تشابه نحوۀ نفوذ تپه گؤز در میان ایل اوغوز با نحوۀ نفوذ راسیسم فارس در میان ملت آزربایجان
ملتی که دشمن خونخوار خود را با دستهای خود، با شیر زنان و گوسفندان خود، با گوشت گوسفندان خود و با آب زلال کوهستانهای خود می پرورد! حکایت غریبی است حکایت ملت تورک اوغوز! حکایتی که خون را از شدت غیرت و حسرت در رگها می جوشاند و انسان را تا حد جنون برافروخته می کند. و چاره ای جز تفکر در بارۀ «چرا»ها ی مقدس نیست: چرا باید یک ملت دشمنش را با شیر و خون انسانهای خودش بپرورد و بزرگ و قوی کند و به جان انسانهای ملت خودش بیندازد تا این غول و اهریمن و هیولا جان انسانهایش را تا سر حد اقنراض نسل بگیرد؟! شاید هیچ ملتی مانند ملت تورک اوغوز (تورکان تورکیه، آزربایجان و تورکمنستان) دشمنان خونخوار خود را نپرورده است و خود با دست خود بلای جان خود نکرده است مصادیق پرورده شدن تپه گؤزها به دست اوغوزها در تاریخ فراوان است: پرورده شدن تپه گؤزهای فارس، ارمنی، کورد، روس به دست ملت تورک در تورکیه و آزربایجان شمالی و جنوبی و تورکمنستان از مصادق تاریخی این حقیقت تلخ است.
پری اغواگر، مادر تپه گؤز
ترفند نفوذ تپه گؤز، این فرزند شیطان که از شکم دختر شیطان (یک جن یا پری) بیرون می آید نیز در اسطوره جالب است. تپه گؤز حاصل پیوند زناشویی ممنوعی با یک پری است؛ او انسان نیست. پس آمیزش جنسی ساری چوبان (سمبل مانقورتهای بیگانه پرست) با او کاری به شدت خطرناک و مهیب است. در زمانی که در ایل اوغوز صدها دختر تورک ماهرو وجود دارد، ساری چوبان به خاطر هوای نفس و طغیان شهوت طمع در جن اغواگر می بندد. خود اسم ساری چوبان نیز با توجه به زرد و بور بودن او و به احتمال قوی چشم آبی بودن او خیلی جالب است. سمبل انسانی است که از زیبایی ظاهری وسوسه کننده ای برخوردار است. زیبایی که خود اغواگر است و پری ها، این دختران اهریمن بی دلیل به اوغوای او نمی پردازند و معلوم است که کل ماجرا، برخلاف آنچه ظاهر داستان می گوید، یک توطئۀ حساب شده از طرف دشمنان خونی ملت تورک اوغوز است. اینها بخشهای نانوشتۀ اسطوره است که با تحلیل و تفسیر و تأمل و تبیین روشن می گردد و اتفاقا راز اسطوره هم در همین ناگفته هاست. هوای نفس و شهوت ساری چوبان را به همبستری با یک بیگانۀ اغواگر، که در اصل دختر شیطان است، می کشاند و بعد از انجام آن کار تابو، پری به او بشارت نابودی انسانهای تورک ایلش را می دهد! امری که قبل از تمام شدن یک سال با تولد عجیب تپه گؤز و دادن ان به آغوش پدرش تحقق می یابد.
نکتۀ مهم و اساسی این است که جن ها، غولها و شیاطین در اساطیر ملتها، رمزی از دشمنان خونخوار بیگانه هستند که از شدت ناشناخته و بیگانه بودن به صورت پری و دیو و غلو ممثل و نمادین می شوند. در اسطورۀ تپه گؤز نیز پری، مادر تپه گؤز اشاره ای است به دشمن ناشناختۀ حیله گر، که با ترفند زیبایی و اغواگری به میان ایل نفوذ می کند و فرزندان خود را برای نابود کردن انسانهای ایل از شکم نحشسان می زایند.
همۀ این جزئیات عجیب و دقیق با ساده ترین صورت و شکل چگونگی نفوذ دشمنان تورکخوار را در میان تورکان اوغوز و قدرتمند و خطرناک شدنشان را بیان می کند. دشمنان خونخوار صلیبی، روس، ارمنی، چینی، فارس، کورد و غیره درست به همین ترفند در میان انسانهای ایل اوغوز نفوذ و موجب از هم پاشیدن و نابودی انسانهای این ملت شده اند. جالب این که آنها نیز در طور تاریخ از حربۀ شهوت و هوای نفس تورکان اغوز به عنوان نقطۀ ضعفی بزرگ سوء استفاده کرده اند. نفوذ و هژمونی دختران صلیبیان غربی، امثال خرم سلطان روس (زن سلطان سلیمان قانونی)، در دربار امپراتوری عثمانی و دسپینا، دختر شاه صلیبی ترابوزان (زن اوزون حسن، مادرِ مارتا، مادر بزرگِ شاه اسماعیل صفوی)، به قصد ایجاد اختلاف بین انسانهای ایل اغوز و به جان هم انداختن آنها، تضعیف و سرانجام نابودی آنها به دست خودشان در صفحات تاریخ پردرد ما درج شده است. و جالب این که امثال خرم سلطان، دسپینا و مارتا (مادر صلیبی شاه اسماعیل) دقیقا نقش همان پری اسطورۀ تپه گؤز را در ریشه کن کردن نسل تورکان اوغوز بازی کردند. چرا که شاهانی که از شکم نحس امثال این صلیبیان بیرون آمدند، بی شک بنیانگذار رسم منحوس و احمقانۀ تورک کشی به دست خود تورکان به بهانه های خطرناک مذهبی را بنیان نهادند. البته سوء استفادۀ صلیبیان از زیبایی دختران مو بور و چشم آبی و کمرباریکشان در ضربه زدن به جهان اسلام اختصاص به ملت تورک اوغوز و امپراتوریهای سلاله ای عثمانی و صفوی ندارد بلکه در درازای تاریخ و در اندلس علیه ملت مسلمان عرب و غیره بارها تکرار شده است و معلوم است که ترفندی امتحان شده و یک اصل است: باید با سوء استفاده از هوسرانی و شهوت رانی تورکان و مسلمانان دختران و زنان خود را آراست و جلوی آنها به نمایش گذاشت و با کشاندن آنها به می و معشوق و شهوت آنها را از درون تضعیف کرد. چنان که نتوانند از خودشان دفاع کنند و به راحتی قتل عام شوند. در جنگهای صلیبی اول که تورکهای اوغوز سلجوقی با زوزه کشیدن و تکنیک جنگی قورد اویونی (بازی گرگ) سوار بر اسبانشان سپاهیان صلیبی زره پوش را به تیر می دوختند و با شمشیر نابود می کردند، آنها دخرتان و زنانشان را لخت کرده و به جلوی قوردهای اوغوز فرستادند و با این ترفند از قتل عام کامل رها شدند.
آری، دشمن حیله گر و نیرنگ باز است و ملت ما غافل بوده و هست. ملت ما جوانمرد است. جوانمرد همه را مثل خودش جوانمرد و صاف می پندارد و دقیقا به خاطر همین اعتماد نابجا ضربه می خورد و نابود می شود. سوء استفاده از هوس و شهوت تورکان اوغوز منحصر به تاریخ نمی شود. با کمال درد باید بگویم که در آزربایجان جنوبی نیز مصادیقش به عیان دیده می شود. راسیسم فارس انسانهای ملت تورک را در آزربایجان جنوبی بیکار و گرسنه نگه می دارد. آنها برای سیر کردن شکم زن و بچه هایشان مجبور به مهاجرت به شهرهای دو یا چند اتنیکی آزربایجان جنوبی می شوند و فرصت به دست برخی از انسانهای اقوام فارس و شبه فارس می افتد. بارها اتفاق افتاده است که مردانی از اقوام مذکور که خود گرفتار ظلم آشکار راسیسم فارس هستند اما آن را ندیده و تورکان را دشمن خود می پندارند، زنان خود را آراسته خود به مردان تورک عرضه کرده اند تا آن چند هزار تومن پول کارگری را که حق زن و بچه و خانوادۀ آن تورک است با این ترفند و کشاندن مرد تورک کارگر در بستر زنان خودشان از او بربایند و جیب او خالی کنند و سبب بروز اختلافات خانوادگی جدی در میان خانواده های تورک مهاجر یا مقیم شوند. بارها شده است که با تورکانی که گرفتار چنین نیرنگهایی شده و خانوادل خود را از دست داده اند، صحبت کرده ام و به آنها گفته ام که «به خدا زن، زن است و اندام ظاهری و تناسلی زنان با هم فرق چندانی ندارد. تو به جای این که آن چندهزار تومن پولی را که با کارگری و عرق ریختن و درد کمر و بازو و زانو به چنگ می آوری خرج شهوتت و همبستری با این زنان مکار بکنی، خرج زن خودت می کردی و با او همبستر می شدی، هزار بار از این بهتر بود و خانوادۀ پاک تو هم از هم نمی پاشید». و جالب این که زنان حیله گر اقوام فارس و شبه فارس هزاران خانواده تورک را با حربۀ ظاهرآرایی و آرایش و زبان چرب و نرم و ترفندهای زنانه فریفته و از هم پاشانده اند و پولهای تورکان را به چنگ آورده و خورده اند. و جالب تر این که برخی از تورکهایی که چنین پول خودشان را صرف شهوت رانی و هوس رانی می کنند، به امثال من فخر می کنند که ما در این دنیا برای کیف کردن آفریده شده ایم! خدا ما را آفریده است که از بالای گردنۀ حیران پایین بیاییم و شب و روز تخم افشانی کنیم فعالیت کنیم: روز با کارگری در زمین و شب با کار شبانه در بستر اینها!! و چنین زندگی موحشی را افتخار خود می شمارند!!! آری، فقط جنس زن نیست که گرفتار استعمار، استثمار و بهره کشی جنسی می شود در بارۀ ملت تورک ما استعمار و استثمار جنسی مردان تورک شایع تر از زنان تورک است و این حقیقتی تلخ تر از زهر است. و باز جالب این که نسلی که از این تخم افشانیهای احمقانه و روابط جنسی تابو به وجود می آید، خیلی قوی هیکل می شود چون دورگه و اصلاح نژادشده است. نکته این جاست که این انسانهایِ حاصل شهوات تورکان، هرچند نصفشان تورک است، اما چون از شکم مادر غیرتوک بیرون آمده اند و از شیر او تغذیه کرده اند و با نفَس او تربیت شده اند، حاضر اند خون تورکان را بخورند!! و باز جالب این که در گفتگویی که با مردان آزربایجان شمالی داشتم برخی از آنها نیز از کیف کردنهایشان با دختران و زنان روس و حتی ارمنی می گفتند!! معلوم است که حکایت در دو سوی ارس یکی است! چگونه به انسانهای ملت تورک خودمان بفهانیم که دشمنان حتی از نطفه های مردانمان علیه ملت ما و در نسل کشیها سوء استفاده می کنند و خواهندکرد؟ آری، اینها را فقط ملتچیهایی مثل من می بینند و می فهمند و درد می کشند. درد ملتچی بودن سخت است و کوهها نیز نمی توانند آن را تحمل کنند.
این نوشته ادامه دارد
اوجالان ساوالان- سه شنبه 13/07/1395 04/10/2016