تبریز برای من...
تبریز برای من با تبریز خیلی ها فرق دارد.
تبریز من مرکز تجارت و پول نیست.
تبریز من مرکزی برای امکانات رفاهی و آسایش نیست.
تبریز برای من دایره المعارف تلاش و زحمت و فداکاری است ، همان فداکاری که در قبال مزدش ، نامردی و تحقیر نصیبش شده است.
همان که سردار نامی اش گمنام و مظلومانه در دیار غربت به غریبی خفته است و سنگ قبرش سفره غم و غصه است برای همه ما فرزندان آن سردار .
تبریز برای من مهد آزادی است ، همان آزادی که به یغما رفت و جز ویرانی و ضجه مادران داغدارش چیزی نصیبش نشد.
تبریز برای من همچون ارک مقاوم است که گرچه مغرور و سربلند همچنان پابرجاست ولی تن و قلبی زخمی داغدار دارد.
تبریز جایی برای زندگی نیست ، بلکه جایی برای معنا بخشیدن به زندگی شرافتمندانه در سایه تاریخ پرشکوه آن است.
شکوهی که اشتهای تصاحب آن را در هر کس و ناکسی بیدار می کند.
تبریز برای من یعنی خورشیدی به سرقت رفته ، حقیقتی انکار شده و معصومیتی نامیرا.
همان معصومیتی که طعم و بوی مظلومیت دارد و در کشاکش و بزنگاه حادثه هر کسی داغی بر سینه اش نهاده و از کنار فریادهای آن بی اعتنا گذشته است.
تبریز من تبریزی از جنس هویت و حقیقت است که از پشت تمامی دروغها و جعلیات روانپریشان شب پرست ، همچون نوری آسمانی و حقیقتی تورکانه همچنان می درخشد و چشمها را خیره می سازد.
چون رودی بزرگ و جاری راه خود را باز می کند و حیات را به میهنش آزربایجان باز می گرداند.
تبریز برای من معبدی مقدس است که در آن آزادی و آزادگی را می آموزیم و سربلند زیستن را مشق می کنیم و با حقیقت وجودی خویش روبرو می شویم تا دیگر هیچگاه در محضر دیگری سر به کرنش خم نکنیم.
تبریز برای من یعنی شمسی که از نور است و رهاوردش روحی لبریز از عشق و هیجان و پاکی و رهایی است.
همان روحی که نه می میرد نه در بند می شود و نه پایان می پذیرد ، همان روحی که شهر آشوب است و پاینده.
همان روحی که نجات بخش است و سرفراز.
تبریز برای من عصاره تمامی فضایل تورکانه آزربایجان است ، همان فضایلی که هزاران سال هویت تورکی خود را فراموش نکرد و از پس ابرهای انکار و فریب و دروغ ، همچون پرچمی برافراشته و راهنمای سالکان حق و حقیقت است به بهشت خود بودن و بازگشت به اصل خویش.
تبریز برای من با همه سن و سالش پیری رو به مرگ نیست ، بلکه نوزادی است در حال متولد شدن و متحول شدن.
تولدی نجات بخش و تحولی در جهت اثبات هویت و هستی خود.
برای من تبریز تنها فرزند آزربایجان نیست ، تبریز قلب عاشق و تپنده آزربایجان نیز هست که وفادارترین است به مام میهن.
تبریز آیینه ی تمام نمای آزربایجان است که حتی اگر تکه_تکه هم گردد ، تصویری به غیر از آزربایجان در آن منعکس نخواهد شد.
تبریز برای من پایان دنیا نیست ، بلکه دروازه ای شکوهمندی برای ورود به جهانی حق و حقیقت محور، آنهم با رنگ و بوی خودی است.
تبریز برای من...
"نسیم صادقی"