بُوَد طنز قرن , چون بگندد نمک

نماید یه ملت به دشمن کمک

برُدند یک شبه اصل اسرار را

خبر ده رجز خوان , سردار را

بگو شاهکار, این عمل بی‌نظیر

تجلّا در این کار, کارد و پنیر

مصبت هویداست , بازنده را

بسی دلپزیر فتحِ , تازنده را

موثّق بُوَد نیم تن مدرکی

ربودند, پنصد کیلو دوزدَکی

آهای برده‌اند ! اصلِ اسرار را

شبیخون زدند ! گنجِ پاسدار را

خبردار کن خفته سرکار را

کند بحر ملت بلند , دار را

به موساد زورش نخواهد رسید

ولی پاشد او روی زن‌ها اسید

به خورده فروشان بَرَد حمله ای

تو گور خفتگان را کُشد جمله ای

به مستضعفین قول جنّت دهد

اسیران جنگ, نون به منت دهد

به اعراب و ترکان چه تبعیض ها

نکردند ؟ و بعدش خواندند دُعا

به ترکان زبان بی نفس , در قفس

بلوچ و لر از فرط فقر بی هوس

خبر را شنید, رفت بد خوابه شد

به تقلیل رفت , قدر آفتابه شد

بگویید به او, پهلوان پنبه ای

تو اوباش هر روز هر شنبه ای

کجا رفته سردار قداره بند ؟

موساد و سیا را کند بر کمند

همو, ببرکِ کاغذی بس کجا است ؟

که همواره قهرش به ملت رواست

بنازم به این خلق, چون جاسوس است

همین یک رقم بس که خود خالص است

ازاین دست خبرها, ماست مالی شوند

اگر حق درش هست, وای توخالی شوند

شب آبستن است تا چه زاید سحر

سکوت است یاران, اینکار این خبر

کجایند افسانه سازان ؟ کجا ؟

خجل جایز است این سکوت نا بجا

به شه نامه خوانان , این زیبنده نیست

به جک مصرفان جای هیچ خنده نیست

به کوروش پرستان و باستانگرا

بپرس ای داداش , سن گئدیرسن هارا ؟

سکولار, دمکراتِ خود خوانده را

سکوتش بپرس , آنکه مات مانده را

خفه خون و بُهت, خیلی شرم آور است

شهادت خدا را , تاریخ داور است

کیانند ؟ از ایران آرشیوه می برند ؟

کیا ؟ در عراق پس بز می‌چرند ؟

ز سوریه تیری رها کرده بود

همان تیر برگشت ز آتش ز دود

به یک تیر صدها جواب آمده است

خسارت زیاد است , وامانده است

به این مرز بومِ کهن ننگ باد

اگر رقص بابا کرم رفت ز یاد

همین رقص اصله , چون ریشه یه

جُک و جعل , رَمالی چون پیشه یه

بسی رنج بردم در این سال سی

به مفت برده‌اند آبروت ! فارسی

عرب دربیابان , خاویار میخورد

همان اصفهانی تهِ خیار می‌خورد

! نیاورد سود این همه مرگ بر

رسانید رهبر همین خوش خبر

که اوضاع بسی درهم و برهم است

ملل را عذاب و مشقت , غم است

! نتیجه به دیگر سیتیزی همین

زند خیمه بدبختی ات درکمین

چو ایران نباشد تن من نباد

همان به خود ایران بدینسان مباد

همه کارها بین ! به بن‌بست رسید

چو نیم تن مدارک به دشمن رسید

که بسیار پیچیده شد ماجرا

نهادینه شد جعل و اوهام ها

هنر نزد ایرانیان است وبس

نداند چرائی این , هیچ کس

خطا کرده گفته همین , یک آقا

بلاست این سخن محترم قُرباغا

کذا و کذا گفتن آسان بود

ولیکن نتایج هراسان بود

هنر یعنی جک افرینی کنند

به شه نامه خوانی دینی کنند

طعامِ اِلیته بُود, لهو و لعب

ز تفریط جُک , ملتی کرد تَب

اگر ملتی را تَوَهُم گرفت

زمین وزمان را همه غم گرفت

تَوَهُم به بن بس کشد عقل را

مقدس کند چرک آن دلق را

کج اندیشی و جهل, ننگ آورد

زِهَر چیز بد را به چنگ آورد

که او منجمد کو ژن برتر است

تکامل نباشد چو او سرتر است

از این برتری‌ها, کجیها رواست

فقیر و فقیر است این بینواست

!تحول نباشد , چو تغییر نیست

بلوکیده فرهنگ را غیر نیست

رفرم چون نباشد تحول کجا است ؟

فساد جایز است فتنه ها چون رواست

کج اندیشی حاکم شده است ملتی

کجی ها بود علت این ذّلتی

که ترکان ایران شریک این غَمَند

گرفتار جهل و عناد و کمند

بخواهند نخواهند این سرنوشت

بلای بر آنا ن خواهد نوشت

مگر عقل سالم عنایت کند

سببکار نیکی , حمایت کند

پلیدی , زشتی , تبعیض ها

نتیجه دهد , تا شویم ما رها

دو هفته گذشت این خبر بایکوت است

خروس و قسم لابه لای کت است

چنین است رسمِ سرای دُرشت

چوسیلی زدی نوش کن زور مشت

! ترور, زورگوئی ترا بدعَت است

چو قربان گرفتی کنون نوبت است

پدر کشتی و تخم کین کاشتی

به بن‌بست رسید راه حل آشتی

نتیجه : غم وغصه‌ای بی شمار

چو نیت بد است زشتی آرد ببار

نتیجه فلاکت , نتیجه کدر

انرژی هدر می‌شود عمر هدر

فساد و جنایت ایران سر به سر

به نا لایقی , ملتی دربه در

ملل را عذاب است ونکبت ببار

مگر آورد مژده فصل بهار

ترا ای اشیلباح انعطاف بر دل است

بر او فهم شیطان بسی مشکل است

18,05,2018