زبان مادری چه جایگاهی در حیات انسانی دارد؟ آیا این زبان، چیزی است که باید در مواجهه با زبان ملی یا زبان جهانی نابود شود؟ آیا سرنوشت چنین زبانهائی نابود شدن است؟ آیا زبانهای مادری به حضور خود در جهان جدید ادامه خواهند داد؟ و آیا شایسته است که چنین زبانهائی حفظ شوند؟ به نظر میرسد که این سوالات پیش از طرح هرگونه حق آموزش زبان مادری مطرح شود. اگر پاسخ به دو سوال اول مثبت باشد، حق آموزش زبانهای مادری بیمورد خواهد بود و اگر ما به دو سوال سوم و چهارم پاسخ مثبت دهیم، میتوان به مفید بودن حقی آموزش زبانهای مادری پرداخت.
به عنوان مقدمهای کلیتر میتوان این بحث را پیش کشید که آیا هر حقی مفید است؟ آیا اساسا حقوق به خاطر فایدهای که دارند مطرح میشوند و در صورت بیفایده بودن یک حق، داشتن آن و نداشتن آن بیمورد خواهد بود و در این صورت مطالبه چنین حق بیفایدهای از اساس نامعقول جلوه خواهد کرد. فارغ از ارتباط بین حق و فایده، توجیه یک حق از طریق فایده میتواند به معقولسازی مطالبه یک حق منجر شود.
پرسش در خصوص ضرورت و یا عدم ضرورت حفظ زبان مادری را میتوان در خصوص فرهنگهای محلی، ادیان و … نیز مطرح کرد. اگر قرار است جوامع انسانی در ذیل جوامع ملی یکدست شوند و یا جوامع ملی توسط جامعه جهانی بلعیده شوند، سرنوشت مفروض زبانهای مادری، سرنوشت محتوم میراث متکثر بشری نیز خواهد بود.
انسان و میراث انسانی
برای پاسخ به این سوال که «زبان مادری چه جایگاهی در حیات انسانی دارد؟» باید پرسید که حیات انسانی چیست؟ آیا انسان صرفا حیاتی فیزیولوژیک دارد؟ به این معنا که او موجودی است که قطع نظر از جامعه انسانی، بتواند حیاتی انسانی داشته باشد. به بیان دیگر آیا انسان بدون ارث بردن از میراث بشری، میتواند انسان باشد؟ و یا انسانی بیمیراث بشری و منتزع از تاریخ انسان خواهد بود؟ و یا امکان تولیدی انسانی، از جنس فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و … را خواهد داشت؟
میراث بشری طیفی گسترده از ابنیه تا ادبیات، نهاد تا فرهنگ و … را شامل میشود. میراث بشری همه چیز انسانیتِ انسان تاکنون است و ابناء بشر با آن تعین یافتهاند. هر انسانی در جغرافیای تاریخی خاص، بخشی از میراث بشری را حمل میکند. انسان و میراثاش چون ماهی و آب که در آن قرار گرفته است، به هم محتاجاند و بدون یکی، تصور دیگری ممکن نیست.
میراث ناخودآگاه
انسان سالها بیتوجه به سنت خود زندگی کرده است. امکان تداوم یک دوره از تاریخ بشری به صورت کامل، از یک سو به جزم و توقف تاریخ و امتناع تداوم این سرمایه، امتناع حیات بشری را فراهم میکند. میراث چون حافظه تمدنی نوع بشر هموراه بیدیدهشدن وجود داشته است. کم و زیاد شده است، اما نقش اساسی خود را در تاریخ انسانیت گذاشته است.
میراث ناخودآگاه بشر در قالب جنگ و جدال، حفظ و ارتقا، بازخوانی و شرح، تمدید و اختتام و … جریان داشته است. امروز بسیاری از زبانها و خطوط تاریخی، ابنیه و نهادها، قوانین و آداب و عرفها، شاعران و امپراطوریها و … دیگر وجود ندارد. بشر با حک و اصلاح و فرایندهایی پیچیده سرمایه انسانی خود را ارتقا داده است.
امروز بسیاری از نهادهای انسانی بدل به نهادهای جهانی شدهاند. بشر امروز اموری مانند علم، فلسفه، قراردادهای بینالمللی و … را به صورتی عام ایجاد کرده است. بسیاری از فرهنگها امروز تحت تاثیر یک فرهنگ هستند و سخن از جهانیسازی به میان میآید. میراث ناخودآگاه بشر که مجموعهای از فعل و انفعالات بازیگران حیات بشری است، در حال تداوم است و در این میان، بشریت مدام راههای جدیدی در همه حوزهها ایجاد میکند.
میراث بشری همواره از دورههایی یاد میکند که خود را پایان تاریخ انگاشتهاند. آموزههای خود را میزان دیگران خواندهاند. گاهی مانند یونانیان دیگران را بربر انگاشتهاند و گاهی چون هیتلر داعیه برتری نژاد آریایی را سر دادهاند و امروز پایان تاریخ را در دموکراسی غربی فریاد میزنند اما در همه تاریخ، میراث بشری از همه جریانهای انسانی سیراب شده است.
میراث خودآگاه
بشر امروز در کنار بسیاری از نهادهایی که ایجاد کرده است، دست به تاسیس نهادهایی برای پاسداشت میراث بشری زده است. امروز ابنیهها، فرهنگها، ادیان و … هر آنچه به میراث بشری مربوط میشود، متعلق به تاریخ بشری است. انسان امروز به پاسداشت میراث خویش مبادرت میورزد و حقوقی را برای این میراث در نظر میگیرد.
امروز یک فرانسوی یا ایرانی میتواند دلنگران فروریختن مجسمه بودا در بامیان به دست طالبات باشد و یا از بین رفتن زبانهایی محلی را در چین به سوگ بنشیند. امروز هر امری که گذشته را ساخته است گرامی داشته میشود زیرا بشریت چیزی جز این امور نیست.
«کنوانسیون حفاظت از میراث جهانی فرهنگی و طبیعی»، «اعلامیه حقوق اشخاص متعلق به اقلیتهای ملی یا قومی، دینی و زبانی»، «کنوانسیون بین المللی رفع هرگونه تبعیض نژادی»، «اعلامیه جهانی حقوق زبانی»، «میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد» و … تلاشهای بشریت امروز برای شناسایی تکثر فرهنگی میراث بشری و حقوق مرتبط با این موضوع هستند. در رجوع به هر یک از اسناد فوق مییابیم که حقوقدانان بر پایه گرامیداشت میراث فرهنگی که امروز در تکثر گسترده بشری جای گرفته است، پای فشردهاند.
زبان مادری؛ میراث بشری
هر یک از زبانهای طبیعی، اعم از آنکه زبانی جهانی و ملی باشد، زبانی مادری است. هر یک از زبانهای مادری دریچهای متفاوت به جهان انسانی میگشایند و از این رو عدم اکتفا به یک زبان، ما را با مناظر متفاوتی آشنا میکند. هر چند ما با یک زبان میراث بشری را میگیریم اما میتوانیم با استفاده از زبانهای دیگر جهانهای متکثر انسانی را دریابیم.
زبان مادری بخشی از میراث بشری است. بشریت با زبان به جایگاهی رفیع دست یافته است. انسان در ساحت زبان به آگاهی راه یافته و با محیط پیرامون خود ارتباط برقرار کرده است. او با کلام، دانش خود را ذخیره ساخته و به نقد همین دانش و ارتقا آن دست یازیده است.
وقتی سخن از زبان مادری به میان میآید، در کنار زبان، تکثر نیز مطرح میشود. زبان مادری، در کنار مفهوم انتزاعی زبان، به ارتباط آن با مادر به عنوان امری انضمامی اشاره میکند. اعتقاد به یک روز جهانی برای زبان مادری، دست هر متکلم به هر زبانی را میگیرد و به دنیای کودکی میبرد. زمانی که بیخبر از همه جا، تنها به زبان مادر عاطفه میگرفت و انسانیت را در خویش نهادینه میساخت.
زبان مادری در کنار انضمامی بودن خود، پاسداشت تکثر است. همه زبانها، زبان مادری هستند و از این رو همه حق دارند تا به این زبان بخوانند و بنویسیند. ارتباط با زبان مادری امکان ارتباط با هر زبان دیگر را میگشاید و همین رسیدن به تکثر از در واحد یک زبان است. زبان مادری جایگاهی تعیین کننده در میراث بشری دارد. بشر امروز در قالب بخشی از اسناد حقوقی به حقوق زبانی پرداخته است. با توجه به این که زبانهای مادری بخشی از میراث بشری هستند، ارتقا آنها ارتقا میراث بشری خواهد بود.