محرومیت مردم آذربایجان از آموزش به زبان مادری خود یعنی زبان ترکی، تاریخی به درازای تشکیل دولت- ملت در کشور دارد. در اوایل قرن حاضر رضا میرپنج که می گفتند عامل انگلیس است، سعی کرد با توسل به کودتا و بعد از آن به کمک توپ و تفنگ و لژهای فراماسونری ماهیت و جنبه جدیدی به کشور ببخشد. میرپنج در این تفکر بود که این ماهیت هم در خدمت بیگانگان باشد و هم تابع فرامین شخص خودش. بی گمان پروژه نوسازی و مدرنیسمی که وی پرچمدار او بود نه ماهیتی مردمی داشت نه دموکراتیک بود و نه آینده نگر. بلکه ملغمه ای از خشونت و سرکوب و بی قانونی و فساد در همه زمینه ها در آن موج می زد و علنا کشور تبدیل به تیول پادشاه شد. این به اصطلاح تغییرات مدرنیستی نه به شیوه مردم محور و انسان گرایانه و دموکراتیک که کاملا به شیوه موسیلینی و فاشیستی صورت گرفت. هر صدا و رنگ و گفتار متفاوتی مورد سرکوب قرار گرفت و عملا کشور تبدیل به پادگان بزرگی شد که میر آخور سفارت انگلیس بر آن فرمان می راند.
آذربایجان به دلیل تاریخ، جمعیت و موقعیت ممتاز و اعلایی که داشت بزرگترین عامل ممانعت از آن شرایط بود. چرا که در انقلاب مشروطه ثابت کرده بود، سر می دهد ولی تن به استبداد نمی سپارد. دشمنان عامل اصلی قدرت و مقاومت آذربایجان را در هویت و تاریخ ترکی او می دانستند بنابراین این هویت و پرچمدار آن یعنی زبان ترکی مورد حمله و تهاجم همه جانبه پهلویها واقع شد. کار به جایی رسید که ترک بودن برای ترکها و ترکی سخن گفتن برای مردم آذربایجان جرمی نابخشودنی بود و مستوجب مجازات می شد. دیگر دوران سیاه و تاریک آذربایجان فرارسیده بود و کثیفترین و بی رحمترین ماموران حکومتی در آذربایجان مشق و تمرین مزدوری و جنایت و ظلم می کردند. مشتی دزد و حرامی به عنوان مامورین حکومتی بر آذربایجان حکم می راندند و هر صدای مخالفتی را با جنایت و وحشیگری پاسخ می دادند. به فرمان فاشیسم پهلوی باید هویت مردم آذربایجان تغییر می کرد و ملت چنان می شدند که حاکمان می خواستند. زبان ترکی به عنوان ستون فقرات فرهنگی آذربایجان مورد ممنوعیت قرار گرفت و نوشتن به این زبان ممنوع و جرم تلقی گشت. مشتی یاوه گوی بی علم و مغرض تحت عنوان زبان شناس و دانشمند هر روز مشغول توهین و تحریف و انکار تاریخ و زبان و هویت آذربایجان و زبان ترکی شدند. تا بزرگترین جمعیت کشور را که مانعی در برابر ذهنیت بیمار پهلوی ها بود را دچار فروپاشی نموده و مقاومت آنان را از بین ببرند. به همین دلیل در آن سالها و دهه های بعد از آن سهم زبان فرهنگ آذربایجان از کتب و نشریات و فیلم و تائتر و کتاب و رادیو و تلویزیون و مدارس و دانشگاهها که همگی با پول همین مردم اداره می شد صفر بود. چرا که ذهنیت فاشیسم رضا میرپنجی هیچگاه نمی خواست آذربایجان به شکوفایی و رشد دست یابد.
این ذهنیت بیمار و نفرت انگیز درطول سالها و دهه های مختلف در اذهان بسیاری از اشخاص رسوب کرده و حاکم شده است. هنوز هم بیماری باستان پرستی و نژادپرستی تغذیه کننده افکار بسیاری از اشخاص است. و هنوز هم بسیاری از قلبها با کینه آذربایجان به تپش می آید و هنوز مفاهیم دموکراتیک، حقوق بشری و آزادی خواهانه نتوانسته است تاریکخانه اشباح پهلوی ساز را روشن نماید.
مخالفت بسیاری از افراد با هر عنوان و بهانه ای خود نشان دهنده این موضوع بسیار مهم است که آموزه های شونیستی و فراماسونری در رگ و خون ذهنیتی بسیاری جاگیر شده است و هنوز هم این استعمار پیر است که مرشد عقلی آنهاست نه افکار پیشرو دموکراتیک و آزادی خواه . زیرا بلایی که استعمار و میرآخورش و کاسه لیسان اطراف او بر سر مردم آذربایجان آورده اند از پس دهها سال، هنوز هم در پس زبان و گفتارهای مختلف می توان رنگ و بوی انگلیسی و فاشیستی را متوجه شد.
زبان ترکی برای ملت ترک آذربایجان همانند اکسیژن برای جانداران است. به همین دلیل آموزش به این زبان در تمامی مقاطع تحصیلی امری حیاتی محسوب می گردد. مردمی که به زبان خود می خواهند آموزش ببینند دقیقا همچون سنگری مقاوم در برابر سلطه و نفوذ فرهنگی بی گانگان هستند. چرا که عنصر فرهنگ و هویت فرهنگی بزرگترین مدافع یک جامعه در برابر زیاده خواهی های استعمارگران به شمار میرود.
گرچه قانون اساسی نه تنها ممانعتی در برابر آموزش زبان مادری ایجاد نکرده است بلکه به آموزش زبان مادری نیز اجازه داده است ، ولی معلوم نیست که طی دهه های گذشته کدام ذهنیت و سلیقه در اجرای اصل آموزش زبان مادری سنگ اندازی کرده و می کند. و چرا نگاههای غیر فرهنگی و غیر علمی همچنان بر عرصه فرهنگ و زبان همچنان حاکم است؟ و چرا همچنان این اصل قانون اساسی و حق مردم مورد بی توجهی قرار میگیرد؟ و چرا مردم آذربایجان باید هزینه تفکرات غیر فرهنگی بعضی ها را بپردازند. حق، حق است و هیچ مصلحتی بالاتر از اجرای آن وجود ندارد و نمی توان بنا به هر دلیل و بهانه ای اجرای حق را معلق ساخت. مردم آذربایجان در هر انتخاباتی نشان داده اند که طرفدار اجرای اجرای آموزش به زبان مادری هستند و کاندیداهایی که از این اصل حمایت می کنند بیشترین رأی را در میان مردم آذربایجان دارند. نمی توان با مصلحت اندیشی های غیر لازم و بی بنیان به این مطالبه انسانی، مردمی و قانونی مردم آذربایجان پشت کرده و نادیده انگاشت، چرا که علیرغم اصطلاح” مردم دارای حافظه تاریخی نیستند “همواره شاهدیم که مطالبه مردم از کاندیداهای پست های مختلف نشان دهنده این امر مهم بوده و هست که مردم هیچگاه فراموشکار نیستند و همواره در هر میدان و صحنه ای پیگیر مطالبات فرهنگی و هویتی خود هستند. و هیچ نوع مصلحت تراشی را موجه نمی دانند. آموزش زبان ترکی در تمامی مقاطع و کلاسها در سطح آذربایجان مطالبه ای عمومی است که خود تبدیل به ابزار صداقت سنجی وعده دهندگان است و بدون عمل به وعده در هیچ انتخاباتی نباید وعده دهندگان انتظار رأی دوباره داشته باشند. از سویی دیگر همه مسئولان مستقر در آذربایجان نیز باید برای حفظ وجهه مردمی خود پیگیر آموزش به زبان مادری باشند و حضور خود را در کنار مردم ثابت نمایند، مسولانی که با مردم همگام و هم جهت نیستند بالطبع توجه و محبتی نیز از سوی مردم نیز نخواهد دید. به همین دلیل نباید موضوع تدریس زبان مادری را به مسائل سطحی و جناحی فروکاست و این نیاز ملی، اجتماعی و حیاتی را تبدیل به عاملی برای جبهه گیری های جناحی نمود چرا که زبان ترکی و موضوع تدریس اجباری آن در مدارس آذربایجان، رمز حیات مردم آذربایجان است