تا حالا دقت کرده اید چرا افعال فارسی، عربی یا زبانهای دیگر وارد زبان ترکی نشده است؟ و اینکه این یک قاعده کلی در همه زبانهاست؟
مقاومت زبان در برابر واژههای بیگانه در حوزههای فوق یکسان نیست. مثلا اسم و صفت از یک زبان به سهولت وارد یک زبان دیگر میشوند، اما ممکن است حرف اضافههای یک زبان به این سهولت در برابر حرف اضافههای یک زبان بیگانه تسلیم نشوند.
این روزها که اندیشه ایجاد کرسی زبان ترکی در بعضی دانشگاهها مطرح است، متفکرین جامعه پیرامون این مسأله دست به نوعی موضعگیری زدهاند و گویی جامعه روشنفکری دچار نوعی قطبیدهگی پیرامون این مسأله شده است. برخیها زبان آذربایجان را ترکی میدانند که در معرض واژههای عاریتی فارسی قرار گرفته است و برخی دیگر نیز این زبان را لهجهای از فارسی میدانند که در معرض هجوم واژههای ترکی قرار گرفته است. اگر صرفا نامگذاری بود، موضوع چندان مهم نبود، اما ظاهرا هر یک از این دو جناح منظور خاصی را دنبال میکنند. آذریانگاران چنین میاندیشند که زبان مردم آذربایجان در اصل لهجهای از فارسی بوده است که کلمات ترکی در آن داخل شدهاند. ترکیانگاران هم استدلال میکنند که این زبان ترکی است که کلمات فارسی و عربی و بعضا اروپائی در آن مداخله کردهاند. از آنجا که با تبلیغات صِرف نمیتوان به جائی رسید، من دلائلی که به نظر خودم از کفایت کافی برای رفع ابهام برخوردارند، را ارائه میدهم، تا شاید کمکی به روشن شدن مطلب در این زمانه حساس بنماید. نخستین دلیل ماهیت جغرافیائی دارد. معمولا ورود کلمات جدید به هر زبانی از شهرها آغاز میشود و با تأخیری قابل ملاحظه به روستاها و نقاط دور دست میرسد. این کلمات جدید یا به اقتضای تغییر شیوه زندگی و یا توسط مهاجرین وارد زبان میشوند و در هر دو حالت نیز شهر همواره زودتر از روستا و مناطق صعب الحصول پذیرای این نوع کلمات میشود. حال اگر تحقیق نشان بدهد که حرکت از شهر به روستا منجر به زبان خالصتر میشود، میتوان حکم داد که کدام زبان بومی است و کدام زبان بر آن تأثیر گذار بوده است. وضعیت در مورد زبان آذربایجان دقیقا به این صورت است، یعنی هر چه به روستاها و مناطق صعب العبور نزدیکتر میشویم، این زبان «ترکیتر» میشود. اما اگر این استدلال هنوز عدهای را قانع نمیکند، من استدلال دیگری از منظر زبان شناختی دارم که توضیح میدهم.
زبان از انواع متعددی از کلمات تشکیل میشود که در یک طبقه بندی کلی در ده نوع و بعضا یازده نوع معرفی میشوند و در زبان شناسی word class نامیده میشوند. این کلمات عبارتند از ۶ نوع اصلی و ۵ نوع کمکی:
گروه کلمات اصلی: ۱ – اسم ۲ – صفت ۳ – فعل ۴ – قید ۵ – عدد ۶ – ضمیر
گروه کلمات کمکی: ۱ – حروف اضافه ۲ – حروف ربط ۳ – ادات ۴ – کلمات مودال ۵ – نداها
تحقیق نشان میدهد که فراوانی کلمات دخیل در همه حوزههای فوق یکسان نبوده و تفاوتهای فاحشی موجود است. مقاومت زبان در برابر واژههای بیگانه در حوزههای فوق یکسان نیست. مثلا اسم و صفت از یک زبان به سهولت وارد یک زبان دیگر میشوند، اما ممکن است حرف اضافههای یک زبان به این سهولت در برابر حرف اضافههای یک زبان بیگانه تسلیم نشوند. ما برای سهولت، بحث خود را محدود به سه نوع کلمه یعنی اسم و صفت و فعل میکنیم تا منظره عمومی را ارزیابی کنیم. تحقیق نشان میدهد که افعال یک زبان مقاومت بسیار بیشتری در برابر نفوذ یک زبان خارجی نشان میدهند، تا اسم و صفت. البته منظور از زبان خارجی زبانی است که در برابر زبان مورد بحث قرار دارد و مقصود جنبه سیاسی یا جغرافیائی مسأله نیست. به نظر من علت مقاومت بسیار بالای افعال به این موضوع مربوط میشود که فعل ارتباطات گستردهتری با ساختار گرامری زبان دارد که این موضوع در علم صرف مورد بررسی قرار میگیرد. اسم و صفت از چنین ارتباطات گستردهای محرومند و میتوانند صرفا به صورت اسم یا صفت ساده از زبانی وارد زبان دیگری بشوند. مثلا کلمه «فهم» که به صورت اسم از عربی وارد فارسی شده است، در عربی بیشتر به صورت فعل مطرح است، اما در فارسی به صورت اسم ظاهر میشود و کلمه «فهمیدن» بر اساس ضوابط گرامری فارسی از آن ساخته میشود. هیچ راهی وجود ندارد که ما کلمه «فهم» را به صورت فعل وارد فارسی کنیم. در مقابل، اعراب هم کلمه «برنامج» را از فارسی اخذ کرده و به صورت اسم به کار بردهاند. در مرحله بعدی نیز آنها این کلمه را طبق ضوابط زبانی خود به صورت فعل مورد استفاده قرار دادهاند (برمج، یبرمج: برنامه ریزی کرد، برنامه ریزی میکند). پس باید قبول کنیم که ورود کلمات بیگانه به یک زبان عمدتا به صورت اسم و صفت است و ندرتا (یا هرگز) به صورت فعل. بررسی زبان آذربایجان نشان میدهد که همه انواع اسم و صفت از زبان فارسی و عربی در این زبان حضور دارند، اما افعال ظاهرا جایگاهی در آن ندارند. برای نشان دادن این موضوع، من غزلی از شاعر بلند آوازه آذربایجان یعنی واحد را انتخاب کردهام که در استفاده از کلمات فارسی بسیار هم دست و دل باز است. ببینیم نسبت اسامی و صفتها و افعال فارسی در این غزل چگونه است:
عشقین منی دؤندردی، گولوم، بولبوله سنسیـــز، کؤنلوم توُتولار، باخسـام اگـر بیر گولـه سنسیــــز٫
زولفـون اوُجو گؤستــردی منه عشق کمنـــدین، دوشدوم یئنه مجنون کیمی دیلدن دیله سنسیز٫
بیر گون اوزونون هیجری بیرآی اوْلدو گؤزومــده، زولفوندن ایراق دؤندو گئجهم بیر ایله سنسیز٫
لیلاسـی اوچـون دؤزمـهدی بیـر محنته مجنــون، حق عاشقییم دؤزموشم هر موشکوله سنسیز٫
هر عاشقیــن اؤز یارینــه دیـــر مئیلی، منیـــم ده، مئیلیم گوله یوْخدور هوسیم سونبوله سنسیــز٫
گؤز یاشـی ایله بسلــهدیگیـم نخـــل امیــــدیم، گلمز، گؤزلیم، مین گول آچا حاصله سنسیــــز٫
سن گؤرسن اگــر واحدی، رحمین گلــر ای گـول، بیچـاره ائدیر آه و فغان بیــــر بئلــه سنسیــــز٫
تحلیل این غزل نشان میدهد که علیرغم حضور تعداد زیادی اسم و صفت فارسی، تمامی افعال به کار رفته در آن بدون استثناء ترکیاند. اگر همه دیوان این شاعر را هم بررسی کنیم، نتیجهای جز این نمیگیریم و اگر آثار شعرای دیگر آذربایجان را هم بررسی کنیم، دقیقا به همین نتیجه میرسیم. اگر زبان مردم کوچه و بازار را مورد بررسی قرار بدهیم، متوجه میشویم که همه انواع اسم و صفت فارسی در افواه مردم هست، اما افعال به طرز شگفت انگیزی همه ترکیاند! ممکن است یک نفر ترک کلمه «بوسه» را به کار ببرد، اما راهی برای استفاده از کلمه «بوسیدن» ندارد و باید از معادل ترکی آن استفاده کند. در ترکی کلمه «اوتانماق» به معنی خجالت کشیدن است. حال ممکن است در بعضی مناطق این کلمه را به کار نبرند و به جای آن بگویند «خجالت چکمک»، اما هرگز قادر نخواهند بود عبارت «خجالت کشیدن» را در فارسی به کار ببرند و ضرورتا باید فعل آن را به ترکی ترجمه کنند. چنین نتیجه میگیریم که اگر فعل ترکی در زبان آذربایجان مقاوم است، پس این زبان ترکی است که در معرض واژههای عاریتی فارسی قرار میگیرد. اگر عکس این قضیه صادق بود، یعنی این زبان منشأ فارسی داشت، باید افعال فارسی در گرانیگاه این زبان قرار میداشتند و اجازه تبدیل آنها به ترکی را نمیدادند.