نقد نظر علیرضا نابدل درباره کتاب «ديل و ادبیات» علی تبریزلی

نظر علیرضا نابدل درباره کتاب «ديل و ادبیات» علی تبریزلی:«این کتابچه از یک سو فریاد ستم طبقاتی و خرافات و نهادهای مذهبی است و از سوی دیگر علیه ستم ملی؛ منتهی از دیدگاه پان‌ترکیست است.

این کتابچه در عین حال نشان می‌دهد که شاعر فقط اندک مایه‌ای از دانش اجتماعی و ادبی دارد و در عوض در خودپسندی و قضاوت از روی احساسات پرمایه است. مثلا در یکی از شعرها ضمن ستایش از گورکی خود را با او مقایسه می‌کند. یا در شعری دیگر، کسانی را که می‌خواهند خصوصیات آذربایجانی خود را ترک کنند با کلمات رکیک مورد حمله قرار می‌دهد.

بعدها تبریزی بطور کامل به موضع پان‌ترکیست‌های افراطی سقوط کرد و با مارکسیست‌ها و آذربایجان‌گرایان به مبارزه برخاسته، اتحاد تمام ترک‌های ایران را شعار خود قرار داد. اما این اشعار بی‌روح و عمیقاً ضد انقلابی با هیچ‌گونه استقبالی جز در نزد محدودی سبک‌مغز که تحت تأثیر تبریزی بودند، روبرو نشد.

خصوصیت آشکار ضد انقلابی این اشعار در آنست که توده‌های ترک‌زبان سرتاسر ایران را از مبارزه با دشمنان طبقاتی منصرف کرده به اتحاد با مرتجعین و سرمایه‌داران همشهری فرا می‌خواند.

تبریزی به عنوان پان‌ترکیست افراطی عقیده دارد تاریخ ایران مبارزۀ نژادی ترک با نژاد فارس است.

ترک‌ها از چند هزار سال پیش از آمدن آریایی‌ها در ایران بوده و همواره نیروی برتر را تشکیل می‌دادند. هر چند پارس‌ها از زمان کورش حکومت را از مادها گرفتند و تا پیدایش اسلام آن را نگاه داشتند، اما می‌بینیم که از قرن چهارم هجری به بعد متناوباً سلسله‌های نژاد ترک به حکومت ایران رسیده‌اند.

و این بدان معنا است که نژاد ترک قوی ‌تر و شایسته ‌تر بوده است. نشستن پهلوی‌ها به جای قاجار که مظهر نیرو و اصالت نژاد ترک بوده است، در واقع به معنی غصب حکومت توسط فارس است.

آنان پس از روی کار آمدن، مبارزۀ تاریخی میان فارس و ترک را شدت داده‌اند. و به نابودی همه‌جانبه و قطعی موجودیت ملی و فرهنگی ترک‌ها کوشیده‌اند.

پس وظیفۀ ما اینست که تمام ترک‌زبانان، خواه آذربایجانی خواه غیر آذربایجانی را گرد پرچم ناسیونالیسم فرا خوانیم. نخست باید ستم ملی را از میان برداشت. فقط آنگاه می‌توان به مساله طبقاتی پرداخت.

برای ما مسألۀ حقوق ملی مسألۀ مرگ و زندگی است و راه رسیدن به آن شرکت در سازمان‌های سیاسی فارس‌ها که مبارزه طبقاتی را شعار خود قرار داده‌اند (مثل حزب توده) نیست، بلکه اتحاد تمام ترک‌ها قطع نظر از طبقه و شهر و دیارشان می‌باشد. حتی سرمایه‌دار ترک هم هر قدر استثمارگر باشد باز از سرمایه‌دار فارس بهتر است. چون هر چه باشد او ملی است و می‌توان با او کنار آمد.

مشت ناچیزی هواداران تبریزی و بعضی عناصر دیگر پراکندۀ ایرانی که دارای اندیشۀ نژادپرستانۀ ترک‌گرایی هستند، خصلت ضد حکومتی ندارند.

آنان از اشعار سیاسی و طبقاتی گریزانند، زیرا می‌ترسند به تحقق ایده‌شان در شرایط حاضر لطمه بخورد. سعی آنها در این است که با اعمال فشارهای اخلاقی، رژیم، تعلیم و تربیت نیمه‌استعماری کنونی را در استان‌ها، شهرستان‌ها و بخش‌های آذری‌زبان به زبان آذری بر گرداند و اجازه انتشار چند روزنامه و مجلۀ آذری هم‌سطح اطلاعات و اطلاعات هفتگی را صادر کند، لابد خواسته‌های آنها جامۀ عمل می‌پوشد.

بحث از پان‌ترکیسم تنها بدین‌سبب در این مقاله به میان آمد که خوانندگان با این جریان فکری نیز آشنا شوند وگرنه این اندیشۀ نژادپرستانه همواره در ایران شکست خورده و امروز با تمام کوششی که از جانب محافل کله‌ خرهای دلارپروردۀ آنکارا و استانبول به عمل می‌آید تنها مشت ناچیزی از بچه بورژواهای ایرانی در حال تحصیل در ترکیه و معدودی را نیز در ایران، آنهم برای مدتی کوتاه می‌تواند به خود جلب کند. در ترکیه دانشجویان آذربایجانی ما در محیطی قرار می‌گیرند که بر خلاف ایران نه تنها ملیت و زبان آذری مورد تحقیر و فشار نیست، بلکه به ملاحظات پان‌ترکیستی شدید، مورد حمایت هم قرار می‌گیرند».

نگاهی به نقد علیرضا نابدل بر کتاب ديل و ادبیات مرحوم علی تبریزلی

تموج درد عمیق و کهنه‌ای که ابنای وطن در نوشتۀ نابدل مشاهده می‌کنند، می‌تواند به تألیف چندین جلد کتاب بینجامد که از حوصلۀ فضای مجازی خارج بوده و فعلاً مقدور نیست. لذا صرفاً به ذکر چند نکته اکتفا می‌گردد:

۱. نابدل در همان ابتدای سخنش اعتراف می‌کند که این کتاب فریاد ستمی چندگانه است. ولی بلافاصله قصد دارد با تحقیر شخصیت فردی «علی تبریزلی» و توهین به وی که اتفاقاً تاریخ نشان می‌دهد خیلی تیزبین‌تر، فهیم‌تر و عاقل‌تر از نابدل بوده، دانش اجتماعی و ادبی تبریزلی و کتابش را زیر سؤال ببرد.

۲. نابدل، اعتراض تبریزلی به مانقورت‌ها را که به صورت اختیاری آسیمیله می‌شوند، خودپسندی و قضاوت از روی احساسات قلمداد می‌کند.

۳. نابدل با برتر جلوه دادن آرمان‌های روسی ـ استالینیستی سعی دارد حب وطن ترک‌ها و مواضع میللیتچیلیک و هویت‌پرورانۀ تبریزلی را که مثل استالينچی‌ها حاضر نبود نوکری روس را قبول کند سقوط به پان‌تورکیزم افراطی جلوه دهد.

۴. کاربرد اصطلاح آذربایجان‌گرا به معنی مارکسیست (در اصل استالینیست) از طرف نابدل نشان می‌دهد این تفکر انحرافی اصطلاحی جدید نبوده و سابقه‌دار است.

۵. در سطر بعدی معلوم می‌شود که کوته ‌بینی، بی ‌بضاعتی علمی و خلط مفهوم مدرن اتحاد ترک‌ها در ایران و مفهوم پان‌تورکیزم، ریشه در افکار کمونیستی امثال نابدل دارد. جالب آن است که این‌ها پس از قرن‌ها، کشمکش‌های ملی اروپا را درک نمی‌کنند. حتی اتحاد قومی ارامنۀ پراکنده در کل منطقه را که منجر به تأسیس کشور ارمنستان در خاک آزربایجان شد، پس از ده‌ها سال و اینک پس از یک قرن هنوز نمی‌فهمند.

۶. نابدل اشعار ترکی تبریزلی را که دارای تم و روح میللیتچیلیک هستند، «بی‌روح و عمیقاً ضد انقلابی» می‌داند. البته منظورش از ضد انقلابی، ضد کمونیزم و مغایر با منویات رفیق استالین است. و چنین وانمود می‌کند که میللیتچیلیک طرفداران محدودی دارد.

۷. عدم توان تحلیل منطقی و فحاشی هیستریک علیه تورکچوها نیز از ویژگی‌های قدیمی استالینیست‌هاست که در سطر بعد نابدل آن را به نمایش می‌گذارد. آنجا که تورکچوها را «محدودی سبک‌مغز» می‌نامد که «تحت تأثیر تبریزی» بودند.

۸. همانطور که اخلافِ نابدل امروزه در مورد جنایات تروریزم در کرکوک کور می‌شوند ولی با نگرانی برای تروریست‌ها در عین‌العرب بیانیه صادر کرده و در دلالی فروش خاک وطن به حامیان تروریزم از هم سبقت می‌گیرند، خودش نیز در آن بحبوحه که افسار بر سر امثال نابدل می‌زدند از درک شرایط روز و زمان پهلوی و فهم منافع ملی ملت ترک کاملاً عاجز بوده است. چرا که میللیتچیلیک تبریزلی را «خصوصیت آشکار ضد انقلابی» دانسته و تلاش می‌کند با بهانه‌های طبقاتی و مرتجع نامیدن عده‌ای از مردم، بین آحاد ملت ترک تفرقه‌افکنی کند. بنابراین، کج‌فهمی و مخدوش بودن شعور ملی در استالینیست‌ها که شکاف واقعی موجود را درک نکرده و به شکاف مصنوعی (آن موقع شکاف طبقاتی) منحرف می‌شوند، امری مسبوق است. خیانت و وطن‌فروشی در اینها ریشه‌دار است و طرف حاضر است به خاطر مسایل طبقاتی ملت خود را به روس‌ها بفروشد.

۹. نابدل که خود را، به توصیه پدر معنوی‌اش استالین، آذری‌زبان می‌پندارد، با شنیدن اسم ترک، یاد ترکیه و استانبول می‌افتد تا ثابت کند استالینیست‌های امروزی و خائنین به ملت ترک در این خاک ریشه‌دارتر از این حرف‌ها هستند.

۱۰. مخدوش بودن شعور ملی در نابدل و اخلاف استالینیست وی کماکان ادامه دارد. حاملان این تفکر هنوز مفاهیم مدرنی چون شهروندی، هویت سیاسی، وطن، کشور، ملت، و ... را نمی‌فهمند. شاید هم دستور فهمیدن ندارند.

مطلبم را با یک سئوال به پایان می‌برم: این استالینیست‌ها در عرض این نیم قرن و با وجود اتفاقات بزرگی چون فروپاشی شوروی، تشکیل اتحادیه اروپا، مسایل روز خاورمیانه و.... چرا هنوز در جا می‌زنند و از خواب بیدار نمی‌شوند؟

منبع: کانال تلگرامی  Hakkın yolunda, Milletin yanında:

Azerbaijan