توسط توسط آقای نریمان حسنزاده نوشته شده است و آقای پرویز شاهمرسی آن را در 202 صفحه صفحه ترجمه و تنظیم نموده است.
در مورد ستارخان حرف برای گفتن بسیار است بعضی وقتها حتی آریاپرستان چنان حرفهایی از ستارخان می نویسند که آدم فکر میکند نکند ستارخان رهبر کوروش پرستان و فردوسی پرستان می باشد ولی واقعیت بسیار روشن است.
ولی هرچه باشد اکثر مطالب نقل شده بشرط قید منبع موثق، درست می باشد ولی این جماعت نژادگرا یک چیز اصلی را فراموش می کنند و آن اینکه وقتی ستارخان برای آزادی مبارزه می کرد وسخنانی در مورد برقرار آزادی و دفاع از کشور در مقابل بیگانگان بیان می کرد زمانی بود که فرمانروایان تورک قاجار بر کشور حکومت می کردند انقلاب مشروطیت و نهضت تنباکو نشان داد درست است که در مقابل اشتباهات دولتمردان مردم وطبقات پایین قیام نموده و اعتراض بپا داشتند ولی از طرف دیگر نشاندهنده این بود که در کنار تمامی شرایط فوق الذکر، در عین دولتمردان عاقل و سیاستمدار مردمی بسیاری وجود داشتند که در مقابل مختصر پافشاری مردم عادی سر تسلیم فرود می آوردند و قوانین آزادی و قوانین دمکراسی و انتخاب نمایندگان برای پارلمان را امضا می نمودند و در نتیجه آزادی گسترده، مطبوعات بیشماری چاپ و نشر شدند. (و قید این نکته لازم است که بعد از سقوط قاجار دیگر هیچوقت دولتمردان آریا صفت به هیچ کدام از نهضتهای مردم پاسخ مثبت ندادند و آن را بخون کشیدند و در واقع هیچ نهضت مردمی به نتیجه واقعی نرسد ودر هر بار مردم به باتلاقی عمیقتر فرو رفتند).
انقلاب مشروطیت در نتیجه تجدد خواهی مردم، وعمدتا توسط تورکان آذربایجان وبا رهبری بزرگمردان آذربایجانی مثل ستارخان، باقرخان و حیدرعموغلی و هدایت و راهنمایی های روشنفکرانی مثل محمدامین رسولزاده با کمترین خونریزی به نتیجه رسید، در حالیکه در انقلابات دیگر کشورها مثل فرانسه و روسیه وژاپن و دیگر کشورها دهها هزار نفر تیرباران و با گیوتین اعدام شدند در انقلاب مشروطیت ایران بزحمت شهدا از صد نفر بیشتر شدند وتنها علت این بوده است هم در بین مردم آذربایجان انسانهای آگاه مردمی وجود داشتند وهم دربین حاکمان ودولتمندان تورک قاجار افراد تجددخواه زیاد بودند ولی با تمامی این مسائل آنها ضعف بسیار بزرگی داشتند آنها از خون آشامی و نوکرصفتی و خودفروشی استعمارزدگان آریاپرستان ضد تورک اطلاع بسیار کمی داشتند وبر ملی گرایی تورکان اهمیت ندادند، آنها اطلاع نداشتند که فردوسی پرستان و کوروش پرستان ونژادپرستان ارمنی دست در دست دشمنان این ملت یعنی انگلیسها و روسها گذاشته و از فرصت استفاده نموده و قصد نابودی کل انقلابیون و انقلاب دارند و همین کار را نیز انجام دادند و هرجایی که زور نژاد پرستان پهلوی و یئپرم خان و فراماسونرهای داخلی زورشان نمی رسد کشورهای مثل روسیه و انگلیس به مقر انقلابیون آذربایجان قشون می ریختند و در عرض یک هفته صدها انقلابی را دار می زدند و بسیاری نیز مفقودالاثر میشد درست پنج سال پس از امضای قانون مشروطیت روسها با همکاری فردوسی پرستانی بزور وارد تبریز می شوند و صدها اآزادیخواه را بدار آویختند.
در هر حال تورکان آذربایجان نه تنها انقلاب بزرگی مثل مشروطیت را در مقابل نژادپرستان پهلوی باختند حتی به علت عدم تشخیص درست دشمن، خیابانی ها و پیشه وری ها و دیگران را نیز از دست دادند باشد که اینها درس عبرتی برای آینده باشد.
مختصری از زندگی ستارخان :
ستار قره داغی سومین پسر حاج حسن قره داغی در سال ۱۸۶۶ میلادی (28 مهر 1245 شمسی) در روستای بیشکک ورزقان در آذربایجان به دنیا آمد. همرزم او باقرخان هم در سال 1861 در تبریز و در یک خانواده فقیر به دنیا آمد.اینان در حرکات آزادی خواهانه مشروطیت از خود شجاعت و مدیریت فوق العاده ای نشان دادند.
نمونه زیر گویای روحیه مردم در آن زمان می باشد.
ستارخان می گوید : من هیچ وقت گریه نمی کنم چون اگر اشک می ریختم آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران (منظور ایران تحت حاکمیت تورکان قاجار) زمین می خورد...اما در جریان مشروطه دو بار آن هم در یک روز اشک ریختم.حدود 9 ماه بود تحت فشار بودیم، بدون غذا، بدون لباس، از قرارگاه آمدم بیرون... چشمم به زنی افتاد بچه ای در بغلش... دیدم که بچه از بغل مادرش پایین آمد، چهار دست وپا رفت به طرف بوته علف، علف را از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها را خوردن... با خود گفتم الان مادر آن بچه به من فحش می دهد و می گوید لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته است.اما... مادر کودک آمد بچه اش را بغل کرد و گفت :عیبی ندارد فرزندم«خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم». آنجا بود که اشکم در آمد.
برای دریافت این کتاب از لینک زیر استفاده نمایید:
https://app.box.com/s/olxnotx8bs9u30o0y65utps58rw696lm