محمدتقی بهار (1265- 1330) ملقب به «ملکالشعرا» و متخلص به «بهار»، شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامهنگار،تاریخنگار و سیاستمدار چپگرا و تورکستیز و فارسگرای تاریخ معاصر ایران است.
ملکالشعرای بهار در عنفوان جوانی به حرکت انگلیسی مشروطه پیوست و در صف تورکستیزان و قاجارستیزان به اصطلاح آزادیخواه و دموکرات قرار گرفت. در دوران مشروطه و بعد از آن، به همراه دیگر روشنفکران تاجیکگرا (فارسگرا)، در رسمیت یافتن زبان فارسی در ایران تلاش فراوان نمود و در برقراری سلطهی قومیت اتنوپولیتیک فارس بر کشور از خود جانفشانی نشان داد. در دورهی نخستوزیری رضاخان، در مجلس شورای ملی با وی، از در مخالفت در آمد، و به ایدهی جمهوری رضاخانی روی خوش نشان نداد. روزنامه «نوبهار» را که ناشر افکار حزب چپگرای دموکرات بود، منتشر ساخت و به عضویت کمیته ایالتی این حزب درآمد. با استقرار سلطنت پهلوی از سیاست کناره گرفت، به فعالیت علمی و آموزشی روی آورد و در دارالمعلمین عالی به تدریس پرداخت.
در بیشتر جراید آن دوران، بهار، به تبلیغ و تطهیر مارکسیسم پرداخت و رهبران شوروی، «لنین» و «استالین» را مورد ستایش قرار داد. از سیاستهای ضد انسانی لنین و استالین و پاکسازی قومی آنها حمایت کرد و شوروی را قبلهی آمال خود قرار داد.
در 1324 شمسی، بهار در مجله «پیام نو» در مورد «لنین» و «استالین» مینویسد:
«... باید دانست که ایجاد دولتی تازه و توسعهی آن بطوری که اصول دموکراسی کاملاً پیشرفت کند و حقوق و وظائف میلیونها مردم توسعه یابد بالطبع بدون مبارزهی بیرحمانه و سخت صورت پذیر نیست. لنینیزم به ما تعلیم میدهد که هیچیک از مسائلی که به منافع طبقاتی مربوط باشد در تاریخ جهان جز با اعمال زور و جز به وسیله جبر و عنف حل نگشته است... اصول بزرگ ایدئولوژی لنین و استالین که بر تساوی تمام نژادها و ملل و دوستی اقوام مبتنی است پایه و اساس سیاست لنین و استالین را تشکیل داده، ترقی عظیم فرهنگی ملتهای جماهیر شوروی را تأمین نمود. این ملل را دولت شوروی در امر بزرگ بنای جامعه نو سوسیالیستی شریک ساخت. همین اصول، بنیاد و پایه سازمانهای اتحاد شوروی و فدراسیون سوسیالیستی شوروی بودهاست...»
گر چه ملکالشعرای بهار به ظاهر چپگرا و انترناسیونالیست مینمود، اما وی یکی از شوونیستها و ناسیونالیستهای فارسگرا بوده و از مخالفین سرسخت هویت و زبان تورکی در ایران به شمار میرفت. وی، به همراه روشنفکران تاجیکگرای (فارسگرا) دیگر زمانهی خود، چون: میرزاده عشقی، عباس اقبال آشتیانی، غلامرضا رشید یاسمی، سعید نفیسی، تیمورتاش، بدیعالزمان فروزانفر، صادق رضازاده شفق و... و ایدئولوگ آریاگرایی-فارسگرایی محمدعلی فروغی در پایهگذاری شوونیسم آریایی و ملیگرایی فارسی در ایران تلاش فراوان نمود و تحت لوای سیاستمداران تورکستیزی چون قوامالسلطنه به تورکستیزی پرداخت و در تحقق سیاست و پروژهی انگلیسی و نژادپرستانه یک ملت و یک دولت پهلویها جانفشانی نمود.
برجستهسازی ادبیات فارسی، فردوسیپژوهی، پژوهش در زبان پهلوی، باستانگرایی، ترجمهی متونی از پهلوی به فارسی و تصحیح متون ادبی فارسی، سبکشناسی فارسی، سرودن اشعاری با مضمون ملیگرایی فارسی و غیره، از جمله مهمترین فعالیتهای بهار را شامل میشود.
آش پان فارسیسم چنان شور شده بود که، صدای یکی از آشپزهای آن، ملکالشعرای بهار را نیز درآورد! جالب است بهار که خود در صف شوونیستها و ملیگرایان افراطی فارس قرار داشت، در مورد شاهنامه فردوسی و اشعار زنستیز، دگرستیز و نژادپرستانهی آن، و تطهیر فردوسی و در انتقاد از فارسگرایی لجام گسیختهی هممسلکان خود، چنین میگوید:
«اشعار بیپدر و مادر را کنار هم قرار داده و اسم آن را شاهنامه گذاشتهاند. بنده وقتی میگویم این شعرها متعلق به فردوسی نیست، میگویند: تو وطنپرست نیستی... آقا این وضع زندگی نیست... افرادی میخواهند احساسات وطنپرستی مردم را بدین وسیله تحریک کنند و بالا بیاورند، هر چه دلشان خواست در آن میگنجانند و هر چه در آن گنجانیده شده، قبول میکنند و میگویند: این شاهنامهی ملت ایران است.»