نشریه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کودار ارگان تشکل جامعهی دموکراتیک و آزاد شرق کوردستان شماره پنجم خود را به ویژه نامه ای تحت عنوان “آزربایجان-کوردستان” اختصاص داده و نوشتارهایی حول محور لزوم همگرایی میان نیروهای چپ آزربایجان و کوردستان منتشر نموده است.
مطالعه نوشتارهای مندرج در این ویژه نامه بیانگر آن است که تلاش نگارندگان برای ایجاد بستری با رویکرد همگرایی میان نیروهای چپ آزربایجان و کوردستان چندان صداقت لازم را دارا نبوده و ادبیات و راهکارهای پیشنهادی این افراد نه تنها با نگرش کلی حاکم بر حرکت ملی آزربایجان جنوبی در تضاد است بلکه دارای تضادهای بنیادین با ادبیات و خاستگاه فکری جریان چپ فعال در فضای روشنفکری آزربایجان نیز می باشد.
نکتهای که در وهله نخست بیانگرعدم صمیمیت نوشتارها می باشد تاکید مجدانه بر لفظ آذری به عنوان هویت تورکان آزربایجان جنوبی می باشد. مطالعهی گذرای خواستهای مدنی و هویتی جریانهای گوناگون در بطن جامعهی آزربایجان جنوبی نشانگر آن است که تمامی نیروهایی فعال در بطن جامعه آزربایجان جنوبی که در بسیاری از موارد نیز دارای اختلافات بنیادین با یکدیگر می باشند در مخالفت با آذری نامیده شدن تورکان آزربایجان جنوبی متفق القول می باشند و نظریه آذری بودن تورکان آزربایجان جنوبی را دسیسه آشکار همان فاشیسمی می دانند که نشریه کودار در جای جای مطالب خود به شکایت از حضور آن در سیستم حکومتی و جامعه ایران پرداخته است.
تاکید جریانهای گوناگون موجود در بطن آزربایجان جنوبی بر تورک بودن آزربایجانیان چنان آشکار است که در تظاهرات، تجمعات و اعتراضات خیابانی گوناگونی که در سالهای اخیر در شهرهای آزربایجان روی داده است شعار “هارای هارای من تورکم” از سوی صدها هزار نفر سر داده شده و بنمایهی خواستهای مدنی آزربایجانیان رسمی شدن زبان تورکی در ایران و تدریس آن در مدارس می باشد. تاکید خواست رسمی شدن زبان تورکی در ایران از سوی تورکان آزربایجان جنوبی چنان حالتی فراگیر به خود گرفته است که رئیس جمهور رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی ایران دکتر حسن روحانی نیز جهت جلب آرای تورکان آزربایجان جنوبی با آگاهی از حساسیت عمومی به لفظ آذری برخلاف میل باطنی خویش از لفظ تورکان استفاده می نماید. به نظر نگارنده نخستین نقد جدی که می توان بر مطالب این نشریه وارد دانست تاکید مجدانه این نشریه بر آذری نامیدن تورکان آزربایجان جنوبی علیرغم آگاهی از حساسیت تورکان بدین لفظ می باشد و اگر از این حساسیت نیز آگاه نمی باشند بیانگر آن است که متاسفانه هیچگونه شناختی از جامعهی آزربایجان جنوبی ندارند و تلاش برای تحلیل خواستهای این جامعه در نوشتارهایی که منتشر نمودهاند تلاشی بدون پشتوانه آگاهی است. چونانکه تنها مطالعهی آثار مرحوم صمد بهرنگی که از تصویر وی به عنوان طرح روی جلد نشریه خود استفاده کرده اند کافیست که درک نمایند آذری نامیدن آزربایجانیان توهینی است که مرحوم بهرنگی از نخستین معترضان بدین توهین بوده است.
دومین نقد جدی که بر رویکرد کلی این نشریه می توان وارد دانست استفاده مکرر از جغرافیایی تحت عنوان شرق کوردستان و عدم حتی یکباره از جغرافیایی به نام آزربایجان جنوبی می باشد. هنگامی که یک تشکل از لفظ شرق کوردستان استفاده می کند آگاهانه سعی در القای این امر دارد که کوردستان یک واحد یکپارچه است که این تشکل تنها به مسائل قسمتهای شرقی آن میپردازد و عدم استفاده از لفظ جغرافیای آزربایجان جنوبی با توجه به گستره وسیع استفادهی عمومی از این لفظ در ادبیات سیاسی آزربایجانیان که نخستین مطرح کنندگان آن نیز نیروهای چپ آزربایجانی در دهه های گذشته بودند و پیش قروالان آن نیز شاعران چپ آزربایجان جنوبی محسوب می شوند نشانگر عدم صداقت نگارنگان مطالب می باشد چونانکه بسیاری از سطور این مجله برای خواننده ای از آزربایجان جنوبی نه تنها حس همگرایی را ایجاد نمی کند بلکه تابلویی از تلاش ناشیانه برای ایجاد واگرایی به تصویر میکشد.
به عنوان نمونه ریوار آبدانان در مقالهی خود با نام “کنفدرالیسم دموکراتیک هم آوایی تازهی کورد و آذری” در خصوص وضعیت استحالهی فرهنگی آزربایجانیان در صفحه ۱۴ ویژه نامه چنین می نویسد:
“آذری ها در ایران، تورکیه و دیگر مناطقی که پراکنش جمعیتی دارند در حال استحاله شدن فرهنگی، سیاسی و اجتماعی هستند. هویتشان با خطر نابودی دست و پنجه نرم می کند.”
هم طراز دانستن استحاله فرهنگی تورکان آزربایجان جنوبی در ایران و تورکیه تنها تراوشات بیمارگونه ذهنی تورک ستیز میباشد که نه تنها هیچگونه اعتقادی به محکوم نمودن استحاله فرهنگی آزربایجانیان ندارد بلکه از فرصت به دست آمده نیز استفاده کرده و بر علیه هویت تورکی به عنوان شاکلهی اصلی هویت آزربایجانیان حمله میکند. چنانکه در ادامه مقاله و در صفحه ۱۵ ویژه نامه به نام برابری بر امری تاکید می کند که مهمترین نقطهی افتراق و واگرایی میان دو ملت است و به جای آنکه به نام همگرایی حقیقت مطلب را ادا نماید اورمیه، ماکو و سلماس را شهرهای کوردنشین بیان کرده که می تواند میهن آذربایجانیان ساکن در آن نیز تلقی شود. یعنی همان ادبیاتی که کشورهای میزبان اقلیتهای گوناگون به دید منت بر زبان می رانند. چونانکه ریوار آبدانان در این خصوص چنین نوشته است: “نقده، اورمیه، ماکو و سلماس به اندازهای که میهن کوردهاست، به همان اندازه میهن آذریها هم هست.” همین نگارنده وقتی در ادامه بحث به تبیین کنفدرالیسم مدنظر خود می پردازد حالت عینی بحث خود را تنها شهر اورمیه بیان می دارد و خواستار تعیین تکلیف این شهر می باشد. یعنی شهری که اکثریت تورک و اقلیت کورد دارد. بهتر بود ریوار آبدانان حالت عینی مثال خود را مهاباد و یا دیگر شهرهایی بیان دارد که طرفداران تشکل ایشان آن شهرها را جز لاینفک کوردستان می دانند و حاضر به بحث در باب سرنوشت تورکان ساکن در آن شهرها که درصد جمعیتی شان بسی بیشتر از درصد جمعیتی کوردها در شهر اورمیه می باشد نیستند.
همین رویکرد کوردستان دانستن شهرهای آزربایجان در نوشتار دوم این ویژه نامه به قلم آقای فواد بریتان با عنوان “رویکرد هویت مدار کودار و آزربایجان” نیز مشاهده می گردد. آقای بریتان در صفحه ۲۷ این ویژه نامه وقتی از لزوم کنفدرالیسم دموکراتیک خویش صحبت می کند این جملات را بیان می کند: “به طور مثال در شهرها و مناطقی از کوردستان نظیر اورمیه، ماکو، خوی و سلماس (متشکل از کورد، آذری، آشوری و ارمنی)، قروه، بیجار و نقده (کورد و آذری) و دیگر مناطقی که بافت جمعیتی آنها ترکیبی از کورد و دیگر ملیتهاست، مناسب ترین راهکار برای همزیستی این خلقها برقراری نظام کنفدرالیسم دموکراتیک است.” کوردستان دانستن شهرهایی که آقای بریتان سعی در ارائه راه حل برای آنها دارند همان مشکل اصلی حرکت ملی آزربایجان جنوبی با جنبش کوردی است که بستر تقابلهای احتمالی آتی در منطقه را از هم اکنون آماده نمودهاند.
در مقاله سوم ویژه نامه آقای زاگرس مانی طی مقاله ای با عنوان “ناسیونالیسم، آزربایجان و کوردستان” بر موردی صحه گذاردهاند که سخن اصلی حرکت ملی آزربایجان جنوبی در خصوص مناطقی می باشد که فعالین جنبش کوردی آن مناطق را جز نقشه کوردستان بزرگ قلمداد می نمایند اما تاویلهای ایشان بسان همفکرانشان نه تنها راه حلی ارائه نمیکند بلکه از چارچوب کلاسیک ذهنیت تاریخی جنبش کوردی نیز فراتر نمی رود. ایشان بخش اعظم مقاله ی خود را به ارائه تعریف کلاسیک ملت-دولت و تعاریف کلی موجود در دانشنامه ها اختصاص می دهد و سپس به جای اشاره به نقصان های موجود در تبلور عینی این تعاریف در صحنه حیات سیاسی و اجتماعی موجود در ایران به محکوم نمودن سیر ملت-دولت سازی در تورکیه پرداخته و راه حل نجات منطقه را رهنمودهای عبدالله اوجالان بیان می کند. علاوه بر این که ذهنیت عبدالله اوجالان و طرفداران وی اصلیترین کنش را در تورک ستیزی و دشمنی با آزربایجانیان شکل داده است جملات پایانی نوشتارشان به جای طرح واقعی مسئله به فرافکنی و پاک کردن صورت مسئله با تمسک به جملاتی کلی می پردازد. ایشان در بخش پایان نوشتارشان بیان می دارند که : ” در این میان دولت مرکزی ایران و برخی از مزدوران محلی با طرح مسائل انحرافی و پوسیده ای همچون پان کوردیسم و پان تورکیسم خواستار ایجاد تشنج و درگیری در میان آنها می باشند.”
به نظر نگارنده آقای مانی بر نکته ی درستی اشاره کرده اند که هم اکنون دولت مرکزی از جو به وجود آمده در راستای نیات پانفارسیستی خود استفاده می کند اما مطالعه تاریخ معاصر منطقه نشان می دهد که علیرغم گذشتهای جنبشهای آزربایجان محور جنبش کوردی تجربه تاریخی ناگواری را برای منطقه رقم زده است. مطالعه تاریخ یکصد ساله اخیر بیانگر این واقعیت است که در تمامی بزنگاههای تاریخی که دولت مرکزی ایران دچار ضعف شده است جنبشهای کوردی به جای آنکه انرژی خود را صرف رهایی انسان کورد نمایند تصرف مناطق تورک نشین با تمسک به اندیشه سلاح و خشونت را رجحان بر رهایی خویش قرار داده اند. حافظه تاریخی آزربایجان جنوبی بنا به مصائبی که در یکصد سال گذشته از سوی اسماعیل سیمیتکو، شیخ عبیدالله، حزب دموکرات، حزب کومله و پژاک به خود دیده است دیگر اطمینان کافی به سخنان پیشقراولان جنبش کوردی را از دست داده است. چراکه مدت زمان زیادی نمیگذرد از آن روزی که تورکان آزربایجان جنوبی به رهبری آیت الله شریعتمداری بر علیه استبداد تهران قیام کردند و حزب دموکرات کوردستان، احزب چپ و حزب توده با صدور بیانیه ای اعلان داشتند که قیام آزربایجانیان قیامی آمریکایی بر علیه انقلاب تودهای آیت الله خمینی است و نه تنها تبریز را در قیام بر علیه استبداد تهران تنها گذاشتند بلکه آشکارا در کنار تهرانی قرار گرفتند که بعدها فرزندان خود را به جوخه های اعدام سپرد. آقای مانی نباید فراموش کرد که متاسفانه علاوه بر استبداد تهران زیاده خواهی های خون آلود همفکران شما نیز کم از دسیسه های مزدوران محلی نداشته است. چونانکه مطالعه نوشتارهای دیگر این ویژه نامه نیز بیانگر آن است که ذهنیت دوستان شما جغرافیای آزربایجان جنوبی را شرق کوردستانی بیان می کند که در آن تورکها ساکن نبوده و آذری هایی ساکن هستند که دل در گرو جنبش کوردی-آذری داده اند. حال آنکه واقعیت منطقه چیز دیگری است و تا زمانی که این ذهنیت زیاده خواه شما و همفکرانتان تضاد آشکار خویش را با حقیقت جاری در منطقه حل ننماید و اگر تنها با سرهم کردن جملاتی با بنیان فکری استوار بر تراوشات ذهنی نظریه پردازان پانفارسیسم، به ارائه راه حل بپردازد روان جمعی تورکان آزربایجان جنوبی تحت تاثیر شعارهای کلی قرار نمی گیرد و ترجیح می دهد که حقانیت خویش را با مبارزه ای مبتنی بر خویشتن حقیقی خود ابراز نماید.