد خالصی وجود ندارد، نامگذاری و تسمیۀ زبانها برا اساسِ نژادها نیز، اساساً جعلی، مغرضانه و نژادپرستانه است: برای نمونه «زبانهای هند و اروپایی»، «زبانهای آریایی»، «زبانهای هند و ایرانی»، «زبانهای ایرانی»، «زبانهای تورانی»، «زبانهای اورال- آلتایی» و امثالهم اساساً مغرضانه و نژادپرستانه هستند. از منظر علم زبانشناسی، ما زبانهای هجایی (مثل زبان چینی) داریم؛ زبانهای تحلیلی (مثل فارسی و انگلیسی) داریم؛ زبانهای التصاقی یا پیوندی/ پسوندی (مثل تورکی و فنلاندی) داریم؛ زبانهای اشتقاقی (مثل زبان عربی) داریم. زبانهایی که با اصطلاح مغرضانۀ «ایرانی» خوانده می شوند، همان زبانهای تحلیلی موجود در ایران، یعنی فارسی، کوردی، تاتی، تالشی، گیلکی، مازنی، لری، بلوچی، لکی، لاری و ... هستند که در آنها بن فعل در تصریف تغییر می کند و بن فعل، هم پیشوند و هم پسوند می پذیرند. همین. وگرنه ایران، در همه طول تاریخ مسکن و مأوای ملتهای گوناگون بوده است و از همه بیشتر تورکان بوده اند، چه طور زبان تورکی، ایرانی محسوب نمی شود؟
به راستی، استعمارگران صلیبی غرب از نامگذاری زبانهای تحلیلی، به زبانهای هند و اروپایی، هند و ایرانی و ایرانی چه قصد و غرضی داشته اند؟ معلوم است: برای استعمار هند و ایران چه چیزی مناسب تر از تسمیۀ زبانها بر اساسِ نژادها و ملتها می تواند باشد؟ اصطلاح هند و اروپایی برای ایجاد پیوند نژادی، میان هندیان و اروپاییان بوده و هست و چون هندیان مسلمان و غیرمسلمان در مقابل استعمار انگلیس و دیگر استعمارگران صلیبی می ایستادند، کمپانیهای هند شرقی انگلیس، هلند و فرانسه در رأس آنها انگلیس صلیبی به شدت تورک ستیز، عرب ستیز و اسلام (حقیقی) ستیز، آمدند و همزمان با غارت و چپاول تمامی ثروتها و معادن هندیان و بعد ایرانیان، در زمینۀ زبان شناسی نیز سرمایه گذاری کردند. قرنها دانشگاههای کمبریج، آکسفورد، لندن و ... انگلیس از یک سو و دانشگاه لیدن، آمستردام و ... هلند و دانشگاههای سوربن، پاریس فرانسه کارشان تربیت کارمندان تحصل کرده و به اصطلاح شرق شناس و هندشناس و ایران شناسی و ... کمپانیهای هند شرقی انگلیس، هلند و فرانسه شد. این کارگزاران استعمار صلیبی که همگی عضو تشکیلات فراماسونی بودند، کارشان این بود که با حربۀ علم زبان شناسی و با تحقیق دربارۀ زبان سانسکریت، ریشه های مشترک زبانی زبانهای تحلیلی اروپایی با هندی و بعد ایرانی را مشخص کنند. شیطنتشان در اینجا بود که این مشابهتهای معدود، انگشت شمار و طبیعی بین بعضی از کلمات این زبانهای تحلیلی را دستاویزی قرار دادند که به «نژاد مشترک آریایی» برسند. یعنی شباهتهای طبیعی بعضی از کلمات موجود در این زبانها را مستمسکی برای طرح فرضیۀ نژادپرستانه و مغرضانۀ هم نژادی هندیان و ایرانیان رنگین پوست و مو سیاه و چشم سیاه با اروپائیان سفید چهره و چشم آبی و مو بور کردند. هدفشان نیز این بود که راحت تر بتوانند هند و ایران را غارت و چپاول کنند و در مقابل عصیان ملتهای تحت استعمار بگویند که خوب، ببینید: نژاد هر دو ما آریایی است دیگر و ما همخون و همزبان نیز هستیم و این ثروتهایی که از شما برادران و خواهران خونی خودمان می گیریم جای دوری نمی رود؛ این ثروتها به جیب برادران و خواهران همخون و هم نژاد آریایی اروپایی خود شما می رود! ملاحظه می فرمایید که در پایه و پس زمینۀ اصطلاحات جعلی نژادپرستانۀ «زبانهای هند و اروپایی» و «هند و ایرانی» و «ایرانی» چه اغراض فاشیستی- راسیستی استعماری و استثماری خوابیده است؟
خوب، حالا ما چه داشتیم: ممالک محروسه قاجار را داشتیم که به عنوان ممالک محروسه ایران هم شناخته می شد و هم حاکمیت و هم اکثریت مطلق آن را تورکان تشکیل می دادند. در طول تاریخ، همواره بیش از نصف کل جمعیت ایران تورک بوده و هنوز هم هست. استعمارگران صلیبی به خاطر ضرب شستی که در طول تاریخ از تورکان سلجوقی و عثمانی و ملوک و غیره چشیده بودند، از نام تورک هراس داشتند، برای همین باید برای ایجاد اتحادیه زبانی- نژادی در مقابل تورکان عثمانی و آزربایجانی و ایرانی باید کاری می کردند: اولین کارشان جعل اوستا بود که همان گونه که در کتاب ایران و ارن خودم به تفصل نوشتم اوستای واقعی در نتیجه هجوم یونانیان و عربهای مسلمان نابود شده بود و اوستای موجود را در سال 1771 م. / 1184 هـ.ق./ 1150هـ.ش. به تقریر موبدان پارسی فراماسون هند و تحریر انكتیل دوپرون فرانسوی، کارگزار کمپانی هند شرقی انگلیس، نوشتند و بهتر بگوییم جعل کردند. این اوستای جعلی چنان رسوا و ناشیانه بود که در نخستین ارزیابی از سوی هندشناس و زبانشناس پرآوازه، ویلیام جونز، مشتی یاوه و دروغ پردازی نام گرفت و خود انکتیل دوپرون نیز کلاهبردار نامیده شد و جالب این که به منظور تکوین و نضج پان آریائیسم از نوع پان ایرانیسم، عبارت مشهور مزخرف « اَریَنَ وَئیجَه» را از همین اوستا برداشتند و به «ایرانویچ» تأویل و تفسیر کردند و آن «سرزمین آریایی» تعبیر کردند و به نژادپرستان پان ایرانیست و پانفارس قالب کردند. در اين جا، نكتة مهمّ اهتمام دولت استعماری صلیبی بریتانیا و كمپانی هند شرقی انگلیس در جهت فرهنگ سازی برای ایجاد قرابت زبانی و نژادی بین انگلیسیها و هندیان و ایرانیان و استعمار و استثمار هرچه بهتر هند و ایران است كه نبايد هرگز آن از ياد ببريم. بعد با دهها لژ فراماسونی مخفی در هندوستان و ایران شروع کردند به تربیت دهها و صدها نخبۀ مانقورت- پانفارس ضد تورک، ضد عثمانی (تورکیه) و ضد آزربایجان و ضد عرب که با منظری نژادپرستانه ایران را پارس و سرزمین پارسها و نژاد کل ملتهای ایران را آریایی قلمداد می کرد. به موازات این نوشتن و جعل تاریخ با عنوان ایران پارس آریایی، هخامنشیان، ساسانیان، کوروش ابتدا توسط سر جان ملکم انگلیسی، کارگزار کمپانی هند شرقی و استاد اعظم لژ فراماسونری لندن در سال 1815 م. شروع شد و از سوی دهها و صدها به اصطلاح محقق یهودی، صلیبی و فراماسون ادامه یافت. با استراتژی تکرار، نویسندگان یهودی آنوسی و فراماسون صلیبی زیادی یک تاریخ جعلی را آن قدر نوشتند و نوشتند و تکرار کردند که به عنوان اصل مشلم علمی جا بزنند و کسی نتواند در درستی این تاریخ جعلی حتی شک کند. که البته کور خواندند و بعدها با جنبشی که از طرف تاریخ نویسان محقق و صادق اصیل و باوجدانی چون حسین ملکی زنجانی (ح.م. زاوش)، ناصر پورپیرار، عبدالله شهبازی و پروفسور محمدتقی زهتابی شروع شد و ادامه یافت، کل بافته های جعلی دویست ساله همه این استعمارگران به زیر سوالی بزرگ رفت که نشان می داد این تاریخ نویسی از بن جعلی، مغرضانه و استعماری و نژادپرستانه و به نفع یهودیان و صلیبیان ضد اسلام و ضد تورک و ضد عرب است.
قدم بعدی استعمار صلیبی، استخراجِ زبان پهلوی از اوستای جعلی بود. می دانیم که زبانی که در تاریخ از آن به نام پهلوی ساسانی یاد می شود، یک زبان رمزی، معماگونه، جعل شده و مخصوص طبقۀ اشراف ساسانیان نژادپرست بود که سیستم طبقاتی یا کاست بر جامعه شان حاکم کرده بودند. زردشتيان نژادپرست بدین دلیل به خطّ پهلوی، خطِّ جعلی و معّماوار با هزوارش، متون مقدّس و عقاید نژادپرستانه شان را می نوشتند که این خط و عقایدشان از دایرۀ فهم عوام¬النّاس (طبقات فرودست جامعه ساسانی) و دیگر ملتها به دور باشد. شاهان، موبدان زردشتی و اشراف ساسانی هرگز به طبقات پایین کشاورز و پیشه ور جامعه اجازه نمی دادند که فرزندانشان درس خوانده و باسواد شوند. فردوسی در شاهنامه اش به داستان انوشیروان و موزه گر (کفاش) اشاره کرده است که چون آن کفاش خیلی ثروت داشت، راضی شد هزینه کل لشکر انوشیروان را بپردازد، مشروط بر این که اجازه دهد فرزند او نیز مثل فرزندان اشراف و موبدان ساسانی درس بخواند و باسواد شود، که انوشیروان نپذیرفت. خط پهلوی اساسا خطی آرامی (از خانواده خطوط سامی) بود و علاوه براین کلمات هم به زبان آرامی نوشته می شد ولی به زبان ساسانی، که تا کنون معلوم نیست چه زبانی بوده است، خوانده می شد که به این هزوارش می گویند. گفتیم که این زبان پهلوی نیز پر از هزوارش بود. هزوارش یعنی این که پاره اي از کلمات يا حتّي جزئي از يك کلمه را به زبان آرامي و به خط پهلوی (که همان آرامی بود) می نوشتند؛ امّا هنگام خواندن آنها، معادل ساسانی آن واژه ها به تلفّظ درمي آمد! مثلا می نوشتند «ملکا» (در زبان عربی که هم خانواده زبان آرامی است، می شود: ملک) و می خواندند «شاه»! می نوشتند «کلبا» (همان کلب عربی) و می خواندند «سگ»! پیداست که این هزوارش نیز از جعلیات استعمارگران صلیبی است و اساسا در وجود زبان و خطی به نام پهلوی شک و تردید جدی هست. از میان محققان تورک آزربایجانی، استاد زبان شناس آزربایجانی، اسماعیل هادی در کتاب ارزنده اش، «حاشیه بر زبان شناسی» با اثبات جعلی بودن کل زبان پهلوی با اسناد و مدارک متقن، آب پاکی بر دستان ناپاک استعمار صلیبی و نوکران پانفارس و پان ایرانیست آنها ریخت که متاسفانه این کتاب که در سال 1383 نوشته شده است تا کنون مجوز چاپ کاغذی از وزارت ارشاد پان ایرانیست جمهوری اسلامی ایران نتوانسته است بگیرد. از خواننده محترم این مقاله، خواهشمندم که حتما این کتاب ارزنده را بخوانند و استفاده کنند:
http://elchin.arzublog.com/post/74991
این که می گوییم زبان پهلوی جعلی است، اصلا بیراه نیست: به نظر من (اوجالان ساوالان) که زبان شناسی هستم که در این راه استخوان خرد کرده ام، استعمارگران صلیبی فعال در دانشگاههای کمبریج، آکسفورد، لندن، لیدن و ... آمدند و از لغاتی که از زبانهای تحلیلی موجود در ایران، تاجیکی دری (همان فارسی)، تاتی، تالشی، کوردی، لری، مازنی، گیلکی، بلوچی، لکی، لاری برداشته و گرد آورده بودند، آنها را عیناً یا با کمی تغییر گردآوردند و خودشان نشستند و زبانی تلفیقی- التقاطی و جعلی به نام «زبان پهلوی» را به صورت مصنوعی، ساختند و در اصل، جعل کردند، تا برای زبانهای تحلیلی موجود در ایران ریشۀ مشترک زبان شناسانه ارائه دهند. هدفشان نیز این بود که با این زبان جعلی التقاطی- تلفیقی، که صورت مسخ شده و مثلاً کهن (؟) خیلی از کلمات تاجیکی دری (فارسی) را داشت، از یک سو، یکی بودن ریشۀ همه زبانهای تحلیلی موجود در ایران را اثبات کنند، از سوی دیگر کهن بودن و مربوط به قبل از اسلام بودن همه آنها را به مردم بقبولانند که همان گونه که گفتیم با استراتژی شیادانه «تکرار، تکرار و تکرار دروغ تا مرز راست انگاری آن» موفق هم شدند. بعد آنها با استراتژی «نعل وارونه» گفتند: همه این زبانها به دلیل داشتن ریشه در زبان کهن پهلوی، که شیادانه آن را به شاخه های اشکانی یا زبان پارتی (کدام پارتی؟) و ساسانی یا پارسی میانه ( کدام پارسی؟) نیز تقسیم کردند، «زبانهای ایرانی» می شوند! از سوی دیگر برای زبان تاجیکی دری که در ایران به غلط «فارسی» خوانده می شود، با این شگرد زبان پهلوی شناسنامۀ و شناسۀ تاریخی ما قبل اسلامی و ساسانی و هخامنشی جعل کردند و گفتند که لغات زیادی از فارسی در زبان پهلوی هست. پس زبان این زبان به تاجیکستان و افغانستان و بعد از اسلام محدود نمی شود، بلکه در زبان کهن پهلوی ریشه دارد و این زبان کهن پهلوی نیز در پارسی باستان (پارسی هخامنشی) ریشه دارد و ... . در حالی که حتی یک جمله، حتی یک جملۀ تاجیکی دری (فارسی جعلی) قبل از اسلام وجود ندارد و این زبان به احتمال زیاد ساختۀ شعوبیه هر چه دارد، بعد از اسلام دارد. هدفشان بی شک، ایجاد توهم وجود ریشۀ پارسی- هخامنشی- ساسانی برای زبان تاجیکی- دری بود تا با این شگرد زبان شناسی، برای تاریخ سرتاپا دروغ و جعل استعماری هخامنشی- ساسانی، پشتوانۀ علمی زبان شناسانه جعل کنند. جالب این که زبان اشکانیان پروتوتورک (اتحادیه قبایل اشکانی) التصاقی و تورکی بود و زبانهای التصاقی سکایی هیچ ربطی به زبانهای تحلیلی نداشته است. استعمارگران صلیبی، با کشف (بخوانید جعل) و معرفی زبان پهلوی، علاوه بر این که برای زبان دری تاجیکی و افغانی که زبانی وارداتی به ایران کنونی بوده و هست، شناسنامه ای ساسانی و کهن تراشیدند، با تجمیع تمامی زبانهای تحلیلی موجود در ایران زیر یک چتر (زبان جعلی پهلوی)، عامدانه و شیادانه و مغرضانه تورکی- تورکمنی و عربی را از «ایرانی بودن» کنار گذاشتند و عملاً وجهه ای «غیرایرانی» به این دو زبان مهم ایران، منطقه و کل جهان دادند و از آنجا که سوء استفاده استعمارگران صلیبی ضد تورک و ضد عرب، همواره از زبانشناسی به بحث نژاد پیش می رود، این توهم را در اذهان ملل ایران و منطقه به وجود آوردند که نژادهای تورکها و عربها از نژاد فارسها و تاتها و تالشها و گیلکها و مازنیها و کورتها و بلوچها و لرها و لکها و لارها جداست و اینها نژادهای بعداً واردشده به ایران هستند و ایران به صورت کامل فقط و فقط و فقط سرزمین آریاییها (غیرتورکها و غیرعربهای ایرانی زبان) است! غرض و قصد و هدف ضدبشری و نژادپرستانه و کثیف استعمارگران ضد تورک و ضد عرب یهودی انوسی و فراماسونر صلیبی از این که برای ملل ایران تاریخ و زبان شناسی جعل کنند، همین بوده و بس: تورک ستیزی و عرب ستیزی نژادپرستانه و فاشیستی.
همان گونه که در موضوع مورد بحث این مقاله نیز با تفاصیل به آن می پردازیم، هدف این استعمارگران خبیث نژادپرست ضد تورک و ضد عرب، در طول تاریخ دویست ساله اخیر، همواره و همیشه این بوده و هست که از ملل غیرتورک و غیرعرب ساکن در ایران جبهه ای آریایی و متحد در برابر تورکان و عربهای نگون بخت ایران، برای نسل کشی میلونها انسان تورک و عرب بازکنند و ثروتها و منابع روزمینی و زیرزمینی کل ملل ایران را تاراج و چپاول کنند که با روی کارآوردن پان یرانیستهای پانفارس پهلوی و ملا-سیدهای کثیف فراماسون ضد بشر جمهوری اسلامی ایران موفق هم بوده اند. این استعمارگران صلیبی، با خیانت و عدم درایت و قصد و غرض هزاران مانقورت- پانفارس فراماسون دست پرودۀ خودشان در دهها لژ فراماسونری، تا چهل سال پیش موفق هم شده بودند تا این که حرکت ملی ملت تورک آزربایجان مانند ققنوسی از میان خاکستر ظلم و نسل کشی پهلوی و جمهوری شیطانی بیرون آمد و با تلاش هزاران هزار نخبۀ صادق، مثل نگارنده این سطور، بدون دستمزد تمام جوانی و عمر عزیزشان را در این راه مقدس افشاگری و بیدارگری ملت تورک آزربایجان و کل ایران و تمامی ملل فارس و غیرفارس ایران گذاشته اند، و در این راه مقدس یا مثل پروفسور زهتابی جان شیرینشان را دادند و یا هزینه هایی سنگین بر خود و خانواده هایشان تحمیل کردند ولی می ارزید؛ چون توانستند این بافته های جعلی و سرتاپا جعلی، دروغ و مغرضانه و نژادپرستانۀ استعمار ضد بشر صلیبی- یهودی را به سوی زباله دان تاریخ ببرند و ان شاء الله طولی نمی کشد که به دست تمامی ملل غیرفارس تحت ستم ایران، به داخل آن زباله دان کوفته خواهدشد. می بینید وقتی می گوییم استعمارگران حداقل دویست سال روی این اصطلاحات مغرضانه کار کرده اند اصلا بیراه نیست.
در ایران استعمارشده در صد سال اخیر، بعد از روی کارآمدن رضا پالانی نوکر احقر استعمار صلیبی انگلیس شاهدیم که یک سیستم ایدئولوژیک به شدت ضد تورک و ضد عرب بر سر کار است. حاکمیت پان ایرانیست و پانفارس پهلوی و جمهوری اسلامی ایران، نه تنها کوشیده است که میان فارسها با عربها و تورکان کینه و دشمنی نژادپرستانه ایجاد کند، بلکه با گول زدن انسانهای تحلیلی زبان تالش- تات، کورت، گیلک، مازنی، لر، بلوچ، لک، لار و ... در این صد سال با جدیت کوشیده است که از این ملل تحت ستم نیز جبهه ای متحد و فاشیستی- راسیستی در برابر ملل مظلوم تورک و عرب باز کند و در اجرای این توطئۀ شیطانی، در آزربایجان دویست سال است می کوشند که مانقورتها، کورتها، تاتها و تالشها و گیلکها و مازنیها را در کنار فارسها، در مقابل تورکان التصاقی زبان آزربایجان قرار دهند؛ در مرکز و جنوب ایران و محصوصا استان جعلی فارس می کوشند لرها و فارسها را در مقابل قاشقایها و بیچاقچی التصاقی زبان و عربهای اشتقاقی زبان قرار دهند و در استانهای جعلی گلستان و خراسان بزرگ نیز می کوشند کورتها و فارسها را در مقابل تورکان و تورکمنان قرار دهد و ظاهراً تا زمانی که نخبگان و باسوادهای این ملل غیرفارس، کتابهایی غیر از کتابهای استعمارگران صلیبی، پان ایرانیستها و پان فارسها را نمی خوانند و گول فاشیسم راسیست پان ایرانیست پانفارس را می خورند، این ملل غیرفارس در مقابل هم خواهندبود و به محض ایجاد یک فرصت به همدیگر حمله خواهندکرد و خونهای بسیاری از انسانهای ملل مظلوم غیرفارس از هر دو طرف در این جنگ دو سر باخت برای ملل غیرفارس و سرتاسر برد برای استعمارگران صلیبی و پان ایرانیستهای پانفارس نوکر این استعمارگران، ریخته خواهدشد و این چیزی است که ما فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و سرتاسر ایران «هرگز» نمی خواهیم و برای همین، ما فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و سرتاسر ایران، با تمام مشغله ای که داریم، با صرف وقت و عمر گرانقدرمان و نوشتن این گونه کتابها و مقالات «به زبان تاجیکی دری»، از برادران و خواهران گرامی فارس، تالش، تات، کورت، گیلک، مازنی، لر، بلوچ، لک، لار و ... خودمان با احترام به شأن انسانی شان، استدعای صمیمانه داریم که زنهار، مبادا به وسوسه و دمدمه شوم شیاطین استعمارگر صلیبی و نوکران مانقورت- پانفارس پان ایرانیست آنها گول بخورید و چشمتان را به حقیقت ببندید. ما ملت تورک هرگز ضدفارس یا ضد هر قوم و ملت دیگر نیستیم، بلکه در مقابل هجمه و حملۀ نژادپرستانۀ آنها موضع دفاع از زبان، هویت، موجودیت، جان، مال، ناموس و سرزمینمان مسلم انسانی ماست که هیچ فاشیست راسیست ضد تورک صلیبی نمی تواند آن را از ما بگیرد. شما ملتهای غیرفارس، باید با مطالعه و بررسی بیشتر و عمیق تر، نظرهای مخالفان پان ایرانیستهای پانفارس مثل ما و عربها را نیز بخوانید. هر کتابی که از دانشگاههای غربی به بازار می آید ارزش باور کردن ندارد. بیدار شوید ای ملل تحت ستم غیرفارس در ایران و دشمن متحدمان را بشناسیم و در مقابل دشمن حقیقی چه مانقورت تورک باشد، چه فارس پانفارس پان ایرانیست و چه هر کدام از جاشها و خائنین ملل غیرفارس تالش، تات، کورت، گیلک، مازنی، لر، بلوچ، لک، لار بایستیم و ایران و آزربایجان حقیقی با تمام زبانها، نژادها و فرهنگها و آداب و رسومش را دوست بداریم و با اتحاد با هم از خاورمیانه ای شدن و سوریه ای شدن و عراقی شدن ایران و کشت و کشتار بیهوده انسانهای ملل غیرفارس جلوگیری کنیم. همه ما انسانیم و حقوق بشری داریم که باید و باید و باید به آن دست یابیم و همه زبانهای ما طبیعی و خدادادی است و همه فرهنگها و آداب و رسوم و پوشاک ما باید و باید و باید محترم شمرده شود و در هر چهارچوب سیاسی و جغرافیایی که هستیم، تحصیل زبان مادری همه ما به زبان مادری خودمان حق مسلم ماست و هیچ فاشیست راسیستی نمی تواند این حقوق مسلم بشریِ زبانی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، دینی، مذهبی و ... را از ما سلب کند. علاوه بر این کل ثروتهای ایران و آزربایجان باید به صورت کاملا مساوی بین کل ملل، اعم از فارس و غیرفارس تقسیم شود و نباید همه کارخانجات و صنایع مادر در تهران و اصفهان و یزد و کرمان و مشهد باشد و انسانهای قوم نورچشمی فارس اعم از دختر و پسر و زن و مرد در هزاران هزار کارخانه و شرکت و صنایع مارد شاغل و خوشبخت باشند، ولی نصیب کل انسانهای مظلوم و محروم ملل غیرفارس تورک- تورکمن، عرب، لر، بلوچ، کورت، تالش، تات، گلیک، مازنی، لک، لار و ... در ایران بیکاری و بدبختی و فقر و مهاجرت و در به دری و غربت و فحشا و اعتیاد و فساد و خودکشی و خودسوزی و خانواده سوزی باشد. این است حرف حق انسان دوستانۀ ما، فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و سرتاسر ایران.
وبلاگ ایرانتالشستان اولین و تنها وبلاگ جنبش پان ایرانیستی تالشان
تنها وبلاگی که از سال 1386 به معرفی و پروپاگاندای جنبش پان ایرانیستی تالشان می پردازد و بازکنندۀ آن فردی مجهول الهویه با نام مستعار «تالشستانی زوئه» (پسر تالشستان) است این وبلاگ است:
http://irantaleshestan.blogfa.com
تالشستانی زوئه در همان معرفی وبلاگش، موضع سیاسی نژادپرستانۀ به شدت تورک ستیز و آزربایجان ستیز خود را چنان به نمایش می گذارد که اگر به جای تالشستانی می نوشت «پان ایرانیست زوئه»، بسیار بهتر و برازنده تر بود: « این وبلاگ به مسایل فرهنگی اجتماعی و سیاسی تالشستان می پردازد . سرزمین تالشستان ماوا و مسکن قوم وملت دلیر تالش است این سرزمین اهورایی 178 سال قبل در عهد نامه ننگین ترکمنچای از نظر سیاسی دو تکه شد و هم اکنون نیمی از آن در جمهوری جعلی آذربایجان و نیمی از آن در وطن چند هزار ساله اش ایران است با نگاهی واقع بینانه در میابیم که تالشان دو تجربه ملی و قومی متفاوت را در 2 قرن اخیر داشته اند آن قسمت که در دو قرن اخیر در وطن خویش ایران بوده تداوم تجربه مشترک ملی با همه ی هموطنان ایرانی را داشته و آن قسمت که در شوروی سابق و بعدها در جمهوری جعلی آذربایجان زیر چکمه های تحقیر و هویت کشی و نسل کشی از سوی پان ترکیستها بوده در طول دو قرن مبارزه به هویت ملی دست یافته و سه بار حکومت خود مختار تشکیل داده است که آخرین بار 14 سال قبل جمهوری خود مختار تالش مغان بود آنها پرچم خود را به رنگ پرچم ایران برپا کردند و در سرود ملی خود به داشته های ایرانی خود بالیدند.اما باز گرگها و پرچم شب نشانشان (ماه وستاره) خورشید پرچم ایرانی تالشان را (موقتا) به ظلمات کشیدند. با احترام به حرکت ملی تالشان شمالی که خواستار بر پایی دولتی مستقل و همسو با ایران و حتی آماده شدن زمینه الحاق دگرباره ی این منطقه به ایرانند و نیز احترام به جنبش ایران پرستانه تالشان جنوبی که خواستار تشکیل استان تالشستان در ایران برای توسعه منطقه و مبارزه با نفوذ پان ترکیسم اند اسم این وبلاگ را ایرانتالشستان گزارده ایم.». این متن از نظر نژادپرستی تورک ستیز آن قدر سخیف است که می توان به راحتی گفت که وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران با همکاری داشناکهای ارمنی آن را نوشته اند و تنها آنها می توانند این قدر مغرض و البته احمق باشند که موغان آزربایجان شمالی و جنوبی را که مسکن میلیونها تورک آزربایجانی است تالش نشین بخواند و ... .
وجهه پان ایرانیستی و پانفارسیستی شدید و افراطی جنبش تالش- تاتهای ضد تورک و ضد آزربایجان
باید توجه داشته باشیم که تالش- تاتهای پان ایرانیست، هیچگونه ضدیت یا حتی انتقادی نسبت به حاکمیت پانفارس و پان ایرانیست ایران در سدۀ اخیر، چه پهلوی و چه جمهوری اسلامی ایران ندارد و بالعکس مواضعشان، بی هیچ شک و تردیدی، عین مواضع جمهوری اسلامی ایران است و دقیقا مثل حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، همه توان و پتانسیل خود را در راه تورک ستیزی و آزربایجان ستیزی صرف می کنند. برای نمونه به پستهای وبلاگ «ایرانتالشستان» دقت فرمایید:
http://irantaleshestan.blogfa.com
این اپوزیسیون نبودن جنبش تالشان و بالعکس، پوزیسیون و موافق صد در صد جمهوری اسلامی ایران بودنش، سخت قابل تأمل است. ما فعالان حرکت ملی آزربایجان که سالهاست این به اصطلاح جنبش را زیر نظر داریم دیگر برایمان مسلم شده است که این موضع پوزیسیونی تالشان، دقیقاً و بی کم و کاست، موضع دولت داشناک صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان ارمنستان نیز هست. با بررسی مواضعی که از نوشته های خود فعالان جنبش تالشان استنباط می شود، روشن می شود که این حرف ما، اصلا بیراه نیست. از سوی دیگر می دانیم که از منظر سیاسی، پدر این به اصطلاح جنبش تالشان، هوشنگ امیراحمدی شاندرمنی، مدرس دانشگاه و تحلیلگر سیاسی است، که هماکنون به عنوان استاد دانشگاه راتگرز آمریکا و با سمت مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه در این دانشگاه کار می کند. او همان گونه که از حرفها و مواضعش که در تلویزیونهای سیاسی ماهواره ای معلوم است، سیاستمداری پوزیسیون و هزارچهره و بدنام است که با در نظر گرفتن بیداری شعور ملی در میلیونها تورک آزربایجانی، عرب الاحوازی، تورکمن تورکمنستانی، کورت کوردیستانی و بلوچ بلوچستانی و مسلم بودن تجزیه ایران، به هیچ وجه سقوط حاکمیت شیطانی و ضدبشری جمهوری اسلامی ایران را نمی خواهد، بلکه معتقد است که سپاه تروریستی و ضد بشر و جلاد پارسداران جمهوری اسلامی ایران، علیه ملا- سیدهای جانی خبیث خائن ضد بشر صلیبی فراماسون خونخوار این حاکمیت کودتا کند و «ریش شیطانی جای عمامه و عبا و قبا و نعلین شیطانی را بگیرد» تا ایران اهریمن زده پایدار و فاشیسم راسیست ضد تورک و ضد عرب ایران به هر قیمتی، باقی بماند. مواضع جنبش به اصطلاح تالشان همان گونه که از تک تک نوشته ها و مقالات و پستهای وبلاگشان نیز مشخص و آشکار است، همین موضع هوشنگ امیراحمدی و پوزیسونی است و تالشهای به شدت ضدتورک و ضد آزربایجان پان ایرانیست، نه تنها هیچ ضدیت سیاسی با حاکمیت ضد بشری قرون وسطایی سر تا پا جور و ظلم و ستم و خرافات و تبعیض و دزدی جمهوری اسلامی ایران ندارند، بلکه از حامیان سرسخت آن نیز به شمار می روند: دقیقاً موضع حاکمیت جنایتکار صلیبی ارمنستان و هوشنگ امیراحمدی. حال این سوال پیش می آید که وقتی جنبش تالشان این همه ظلم و جور و ستم و تبعیض حاکمیت پانفارس و پان ایرانیست تشیع مجوسی شعوبی پارسی را در حق تالشهای مظلوم سنی و شیعه و ملل غیرفارس سنی و شیعه نمی بیند، خوب، پس چرا نام «جنبش» و «حرکت» و «نهضت» روی خودش گذاشته است؟ این سوالی جدی است که سردمداران سیاسی و ایدئولوژیک این جنبش از قبیل هوشنگ امیراحمدی و علی عبدلی و شهرام آزموده بایستی به آن جواب دهند. حرکت ملی آزربایجان، مثل حرکت ملی الاحواز برای رسیدن ملت تورک و ملت عرب به ابتدایی ترین حقوق بشریشان تأسیس شده اند و به صورت اساسی و بنیادی با حاکمیت پهلوی و جمهوری اسلامی ایران تضاد و تقابل جدی اصولی و ذاتی دارند. حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران، خود را در این سی و دوسال فعالیت جدی سیاسی اش و چهل و یک سال فعالیت مدنی، سیاسی و فرهنگی جدی اش به عنوان «اوپوزیسیون» حقیقی و واقعی رژیم پانفارس ضد بشر جمهوری اسلامی ایران شناسانده است و در این راه شهدا و زندانیان بی شماری تقدیم کرده است که خیلی از این قهرمانان ملی ملت تورک آزربایجان هم اکنون نیز در زندانهای مخوف حاکمیت ضد تورک و ضد آزربایجان جمهوری اسلامی ایران در زیر شکنجه هستند. جنبش تالشان چه رسالتی درباره ملت تالش دارد؟ کدام مبارزان را تقدیم ملت تالش کرده است؟ چرا این جنبش این همه در قبال جمهوری ضد بشر شیطانی ایران، خنثی بی طرف و بی خاصیت است و تمام پتانسیل ارزنده خود را در ضدیت با ملت تورک آزربایجان و حاکمیت لائیک و سکولار کشور آزربایجان گذاشته است؟ آیا همین نشانه این نیست که این به اصطلاج جنبش از اساس آفریده جمهوری اسلامی ایران و ارمنستان صلیبی مسلمان کش است؟ خواننده محترم با مرور بی طرفانۀ مقالات و نوشته های این وبلاگ جنبش تالشان:
http://irantaleshestan.blogfa.com
به زودی متوجه می شود که نود و نه درصد 99 % نوشته های وبلاگ مربوط به کشور آزربایجان و مسئلۀ رفتار حاکمیت آزربایجان با تالشهای آن سوی آراز (ارس) است و هیچ ربطی به این سوی آراز و آزربایجان جنوبی و ایران و رفتار جمهوری اسلامی ایران با تالشهای ایران و تورکان ایران ندارد. به راستی چرا؟ چرا نخبگان سیاسی تالش، به جای این که به دردها و مشکلات تالشها و تاتهای این سوی آراز بپردازند، به صورت مطلق و افراطی به آن سو و کشور آزربایجان تمرکز کرده اند؟ آیا مسائل و مشکلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، زبانی تالشها و تاتهای مظلوم و تحت ستم مضاعف ایران از تالشهای کشور آزربایجان کمتر و بی اهمیت تر است؟ آیا قدرت اقتصادی و رفاه تالشهای آن سوی آراز به مراتب از قدرت اقتصادی و رفاه تالشهای این سوی آراز و گیلان بهتر نیست؟ آیا واحد پول مانات (منات) آزربایجان هم اکنون 8800 تومان ایران نیست؟ آیا تالشهای معدود آن سوی آراز به مراتب پولدارتر و خوشبخت تر از تالشهای این سوی آراز نیستند؟ آیا معدود تالشهای آن سوی آراز با آمدن به تبریز و اردبیل علاوه بر استفاده از بهترین دکترها و داروهای ما، بهترین و باصرفه ترین خریدها را نمی کنند؟ هر که نداند ما تورکان آزربایجان همه روزه شاهد زنده هستیم که سالیان سال است تالشهای معدود آن سوی آراز نیز به همراه خیل تورکان، به اردبیل و تبریز می آیند و باصرفه ترین و بهترین خدمات پزشکی و اقتصادی نصیبشان می شود. آیا کشور جمهوری آزربایجان حق تحصیل به زبان مادری تالشی را تا پایان دوران ابتدایی به تالشها نداده است؟ کدام یک از این مزایا را حاکمیتهای پانفارس پهلوی و جمهوری اسلامی در اختیار تالشهای ساکن در ایران قرار داده اند؟ جالب است که انگار نه انگار که حاکمیتهای پهلوی و جمهوری اسلامی ایران به تالشها و تاتهای ایران، همانند تورکان، عربها و کل ملل غیرفارس ظلم و ستم کرده و می کند و حق تحصیل به زبان مادریشان در مدارس را نمی دهد و از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز به وضعیت فلج و هضم در زبان و فرهنگ فارسی درآورده است، نخبگان تالش- تات پان ایرانیست چنان رفتار و تبلیغ می کنند که گویی حاکمیت جمهوری شیطانی ایران معصوم و بیگناه است و آن که تالشها را استعمار و استثمار کرده ما تورکان آزربایجان هستیم و فاشیسم راسیست ضد بشر فارس در سدۀ اخیر هیچ گناهی ندارد!!!
ارمنیهای صلیبی، خط دهندگان و حامیان اصلی تالشهای پان ایرانیست
در این قسمت از مقاله به مسئلۀ بسیار مهم و اساسی ارمنیهای داشناک ضد تورک، ضد تورکیه و ضد آزربایجان به عنوان بانیان، خط دهندگان، مشوقان و حامیان تالشهای پان ایرانیست می پردازیم. قبل از هر چیز باید این را بدانیم که نشان دادن حضور جدی ارمنیهای صلیبی در جنبش تالشهای افراطی پان ایرانیست زیاد هم سخت نیست. کافی است سری به سایتها و وبلاگهای تالشهای افراطی بزنیم تا ابعاد مسئله دستمان بیاید؛ ارمنیهای داشناک در جزء جزء این به اصطلاح جنبش تالشان حضور دایمی و موکد دارند.
برای نمونه سری به وبلاگ خود پان ایرانیستهای تالشی می زنیم. اولین اسمی که نظرمان را جلب می کند، شخصی ارمنی به نام آلن کشیشیان است که مرتب درباره تالشان مقاله می نویسد:
تالشان جمهوری آذربایجان و آینده آنها- آلن کشیشیان
http://taleshiha.blogfa.com/post/7
ﺯﺑﺎﻥ ﺗﺎﻟﺸﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭﮐﻤﯿﺴﯿﻮﻥ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮﯼ ﮐﻨﮕﺮﻩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻪ ﭘﮋﻭﺍﮎ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ- آلن کشیشیان
http://irantaleshestan.blogfa.com/1392/11
خوب، در اینجا این پرسش مهم برای هر انسان بی طرفی پیش می آید که این «آلن کشیشیان» کیست؟ با توجه به نام فامیلش حتی احمقها هم می توانند پی ببرند که این آدم یک تالش مسلمان نیست، بلکه یک ارمنی مسیحی صلیبی است. حال این سوال اساسی پیش می آید: این ارمنی چه ارتباطی با تالشها دارد؟ چرا در ارمنستان در هفته نامه فرهنگی اجتماعی، ادبی «آراکس» مقالۀ فوق را با درج پرچم تالشان منشر می کند؟
چرا برای این ارمنی مسلمان کش ضد اسلام، مسئلۀ زبان تالشی و ملت مسلمان تالش مهم شده است؟ چرا دلش به حال تالشهای مسلمان سوخته است؟ چرا این نوشتۀ شعارگونه را در دفاع از تالشها می نویسد؟ آیا همدینی و هم مذهبی ای بین تالشهای عمدتاً سنی با ارمنیهای مسیحی وجود دارد که دنیا از آن بی خبر است؟ آیا او مسلمان شده است یا تالشها مسیحی شاده اند که دلش به حال آنها سوخته است؟ آیا این ملت به قول خودشان یک میلیونی تالش چهار تا نخبه ندارد که اخبار ملت خودشان را منعکس کنند؟ آیا هوشنگ امیراحمدی، مقیم آمریکا که در دانشگاههای آمریکا شاغل است، تالش نیست؟ انگلیسی نمی داند؟ بی سر و زبان است؟ آیا او با آن همه زباناوری که دارد، نمی تواند به عنوان یک تالش این خبر مهم را برساند؟ مسئلۀ اتکای جنبش تالشان به ارمنستان خیلی جدی تر از نوشتن مقالات ضد تورک و ضدآزربایجانی ارامنه است و در سطح سیاست خارجی دولت غاصب صلیبی ارمنستان سالیان سال است که اعمال می شود: رادیوی سیاسی به شدت ضدتورک و ضد آزربایجان صدای تالش در ارمنستان، سایتهای مخصوص تالشان در این کشور و برگزاری کنفرانسهای به اصطلاح علمی برای تالشها از این اقدامات دولتی حاکمیت مسلمان کش و خونخوار و غاصب ارمنستان است:
کنفرانس بین المللی ملل قفقار و اقوام ساکن حاشیه غربی دریای کاسپین و حضور برجسته هیأتی از تالش شناسان در ایروان
http://irantaleshestan.blogfa.com/1391/07
در بررسی محتوای نوشتۀ این ارمنی داشناک ذاتاً ضد تورک و ضد آزربایجان به عیان درمی یابیم که درد آلن کشیشیان و ارامنۀ دیگر، مثل همۀ صلیبیان پان ایرانیست، درد تالشها نیست چون بیش از نیمی از مقاله اش را به این موضوع سرتاپا غرض و دروغ اختصاص داده است که «... ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﻗﻠﯿﺖ ﻣﻠﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﺍﻥ ﺁﻥ ﮐﺸﻮﺭ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﯼ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﻣﺴﺎﻭﯼ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ»!!! آیا در حاکمیت ملا- سیدهای فراماسون صلیبی تشیع مجوسی شعوبی پارسی جمهوری اسلامی ایران حتی یک اقلیت ملی وجود ندارد؟!! آیا ما ملت تورک آزربایجانی و غیرآزربایجانی و ملت عرب و ملت بلوچ و ملت کورت و ملت تورکمن و ملت لر و ملت تالش- تات و ملت گیلک و ملت مازنی و ملت لک و لار و غیره ملت نیستیم و حقوق بشری ملی نداریم؟! آیا در حاکمیت شیطانی نژادپرست جمهوری اسلامی ایران یک انسان فارس با یک انسان تورک و یک انسان تالش یکی است؟! آیا صنایع مادر و کارخانجاتی که حاکمیتهای پهلوی و جمهوری شیطانی ایران در تهران، اصفهان، یزد، کرمان و جنوب ایران احداث کرده اند و میلیونها فارس اعم از زن و مرد و دختر و پسر را در آنها شاغل و حقوق بگیر و مرفه کرده اند، با وضعیت عدم تخصیص هیچگونه کارخانه به آزربایجان و گیلان و مازندران و کوردیستان و بلوچستان و ترکمن صحرا و عربستان (خوزستان جعلی) و کل شهرها و مناطق غیرمرکزی و غیرفارس نشین بیکاری و گرسنگی تحمیلی و فقر و اعتیاد و فساد و فحشایی که به ملل تحت ستم تورک و عرب و تالش و تات و گیلک و مازنی و کورت و لر و بلوچ و تورکمن و لک و لار تطبیق می کند، این ملل تحت ستم با قوم عزیزدردانه جعلی فارس یکسان هستند؟ جواب دهید ای سردمداران به اصطلاح جنبش پوزیسیون تالشان؟ آیا خود کشور جعلی ارمنستان با نسل کشی دهشتناک صدها هزار تورک آزربایجانی و بر روی گوشت و خون و استخوان این انسانهای نگون بخت ساخته نشده است؟ آیا تا کنون چندین نسل کشی دهشتناک برای پاکسازی قومی ترکان مسلمان و مظلوم آزربایجان در ارمنستان صورت نگرفته است؟ آیا فجایع قاراباغ و خوجالی را نمی بینید و کور هستید؟ آیا اقلیت تورک آزربایجانی حاضر در ارمنستان کوچکترین حق اظهار وجودی دارند؟ حال حقوق زبانی و فرهنگی و غیره را رها کنید. می توانند اظهار وجود کنند و زنده بمانند؟ چرا این ارمنی مغرض صلیبی و ذاتاً فاشیست راسیست پان ایرانیست و پانفارس از تالشها حمایت می کند؟ پاسخ این سوال راحت است: ارمنیهای صلیبی فاشیست راسیست ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد بشر ذاتی، که در قاراباغ همه مسلمانان (اعم از تورک و غیرتورک) و یهودیان بومی را به جرم مسیحی نبودن می کشتند، می خواهند از تالشها به عنوان اهرم فشار علیه دولت دموراتیک جمهوری آزربایجان سوء استفاده کنند و از آنها دشمنِ دشمنشان بسازند و جالب این که تالشهای مسلمان آلت دست صلیبیان ذاتاً ضد اسلام ارمنی داشناک شده اند! بیدار شوید ای برادران خواهران تالش- تات ما، دوست و دشمن خودتان را بشناسید.
در مانیفست جنبش تالشان نیز به دوستی یا ارمنیهای جنایتکار صلیبی و اشغالگران خاک آزربایجان چنین اشاره شده است: « ملت ارمنی و کشور ارمنستان نیز به دو دلیل اشترک های تاریخی با ایران و نیز زخم عمیق تاریخی ای که از پان ترکیسم بر سینه دارند ( نسل کشی ارامنه) با ما مشکل و معضل مشترکی دارند». پرسش ما در این باره این است: ارمنیهای جنایتکار صلیبی اشغالگر خاک آزربایجان، چه اشتراک تاریخی با شما تالشهای مسلمان دارد؟ کدام نسل کشی ارامنه؟ آیا ایروان، پایتخت کنونی آزربایجان تا قبل از 1918 م. مسلمان نشین نبود؟ چه کسی را گول می زنید؟ آیا کشوری که به نام ارمنستان به آن فخر می کنید با اشغال و نسل کشی 300 هزار تورک مسلمان بر روی خون و گوشت و استخوان این شهدای اسلام در جنگ جهانی اول با کمک روسیه و انگلیس صلیبی جنایتکار به وجود نیامد؟ شما که مسلمان هستید چرا باید با یک کشور صلیبی جنایتکار که در طول تاریخ ننگین خود یش از یک میلیون تورک و تالش مسلمان را کشته دوست شوید؟
جالب این که رژیم اشغالگر قاراباغ، ارمنستان جانی صلیبی برای تالشهای مسلمان، دایه مهربانتر از مادر شده و کنفرانس زیر را برای حفظ و حراست از زبان و فرهنگ تالش می گذارد:
«کنفرانس بین المللی ملل قفقار و اقوام ساکن حاشیه غربی دریای کاسپین و حضور برجسته هیأتی از تالش شناسان- در این همایش بین المللی که در تاریخ 5 تا 7 اکتبر 2012 برابر 14 تا 16 مهر ماه 1391 توسط دانشگاه دولتی ایروان برگزار شد، از گیلان دکتر علی عبدلی، دکتر ابراهیم صفری، آرمین فریدی هفت خوانی، دکتر یخچالی، یاسر کرم زاده و تنی چند از دانشگاهیان گیلان حضور داشتند که مقالات متعددی در حوزه های زبان شناسی، مردم شناسی و ادبیات تالش و گیلان ارائه دادند . از نکات قابل ذکر این که در روز افتتاحیه، دانشگاه ایروان مدال افتخار درجه دو علمی خود را به پاس 30 سال فعالیت راهگشا در حوزه تالش شناسی به دکتر علی عبدلی اعطا کرد».
http://irantaleshestan.blogfa.com/1391/07
خوب، تالشهای عزیز این قدر نمی دانند که چرا یک کشور اساسا صلیبی و ضد مسلمانان برای تالشهای مسلمان دایه مهربانتر از مادر شده و چنین پستان به تنور می چسباند؟ آیا در همین کنفرانس یاسر کریم زده تالش ایرانی مدعی نشد که شاه اسماعیل صفوی تالش زبان و امپراتوری بزرگ تالش صفوی (؟) اولین حکومت فراگیر ایران بوده حتی بابک خرمدین و شیخ شامیل، مبارز مسلمان چچن قفقاز را که به دست روسهای صلیبی شهید شد، تالش معرفی نکرد؟
سوال مهم ما از این تالشان پان ایرانیست ضد تورک و ضد آزربایجان این است:
آیا این، آکادمی ملی کشور جمهوری آزربایجان نبود که به علی عبدلی تالش ایرانی، در سال 1371 هـ.ش./ 1992 م. «دکتری افتخاری» داد؟ اگر می گویید نه، چنین نیست، دروغ می گویید. این هم سند از ویکی پدیای فارسی: «علی عبدلی در سال ۱۳۷۱ به پاس پایهگذاری تالششناسی در ایران، موفق به دریافت درجه دکترای افتخاری از آکادمی ملی جمهوری آذربایجان گردید».
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D9%84%DB%8C
کشور جمهوری آزربایجان دشمن تالشها و زبان تالشی است؟ باور کنیم؟ شما تالشهای پان ایرانیست چه قدر حق ناشناس و نمک به حرام تشریف دارید؟ آیا همان علی عبدلی نیست که برای ضدیت با حاکمیت نوپای آزربایجان چنین مقاله ضدآزربایجانی پان ایرانیست پسندی می نویسد:
ققنوس خاکستر نشین تالش- علی عبدلی
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/08
چرا این مورد مهم را که یکی از بزرگترین سردمدارهایتان مدرک دکتری خودش را از آکادمی ملی جمهوری آزربایجان گرفته است، برجسته نمی کنید؟ جمهوری اسلامی ایران به کدام تالش دکتری افتخاری داده است؟ آیا رشتۀ زبان و ادبیات تالشی در دانگشاه گیلان هست؟ آیا رشتۀ زبان و ادبیات گیلکی هست؟ آیا رشتۀ زبان و ابدیات تاتی هست؟ آیا کرسی تالش شناسی در دانشگاه گیلان ایران هست؟ دانشگاه گیلان را می گوییم که به یمن حاکمیت صلیبی جمهوری شیطانی ایران، رشتۀ زبان و ادبیات روسی سالهاست ایجاد شده و دانشجو می پذیرد.
حضور پانفارسهای پان ایرانیست ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد تورکیه و نیز حضور ارامنۀ داشناک ضد تورک صلیبی در وبلاگهای تالشان خیلی پررنگ است.
برای نمونه این شخص «ئاوات» کیست به جز یک ارمنی صلیبی داشناک که در ذیل این مقاله تالشی در باره قتل عام دروغین ارامنه به دست عثمانیان امنت و «نظر» می گذارد:
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/06
هیچ پست تالشی نمی توان در این وبلاگ بافت که ارامنه و پانفارسهای افراطی در آن خیلی خیلی بیشتر از خود تالشها و تاتها حضور نداشته باشند؛ برای نمونه «اسمها»ی قسمت «نظرات» این پستها را می توانید ملاحظه فرمایید که پان ایرانیستهای پانفارس از چهارگوشۀ ایران و ارامنۀ صلیبی همراه و همصدا با هم چه هنگامه ای برپا کرده اند و تنها کسانی که حضور جدی ندارند، خود تالشها و تاتها هستند!!! لطفا دقت فرمایید:
ققنوس خاکستر نشین تالش- علی عبدلی
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/08
پرفسور نوروز علی محمد اف شهید شد
http://irantaleshestan.blogfa.com/1388/05
دستگيري دكتر هلال محمداف آغازي براي خيزش دوباره تالشان
http://irantaleshestan.blogfa.com/1391/04
شکنجه تالشان شمالی و نامه ی فدایت شوم جعلی سایتهای پان ترکیست از زبان یک طالشی!
http://irantaleshestan.blogfa.com/1386/10
تلاش برای کشتار خانواده دانشمند و روزنامه نگار پیشکسوت تالش
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/06
وضعیت قوم تالش و دانشمند زندانی در باكو- دکترعارف محمدزاده
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/12
کوزوو، قره باغ، تالش مغان
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/05
شکنجه تالشان شمالی و نامه ی فدایت شوم جعلی سایتهای پان ترکیست از زبان یک طالشی!
http://irantaleshestan.blogfa.com/1386/10
ﺯﺑﺎﻥ ﺗﺎﻟﺸﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭﮐﻤﯿﺴﯿﻮﻥ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮﯼ ﮐﻨﮕﺮﻩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻪ ﭘﮋﻭﺍﮎ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ- آلن کشیشیان
http://irantaleshestan.blogfa.com/1392/11
تالشستان سرزمین من است
http://irantaleshestan.blogfa.com/1386/11
تالش، بخش جدایی ناپذیر از ایران
http://roushan312.blogfa.com/post/183
سرانجام توجه شوراي اروپا به مساله قوميت تالش در جمهوري آذربايجان جلب شد
اعتصاب غذای روزنامه نگار تالش در زندان واعتراض جنبش دانشجویی تالش شمالی
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/09
نامه رییس جمهور جمهوری تالش مغان(تالشستان) به ملت و حاکمیت ایران
نامه علی اکرم همت زاده به ملت و حاکمیت ایران
ملتت امروز از تو کمک مي خواهد، ايران!
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/04
زاویه جنبش تالشان ایران با نیرو ها و ایدئولوژی های دیگر
http://irantaleshestan.blogfa.com/post/15
از جمهوری مغان تا تشکیل دولت تالش مغان- دكتر بهرام امير احمديان
http://irantaleshestan.blogfa.com/?p=2
تاریخچه جمهوری خود مختار تالش مغان
http://irantaleshestan.blogfa.com/?p=2
جنبش تالشان از زبان خود تالشهای پان ایرانیست
بهترین راه برای شناخت هر جنبش سیاسی، نوشته های فعالان همان جنبش است. برای شناخت جنبش تالشان نیز بهترین راه مطالعه مقالات و نوشته های خود تالشان است. یکی از همین نوشته های پایه ای و اساسی که در اصل مانیفست اعلام وجود و حضور جنبش تالشان است و در سال 1386 هـ.ش. نوشته شده است و با این عنوان و نشانی نشر شده است، می خواهیم بررسی کنیم. تا یادمان نرفته یک نکتۀ طلایی در این جا نباید از نظرمان دور باشد و آن تاریخ اعلام وجود و حضور این جنبش است: سال 1386. این از منظر ما فعالان حرکت ملی آزربایجان خیلی معنی دار است: ملت تورک آزربایجان درست یک سال قبل از آن، یعنی در خرداد 1385 قیام ملی باشکوهی در کل شهرهای بزرگ و کوچک آزربایجان راه انداخته بودند و میلیونها نفر به خیابانهای تبریز و اورمو و زنگان و اردبیل و حتی تهران ریخته بودند و ندای مظلومانه «هارای هارای من تورکم» سر داده بودند و زبان و هویت اصیل و طبیعی و خدادیشان را فریاد کرده بودند و کل جهان این فریادها را که با شهید شدن دهها انسان پاک مبارز ملت تورک آزربایجان به دست حاکمیت سر تا پا نژادپرستی و ظلم و جور و تبعیض جمهوری شیطانی ایران همراه بود، شنید و می توان چنین استنباط کرد که استعمار صلیبی و پیاده نظامش ارمنستان غاصب و پان ایرانیستهای ضد تورک و ضد آزربایجان ذاتی، این به اصطلاح جنبش سیاسی تالشان را از همان سال 1386 به وجود آورده اند و هدفشان نه مبارزه با حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، بلکه باز کردن جبهه ای جدید در شرق آزربایجان علیه ملت مظلوم تورک آزربایجان بوده و بس. با مطالعه بیشتر و عمیق تر مطالب خود این تالشان می توان به درستی این تحلیل ما پی برد:
زاویه جنبش تالشان ایران با نیرو ها و ایدئولوژی های دیگر
http://irantaleshestan.blogfa.com/post/15
در مطالعۀ این نوشته که در اصل مانیفست جنبش تالشان است، به زودی درمی یابیم که تورک ستیزی و آزربایجان ستیزی هستۀ اصلی و مرکزی این به اصطلاح جنبش است. حال نمونه های شاخص تورک ستیزی و آزربایجان ستیزی را در این مانیفست بررسی تحلیلی می کنیم:
استفادۀ مکرر و عمدی از اصطلاح جعلی نژادپرستانۀ «ترک زبان» به جای «ترک»
به عنوان اولین نکته اصطلاح «ترک زبان» را تحلیل می کنیم: همۀ ما می دانیم که اصطلاحات مغرضانۀ سیاسی «ترک زبان» و «عرب زبان» و «کرد زبان» و «تالش زبان« و امثالهم، به جای «ترک» و «عرب» و «کرد» و «تالش» و امثالهم، اصطلاحات جعلی و مغرضانه و حساب شده و برنامه ریزی شدۀ پان ایرانیستها و پانفارسهای شیاد صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان در سدۀ اخیر است. به این دلیل ساده که وقتی کسی زبان مادری اش ترکی است، خودش هم یک ترک است؛ کسی که زبان مادری اش عرب است، خودش هم عرب است و ملتهای دیگر نیز همین طور. پس پشت این اصطلاح سیاسی «ترک زبان» و امثالهم نژادپرستی فاشیستی پانفارسیستی ایرانی خوابیده است؛ چرا که وقتی به ما تورکان می گویند ترک زبان می گویند؛ یعنی این که می خواهند بگویند «نژاد ما تورکی نیست، بلکه ایرانی (بخوانید فارس) است» و فقط زبان ما، با هجوم سلجوقیان و ترکان دیگر تغییر کرده است و باید و باید و باید طبق فرموده استعمار صلیبی و نوکران پان ایرانیست و پانفارسش، به اصل خودمان، ایرانی بودن (بخوانید فارس بودن) بازگردیم و زبان مادری قدرتمند و شیرین تورکی خودمان را به خاطر ایرانیت که چیزی جز تحقیر و توهین و تمسخر و بیکاری و فقر و فساد و فحشا و خودکشی و خانواده کشی نصیب ما نکرده رها کنیم، یا نسل کشی و از کشور اهورایی آریایی ایران پارسی اخراج شویم! خلاصه، چکیده و زبدۀ حرفهای پان ایرانیستها و نوکران بی جیره و مواجب احمقشان جنبش تالشان همین است و در مانیفست خودشان هم بدون هیچ رودربایستی و علناً همین را نوشته اند! سوال ما ملت تورک آزربایجان همین است: چرا باید ما به بهانۀ ایرانیت از زبان، هویت و اصالت انسانی طبیعی و خدادایمان دست بکشیم و با ان به دشمنی برخیزیم؟ چرا شما با ما چنین کنید؟ چه کسی به شما این قدرت و اختیار را داده است که برای ما زبان و هویت تعیین کنید؟ کجای دنیا این ظلم نژادپرستانه را در حق انسانهای یک ملت می کنند که شما در حق ما می کنید؟
لازم به ذکر است که نژادی به نام ایرانی و تورک و کورد و تالش و عرب و ... وجود ندارد، بلکه آنچه مهم و در هویت تعیین کننده است: زبان مادری و فرهنگ وابسته به آن است که پان ایرانیستها و پانفارسهای نژادپرست، دقیقاً دانسته و عمدی نژاد و زبان را با هم تخلیط می کنند. آیا نویسندگان این مانیفست سهواً و تصادفاً دچار این اشتباه نژادپرستانه شده اند؟ هرگز. اینها همه عمدی و کار شده و برنامه ریزی شده و حساب شده است. در عالم سیاست چیزی به نام تصادف وجود ندارد. بر اساس این تحلیلی که کردیم این که نویسندگان مکار این مانیفست که به احتمال زیاد از ارمنیان داشناک ضد تورک و ضد آزربایجان مشاوره گرفته اند و به آن هم خواهیم پرداخت، وقتی در قسمت « زاویه ما نسبت به ترک، آذری، پان ترکیسم» که مفصل ترین و بحث انگیزترین قسمت این مانیفست است، وقتی ادعا می کنند که «ما همه انسانیم و در پهنه ی کره ی زمین از حقوق مشابه ای بر خورداریم اما هر انسان و هر قوم و ملتی باید به حقوق و آزادی های دیگران احترام بگذارد در این راستا ما ذاتا و از نظر انسانی با ترکها مشکلی نداریم و معتقد به هیچ نوع نژاد پرستی نیستیم به واقع مردم عادی ترک زبان کنونی در پهنه ی کره ی زمین را مثل خویش، انسان و همچون همه ی انسانها فارغ از رنگ و مذهب و نژاد برادر خود می دانیم...» با به کاربردن همین اصطلاح مغرضانۀ صلیبی ضد تورکِ «ترک زبان» نشان می دهند که کاملاً دروغ می گویند و همۀ اینهایی که نوشته اند، همه، در حد شعار توخالی و دروغ و شیادی و عوام فریبی و شارلاتانی است و همین اصطلاح مغرضانۀ نژادپرستانۀ سیاسی برادری ایشان با تورکان را اساساً و ذاتاً نقض می کنند؛ چرا که اگر ما تورکان را انسان و مساوی با خود می دانستند، ما را همان گونه که خودمان خودمان را «تورک» قبول داریم «ترک» می شمردند نه «ترک زبان». ما در این مقاله و در هیچ مقاله و نوشتل دیگر اصطلاحات جعلی پان ایرانیستی مثل تالش زبان، تات زبان، کورت زبان و غیره را به کار نمی بریم چرا که ذاتا نژادپرست نیستیم و چون صد سال است که از نژادپرستی فارسی- ایرانی زخم خورده ایم و از آن به شدت متنفریم، آن را در مورد هیچ ملتی به کار نبرده و نمی بریم.
جلوه های نژادپرستی ضد تورک ژنتیک در مانیفست جنبش تالشان
در ادامه نویسندگان مغرض نژادپرست مانیفست جنبش تالشان مشت خودشان را خودشان باز می کنند و درون سیاه نژادپرستان را به نمایش می کذارند. بهتر است اول این بخش جالب را عیناً نقل کنیم و سپس به تحلیل آن بپردازیم:
«... و آنهایی که در مرزهای ایران سیاسی و حتی ایران فرهنگی می زییند را عضوی از ملت بزرگ ایران می دانیم. اما در بین خواص ترکزبان طیف های واقع گرا و منطقی و از سوی دیگر تندرو و افراطی ای وجود دارند. که به تفکیک در مورد این گروه های عا م و خاص سخن می گوییم. هما نطور که می دانیم مهاجرت اقوام ترک و رواج زبان ترکی در پهنه ی ایران زمین قدمت و سابقه ی بسیار کمتری از زبانهای ایرانی دارد و زبان آذری کهن کمتر از چند صد سال است که کم کم جای خود را به زبان ترکی داده است این طیفهای مختلف را تا حدی با توجه به موضع شان به زبان و هویت ترکی و ملیت ایرانی می توان تقسیم بندی کرد:
1. ترک زبان هایی که از لحاظ فیزیو لوژی چهره خاور میانه ای و ایرانی دارند ، خود را ایرانی می دانند و به تغییر زبان خود از آذری به ترکی آگاهند و علاقمند به احیاء زبان آذری اند. اینها را هم وطنان راستین خود می دانیم و در رسیدن به هدفشان یار شان هستیم .که گروهی بزرگی از خواص ، دانشمندان، نویسندگان، روشنفکران آذربایجان چنین می اندیشند.
2. ترک زبان هایی که از از لحاظ فیزیو لوژی چهره خاور میانه ای و ایرانی دارند ، خود را ایرانی می دانند و به دگرگشت زبان خود از آذری به ترکی آگاهند ولی به زبان ترکی علاقه دارند و با احترام به زبان ملی ایران( فارسی) و یادگیری این زبان می خواهند زبان مادری شان را نیز حفظ کنند. با این گروه نیز مشکلی نداریم . و این موضع را از دایره حقوق انسانی خارج نمی دانیم هر چند ممکن است تشویقشان کنیم که عضو گروه اول باشند.
3. ترک زبان هایی که از از لحاظ فیزیو لوژی چهره خاورمیانه ای و ایرانی دارند ، خود را ایرانی می دانند ولی از تغییر زبان خویش آگاه نیستند. این گروه نیز هموطن ما هستند و آنها را ایرانی می دانیم و البته تلاش خواهیم کرد با تاریخ سرزمین خویش آشنا شوند تا به موضع گزینش و خود آگاهی دو دسته ی قبل برسند.
4. ترک زبانهایی که از لحاظ فیزیو لوژی چهره ای آلتایی، مغولی ( با چشمان کشیده و..) اینها باقیمانده های راستین مهاجران از سرزمین اصلی ترکستان و فرارود (ماوراالنهر) اند اما خودشان را ایرانی می دانند و عضوی از ملت بزرگ ایران . ما نیز به دلیل اینکه با نژاد پرستی مخالفیم آنها را هموطن خویش می دانیم و غارت و نسل کشی اجدادشان را به نام آنها که اکنون خود را ایرانی می دانند به زبان ملی ایران احترام می گذارند و... نمی نویسیم.
لازم به ذکر است طیف عظیم ترک زبانها در 4 گروه فوق قرار دارند بنابراین میان ما و دیگر هموطنان با ایشان پیوند هست و مشکلی نیست.
5. ترک زبان هایی که آگاهانه و یا نا آگاهانه در طیف گروهایی پان تر کیست در ایران قرار می گیرند
خود طیفهای مختلف از خاکستری تا سیاه دارند که مخالفت ما با ایشان هم از خاکستری تا سیاه درجات مختلفی دارد. سیاه ترین طیف این گروه طیفی هستند که خود را ترک آلتایی و هم نژادان مغولان مهاجر می دانند و حتی به چنگیز و تیمور افتخار می کنند و به کمتر از تجزیه ایران و تشکیل کشور ی ترک که خود البته بخشی از امپراطوری خیالی توران است رضایت نمی دهند. این گروه دشمن ما هستند همانطور که آنها ما را دشمن خود می دانند. ما نیز تا آخرین قطره خون برای و طنمان می جنگیم چرا که جنایتهای اجداد این گروه را که اکنون از افتخارات خویش می دانند و مسئولیتش را هم می پذیرند از یاد نبرده ایم و هنوز هم در تالش شمالی و... شاهد ادامه این نسل کشی ها هستیم .طیفهای دیگر پان ترکیست که آرمانشان از تجزیه ایران گرفته تا تهاجم فرهنگی به تالشستان و بخش های دیگر ایران دشمن می دانیم و مقابلشان خواهیم ایستاد.آری آرمان برادری انسانها را از یاد نمی بریم ولی آنها که به این برادری احترام نمی گذارند و قصد ضایع کردن حقوق انسانی را دارند و به سرزمین ، زبان و فرهنگ ما نه تنها احترام نمی گذارند بلکه در صدد تصرف و نابودی اند دشمن انسانیت اند و دشمن ما هستند. حس سرزمین دوستی یک حس طبیعی انسانی است حالا اگر ترک زبانی در صدد ارضای این حس است چند راه نیکو دارد:
1. ایران را وطن هفت هزار ساله خود بداند و زبان آذری باستان را زبان نیایی خود و در صدد احیای آن باشد یا حتا ایران را وطن چند هزار ساله ترکی را زبان چند صد ساله خود بداند و فارسی را زبان ملی ایران
2. اگر خود را ترک آلتایی میداند به سرزمین نیاکان خویش در ماورا النهر باز گردد یا دست کم به ترکیه مهاجرت کند.
اما اینکه خود را ترک هفت هزار ساله و سرزمین ایران را ترکستان بداند و قصد تجزیه ایران را داشته باشد .این نگاهی دروغین و جعل تاریخ است و عشقی بر پایه خود فریبی و دروغ است مثل این است که یک ایرانی در اسکاتلند پیرهنش را پاره کند و بگوید اینجا ایران است زبان فارسی باید زبان رسمی شود و یک قسمت از اسکاتلند باید از آن کنده شود و...».
اعتقاد بانیان و رهبران جنبش تالشان به نژادپرستی ضد تورک ژنتیک
در مانیفست جنبش تالشان آنچه با کمال حیرت در ابتدای امر به آن متوجه می شویم و در همان نظر اول توجه هر کسی را جلب می کند اعتقاد راسخ تنظیم کنندگان راسیست فاشیست این بیانیه به نژادپرستی ژنتیک ضد تورک است. به طوری که به خود حق می دهد که ما انسانهای ملت تورک آزربایجان و کل ایران را از منظر نژادی و چهره و وضعیت چشم و صورت و قیافه به دو گونه و دو زیرگونه (!) تقسیم کند: «الف- ترک زبانهایی با چهره خاورمیانه ای و ایرانی ب- ترک زبانهایی بدون چهرۀ خاورمیانه ای و ایرانی و دارای چهرۀ آلتایی و مغولی!» و این دو گروه را نیز به دو گروه تقسیم می کند: مانقورت پان ایرانیست و پانفارس و ملتچی غیر پان ایرانیست و پانفارس و اولویت دوستی اش را با گروه پانفارسهای پان ایرانیست ضد تورک و ضد آزربایجان و ضد تورکیه می دهد و نهایت تنفر و دشمنی اش را از گروهی که نمی خواهند پان ایرانیست پانفارس مانقورت ضد تورک، ضد آزربایجان و ضد تورکیه و ضد عرب و ضد بشر باشند، نشان می دهد!
در مورد نسبت دادن تورکان به «مغولان» که در متن بیانیه اظهار وجود و فعالیت جنبش تالشان نیز دیده می شود، جالب این که همان توهینها، تحقیرها، تمسخرهای نژادپرستانه ای که پان ایرانیستهای پانفارس راسیست فاشیست در سدۀ سیاه حاکمیتشان، در حق ما تورکان با هویت و اصیل انجام می دهند این نوچه های احقر ارذل انها تالش- تاتهای بی هویت نیز همانها را تکرار می کنند: «تخم مغول»، «دارای خون نجس مغولی»، «از ایران گم شوید» «به مغولستان بازگردید» و ... و این کلمۀ «مغول» که ترجیع بند و ورد زبان و تکیه کلام کل پان ایرانیستهای فارس و تات و تالش و کورت است، مرا به یاد نوشته های ارمنی داشناک صلیبی که دستش تا مرفق در خون بچه های مظلوم تورک آزربایجان در خوجالی آغشته است، می افتیم که انسانهای مظلوم تورک آزربایجانی را نژادِ «منگولهای پست» (مغولهای پست) می نامیدند:
اعترافات شوک آور یک ارمنی در باره فاجعه خوجالی (قره باغ کوهستانی در آذربایجان)
http://ilqarucanli.blogfa.com/post/128
اعترافات تکان دهنده نویسنده مشهور ارمنی به سلاخی و تجاوز به کودکان مظلوم آزربایجان
https://param21.blogsky.com/1389/11/13/post-25/
سوال ما این است: آیا این اتفاق نظر پان ایرانیستهای پانفارس با ارامنۀ داشناک و تالشان ضد تورک و ضد آزربایجان اتفاقی است؟ البته که نیست.
اینجا یک سؤال دیگر پیش می آید: به راستی ببر اساس مندرجات این نوشته، چه فرقی بین جنبش تالشان و فاشیسم راسیست فارس یا همان پان ایرانیسم پانفارس وجود دارد؟ هیچ فرقی. بالاخره وقتی تالشها ادعای تشخص دارند و فکر می کنند به عنوان یک ملت یا به قول خودشان یک قوم موجودیت جداگانه، هویت جداگانه، فرهنگ جداگانه، آداب و رسوم جداگانه دارند، اینها باید بالاخره در یک جایی باید خودشان را به عنوان یک ملت جداگانه با هویت و برنامه های زبانی، فرهنگی سیاسی مشخص نشان دهد. اینهایی که ما خواندیم دقیقاً و بدون هیچ کم و کاستی موضع ثابت نژادپرستان فاشیست پانفارس و پان ایرانیست نسبت به انسانهای ملت تورک- تورکمن آزربایجان و کل ایران است. چه کسی این رسالت کثیف نژادپرستامۀ صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان را به گردن ملت تالش- تات می گذارد که به خودش این اجازه را بدهد که برای ما تورکان آزربایجان و کل ایران زبان و هویت تعریف کند و خط و نشان بکشد و ما را به اخراج و نسل کشی تهدید کند؟ عواقب این خط و نشان کشیدن و نقش قلدر قلچماق را بازی کردن را چه کسانی متحمل خواهندشد جز ملتهای مظلوم تورک و تالش و تات؟
تنظیم کنندگان مانیفست جنبش تالشان باید مسئولیت قبول کنند و به این سوالات جواب دهند: آیا نژادی به نام آریایی و ایرانی اساساً وجود خارجی دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، این نژاد دارای چه ویژگیهای ژنتیکی هست؟ دی ان ای این نژاد موهوم چه مشخصات ژنتیکی دارد و آیا این امر با آزمایشهای علمی تجربی قابل اثبات است؟ آیا ما انسانهای اسیر در ایران همه یک نژاد هستیم؟ آیا نژاد من تورک آزربایجانی با نژاد فارس کرمانی و فارس سیاه پوست جنوبی یکی است؟ آیا نژاد تاجیکهای تاجیکی زبان و افغانهای دری زبان با نژاد فارسهای اصفهان و یزد و کرمان و جنوب ایران یکی است؟ آیا قیافه و موی سر و صورت و چشمان این تاجیکهای تاجیکستان و افغانستان، به ترکان تورکمن و اوزبک شبیه تر است یا فارسهای رنگین پوست ایران؟ پس چه چیزی بین این تاجیکها و افغانها با فارسهای ایران قرابت ایجاد می کند، به جز زبان تاجیکی دری فارسی و فرهنگی که مربوط به این زبان هست؟ آیا تورک زردپوست وجود ندارد؟ تورک سفیدپوست چه طور؟ آیا عرب سفید پوست و سیاه پوست وجود ندارد؟ آیا تاجیک و فارس زردپوست و سفیدپوست وجود ندارد؟ آیا ما در معرفی خودمان به سفیدپوست بودن خودمان استناد می کنیم یا به زبان تورکی خودمان؟ شما تاتها تالشها چه طور؟ آیا قیافه ما تورکان آزربایجان به تورکهای تورکیه نزدیک تر است یا فارسهای کرمان؟ دنیا از زمان شکست هیتلر از نژادپرستی ژنتیک بیزار و متنفر است، اما سردمداران فاشیسم راسیست پان ایرانیست پانفارس که متاسفانه سردمداران جنبش تالشان نیز طبق این سند مهم خودشان، خودشان را نه تنها از آنها، بلکه بدتر و نژادپرست تر از آنها معرفی می کنند، بدین گونه گرم و بی محابا به این نژادپرستی کور ضد انسانی چبیده اند و به خود حق می دهند که انسانهای یک ملت بیش از چهل میلیون نفری را از نظر قیافه و چشم و صورت به دو نوع کلی خاورمیانه ای و مغولی تقسیم کنند و معیار و شاخص و ملاک دوستی و دشمنیشان را ماندن یا نماندن ما تورکان مظلوم آزربایجان در چهارچوب ایران اهریمن زده آریایی و در زیر اشغال و استعمار فاشیسم راسیست ضد تورک و ضد آزربایجان فارس می شمارند؟ چه کسی به شما ملت یک میلیونی این اختیار و اجازه را داده است که برای یک ملت چهل میلیونی تعیین تکلیف کنید و انها را به ریختن خونشان تهدید کنید. از ارمنستان گرسنه و تحت محاصره تورکیه و آزربایجان عبرت نمی گیرید که اگر فاشیستهای پانفارس صلیبی جمهوری شیطانی ایران غذایشان را ندهد، از گرسنگی می میرند؟ با دشمنی با ما تورکهای آزربایجان و کل ایران چه نفعی می برید؟ فاشیسم راسیست فارس در سدۀ اخیر کدام کارخانجات و صنایع مادر را در آزربایجان و گیلان احداث کرده و کدام یک از فرزندان شماها را شاغل کرده که ما بی خبریم؟ آیا فرزندان تالش- تات نیز مثل فرزندان تورک، بیکار و گرسنه و در به در غربت و آواره و فقیر و معتاد و بدبخت نیستند؟ با چه کسی حرف می زنید؟ ما که خودمان چهل و دو سال است تجربه مشترک حاکمیت نژادپرستان پانفارس را داریم؟
اعتقاد نژادپرستانه به جعلی بزرگ و شیطانی به اسم ملت بزرگ ایران
نویسندگان مانیفست جنبش تالشان می نویسند: «... آنهایی که در مرزهای ایران سیاسی و حتی ایران فرهنگی می زییند را عضوی از ملت بزرگ ایران می دانیم». سؤال ما از این نژادپرستان فاشیست این است: «ملت بزرگ ایران» یعنی چه؟ آیا ایران امپراتوری ملتها نیست؟ آیا در داخل ایران یک ملت و آن هم فارس زندگی می کند یا ملل تورک، عرب، کورت، بلوچ، تورکمن، تالش، تات، گیلک، مازنی، لر، لک، لار و ... هم زندگی می کنند؟ اگر این همه ملت در ایران زندگی می کنند، چرا شما همه را ملت ایران می گویید؟ آیا این حرف شما فاشیستی و نژادپرستانه نیست؟ «ایران فرهنگی»: دیگر چه صیغه ای است؟ آیا معیار شما همان که خودتان نوشته اید نژادی است و نژادی به اسم نژاد ایرانی وجود خارجی و واقعی دارد؟ اگر دارد دارای چه ویژگیهایی است؟ سوال بعدی: ملت چه تعریفی دارد؟ آیا نباید یک ملت حداقل در یک زبان مادری خاص مشترک باشند؟ آن زبان چیست؟ در ایران در سده سیاه حاکمیت نژادپرستان پانفارس بر کل ملتهای ایران آیا تنها زبان اجباری تحمیلی فارسی نیست؟ چه کسی فارسی را برای همه ملل غیرفارس به زور سرنیزه و تفنگ و ارتش و آموزش و پرورش تک زبانه و مشت و لگد و شکنجۀ کودکان معصوم و مظلوم ملل غیرفارس و برنامۀ صلیبی- فاشیستی راسیستی «یک ملت، یک زبان» رسمی و ملی و مشترک کرد به جز رضا پالانی جانی و پسر جنایتکارش و ملا-سیدهای فراماسون صلیبی نژادپرست مفعول حاکمیت شیطانی ایران؟ ایران فرهنگی که از داخل چین تا سواحل مدیترانه را در بر می گیرد و در خیالات و اوهام پان ایرانیستها و شما حمقای عصر وجود وهمی و خیالی دارد هم اکنون چند کشور تورک و عرب وجود دارد؟آیا اینها جز توران حقیقی هستند: تورکستان شرقی یا اویغورستان اشغال شده توسط چین ضدبشر، قازاقستان، قیرقیزستان، اوزبکستان، تورکمنستان، جمهوری خودمختار تورک اشغال شده توسط روسیه صلیبی، آزربایجان، تورکیه؟ آیا بیش از نیمی از ایران مورد ادعای شما، تورک آزربایجانی و غیرآزربایجانی نیست؟ آیا بیش از یک چهارم افغانستان و حداقل یک ششم تاجیکستان تورک اوزبک نیست؟ آیا عراق و سوریه فقط کورت نشین هستند؟ پس عربها و تورکهای تورکمان (آزربایجان) چه کاره اند؟ کدام ایران بزرگ کبیر فرهنگی؟ اطلاعات شما از این همه کشور تورک از ویکی پدیایی فارسی ان سوتر نمی رود که بفهمید که ابوعلی سینا یک تورک اوزبک از شهر «سمیزکند» (سمرقند جعلی) است؟ ابوریحان بیرونی یک تورک قاراخانی خورازمی است؟ فارابی یک تورک اصیل از شهر اوترار است؟ مولانا جلال الدین رومی یک تورک خوارزمشاهی است؟ بدبختها پانفارسها شما را با این شعارهای دهان پرکن توخالی و سرتاپا دروغ بازی می دهند و خودتان بدون تار و قوال می رقصید؟ بیدار شوید از دشمنی و ضدیت با ملت تورک آزربایجان، ملت تاش- تات چه نفعی جز جنگ و بدبختی و کشت و کشتار و آوارگی و بدبختی می بیند؟ عوض این که بیایید و مثل یک انسان با همدیگر حرف بزنیم به پیاده نظام استعمار صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان تبدیل می شوید و با تورکان مسلمان که تعدادشان چهل برابر شماست، می جنگید؟ چه کسی از این جنگ نفع می برد؟
جالب این که این نژادپرستی ضد تورک در جای جای به اصطلاح جنبش تالشان به چشم می خورد؛ مثلا در جایی که صحبت از «زاویه ما نسبت به ایران، ملیت ایرانی، ملی گرایی و پان ایرانیسم» می کنند، وقتی می خواهند از پان ایرانیسم افراطی انتقاد کنند، به راحتی آن را رها کرده یقۀ تورکان را چنین می چسبند: « اگر ناسیونالیسم میخواهد تا پیش از تاریخ پیشروی کند باید به اجداد نئوناندرتال خود افتخار کند!!! چنان که پان ترکیسم افراطی نیز اولین انسان را ترک می داند و یک قدم آنسوتر گرگ را نیای خود می پندارد»! معلوم است که پان تالشهای افراطی هیچ «زاویه»ای با پان ایرانیستها و پانفارسهای نژادپرست ضد بشر افراطی ندارند و زاویه بلکه ضدیت ذاتی شان فقط با ما حق طلبان و استقلال طلبان ملت تورک آزربایجان است. سوال ما از ایشان این است: آیا ما حق طلبان ملت تورک آزربایجان گرگ یا «بوزقورد» را نیای خودمان می دانیم؟ گرگ برای کل ملل تورک یک توتم و سمبل ملی و قومی و نماد حکمت و شجاعت است، همین. مگر خرس برای روسها و عقاب برای آمریکاییها و اژدها برای چینیها سمبل ملی نیست؟
دوستی بی محابای تالشهای ضدتورک و ضدآزربایجان پان ایرانیست با کورتهای تروریست ضد تورک، ضد آزربایجان و ضد تورکیه مدعی خاک آزربایجان
در بارۀ این موضوع، در مانیفست استعمار صلیبی و پان ایرانیست پسند جنبش تالشان چنین می خوانیم: « با کردها از نظر زبان و فرهنگ پیوند عمیقی داریم و از از نظر استراتژیک نیز و ضعیت مشابه ای با هم داریم و به دلایل مختلف مانند وجود دشمن مشترک ( پان ترکیسم)، و دو تکه بودن سیاسی در دو سوی مرز که هردو بخشی در وطن همیشگی مان ایران و بخشی در سرزمینهایی که می توان اشغالی نامید زیر چکمه های پان ترکیسم قرار گرفته ایم. تالشها در جمهوری آذربایجان دقیقا وضعیتی همانند کردها در ترکیه دارند . وضعیت کردها در استان آذربایجان غربی نیز مشابه وضعیت تالشها در استان گیلان است .ولی از یاد نباید برد که خوشبختانه استانی به نام کردستان در ایران عزیز وجود دارد و کردها در عراق هم توانسته اند سنگری برای مبارزه با پان ترکیسم بسازند. اکثریت قاطع کردهای ایران خود را ایرانی می دانند و به تاریخ پیوسته و در هم تنیده شان با ایران واقفند . اما برخی طیف های تند رو نیز وجود دارند که در پاره ای مواقع ساز ناکوک جدایی می نوازند. و این شاید محصول برخی شارژهای بیرونی و کم توجهی های درونی باشد که امیدواریم حاکمیت با رویکردی نو به مسئله هویت ایرانی و اتحاد اقوام ایرانی این مشکلات را حل کند». این مطالب بیش از هر چیز دیگری نشان می دهد که دوستی این تالشان پان ایرانیست با کورتها، فقط و فقط فقط بر اساس مختصۀ مشترکشان: دشمنی بی محابا با ملت تورک در آزربایجان و تورکیه است و بس. سوال ما این است: آیا کورتها در آزربایجان غربی مهاجر هستند یا صاحبخانه؟ آیا این کورتها از زمان رضا و محمدرضا پالانی گرفته تا جمهوری اسلامی ایران در گروههای چند صد هزار نفری به آزربایجان غربی توسط حاکمیتهای ضد تورک پهلوی و جمهوری اسلامی کوچانده نشده اند که الان ادعای صاحب خانه بودن دارند؟ چرا دشمنی نژادپرستانه چشمتان را از دیدن حقیقت کور کرده است؟ آیا تورکان مظلوم هستند یا کورتهای تروریست که همان سربازان و درجه داران و افسران تورک آزربایجانی را به جرم رفتن به خدمت سربازی و دفاع از مرزهای ایران مورد ادعای خود شما تالشان، ناجوانمردانه به گلوله می بندند و از پشت سر می برند؟ شما چه فکر کرده اید؟ فکر می کنید ملت تورک آزربایجان کورند و حقیقت را نمی بینند؟
همۀ تالشها این گونه بی انصاف و بازیچۀ دست استعمار صلیبی و پان ایرانیسم نیستند
این یک نکتۀ مهم است که همۀ تالشها و تاتها جزو این افراد پان ایرانیست مثل «تالشستانی زوئه» (پسر تالشستانی) نیستند؛ برای نمونه کریم م. معلّمِ تالش آگاه از ماسال (قلب تپندۀ ملت تالش) در مقاله ای ممتاز و ضدّ آریایی و ضدّ نژادپرستانه اش به نام «تلاشهاي گسترده اي براي ايجاد تفرقه ميان تالشها و ترکهاي آذربايجان ايران در شرف وقوع است» می نویسد: «در این میان آریاگرایان (مثل پرویز ورجاوند فراماسونر پانفارس و پان ایرانیست) که مدام با برجسته کردن تاریخ قوم تالش بر فرهنگ و تمدن چهار هزار ساله تالش تاکید می کنند، هدفشان در واقع ابدا تکریم تالشها نیست! چراکه اگر اینان چنین هدفی را داشتند اجازه می دادند که مردم این منطقه همانند دیگر اقوام ایران قادر به خواندن و نوشتن به زبان تالشی شوند. تفاوت فاحش میان کنش آریاگرایان مرتجع و منش آذربایجانیهای مترقی در همان سالی که دولت ملی آذربایجان توسط جناب شهید سید جعفر پیشه وری تاسیس شد به خوبی قابل درک است. ما تالشها در آن سال برای اولین بار توانستیم تحت محبتهای دولت ملی آذربایجان زبان مادری خود را در مکاتب بخوانیم و زمینهای خودرا از چنگال فئودالهای خونریز هر چند به مدت یک سال خارج کنیم»
او در بخش دیگر از مقالۀ ارزشمند خودش پرده از توطئۀ پانفارسیسم و شخص پرویز ورجاوند فراماسون ضدّ تورک، ضدّ عرب و ضدّ تالش برای ایجاد جبهه ای در گیلان در مقابل هویّت طلبان و حق طلبان دموکرات آزربایجان جنوبی، یعنی ما فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران، پرده بر می دارد که خواندنی است:
« در حال حاضر به نظر می رسد با رشد گرایشهای هویت طلبانه در میان اقوام ایران و بخصوص آذربایجانیها افرادی که همچنان در رویای تداوم سیطره جلادانه نژاد نجیب و خون پاک آریایی بسر می برند در نظر دارند تا از تالشها در برابر آذربایجانیها استفاده کنند. به عنوان مثال به این نوشته از آقای پرویز ورجاوند توجه فرمایید: «از یاد نبریم که برای حفظ هویت تالشها، گویش و پاره فرهنگ آنها چه در ایران کنونی و چه نجات از زیر فشارهایس شدید جمهوری آذربایجان می توان در پیوند با تالشها بر پایی جشنواره سالانه در ماسوله گامهای موثری برداشت که می تواند فرهنگ مورد تهاجم قرار گفته تالشان را سرپا نگهدارد و تالشهای جمهوری آذربایجان را که در شرایط سرکوب خشن قرار داند و برای صحبت کردن به تالشی در کوچه و خیابان دچار وحشت هستند به آینده امیدوار ساخت!!!» (مقالۀ: تا به افسوس ماسوله ننشسته ایم!، پرویز ورجاوند، روزنامه شرق، شنبه سوم مرداد ماه سال 83،ص زندگی) ملاحظه می فرمایید که چگونه آقای ورجاوند از یک سو فرهنگ و تمدن چهار هزار ساله تالشها را پاره فرهنگ و زبان آنها را گویش می نامد و از سوی دیگر با ریختن اشک تمساح برای تالشهای ایران و آذربایجان نسخه یک جشنواره در ماسوله را می پیچد؟ باید به آقای ورجاوند گوشزد کرد که اگر شما صداقت دارید و ما تالشها را واجد تمدن چهار هزار ساله می دانید پس بی شک این آریاگرایان وهم زده ای چون شما هستند که با فرهنگ نهایتا 2500 ساله خود بعنوان پاره فرهنگ ما تالشها محسوب خواهند شد!!! از سوی دیگر این چه تحریفاتی است که از خود در خصوص اوضاع تالشها در جمهوری آذربایجان بافته اید؟! تجاهل شما بسیار عیانتر از جهل شما است! آیا واقعا خبر ندارید که در جمهوری آذربایجان کودکان تالش می توانند زبان خود را بصورت کامل در چهار کلاس دوران ابتدایی و آنهم با الفبای عربی بخوانند؟! در چنین شرایطی صحبت کردن به این زبان شیرین آیا در کوچه و خیابان ایجاد وحشت خواهد کرد؟!
مقالۀ «تلاشهاي گسترده اي براي ايجاد تفرقه ميان تالشها و ترکهاي آذربايجان ايران در شرف وقوع است»
http://astara-enzeli-az.blogspot.com/2004/07/blog-post.html
یا تالش آگاهی به اسم افشین درمورد سایت پان ایرانیستی- ارمنی ایرانتالشستان و اهداف شوم صلیبی تورک ستیزانه و آزربایجان ستیزانۀ آن چنین نظری دارد:
افشین شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۸ ۱۸:۲۸
با سلام به مردم تالش! این سایت سایتیست در خدمت دشمنان تالش نه در خدمت دوستان تالش! زیرا اگر واقعا نیت خیری برای تالش داشت هیچ وقت تالشها را تحریک بر ضد ترکها نمی کرد تا از هدف اصلی همانا حفظ زبان و ادبیات تالشی و تشکیل استان تالش باز بمانند. الان ببینید خطر زبان ترکی نیست، بلکه زبان فارسی هست که تمام ملیتهای ایران زمین را در حال استحاله در خود هست. همین مشکل را بلوچها کردها و عربها و خود ترکها دارند که زبانشان در مقابل زبان رسمی فارسی در حال استحاله هست شما الان برید به مناطق کردنشین کرمانشاه و ایلام و دیگر مناطق کردنشین ببینید چه به روز زبان کردی آمده در شهر کرمانشاه که اکثریت به فارسی صحبت می کنند: کردهای خراسان در حال از دست دادن هویت خویش هستند و الی آخر. همین طور شهرهای قزوین و همدان که قبلا ترک نشین بودند و حالا به فارسی صحبت می کنند. اگر ترکی و یا کرد و لری دست به مهاجرت می زند، فقط به دلیل اینکه دولت در مناطق غیر فارس سرمایه گذاری نمی کند و جوانان مجبور به مهاجرت به مناطق غیر می شوند: همین تالش را ببینید واقعا زیبا و منحصر به فرد هست هم از لحاظ توریستی هم کشاورزی و هم دامداری و بنادر و صنعتی اما حیف! من نه تنها موافق استان تالش هستم حتی موافق خودمختاری فرهنگی در چارچوب ایران هم هستم تا زبان قدیمی تالش از بین نرود. باید کانال تلویزیونی به زبان تالش مدرسه از ابتدائی تا دانشگاه به زبان تالش و غیره باشد اما متاسفانه در ایران فعلا امکان پذیر نمی باشد. (برای دیدن اصل این، به قسمت نظرات لینک زیر مراجعه فرمایید):
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/04
و از میان خود تالشان تحصیل کردگان نسبتاً منصفی هم هستند که در تحلیل وضعیت اتنیکی تالشها می کوشند حقایق را در نظر بگیرند و حتی المقدور جانب انصاف را رعایت کنند. دکتر محمدتقی رهنمایی یکی از آنهاست که در مقالۀ «علل نفوذ زبانهای ترکی و گیلکی در تالشی» خودش با تحلیلی منصفانه از مسئلۀ تالش، آمار نسبتاً معقول و پذیرفتنی از تعداد نفوس تالشهای استان جعلی گیلان ارائه می دهد:
اگر بخواهیم شدّت تأثیر پذیری زبان تالشی را از زبان های مجاور ، در قلمرو کنونی تالش تقسیم بندی کنیم ، می توان از سه حوزه ی اصلی به شرح زیر نام برد :
«- حوزه ی شمالی ، عمدتاً کرگانرود ، لیسار و حویق که به شدّت تحت تأثیر ترکی قرار گرفته است .
- حوزه ی مرکزی ، یعنی اسالم ، پره سر و شاندرمن که تأثیر پذیری کمتری دارند .
- حوزه ی جنوبی ، یعنی رضوان شهر و ماسال که تا حدود زیادی تحت تأثیر زبان گیلکی قرار گرفته است .
در مقابل این تقسیم بندی کلّی ، تقسیمات فرعی با شدّت و ضعف نسبی شهـرستان ها ی سه گانه ی تالش و دیگـــر شهرستان های تالش نشین وجود دارد که می توان آن را به شرح زیر خلاصه کرد :
- حوزه ی ویزنه ، با برتری نسبی زبان تالشی
- حوزه ی چوبــر ، با برتـــری زبان تــرکی در چوبر و روستاهای واقع در کنار جاده ی اصلی و برتـــری تالــشی در روستاهای کوهپایه و کوهستان
- حوزه ی حویق ، با برتری زبان ترکی در روستاهای جلگه ای
- حوزه ی سوست و کشلی ، با برتری زبان تالشی
- حوزه ی خطبه سرا و شیرآباد ، با برتری زبان ترکی
- حوزه ی لیسار، با برتری زبان ترکی در جلگه و کوهپایه
- حوزه ی جوکندان ، با برتری زبان تالشی در جلگه و کوهپایه
- حوزه ی هشتبر ، با برتری زبان ترکی در شهر و تعادل زبان تالشی و ترکی در جلگه و کوهپایه و کوهستان
- حوزه ی اسالم ، با برتری زبان تالشی
- حوزه ی پره سر و دیناچال ، با برتری زبان تالشی
- حوزه ی ارده جان ، با برتری زبان تالشی
- حوزه ی پونل و شاندرمن ، با برتری زبان تالشی
- حوزه ی رضوان شهــر و ماسال ، به همــوزنی زبان تالــشی و گیلـکی در نقاط شهری و برتری زبان تالشی در نقاط روستایی»
http://zabanetaleshi.blogfa.com/post/3
تقاضای تشکیل استان تالشستان با غصب آستارا، نمین و خلخال آزربایجان جنوبی
در سال 1386 و در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، تالشهای پان ایرانیست شروع به درخواست استانی جدید به نام تالشستان کردند که طبق ادعای خودشان این شهرها را دربرمی گرفت: «آستارا، تالش (همان هشتپر)، رضوانشهر، ماسال، فومن، صومعه سرا، رودبار، شفت، خلخال و نمین». ماجرا از اینجا شروع شد که مردم تورک آزربایجانی که در شهرستان آستارا هستند، بنا به دلایل منطقی از جمله همزبانی و تورک بودن، نزدیک بودن آستارا به اردبیل (82 کیلومتر) و دوری آن از رشت (177 کیلومتر)، با نوشتن طومار و امضای آن چندین و چند بار تقاضای پیوستن آستارا به استان اردبیل کردند و برای همین حسن نوعی اقدم، نماینده وقت اردبیل، نیر و نمین این تقاضای بحق را در مجلس مطرح و آن را پی گیری می کیرد، که تالشهای پان ایرانیست حاضر در مجلس شورای اسلامی رژیم ضد تورک و ضد آزربایجان جمهوری اسلامی ایران شروع کردند به مقابله و دعوای لفظی با حسن نوعی اقدم و خواستار تشکیل استانی جدید به نام تالشستان کردند:
استان تالشستان ایران
http://irantaleshestan.blogfa.com/post/8
همان گونه که ملاحظه می شود، تشکیل این استان کذایی مستلزم تجزیۀ استان اردبیل و استان جعلی گیلان بود. این که ما استان گیلان را جعلی می دانیم با توجه به این حقیقت است که تا صد سال پیش از آستارا تا بندر انزلی جزو آزربایجان بودند و با سیاستهای تورک ستیزانه حاکمیت پهلوی از آزربایجان جدا شدند. چیزی که باید باید دقت داشته باشیم که مرزهای آزربایجان جنوبی چنان که در دورۀ پیشه وری نیز همین گونه بود تا بندر انزلی بود؛ یعنی تمام نیمۀ شرقی استان جعلی گیلان در قدیم جزو آزربایجان بود. بنابراین همۀ این شهرها جزو آزربایجان جنوبی بوده و هستند.
اگر به شهرهای مسیر اردبیل به رشت نگاهی بیندازیم: اردبیل، آستارا، لوندویل، چوبار، حویق، خطبه¬سرا، لیسار، جوکندان، تالش (هشتپر)، پره ¬سر، اردجان، پونل، رضوانشهر، کپورچال، بندر انزلی، حسن رود، رشت، واقعیت وجود هزاران هزار تورک آزربایجانی بومی و مهاجر در این شهرها نباید انکار شود. تالشهای پان ایرانیست چنان تبلیغ می کنند که این شهرها صرفاً تالش نشین هستند و واقعیت وجود جمعیت میلیونی تورک در استان کذایی گیلان را از بیخ و بن انکار می کنند. حتی امروز و بعد از گذشت صد سال تورک ستیزی سیستماتیک حاکمیتهای پهلوی و جمهوری اسلامی ایران، از آستارا تا خود هشتپر، که نام آن را بعد از انقلاب به تالش تغییر دادند، زبان مرسوم کوچه و خیابان و بازار تورکی آزربایجانی است. تالشها فقط در شاندرمن، ماسال، اسالم، پره سر، ارده جان، پونل، ویزنه، سوست، کشلی و جوکندان نسبت به تورکها و گیلکها برتری نسبی جمعیتی دارند و اگر قرار بود، استان شوند، بهتر بود به جای چشم دوختن به آستارای صد در صد تورک نشین و هشتپر عمدتاً تورک نشین، استان خود را در منطقۀ تجمع خودشان که ذکر کردیم، تاسیس می کردند. در حالی که از زبان ناصر عاشوری نمایندۀ وقت فومن و شفت، در نظر این تالشهای افراطی، به جز ماسال، رضوانشهر، آستارا و هشتپر، حتی شهرهاي استان اردبيل مانند عنبران و نمين و بيله سوار موغان (!) هم تالش نشین هستند و ایشان، آنها را هم تالش دانسته و خواهان آن شدند که از استانهاي گيلان و اردبيل جدا شوند و استان جديدي به نام استان تالشستان را ايجاد کنند! سؤال ما این است: در خلخال چند نفر تالش داریم؟ در شهرستان نمین اردبیل چند درصد تورک هستند؟ چند درصد تالش هستند؟ به جز شهر عنبران نمین و سه روستایش: عنبران بالا و عنبران پایین و امجون که عمدتا تالش نشین است، در کل شهرستان نمین اکثریت مطلق با تورکان است. جالب تر از آن، در بیله سوار موغان چند تالش زندگی می کنند؟ یک نفر؟ حتی یک نفر تالش در بیله سوار موغان که سهل است، در کل موغان آزربایجان جنوبی وجود ندارد. آیا این تخیلات شما را یاد یک قوم گرسنه چشم و جهنم طمع دیگر آریایی، قوم کورت نمی اندازد؟ کورتها باز می گویند: «هر جا یک کورد باشد، کوردیستان است» این تالشها روی کورتها را سفید کرده و ادعای بیله سواری را دارند که در آن شهر حتی یک تالش نیز نبوده و نیست!
واقعیت وجود هزاران هزار تورک آربایجانی در شهرهای انزلی و رشت و سایر شهرهای استان جعلی گیلان نیز نباید انکار شود. هرچند حاکمیت ضد تورک و ضد آزربایجان جمهوری اسلامی ایران با خیانتها و جنایتهای فراوان می کوشد، این واقعیت عریان را لاپوشانی و انکار کند ولی وجود جمعیت میلیونی تورک آزربایجانی در استان جعلی گیلان نباید هرگز از کانون توجه ما فعالان حرکت ملی آزربایجان و ملت تورک آزربایجان دور بماند. جمهوری شیطانی ایران کار را به آن جا رسانده که حتی گردنه حیران را نیز بخشی از گیلان می شمارد، در حالی که تا خود رشت، خاک آزربایجان است و در آزربایجان جنوبی آینده، تالشها و گیلکها نیز درست همانند تورکها از تمامی حقوق بشری زبانی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی ، اقتصادی برخوردار خواهندبود. آزربایجان جنوبی فقط سرزمین تورکها نیست، بلکه سرزمین تالشها، تاتها، گیلکها و کورتها نیز هست. تات- تالشها و گیلکها در آزربایجان جنوبی آینده استان مخصوص خود را در شهرها و مناطقی که اکثریت دارند، خواهندداشت. ما که مثل فاشیسم فارس ایران نژادپرست نیستیم. همه ملل موجود در آزربایجان جنوبی مستقل آینده و تمامی انسانها اعم از تورک و غیرتورک دقیقا مطابق طبق تمامی قوانین و موازین حقوق بشری، یعنی از منظر حقوقی و حقوق بشری و مطابق مفاد اعلامیه¬ها و کنوانسیونهای بین المللی حقوق بشر از جمله «اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، اعلامیه جهانی حقوق زبانی، کنوانسیون بینالمللی رفع هر نوع تبعیض نژادی، اعلامیۀ حقوق افراد متعلق به اقلیتهای ملی یا قومی، مذهبی و زبانی، اعلامیه درباره محو همه اشکال تعصب و تبعیض مبتنی بر دین یا اعتقاد» از تمامی حقوق زبانی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... برخوردار خواهند بود. و مخصوصا این که از آموزش زبان مادریشان به زبان مادری خودشان بهره مند خواهندبود. منادی واقعی برادری و برابری ما ملت تورک آزربایجان هستیم، نه پانفارسهای پان ایرانیست نوکر صلیبیان ضد تورک و ضد آزربایجان. در ضمن کارخانجات و صنایع مادر در شهرهای زیبایی ساحل بحر خزر آزربایجان به صورت مساوی پخش خواهندشد و همه بیکاران شاغل خواهندشد. با رسیدگی در مورد زیباسازی شهرهای بهشت سان سواحل خزر آنها را به مرتبۀ آنتالیا و استانبول تورکیه خواهیم رساند. کافی است که ملتهای شریف و عزیز تالش، تات، گیلک و کورت به دمدمه و وسوسۀ پان ایرانیستهای پانفارس که هیچ نفعی جز شعارهای دهان پرکن و هیچ سودی جز فقر و بیکاری و فساد و اعتیاد و خرافات و فحشا و در به دری و خودکشی و خودسوزی و خانواده کشی برای انسانهای این ملل ندارند، فریفته نشوند. ما انسانهای ملت تورک آزربایجان در زمان پیشه وری نیز ثابت کردیم که دموکراسی در این سده سیاه در کل ایران، تنها یک سال آن هم در تبریز آزربایجان، به زبان تورکی آزربایجانی سخن گفت. این را هرگز فراموش نکنیم. ما بی هیچ شک و تردیدی ادامه دهنده راه رهبر بی بدیلمان، پیشه وری کبیر خواهیم بود.
تمرکز شدید و مفرط جنبش تالشان بر وضعیت تالشان کشور آزربایجان
گفتیم که سردمداران جنبش پان ایرانیستی ضد تورک و ضد آزربایجان به مسائل آن سوی آراز و کشور مستقل آزربایجان به شدت متمرکز هستند. آنها تاریخ را به نفع پان ایرانیسها، حاکمیت ضد تورک و ضد آزربایجان ایران و ارمنستان صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان و به صورت کاملا مغرضانه ای قرائت و تحلیل می کنند. اکثر قریب به اتفاق پستهای وبلاگ ایرانتالشستان به معدود تالشهای کشور آزربایجان اختصاص یافته است و دریغ از یک مقاله و یک پست دربارۀ وضعیت اسفناک تالشان ایران. برای نمونه این پستها همگی به تالشهای آن سوی آراز اختصاص دارند:
حرکت آزادیبخش ایران شمالی- قيام تالش- «از جمهوری مغان تا تشکیل دولت تالش مغان»- دكتر بهرام امير احمديان
http://irantaleshestan.blogfa.com/?p=2
ققنوس خاکستر نشین تالش- علی عبدلی
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/08
پرفسور نوروز علی محمد اف شهید شد
http://irantaleshestan.blogfa.com/1388/05
دستگيري دكتر هلال محمداف آغازي براي خيزش دوباره تالشان
http://irantaleshestan.blogfa.com/1391/04
شکنجه تالشان شمالی و نامه ی فدایت شوم جعلی سایتهای پان ترکیست از زبان یک طالشی!
http://irantaleshestan.blogfa.com/1386/10
تلاش برای کشتار خانواده دانشمند و روزنامه نگار پیشکسوت تالش
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/06
وضعیت قوم تالش و دانشمند زندانی در باكو- دکترعارف محمدزاده
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/12
کوزوو، قره باغ، تالش مغان
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/05
ﺯﺑﺎﻥ ﺗﺎﻟﺸﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭﮐﻤﯿﺴﯿﻮﻥ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮﯼ ﮐﻨﮕﺮﻩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻪ ﭘﮋﻭﺍﮎ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ- آلن کشیشیان
http://irantaleshestan.blogfa.com/1392/11
تالشستان سرزمین من است
http://irantaleshestan.blogfa.com/1386/11
تالش، بخش جدایی ناپذیر از ایران
http://roushan312.blogfa.com/post/183
سرانجام توجه شوراي اروپا به مساله قوميت تالش در جمهوري آذربايجان جلب شد
اعتصاب غذای روزنامه نگار تالش در زندان واعتراض جنبش دانشجویی تالش شمالی
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/09
نامه رییس جمهور جمهوری تالش مغان(تالشستان) به ملت و حاکمیت ایران
نامه علی اکرم همت زاده به ملت و حاکمیت ایران
ملتت امروز از تو کمک مي خواهد، ايران!
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/04
جالب این که مطالب درج شده در مقالۀ به شدت پان ایرانیستی فاشیستی «تالش، بخش جدایی ناپذیر از ایران» که به وسیلۀ پانفارسهای پان ایرانیست اتاق فکر وزارت اطلاعات رژیم صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان جمهوری اسلامی ایران نوشته شده است، دقیقاً روی همین مسائل آزربایجان شمالی یا کشور آزربایجان تمرکز دارد و می کوشد با تحریک احساسات پان ایرانیستی تالشان، تحت عناوین احمق فریب فاشیستی- راسیستی چون ایران بزرگ، ایران فرهنگی، ایران شمالی و... از آنها مزدوران بی جیره و مواجب برای فاشیسم راسیست فارس و حاکمیت صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان جمهوری اسلامی ایران بسازد. مزدورانی که دیر یا زود خریت بزرگ خود را مرتکب خواهندشد و با کشت و کشتار بی دلیل و احمقانۀ ملت مظلوم تورک آزربایجان، آتش جنگی بزرگ و خانمان سوز را بین دو ملت مظلوم برادر تورک و تالش که هر دو قربانی فاشیسم راسیست فارس هستند، روشن خواهندکرد که نتیجۀ آن بی شک نابودی هزاران هزار انسان تورک و تالش در جنگی ابلهانه و فرسایشی و رسیدن فاشیستهای راسیست صلیبی روس، فارس، ارمنی، کورد، یونانی به مطامع سیاسی فاشیستی ضدبشری ضد تورک، ضد آزربایجان و ضد ترکیه شان با قربانی شدن هزاران هزار انسان تالش خواهدبود:
آنچه در این مقاله به شدت مغرضانه و صلیبی ارمنی پسند به چشم می خورد شدت جعل نویسندۀ مزدور پان ایرانیست آن دربارۀ مرزهای تالشستان کذایی است: «تالش، سرزمینی كهنی است كه از شمال با آلبانیای قفقاز، و از شرق به دریای مازندران و از جنوب به اسپیهرو یا سپیدرود و از آن به حدود مارلیك یا عمارلوی كنونی میرسد و از غرب نیز دشت و پهنه اردبیل، مغان و منطقة كوهستانی نیر و سراب را دربر میگیرد. مردم تالش به زبان تالشی و آذری و كردی تکلم مینمایند»!!! یعنی کل کشور آذربایجان که مطابق نظر روسهای فاشیست ضد تورک آن را «آلبانای قفقاز» نامگذاری کرده است و کل استان گیلان، از سفیدرود تا عمارلو (رودبار گیلان که منطقه ای اساسا تورک نشین است) و کل اردبیل و مغان و حتی نیر و سراب (!) تالشستان است!!! از نویسندگان متوهم این مقالۀ به شدت پان ایرانیستی ضد تورک و ضد آزربایجان باید پرسید که چند نفر تالش در موغان آزربایجان جنوبی زندگی می کنند؟ چند نفر در نیر و سراب هستند؟ یک نفر؟ دو نفر؟ در اردبیل یک میلیون نفری تعداد خانوارهای تالش شاید یه صد خانواده نرسد، پس اردبیل تالشستان است! خواننده محترم دقت بفرماید که پان ایرانیسم صلیبی با وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاهش (که سایت تابناک محسن رضایی دقیقا وابسته به همین سازمان است) چه نقشه های شومی راجع به آزربایجان جنوبی کشیده اند. از یک سو کوردیستان خیالی دروغی خودشان را تا خود تبریز گسترش می دهند و می ماند این سوی تبریز: و این سو را نیز از سراب به این سو به تالشها می دهند! ملاحظه می کنید چه دشمنان خونخواری برای نسل کشی ملت مظلوم تورک آزربایجان داریم؟ در این زمینه وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه جمهوری شیطانی ایران حدود ده سال است که در اینترنت، در تلگرام و واتس آپ و فیس بوک و غیره شروع کرده است به فعالیتهای گستردۀ ضد تورک و ضد آزربایجان و تحریک احساسات پان ایرانیستی ملتهای تالش، گیلک و مازنی ساحل خزر و می کوشد با متحد کردن این سه ملت و با آلوده کردن مغزها و اذهان انسانهای این ملل با افکار و عقاید به شدت نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد آزربایجان، آنها را برای کشت و کشتار گسترده و نسل کشی انسانهای تورک ساکن در استانهای گیلان و مازندران تهییج و ترغیب کند. این افراد به شدت مغرض و نژادپرست که بی هیچ شک و شبهه ای به وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات ارمنستان وابسته هستند، به شدت با کورتهای تروریست ضد تورک و ضد آزربایجان در ارتباط هستند و این ارتباط از همفکری گرفته تا تهیه سلاح و متشکل کردن اعضا در تشکلات و دسته های شبه نظامی و مسلح کردن هوادران متعصب به پیش رفته است.
پیداست که فاشیستهای راسیست پان ایرانیست ضد تورک و ضد آزربایجان می کوشند که با ایجاد جبهۀ متحد کورتها از غرب، فارسها از جنوب و تالشها، گیلکها و مازندرانیها از شرق و ارمنستان غاصب اشغالگر خاک آزربایجان در شمال، آزربایجان جنوبی، ملت مظلوم و از همه جا بی خبر نگه داشته شدۀ تورک آزربایجان را در محاصرۀ کامل نظامی بگیرند که متأسفانه همان گونه که در اتحاد کامل تمامی تورک ستیزان و آزربایجان ستیزان در قسمت «نظرات» وبلاگ ایرانتالشستان نیز قابل ملاحظه و مشاهده است، این اتحاد شوم صلیبی مدتهاست با کم کاری بعضی از ما فعالان حرکت ملی صورت گرفته است. پیداست که آزربایجان، به هیچ وجه مفهوم قومی خاص، مثلاً تورک را دربرنمی گیرد و ما خود می دانیم و واقعیت هم همین است که در آزربایجان اقلیتهایی چون تاتها، تالشها، گیلکها و کورتها و حتی مازنیها وجود دارند و ما همین گونه که گفتیم همه این انسانها را صاحب حقوق بشری کامل می دانیم، اما فاشیسم راسیست ضد تورک و ضد آزربایجان صلیبی ایران که به همه ملل غیرفارس ایران صد سال است خیانت می کنند و دشمنیها و جنایاتشان در حق همۀ ملل غیرفارس علنی و قابل مشاهده است، می کوشد که به اذهان تالشها، تاتها، گیلکها، کورتها و مازنیها چنین تزریق کند که پانترکها (یعنی ما فعالان حرکت ملی آزربایجان) می خواهند وطن شما را اشغال کنند و به ملت شما ظلم و ستم کنند؛ نمونه اش رژیم باکو! اما به راستی در آزربایجان شمالی چه گذشته است که پان ایرانیستهای پانفارس این چنین روی آن مانور می دهند؟
همه می دانیم که اولین قیام علیه حاکمیت فاشیستی راسیستی ضدبشری اتحاد جماهیر شوروی در جمهوری آزربایجان صورت گرفت و اولین ملتی از ملل تحت سلطه روسهای فاشیست که شروع به قیام آزادیخواهانه و استقلال طلبی کردند، ملت تورک آزربایجان بودند. این راه هم می دانیم که روسهای راسیست در مقابل این خواست بشردوستانه و حق مسلم تورکان آزربایجان به قیام کنندگان دسته گل نداد، بلکه در همان دوران زمامداری میخائیل گورباچف به اصطلاح دمکرات و برنده جایزه صلح نوبل (؟)، به فرمان مستقیم او، ارتش سرخ شوروری، انسانهای مظلوم و بیگناه تورک آزربایجانی را در خیابانهای باکی (باکو) به گلوله و توپ و تانک بست و فاجعۀ قتل عام بیست ژانویه (ژانویه سیاه) 1990 م./ 1370 هـ.ش. را به وجود آورد که چنان غیرقابل انکار است که دوست و دشمن، حتی فاشیستهای ضد تورک و ضد آزربایجان سایت تسنیم و ویکی پدیای فارسی نیز به آن اقرار و اعتراف دارند:
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%98%D8%A7%D9%86%D9%88%DB%8C%D9%87_%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%87
http://tehran.mfa.gov.az/ir/news/4/3035
در نتیجه این فداکاریها و خون دادنها و حماسه تظاهرات استقلال طلبانه با دست خالی جلوی گلوله و توپ و تانک ارتش تا دندان مسلح روس رفتن، انسانهای شجاع ملت تورک آزربایجان از سوی همه جهانیان به عنوان «فداکارترین ملت تمام جهان» شناخته شدند. باری، قتل عام روسها نتوانست مدت زیادی دوام بیاورد و اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و آزربایجان، با رهبری داهیانۀ ابوالفضل ائلچی بی، به عنوان نخستین جمهوری از اتحاد جماهیر شوروی در همان سال 1990 م./ 1370 هـ.ش. جدا و مستقل شد. اما مگر فاشیسم راسیست ضد تورک و ضدآزربایجان صلیبی متحد فارس- روس- ارمنی می گذاشت آب خوش از گلوی ملت رنج دیده تورک آزربایجان به پایین برود: روسیه و ایران هماهنگ با هم ارامنه امنستان تازه استقلال یافته و اقلیت ارمنی موجود در خاک آزربایجان را مسلح و تجهیز کرده و اشغال خونین قاراباغ آذربایجان را شروع کردند که همه می دانیم این قوم وحشی انسانخوار صلیبی چه فجایعی در نسل کشی انسانهای مظلوم و بی سلاح و بی دفاع ملت تورک آزربایجان، شهرها و روستاهای قاراباغ و اشغال ایالتهای اطراف آن، 12 ایالت آزربایجان: خان کندی، خوجالی، شوشا، لاچین، خوجاوند، کَلبَه جَر، آغدره، آغدام، جبرائیل، فضولی، قوبادلی و زنگیلان، یعنی بیش از یک پنجم جمهوری نوپای آزربایجان، چه جنایات ضدبشری علیه غیرنظامیان ملت تورک، اعم از جنین و نوزاد و کودک و نوجوانان و دختر و پسر و زن و مرد مرتکب شده است:
http://balow45.blogfa.com/post/6
آری، کشور تازه استقلال یافته و نوپای آذربایجان که هنوز دچار تنش داخلی و بحران قدرت و حاکمیت بود و از طرف کشورهای همسایه صلیبی بی رحم و ضدبشر خودش، روسیه و ایران نیز تحریم نظامی شده بود و عملا ارتشی نداشت، در جنگی نا برابر در برابر ارتش متحد روس- ارمنی- ایران شکست خورد و یک پنجم خاک آن اشغال و بیش از یک میلیون مسلمان آواره شدند. روسیه و ایران و ارمنستان غاصب، به این هم رضایت ندادند و در همین گیرودار با تحریک اقلیت تالش موجود در کشور آزربایجان، که تعدادشان به سی هزار نفر هم نمی رسید، خواستند تا با اشغال جنوب آزربایجان کشور موسوم به «تالشستان» را با اقدام نظامی و در صورت لزوم پاکسازی نژادی هزاران هزار انسان تورک آزربایجانی ایجاد کنند؛ تا از یک کشور تازه استقلال یافتۀ آزربایجان را تکه پاره کنند و هم اتباط آزربایجان جنوبی و شمالی را با هم با ایجاد کریدوری تالشی و به قول خودشان ایرانی (؟) قطع کنند. برای این منظور ضدبشری و نژادپرستانه و ضدتورک و ضدآزربایجان شخصی تالش، به نام علی اکرم همت اوف را نامزد کردند و او معدود تالشهای جنوب آزربایجان را تحریک و قیام خود را در سال 1993 م. / 1372 هـ.ش. برای مستقل کردن جمهوری خیالی موسوم به «تالش موغان» به صورت مسلحانه شروع کرد. جالب این که این شخص برای این دولت کذایی، نخست وزیر: هلال محمداف، و همچنین رئیس مجلس: فخرالدین عباس زاده هم تعیین کرده بود! نکتۀ جالب این که نه در موغان آزربایجان جنوبی به هیچ وجه اثری از تالشها نیست و در موغان آزربایجان شمالی نیز به هیچ وجه تالشها هیچ اکثریت ندارند. پس وجه تسمیه «موغان» در نام این به اصطلاح جمهوری تالشی چیست؟! تالشها در کشور آزربایجان، در جنوب شرقی این کشور، در میان جمعیت میلیونی تورکان آزربایجان بومی ساکن در انجا، به صورت اقلیت مطلق زندگی می کنند. طبیعتاً دولت نوپای آزربایجان مجبور شد در همان گیرودار حملات ارامنه، به مصاف این مدعی جدید استقلال هم برود و او را به همراه هلال محمداف و فخرالدین عباس زاده دستگیر کند. خوانندگان محترم، دموکراسی موجود در آزربایجان را در رفتار دولت آزربایجان با این تالش ضد تورک و ضد آزربایجان استقلال طلب بسنجید با رفتار ددمنشانه و جانیانه دولت پهلوی با حکومت ملی آزربایجان در آزربایجان جنوبی در سال 1325 هـ.ش که در نتیجۀ آن بیست وپنج هزار انسان مبارز و حق طلب آزربایجان در همان سال و هفتادهزار انسان تورک آزربایجانی تا سال 1332 هت.ش. به جرم فدرالیسم خواهی نسل کشی و قربانی فاشیسم راسیست فارس ایران شد. آری، حاکمیت وقت آزربایجان علی اکرم همت اف و هلال محمداف و فخرالدین عباس زاده را نکشت، بلکه آنها را فقط «دستگیر کرد». دولت آزربایجان علی اکرم همت اف را «زندانی کرد که بعد از گذشت ده سال زنده و سالم آزاد کرد» و همت اف صحیح و سالم و بدون هیچ اثری از شکنجه و آزار به روسیه که مشوق و حامی اصلی اش بود، گریخت و هنوز هم در آنجا به خوبی و خوشی زندگی می کند و دولت آزربایجان، «هلال محمداف و فخرالدین عباس زاده را دستگیر و تبعید کرد که این دو بعد از ده سال که در تبعید به سر می بردند با اجازۀ دولت آزربایجان دوباره صحیح و سالم به آزربایجان بازگشتند و نه تنها بازگشتند، بلکه در «مرکز مدنیت تالشان» که از طرف حاکمیت دموکراتیک جمهوری آزربایجان، دوباره اجازه فعالیت یافت، شروع به فعالیت ملی تالشی کردند و «نشریه صدای تالش» پس از نه سال تعطیلی بار دیگر منتشر شد و تردد فعالان فرهنگی تالش شمالی به ایران افزایش یافت». خوانندگان محترم بهوش باشید که این مطالب را من، فعال حرکت ملی آزربایجان از خودم نمی گویم، بلکه عین نوشتۀ علی عبدلی در مقالۀ خودش به نام و نشانی زیر است. لطفا این مقاله را بخوانید:
ققنوس خاکستر نشین تالش- علی عبدلی
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/08
حال این سوال ما از تالشهای پان ایرانیست ضد تورک و ضد آزربایجان است: آیا همین که دولت آزربایجان به سردمداری حیدر علی یف، علی اکرم همت اف و نوروزعلی محمد اف و هلال محمداف و فخرالدین عباس زاده را نکشته و اعدام نکرد، بلکه فقط زندانی کرد، همین نشانۀ وجود دموکراسی و حقوق بشر در جمهوری آزربایجان نیست که این گونه شیطنت نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد آزربایجان می کنید و شعرهای عوام فریبانه می سرایید:
تالشستان سرزمین من است
http://irantaleshestan.blogfa.com/1386/11
ققنوس خاکستر نشین تالش- علی عبدلی
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/08
نامه رییس جمهور جمهوری تالش مغان(تالشستان) به ملت و حاکمیت ایران
نامه علی اکرم همت زاده به ملت و حاکمیت ایران
ملتت امروز از تو کمک مي خواهد، ايران!
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/04
پرفسور نوروز علی محمد اف شهید شد
http://irantaleshestan.blogfa.com/1388/05
دستگيري دكتر هلال محمداف آغازي براي خيزش دوباره تالشان
http://irantaleshestan.blogfa.com/1391/04
شکنجه تالشان شمالی و نامه ی فدایت شوم جعلی سایتهای پان ترکیست از زبان یک طالشی!
http://irantaleshestan.blogfa.com/1386/10
تلاش برای کشتار خانواده دانشمند و روزنامه نگار پیشکسوت تالش
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/06
وضعیت قوم تالش و دانشمند زندانی در باكو- دکترعارف محمدزاده
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/12
کوزوو، قره باغ، تالش مغان
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/05
شکنجه تالشان شمالی و نامه ی فدایت شوم جعلی سایتهای پان ترکیست از زبان یک طالشی!
http://irantaleshestan.blogfa.com/1386/10
ﺯﺑﺎﻥ ﺗﺎﻟﺸﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭﮐﻤﯿﺴﯿﻮﻥ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮﯼ ﮐﻨﮕﺮﻩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻪ ﭘﮋﻭﺍﮎ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ- آلن کشیشیان
http://irantaleshestan.blogfa.com/1392/11
تالش، بخش جدایی ناپذیر از ایران
http://roushan312.blogfa.com/post/183
حرکت آزادیبخش ایران شمالی- قيام تالش- «از جمهوری مغان تا تشکیل دولت تالش مغان»- دكتر بهرام امير احمديان
http://irantaleshestan.blogfa.com/?p=2
تاریخچه جمهوری خود مختار تالش مغان
http://irantaleshestan.blogfa.com/?p=2
سرانجام توجه شوراي اروپا به مساله قوميت تالش در جمهوري آذربايجان جلب شد
اعتصاب غذای روزنامه نگار تالش در زندان واعتراض جنبش دانشجویی تالش شمالی
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/09
خوب، پس معلوم می شود که حاکمیت کشور نوپای آزربایجان خیلی دمکرات تر از حاکمیتهای پهلوی و جمهوری اسلامی ایران تشریف دارد و این تالشهای پان ایرانیست هر کاری در لاپوشانی این حقیقت می کنند، نمی توانند ان را کتمان کنند و فقط همتشان را مصروف این کرده اند که روی این موضوع مانور بدهند که «حاکمیت پان ترکیست و ضد تالش آذربایجان نوروزعلی محمداوف شصت و چهار ساله را به شهادت رسانده است»!!!
پرفسور نوروز علی محمد اف شهید شد
http://irantaleshestan.blogfa.com/1388/05
و پانفارسهای پان ایرانیست فاشیست راسیست ضد تورک و ضد آزربایجان با گذاشتن کامنت در بخش «نظرات» این خبر، برای این شهید تالش (؟) اشک تمساح می ریزند و عقده های پان ایرانیستی و پانفارسیستی خودشان را به نمایش می گذارند. موضع ما فعالان حرکت ملی آزربایجان در قبال مسئلۀ تالشها در کشور آزربایجان مشخص است: ما عقیده مندیم که تالشها به عنوان انسان باید به همه حقوق بشری زبانی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادیشان برسند و ما با ترور و قتل هیچ انسانی موافق نبوده و نیستم. ملت تورک آزربایجان در طول تاریخ مبارزات حق طلبانه شان با فاشیسم راسیست فارس شهدای بسیاری را تقدیم کرده است؛ از جمله نسل کشی موحش صدهزار نفر از انسانهای ملت تورک آزربایجان در طول سالهای سیاه 1325 تا 1332 هـ.ش./ 1945 تا 1953م.، بیش از پنجاه هزار نفر نخبۀ آزربایجانی که همان سال 1325 به دست جلادان حاکمیت پهلوی و مانقورتها به شهادت رسیدند و پنجاه هزار نفر دیگر از انسانهای مظلوم ملت تورک آزربایجان با تبعید به اردوگاه بدرآباد لرستان و ایجاد قحطی مصنوعی در آزربایجان جنوبی به دست به دست حاکمیت نژادپرست ضدبشر پان ایرانیست و پانفارس پهلوی به شهادت رسیدند و به شهادت رساندن بیش از پنجاه نخبۀ حرکت ملی آزربایجان در طول عمر منحوس حاکمیت صلیبی ضد تورک و ضد آزربایجان جمهوری اسلامی ایران و بیش از چهارصد و پنجاه هزار انسان ملت مظلوم آزربایجان در طول انقلاب به اصطلاح اسلامی ایران و حوادث قبل و بعد از آن و در جنگ مسلمان کش صلیبی ایران عارق به قتل رسیدند، از آن جمله است. همان گونه که در مقالات خودمان پیش از این نوشته ایم، قتلهای زنجیره ای فعالان نخبه و برجستۀ حرکت ملی آزربایجان طبق مدارکی که ما تا کنون در دست داریم، با به شهادت رساندن نجف رنجبر فعال حرکت ملی آزربایجان در سال 1375 شروع شده و با به شهادت رساندن پروفسور محمدتقی زهتابی کیریشچی پدر حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران در دی ماه سال 1377 ادامه یافته است. در سالهای بعد قتلهای پنهان و آشکار دیگر نخبگان قهرمان ملت تورک آزربایجان که مدارک آنها در دستهای ما موجود هست، به دست حاکمیت ضد تورک، ضد آزربایجان و ضد بشر جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاده است؛ از جمله دکتر روح الله دیندار (از ساراب شهید شده در همدان)، محمدرضا نصیریان (از اردبیل)، میرکاظم موسوی (از کرج)، نادر موسی زاده (از خوی)، مهدی طالبی (آلپای زنگانلی: از زنگان)، بابک نوری (از کلیبر)، سهند افشاری (از اردبیل)، جلیل عابدی (از خیاو)، محمدعلی جنت نیا (از سولدوز)، عسگر قاسمی (از سولدوز)، همت اسم زاده (از سولدوز)، حسین فتحی پور (از سولدوز)، توحید آذریون (از سولدوز)، عیوض سیاحی (از اورمو)، فرزاد اسدپور (از اورمو)، مجید خدایی (از تبریز)، رسول محرمی پارام (از تبریز)، رضا میرآقاپور درویش (از تبریز)، بهزاد صبوحی نژاد (از تبریز)، ستار سلیمی (از تبریز)، وحید داور پناه (از تبریز، کورشده توسط حاکمیت)، سینا طارق (از تبریز)، قربان قاسمی (پدر عسگر قاسمی از سولدوز)، اکبر نوروزی (از تبریز)، سیاره رشتبری (از تبریز)، فرهاد محسنی نگارستان (از تبریز)، افشین عرفان خسروشاهی (از تبریز)، قادر صدیقی (از تبریز)، مهندس غلامرضا امانی به همراه دو برادرش (از تبریز)، چنگیز بخت آور (از تبریز)، میترا رضایی (از خوی)، مجید امیری (از تبریز که در حال نوشتن کتابی افشاگرانه و بیدارساز علیه حاکمیت ضد انسان جمهوری اسلامی به نام «قاراقوتو qaraqutu» بود)، حمیدرضا عبدی (از تبریز)، داریوش طبّاخی (از سولدوز)، غلامحسین ناصری (از نمین اردبیل)، علاءالدین ملماسی (از تبریز)، ابراهیم جعفرزاده به همراه همسرشان مینا کهربایی و دختر دو ساله شان آیلا (از خوی)، ناصر خانزاده (از تبریز)، دکتر اصغر پیرزاده (از اردبیل)، دکتر امیرمحمد رحمن پور کوچه (از تبریز)، معصومه آقازاده (از سولدوز)، محمد اورمولو (از اورمو)، محمد قلی نواز (از تبریز) و محمدحسن هرگلی معروف به «حسن دمیرچی» و «حسن آزربایجان» پدر معنوی حرکت ملی آزربایجان (از تبریز) و دهها و بلکه صدها مبارز نخبه، ژرونالیست، شاعر، نویسنده، معلم، متفکر، انسان دوست و فعال نامدار و گمنام ارزشمند ملی ملت تورک آزربایجان در طول سه دهۀ اخیر توسط حاکمیت جمهوری اسلامی ایران شهید شده اند. شرحی از بیش از 40 تن از این شهدای راه آزادی آزربایجان توسط سایت آذوح و فعال و مبارز صادق و اندیشمند و بی نظیر جنبش دانشجویی حرکت ملی آزربایجان، جناب آقای امیر مردانی داده شده است که علاقه مندان می توانند به شنیدن آن در سایت آذوح تحت عنوان «رادیو هارای: گفتگو با سخنگوی آذوح – دهها مورد مرگ مشکوک فعالان حرکت ملی آزربایجان» اقدام کنند:
گزارش قتل و مرگ مشکوک 34 فعال آذربایجانی - امیر مردانی
https://www.youtube.com/watch?v=4y3Xc4Vcxdw
و یا این مقالۀ «نکته های مهم، ارزشمند و تاریخی در سخنرانی آقای امیر مردانی در «رادیو هارای» (شهدای حرکت ملی آزربایجان)» مرا که با الهام از سخنرانی مهم و استراتژیک جناب آقای امیر مردانی نوشته شده است را نیز می توانند بخوانند:
این شهیدان ارزشمند، فقط اندکی از هزینه های سنگینی هستند که ملت قهرمان و تاریخساز تورک آزربایجان در راه مقدس آزادی و استقلال خود از چنگال اشغال و استعمال فاشیسم راسیست ضد تورک، ضد آزربایجان و ضد بشر فارس ایران پرداخته و هنوز هم می پردازد.
بنا بر آنچه گفتیم، حرکت ملی آزربایجان که همان گونه که گفتیم دهها و صدها و هزاران فعالش در طول سی سال اخیر به دست حاکمیت فاشیستی راسیستی جمهوری اسلامی ایران، کشته، دستگیر، شکنجه، زندانی شده اند و تعداد زندانیان تحت شکنجه ملتچی تورک آزربایجانی در زندانهای رژیم پان ایرانیست و پانفارس جمهوری اسلامی ایران در کل طول عمر حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، با همۀ زندانیان سیاسی ملل غیرفارس دیگر ایران برابری می کند، با قتل هر نخبه ای به جرم هویت طلبی و حق طلبی و حتی استقلال طلبی مخالف بوده و هست؛ اما این که مرگ یک انسان تالش یا دستگیری دیگری را بهانه کرده و چنین شروع به ضدیت نژادپرستانه به زبان، تاریخ، هویت، موجودیت و پرچم ملت تورک آزربایجان هجوم نژادپرستانه کنند، مخالف است:
پرفسور نوروز علی محمد اف شهید شد
http://irantaleshestan.blogfa.com/1388/05
دستگيري دكتر هلال محمداف آغازي براي خيزش دوباره تالشان
http://irantaleshestan.blogfa.com/1391/04
شکنجه تالشان شمالی و نامه¬ی فدایت شوم جعلی سایتهای پان ترکیست از زبان یک طالشی!
http://irantaleshestan.blogfa.com/1386/10
تلاش برای کشتار خانواده دانشمند و روزنامه نگار پیشکسوت تالش
http://irantaleshestan.blogfa.com/1387/06
نگاهی به اصطلاح مغرضانه، جعلی، سیاسی، ضدتورک و ضدآزربایجان «ایران شمالی» و فریب بزرگ پان ایرانیستهای پانفارس فاشیست راسیست ضدتورک و ضدآزربایجان
برای بررسی تحلیلی این موضوع که پان¬ایرانیستهای پانفارس فاشیست ضدتورک و ضدآزربایجان با استخدام و حقوق دادن به تالشهای ضدتورک و ضدآزربایجان این سو و آن سوی آراز، چگونه از قلم آنها برای ضدیت نژادپرستانه صلیبی با دولت کشور آزربایجان و ملت تورک آزربایجان سوء استفاده می¬کند، کافی است که نگاهی گذرا به یکی از مقالات تالشهای پان ایرانیست که بر اساس کتابِ بهرام احمدیان، پان ایرانیست ضدتورک و ضدآزربایجان، دکترای جغرافیای سیاسی از دانشگاه تهران و استادیار دانشگاه تهران که متولد 1339 در تهران است و از فاشیستهای پان ایرانیست فعال در مراکز معطالعات استراتژیک حاکمیت جمهوری اسلامی ایران از جمله مؤسسۀ مطالعات ایرانی و اوراسیا (ایراس) به شمار می¬رود، بکنیک لازم به ذکر است که بهرام امیراحمدیان، نویسندۀ کتاب ضدتورک و ضد آزربایجان «ایران و جمهوری¬های قفقاز جنوبی» نیز هست که آن را توسط همین مؤسسۀ مطالعات ایرانی و اوراسیا (ایراس) چاپ کرده¬است. در ضمن همین شخص فاشیست پان ایرانیست، نویسندۀ کتاب اساساً ضدتورک و ضد آزربایجانی «کشورشناسی جمهوری آذربایجان» است که توسط «سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح» حاکمیت جمهوری اسلامی ایران در تهران چاپ شده¬است. برای شناختن این شخص بهتر است نگاهی مختصر به سه مؤسسه از دهها مؤسسۀ مطالعات استراتژیک حاکمیت صلیبی ضدتورک و ضد آزربایجان جمهوری اسلامی ایران بکنیم:
«مرکز تحقیقات استراتژیک قفقاز» یا «مرکز فرهنگی قفقاز»
آدرس مرکز تحقیقات استراتژیک قفقاز: ایران- اردبیل- میدان شریعتی- انتهای خیابان آیت الله خامنه ای پلاک 43
کد پستی : 65991-56136
دورنما : ۴۵۳۳۲۴۰۹۳۶ (+۹۸) تماس : ۴۵۳۳۲۴۰۹۳۷ (+۹۸)
ایمیل : این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
این موسسۀ حاکمیتی که بر مبنای سیاسیتهای فاشیستی صلیبی ضدتورک و ضدآزربایجان جمهوری اسلامی ایران مدتهاست در اردبیل (؟) آزربایجان جنوبی و نه در تهران یا تبریز (؟) دایر و به واسطۀ مانقورتهای ضدتورک و ضد آزربایجان حاکمیت جمهوری اسلامی مثل سیدحسن عاملی (امام جمعۀ منافق مانقورت ضدتورک و ضد آزربایجان و ارمنی-پرست و روس پرست اردبیل)، سید ناصر اسحاقی (مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی اردبیل)، بهنام صحرانورد، مرتضی ابراهیمی، سیدمهدی جوادی، امین نواختی مقدم، داوود نصیریان فرد، حافظه سیفی، امیدعلی رعنایی، ولی جباری و دیگران مشغول فعالیت بود و از مهرماه 1389 شمسی مجلۀ «قفقاز» را منتشر می¬کند. اساس فعالیتهای این مؤسسۀ تحقیقات استراتژیک در زمینۀ تورک ستیزی و آزربایجان ستیزی و تبرئه و پاک کردن جنایات ارامنۀ صلیبی در قاراباغ آزربایجان شمالی مظلوم و منحرف کردن توجهات از جنایات و نسل کشیهای ارامنۀ صلیبی ضدتورک، ضدتورکیه و ضد آزربایجان است. مرکز تحقیقات استراتژیک قفقاز، مرکزی بسیار مجهز است که پایگاه خبری- تحلیلی «حقایق قفقاز» (کدام حقایق؟) فعالیتهای آن را در اینترنت اطلاع رسانی می¬کند.
مؤسسۀ مطالعات ایرانی و اوراسیا (ایراس):
http://www.iras.ir/
نشانی مؤسسه: تهران - خیابان ولیعصر - بالاتر از پارک ساعی - کوچه امینی - پلاک 2 - واحد 6
تلفن: 88770586 - 021
دورنگار: 88792496- 021
ایمیل: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
این مؤسسۀ بسیار مجهز حاکمیتی وابسته به جمهوری اسلامی ایران، چنان به ضدیت با کشورهای آزربایجان و تورکیه می¬پردازد و چنان در ارتباط تنگاتنگ با روسها و ارامنۀ صلیبی است که گویی روسها و ارامنۀ فاشیست صلیبی ضدتورک و ضدآزربایجان خط دهنده و همۀ کارۀ اصلی آن هستند. اگر هم اکنون به آدرس این سایت مراجعه کنید در قسمت اخبار در سمت راست خبری با عنوان «بازدید هیئت ارمنی از ایراس» را می¬بینید. پرسش ما این است: چه طور نمایندگان یک کشور دیگر این طور آزادانه و بدون هیچ محدودیتی از یکی از مهمترین مراکز تحقیقات استراتژیک کشور دیگر می¬توانند بازدید کنند؟ مگر تحقیقات استراتژیک یک کشور جزو موارد امنیتی- سیاسی فوق محرمانه آن کشور نیست؟ پس وقتی ما فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و کل ایران می¬گوییم که جمهوری اسلامی ایران، نه جمهوری است و نه اسلامی بلکه «حاکمیت صلیبی ضدتورک، ضدآزربایجان، ضدتورکیه و ضد عرب فاشیستی – راسیستی پان ایرانیستی و پانفارسیستی ایران» است و ایران در سدۀ اخیر به هیچ عنوان یک کشور نیست، بلکه «پروژۀ صلیبی ضدتورک و ضد عرب» است، پان ایرانیستها و پانفارسها نمی¬توانند بر ما ایراد بگیرند. اعضای شورای علمی این مؤسسه عبارتند از: دکتر بهرام امیراحمدیان، دکتر داوود کیانی، دکتر جهانگیر کرمی، دکتر محمود شوری، دکتر ماندانا تیشه یار، دکتر فرهاد عطایی ،دکتر حمیدرضا عزیزی، حسن بهشتی پور، دکتر حسین زرینی، دکتر محسن حیدرنیا، ولی کوزه گر کالجی، دکتر الهه کولایی، دکتر سید رسول موسوی، دکتر فرهاد پرند، دکتر مهدی سنایی، دکتر محسن شجاعی، دکتر سید حسن زهرایی، دکتر سیدمحمدکاظم سجادپور، محسن پاک پرور، علیرضا بیگدلی، دکتر علیرضا نوری، دکتر منوچهر مرادی، دکتر حمید زنگنه، سیدرضا میرمحمدی، محسن پاک آیین، دکتر احسان رسولی نژاد، دکتر الهه کریمی ریابی
بنیاد مطالعات قفقاز
این بنیاد ضدتورک، ضد آزربایجان ارمنی¬پرست و روس پرست صلیبی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران که در تهران است، این سایت را اداره می¬کند و اسامی همکاران و محل استقرار آن در سایت معرفی نشده¬است؛ اما آنچه مهم است این است که موضعی صلیبی و به شدت ضدتورک، ضدآزربایجان، ضدتورکیه و روس پرست و ارمنی پرست دارد:
از مجلات به اصطلاح علمی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران که در راستای سیاستهای پان ایرانیستی این حاکمیت صلیبی شیطانی ایران فعالیت می¬کند و هزاران مقالۀ ضدتورک، ضدآزربایجان و ضدتورکیه را منتشر کرده و می¬کند می¬توان مجلۀ «مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز» را نام برد که ارگان «دفتر مطالعات سیاسی و بین¬المللی» جمهوری شیطانی ایران است و حدود 28 سال است که مقالات فاشیستی صلیبی ضدتورک، ضد تورکیه و ضدآزربایجان خود را به چاپ می¬رساند:
خوب حالا بیاییم و به بررسی مقالۀ حرکت آزادیبخش ایران شمالی- قيام تالش- «از جمهوری مغان تا تشکیل دولت تالش مغان»- دكتر بهرام امير احمديان که در سایت ایرانتالشسان به نشانی زیر منتشر شده¬است، بپردازیم:
http://irantaleshestan.blogfa.com/?p=2
در این مقاله، اولین نکته¬ای که توجه خواننده را جلب می¬کند، این است که نویسندگان پان ایرانیست ضدتورک و ضد آزربایجان تالش این سایت نام کتاب بهرام امیراحمیان، «کشورشناسی جمهوری آذربایجان» را به این صورت جعل کرده¬اند: .«بررسي كشور شناسي ایران شمالی ( جمهوري آذربايجان )»! خواه ناخواه این سؤال در ذهن خواننده ایجاد می¬شود که «ایران شمالی» دیگر چه صیغه¬ای است؟ آیا «ایران شمالی» فقط کشور آزربایجان در شمال آراز است؟ آیا بر طبق حقایق تاریخی مسلم روسها دویست سال پیش فقط آزربایجان شمالی (کشور آزربایجان مستقل) را از ایران جدا کردند یا سه کشور آزربایجان، ارمنستان و گرجستان امروزی را؟ پس چرا پان ایرانیستهای شیاد رذل خائن خبیث جانی فاشیست ضدتورک و ضدآزربایجان به ارمنستان و گرجستان نه تنها «ایران شمالی» نمی¬گویند، بلکه مثل بهرام امیراحمدی و ویکی¬پدیای صلیبی فارسی فلات آنادولو را به نام جعلی «فلات ارمنستان» جعل می¬کنند که یک سرش در تورکیه امروزی است و یک سر دیگرش کشور آزربایجان و رژیم اشغالگر صلیبی قاراباغ است؟
معلوم است که فاشیستهای مکار حاکمیت صلیبی جمهوری شیطانی ایران که از فریب میلیونها تورک آزربایجانی این سو و آن سوی آراز با هزاران رسانۀ خودشان، مثل سایت «آذریها»، مجلۀ «وطن یولی»، تلویزیون صلیبی ضدتورک و ضدآزربایجان «سحر»، فریب شیعیان کشور آزربایجان، به آوردن انسانهای تورک شیعۀ کشور آزربایجان به قم و مغزآلایی آنها با پروپاگاندا و ایدئولوژی تشیع صلیبی ضدتورک، ضدتورکیه، ضدآزربایجان و ضد عرب شعوبی مجوسی پارسی و دادن آموزش نظامی توسط مانقورتهای سپاه پارسداران و مسلح کردنشان و ترانزیت تروریسم، فحشا و مواد مخدر به آزربایجان شمالی و هزاران هزار اقدام سیاسی مغرضانه که شرح همۀ آنها یک کتاب می-خواهد، قناعت نکرده و سالهاست می کوشند که از انسانهای ملت تالش نیز با شعارهای مغرضانۀ فاشیستی- راسیستی پان ایرانیستی «ایران شمالی» برای ایجاد نژادپرستی ضدتورک و ضدآزربایجان از نوع پان ایرانیستی اش، سوء استفاده کنند. از دیدگاه سیاسی تالشها عمق استراتژیک جهان صلیبی محسوب می¬شوند که ایران بزرگ، ارمنستان بزرگ، کوردستان بزرگ نه سه کشور بلکه پروژه¬های سیاسی «صلیب» در مقابل «هلال» هستند و می¬خواهند تالشستان بزرگ را نیز به این سه پروژۀ مخوف صلیبی اضافه کنند. فاشیسم فارس ایران، سالهاست با پروپاگاندای مغرضانه فاشیستی اش می¬کوشد از انسانهای ملت تالش به صورت «گوشت دم توپ» و سپر بلای فاشیسم راسیست ضدتورک و ضدآزربایجان پان ایرانیست/ پانفارس سوء استفاده کند که متأسفانه با خیانت نخبگان تالش موفق هم بوده¬است. در حالی که حاکمیتهای ضدبشری پالانی و جمهوری شیطانی ایران، انسانهای مظلوم ملت تالش را دقیقاً مثل انسانهای مظلوم ملت تورک آزربایجان در آزربایجان جنوبی و در استانهای جعلی اردبیل و گیلان، با عدم تخصیص کارخانجات و صنایع مادر، در نهایت سختی و بیکاری و استیصال و فقر و در معرض فساد و فحشا و دربه دری و غربت و خودکشی و خودسوزی و خانواده سوزی نگه داشته و می¬دارد و اندک کارخانجات را در شهرک صنعتی رشت متمرکز کرده¬است و در کل، به بهانۀ سرسبز بودن و «همیشه بهار بودن» گیلان (؟) هیچگونه کارخانه و صنایع مادر در گیلان و کل آزربایجان جنوبی احداث و انسانهای ملل تورک و تالش را شاغل نمی کند، با سوء استفاده از نخبگان خودفروختۀ تالش می کوشد انسانهای غافل و بی تجربۀ تالش را بفریبد و از انها برای خیانت و جنایت علیه ملت مظلوم تورک آزربایجان در این سو و آن سوی آراز سوء استفاده کند. این گونه نوشته¬ها اگر با شعور سیاسی قوی آنالیز شوند، در انها پروپاگاندا و عوام فریبی سیاسی از نوع پان ایرانیستی اش موج می¬زند:
« دكتر امير احمديان، از محققان نام آشناي ایران ميباشد كه آثار ارزندهاي به قلم وي چاپ شده است.«بررسي كشور شناسي ایران شمالی (جمهوري آذربايجان)» بيشك يكي از مفضلترين كتابهاي منتشر شده درباره ایران شمالی است. اين منطقه همسايه كه تا قبل از انعقاد عهدنامههاي سياه گلستان (1192ش) و تركمانچاي (1207ش) بخشي از خاك ايران بود، بدليل اشتراكات فرهنگي، ديني، تاريخي و قومي همواره مورد توجه محققان و نويسندگان ايران بوده است، گويي هنوز از لحاظ معنوي و فرهنگی و حتی جمعیتی ایران شمالی و ايران يك كشور و يك ملت محسوب ميشوند»!
در ادامۀ مقاله، نویسندۀ آن مطالب مغرضانۀ بهرام امیراحمدیان را دربارۀ «قیام تالشها علیه روسها و ترکهای آزربایجان» را برجسته می¬کند و از «میرحسن خان نمینی» که از شخصیتهای بزرگ و مبارز آزربایجان است که نام پرافتخارش در کتابهایی مانند «تاریخ و مشاهیر نمین» آمده¬است و در جنگهای آزربایجان با روسیه در دویست سال پیش با تورکان و تالشهای تحت امرش در نمین آزربایجان جنوبی استقرار داشت و توانست در لنكران و روستاهای اطراف آن مثل دريق و آللار ضرباتی را به سپاه صلیبی ضداسلام روس وارد سازد و در نهایت شکست خورده و به نمین آزربایجان جنوبی باز می¬گردد. آری! در جنگ آزربایجان با روسیه هزاران تورک و تالش شهید شده¬اند و در قبرستانهای تاریخی بیله-سوار، آسلان دوست، نمین و آنباران (عنبران) دفن شده¬اند و این هیچ ربطی به فاشیستهای راسیست فارس که پدران خائنشان تورکان و تالشان مسلمان آزربایجان را در جنگی نابرابر با روسهای صلیبی تنها گذاشتند و بالعکس با عضویت در لژهای فراماسونری انگلیس، میرزا ابوالحسن خان شیرازی عامل نوشته شدن عهدنامهترکمنچای و گلستان به نفع روسهای صلیبی شدند، ندارد.
باری دیوسازی و اهریمن سازی از تورکان آزربایجان چه آزربایجان شمالی و چه جنوبی، و فرشته سازی و اهوراسازی از فارسها، کوردها، ارامنه و روسهای فاشیست نژادپرست صلیبی برای گول زدن تالشها و تاتها با شعارهای احمق فریب ایران بزرگ، ایران فرهنگی، ایران پارس آریایی، ایران شمالی و ... از اهم اهداف پان ایرانیستهای پانفارس بوده و هست که با نوشتن هزاران مقاله و کتاب که در این مقاله فقط به چند تا از آنها اشاره کردیم، است.
نتیجه
به عنوان نتیجۀ این مقالۀ طولانی، بنا به اطلاعات ارزنده ای که از راه نفوذ در شبکه های اجتماعی تاتی، تالشی، گیلکی، مازنی و کوردی به دست آورده ایم، باید به تمامی انسانهای ملت تورک آزربایجان و به کل فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان این هشدار و بیدارباش را بدهیم که پان ایرانیستهای پانفارس بیش از دو دهه است که در زمینۀ ایجاد اتحاد شوم بین پان ایرانیستهای فارس، مانقورت، تات، تالش، گیلک، مازنی و کورت با نژادپرستان ارمنی اقدام کرده و می کند. یک بخش از این اتحاد و اتفاق صلیبی شوم و نژادپرستانۀ ضدتورک و ضد آزربایجان، محصول اتحاد عمل و همکاری سری وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه حاکمیت ضدبشر صلیبی جمهوری اسلامی ایران، آسالا و داشناکسیون و سازمان اطلاعات ارمنستان و پان ایرانیستها و پانفارسهای ذاتاً ضد تورک و ضد آزربایجانِ پوزیسیون و اوپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران هستند.
بدین وسیله به همۀ انسانهای ملت تورک آزربایجان، مخصوصاً انسانهایی که در استان جعلی اردبیل، استان جعلی گیلان و استان مازندران زندگی می کنند، هشدار و بیدارباش جدی می دهیم که بسیار بسیار بسیار اگاه و هشیار باشید و نسبت به کوچکترین تحرکات پان ایرانیستهای پانفارس ضد تورک و ضد آزربایجان در فضای حقیقی و مجازی به شدت حساس باشند و بکوشند که اگر به زبانهای تاتی، تالشی، کوردی، گیلکی، مازنی و حتی ارمنی مسلط هستند، به تشکیلات اینها رخنه و نفوذ کنند که چه فکری می کنند؟ چه دسته های شبه نظامی توانسته اند ایجاد کنند؛ چه نفرات و سلاحها و تجهیزاتی در اختیار دارند و برای فردای فروپاشی ایران و استقلال آزربایجان چه نقشه های شومی کشیده اند. همه را به دقت مکتوب کرده و در اختیار کل انسانهای ملت تورک آزربایجان و کل ایران قرار دهند. در ضمن به انسانهای ملت تورک در مناطق دوزبانۀ گیلان و مازندران هشدار جدی می دهیم که در مقابل دشمن خونخوار همۀ ملل غیرفارس، یعنی پان ایرانیستهای پانفارس ضد بشر اعم از مانقورت، فارس، تات، تالش، گیلک، مازنی، کورت و غیره به شدت متحد و مسلح شوند. دقیقا مثل مناطق دواتنیکی آزربایجان غربی و کوردیستان و همدان و زنگان حتما مسلح شوند. نه به خاطر این که خدای ناکرده به انسانهای ملتی حمله کنند و آنها را بکشند، بلکه فقط و فقط و فقط به نیت این که در مقابل حمله و هجوم احتمالی این دشمن خونخوار و صلیبی متحد فارس- کورت- تات- تالش- مازنی- ارمنی بی سلاح و بی دفاع نباشند و بتوانند در صورت لزوم از خودشان و خانواده دلبندشان و از مال و جان و ناموس و خانه و ملک و باغ و روستا و شهر و خاک و سرزمین خودشان دفاع کنند. به یاد داشته باشیم پان ایرانیستهای پانفارس که در خانه هایمان را خواهندشکست و به داخل خانه هایمان هجوم خواهندبرد، هرگز قصد و نیت انسانی و خوبی نخواهندداشت: آنها مسلحانه هجوم خواهندآورد که ما را بکشند و به نوامیس ما تجاوز کنند و بچه هایمان را سرببرند و جسدهای ما و زن و بچه هایمان را تکه تکه کنند. اینجا امپراتوری شیطانی ضد تورک و ضدآزربایجان و ضدبشر ایران است؛ فقط به گفتگو و دیسکورس نباید اکتفا کنیم، بلکه در کنار این گفتگو، حتماً و حتماً و حتماً باید به سلاحهای گرم و سرد و به انواع تاکتیکهای دفاعی مسلح و آمادۀ جنگ تمام عیار باید بشویم و این آماده و مسلح شدن به خاطر این است که مطابق تجربۀ ارزشمندمان طول تاریخ از هیچ سو نه از غرب و توسط کورتهای تروریست و نه از شرق و توسط تات- تالشها و گیلکها و مازنیهای صلیبی پان ایرانیست و نه از شمال توسط ارامنۀ صلیبی و نه از جنوب و توسط فارسهای فاشیست پان ایرانیست نسل کشی نشویم. از خوانندگان محترم خواهشمندم پی دی اف و لینک این مقاله را در اختیار تمامی انسانهای ملت تورک آزربایجان قراردهند تا مطابق طول تاریخ پر از درد و رنج و نسل کشیمان، برای چندمین بار ما انسانهای ملت تورک از پشت خنجر نخوریم و نسل کشی نشویم.
به امید آزادی و استقلال ملت تورک آزربایجان و سرتاسر ایران و تمامی ملل تحت ستم غیرفارس ایران از سلطه، اشغال و استعمار سیاه فاشیسم راسیست فارس و نابودی کامل پان ایرانیسم و پانفارسیسیم در کل ایران، منطقه و جهان، به امید آن روز.
اوجالان ساوالان، پنج شنبه، 29 اسفندماه 1398 هجری شمسی/ 19 مارس 2019 میلادی / 24 رجب 1441 هجری قمری