کتاب سوزی ، نابود کردن کتاب و یا دیگر مکتوبات ، به وسیله ی آتش است .
این عمل معمولا به طور علنی و در حین مراسم و یا آئین های خاصی انجام میشود و عموما دارای انگیزه های سیاسی ، دینی و اخلاقی است .
از برجسته ترین نمونه های کتاب سوزی در تاریخ ، سوزانیدن مکتوبات دین موسوی و کتاب های یهودیان در اروپای قرون وسطی توسط کلیسا و سپس در قرن بیستم توسط نازی هاست .
در اروپا این امر اول بار به وسیله ی پاپ جرج نهم آغاز شد و بعدها به وسیله ی پاپ های بعدی ادامه پیدا کرد ، زیرا کلیسا و دولت های مسیحی ، کتب موسوی و به ویژه تلمود را کتبی منفور و توهین آمیز به تعلیمات مسیح میدانستند . در تاریخ جدید اروپا ، کتاب سوزان ، شب ۱۱ مه ۱۹٣٣ در برلین توسط نازی های آلمان نیز کتب موسوی-یهودی را هدف قرار داده بود .
کوره های کتاب سوزی در کشور آفریقای جنوبی ، نمونه ی دیگری مربوط به دوران معاصر است . از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۱ میلادی ، هزاران جلد کتاب و سایر مکتوبات در موضوعات مختلفی مانند سیاست ، ادبیات کلاسیک و مسائل قومی از کتابخانه های عمومی و خصوصی آفریقای جنوبی ، جمع آوری و در کوره های کتاب سوزی سوزانده شده اند .
از آخرین نمونه های کتاب سوزی در سال های اخیر ، سوزانیدن کتابها در افغانستان توسط نیروهای پشتون طالبان و تخریب و آتش زدن کتاب خانه ی ملی سارایوو در بوسنی به دست نیروهای صرب را می توان نام برد .
قومیت گرایی افراطی فارسی و مراسم کتابسوزی (جشن کتاب سوزان کسروی و پاکدینان) :
دو نمونه ی برجسته ی کتاب سوزی ثبت شده در تاریخ معاصر ایران ، محصول قومیت گرایی افراطی فارسی و در ارتباط با ایدئولوژی های نژادپرستانه ی پان ایرانیسم ، آریایی گری و ایران زمین پرستی بوده اند .
نخستین کتاب سوزی در تاریخ جدید ایران با نام احمد کسروی پیوند خورده است .
وی پان ایرانیست و هواخواه ناسیونالیسم افراطی فارسی بود . کسروی و برخی از پیروان و هم باوران پاکدین وی در شب اول ماه دی ، دور هم جمع میشدند و کتاب هایی که به نظرشان باعث عقب افتادگی ایران از کشورهای پیشرفته آن زمان بود (آثار مولوی ، حافظ ، سنایی ، عطار ، امام محمد غزالی ، رازی ، ابولخیر ، سهروردی و . .) و یا کتب دعا و کتابهایی که به گمان آن ها به خرافات دامن می زد (مفاتیح الجنان و جامع الدعوات و . .) را در آتش می انداختند و این مراسم سوزانیدن کتاب ها را جشن کتاب سوزان میگفتند .
کسروی خود در این باره میگوید : “چون دیدیم سرچشمه ی گمراهی ها و نادانی ها کتاب است ، این است که داستان کتاب سوزان پیش آمده است .
جشن کتاب سوزان در یکم دی ماه است و یک دسته ، سوزانیدن مفاتیح الجنان و جامع الدعوات و مانند این ها را دستاویز گرفته و هوچیگری راه انداختند .
قرآن هر زمان که دستاویز بدآموزان و گمراه کنندگان گردید ، باید از هر راهی قرآن را از دست آنان گرفت ، گرچه به نابود گردانیدن آن باشد”.
جشن کتاب سوزان کسروی و یاران وی ، عملی دولتی نبود .
سوزانیدن کتاب های تورکی توسط دولت پهلوی (کتاب سوزی ٢۶ آذر سال ١٣٢۵ در آزربایجان/دسامبر ١٩۴۶) :
دومین نمونه کتابسوزی در ایران ، سوزانیدن کتاب های ترکی توسط دولت پهلوی در آزربایجان به تاریخ ٢۶ آذر سال ١٣٢۵ است .
این کتابسوزی را می باید در بستر جنایات وقوع یافته در حین و پس از اشغال سرزمین آزربایجان توسط ارتش ایران بررسی نمود .
به عبارت دیگر ، کتاب سوزی و یا نسل کشی فرهنگی تاریخ ٢۶ آذر ، متمم نسل کشی فیزیکی ۲۱ اذر بود .
در این حوادث ، ده ها هزار تن ترک و آزربایجانی از سوی ارتش اشغالگر شاهنشاهی و نیروهای دولتی به قتل رسیدند .
این ، یک کشتار جمعی انتقام جویانه و بنا به برخی از صاحب نظران یک نسل کشی سیستماتیک انجام گرفته توسط دولت ایران بود . در حین این رویداد فاجعه بار ، دولت ایران ، ارتش ، دیگر نیروهای طرفدار دولت و دسته جات مسلح مرتکب چندین جنایت علیه بشریت.
(جنایت بر علیه مردم غیرنظامی ، سیاست امحاء ، مجبور کردن به مهاجرت و آوارگی ، شکنجه ، تجاوز به عنف ، . . ) و جنایات جنگی متعدد (هجوم هدفمند به غیرنظامیان ، تاراج و یغما و غارت ، تخریب و ویران نمودن خانه و محل کسب ، . . ) شده اند .
سوزاندن کتاب های تورکی پس از کشتارهای سیاه روز ٢١ آذر ماه آغاز گردید .
در ۲۶ آذر ۱۳۲۵ ، چند روز پس از اشغال آزربایجان توسط ارتش شاهنشاهی ایران و فروپاشی حکومت ملی آزربایجان به ریاست دولتمرد تورک #پیشه_وری ، تمام کتب ، نشریات و سایر مکتوبات تورکی ، جمع آوری و در طی مراسم هایی در چند نقطه از شهر تبریز و دیگر شهرهای آزربایجان ، صرفا بدین بهانه که به زبان تورکی نوشته شده اند ، به آتش کشیده شد .
عاملان این کتاب سوزی ، همان ماموران دولت ایران و ارتش غالب و اشغال گر بودند که ۵ روز قبل به دستور تهران و بعد از سرکوب حکومت ملی آزربایجان در طی یک روز بیش از دوازده هزار تن ، تورک را قتل عام کرده و در شهرهای آزربایجان سیل خون به راه انداخته بودند .
فرمان اجرای این اقدامات ، مستقیما از جانب دولت ایران و تهران صادر شده است .
سوزانیدن کتب تورکی همزمان با تبریز ، در چند شهر دیگر آزربایجان نیز به وقوع پیوست .
در شهر تبریز ، کتاب سوزی در چندین نقطه ، از جمله میدان ساعت و میدان شهرداری تبریز ؛ دانشسرای این شهر و در بسیاری از مدارس انجام شد .
به گفته ی شاهدان عینی که برخی از آن ها اکنون نیز در قید حیات اند ، کودکان و دانش آموزان دبستانی را به صف کرده و آنها را مجبور می کردند تا جهت کسب اجازه برای ادامه تحصیل ، با تشکیل صف های متعدد منتهی به تل های آتش ، کتاب های درسی دریافتی خود از مدارس را که به زبان تورکی بودند و مخصوصا کتاب درسی ” آنادیلی” را “زنده باد شاه ” گویان و با دست خود در آتش اندازند . بسیاری از کودکان به دلیل امتناع از به آتش انداختن کتب درسی خود به شدت مضروب گردیدند و یا آتش در کف دستانشان گذاشته شد .
این کتاب سوزی در آن چنان مقیاس وسیعی انجام گرفت که ستون های غلیظ دود ناشی از سوزانیدن کتب و مکتوبات تورکی برای ساعتها از همه جای این شهر بزرگ ، قابل رویت بود .
در همان روز در میدان دانشسرای تبریز تعدادی از جوانان تورک به دار آویخته و بنا بر برخی از ادعاها چند معلم زنده زنده در آتش افکنده شدند .
در شهرهای تبریز ، اورمو ، زنجان ، اردبیل و . . ، منازل بسیاری از روشنفکران و مبارزان به دلیل مخالفت با تحویل کتاب های تورکی همراه با اعضای خانواده هایشان به آتش کشیده شد .
در تبریز همزمان با فاجعه کتاب سوزی ، دانشگاه تازه تاسیس شده ی آزربایجان از سوی نیروهای اشغال گر تخریب گردید . جشن کتابسوزان پس از ٢۶ آذر نیز به مدت چندین روز ادامه یافت و کم کم علاوه بر کتاب های درسی مدارس ، شامل کتب غیردرسی نیز شد .
دولت ایران ، تنها به سوزاندن کتاب های درسی تورکی اکتفا نکرد و به انهدام کلیه ی آثار مکتوب آزربایجانی و تورکی و هر آنچه نشانی از زبان و فرهنگ و تاریخ تورکی داشت نیز پرداخت .
نیروهای دولتی ایران و ارتش اشغالگر صدها هزار جلد کتاب چاپی و خطی و نشریات ، اعلامیه ها ، رسالهها و اسناد ، اسکناس ها و سایر مکتوبات نگاشته و طبع شده به زبان تورکی را از دفاتر ادارات ، کتابخانه ها ، دانشگاه ها ، مدارس و حتی کیف دانش آموزان و طاقچه خانه ها جمع آوری نموده و سوزاندند .
کتاب هایی که مندرجه ای جز ادبیات شفاهی آزربایجان و اشعار کودکانه تورکی نداشتند .
در پی اشغال آزربایجان ، دولت ایران به منظور ریشه کن کردن تورکی مکتوب ، چاپخانه های تورکی را نیز مهر و موم کرد ؛ آموزش و تحصیل به زبان تورکی در مدارس را ممنوع اعلام نمود ؛ با دستورالعمل هایی که برای ادارات و مدارس آزربایجان صادر کرد ، تحصیل به زبان ملتی دیگر یعنی زبان بیگانه ی فارسی در آزربایجان را اجباری دانست و بلافاصله کتاب های درسی جدید را که به فارسی تهرانی تدوین شده بود ، جایگزین کتب تورکی گردانید .
آرزوهای برباد رفته
رویداد زشت و تلخ ، تلاشی بود مأیوسانه از سوی دولت فارسگرای ایران ، برای آن که هیچ نوشته و سندی از زمان حکومت ملی و مخصوصا به زبان تورکی و برای نسل های آینده ی ملت تورک باقی نماند . هدف اولیه ، از بین بردن نشانه های هویت مستقل و زدودن این برهه ی غرور آفرین و افتخارآمیز از حافظه ی تاریخی ملت تورک و مردم آزربایجان بود .
جشن کتاب سوزان دولت و ارتش ایران در آزربایجان ، یکی از عاجزانه ترین اقدامات این دولت در راستای گسست فرهنگی ملت تورک و مردم آزربایجان از خویشتن خویش بود .
هدف دیگر ، انهدام میراث مکتوب تورکی ملت تورک و وطن آزربایجانی بود .
انهدام کتاب های درسی دانش آموزان مدارس آزربایجان در آن روز ، از اساسی ترین اقدامات دولت ایران در راستای آزربایجان ستیزی و تورکی زدایی بود . دشمنی دولت پهلوی با ترکی مکتوب آن چنان بود که تا سال ها بعد از آن رویداد نیز ، پیدا شدن کتابی تورکی در خانه ی یک شخص و یا کتاب فروشی ، منجر به گرفتاری و تعقیب و آزار و تحمل مصائب بسیار صاحب وی از سوی ساواک ، پلیس امنیتیی و مخفی رژیم پهلوی می گردید . در مقیاسی بزرگ تر ، سوزانیدن کتب تورکی توسط دولت ایران اقدامی کودکانه به منظور هموار کردن راه فارس سازی ملت تورک و آزربایجان و ایجاد فرهنگ یکسان فارسی در سراسر ایران بود که پی شتر با تأسیس فرهنگستان زبان فارسی آغاز گردیده بود و اکنون با جشن کتاب سوزان ٢۶ آذر ١٣٢۵ به اوج خود می رسید .
در پی تسلط مجدد دولت ایران بر آزربایجان ، سردمداران دولت پهلوی ، تمام توان خود را برای از بین بردن مظاهر ترکیت مردم آزربایجان به کار گرفتند .
از آن تاریخ تاکنون ، دولت ایران بدون وقفه و با انجام اقدامات بی شمار به ظاهر فرهنگی ، تحت عنوان سوادآموزی ، سپاه دانش ، پیکار با بی سوادی ، مدارس عشایری ، نهضت سوادآموزی و . . ، حرکت تورک ستیزی خود و فارس سازی سیستماتیک آزربایجان و ملت تورک را شدت و وسعت بخشیده است .
اکنون نیز یعنی بیش از ۶۵ سال پس از آن کتاب سوزی ، جمهوری اسلامی ایران با همان انگیزه ی بی سرانجام ، به شدت ممنوعیت غیرانسانی و سبعانه ی تعلیم و تعلم به زبان تورکی برای ترکان در ایران و آزربایجان جنوبی را اعمال می کند .
پس از گذشت ۶۵ سال ، دولت ایران به هیچ کدام از اهداف خود نائل نشده است .
اکنون ملت تورک و مردم آزربایجان ، ٢١ آذر ، روز تأسیس حکومت ملی آزربایجان به رهبری جعفر پیشه وری را هر سال ، باشکوه تر از سال قبل و تحت نام روز دولتمداری آزربایجان جشن می گیرند .
از آن سوی ، سالگرد آن کتاب سوزان شرم آور را با نام “کیتاب سونما گونو” برگزار کرده و در آن روز ، به یاد هر شهید تورک که خون وی بر زمین روان شد و هر کتابی که در آتش نفرت نژادپرستان خاکستر گردید ، کتابی ترکی را به پیوست یک شاخه گل میخک سرخ به رسم یادبود تقدیم دوستان ، آشنایان و نیز هم کشوری های آزادی خواه می کنند .
داستان همیشگی (بایکوت فارسی و غفلت تورکی)
یکی از نکات حیرت آور درباره ی کتاب سوزی فوق و کلا جنایات انجام شده حین و پس از اشغال آزربایجان در سال ١٩۴۶ ، بایکوت و سکوتی است که در این باره وجود دارد .
تاکنون درباره ی این رویداد به تفصیل و دقت سخن گفته نشده است .
کلا و بنا به قاعده ای عمومی ، نخبگان فرهنگی فارس که همیشه از کتاب سوزان واقعی و یا فرضی عربها در ایران انتقاد می نمایند ، هرگز اشاره ای به کتاب سوزان شاهنشاهی در آزربایجان نمی کنند .
افزون بر آن ، سوزانیدن کتاب های تورکی توسط نیروهای دولتی و ارتش ایران در آزربایجان ، نه در آن هنگام و نه تا به امروز با کوچک ترین اعتراضی از سوی کتاب داران و کارمندان کتابخانه ها و روشنفکران و ادبا و اهل قلم فارس مواجه نشده است ، حتی در بسیاری از موارد از حمایت ضمنی و آشکار آن ها نیز برخوردار گردیده است .
عده ای از افراطیون فارس و ماشین تبلیغاتی نظام جمهوری اسلامی ایران نیز پا را از این فراتر گذاشته ، خود ترکان را متهم به کتاب سوزی در آن سال ها نموده اند .
(به عنوان نمونه ، مقاله ی جشن کتاب سوزان فرقه دمکرات در تبریز در شماره ٢١٠ نشریه ی میثاق و مقاله ای به همان نام به قلم یلدا رنجبر خراسانی ، روزنامه ی جام جم/پنج شنبه ، دوم دی ماه سال ۱۳۸۹) .
نکته ی مهم تر دیگر ، غفلت نخبگان و روشنفکران تورک از آشکار کردن و مستند نمودن این کتاب سوزی ، کشتارهای جمعی و یا نسل کشی و دیگر جنایات انجام گرفته شده در حین و پس از اشغال آزربایجان است .
برای روشنگری و شکستن بایکوت فارسی موجود درباره ی این جنایات ، تاکنون هیچ کار قابل ملاحظه علمی از سوی محققین تورک و تشکیلات آزربایجانی انجام داده نشده ، حتی یک اثر آکادمیک و یا مقاله ی تحقیقی نیز تالیف نگردیده است . به عنوان نمونه تا به امروز لیستی کامل از هویت ده ها هزار مقتول حین اشغال آزربایجان توسط ارتش ایران و حوادث بعد از آن ، تهیه نشده است .
اگر امروز جهان به واقعیت فاجعه ی هولوکاست معترف است و در قبال قربانیان آن به احترام سرخم می کند ، بدین سبب است که نام یک یک بیش از ۵ میلیون قربانی این فاجعه را ، علاوه بر آرشیوها و موزه ها ، حتی در اینترنت نیز می تواند ببیند .
بی شک در صورت آشکار کردن جنایات فوق و جزئیات و وهامت ابعاد آن ها و قرار دادنشان در معرض افکار عمومی داخلی و خارجی ، امکان بی تفاوت ماندن وجدان آگاه جهانیان و حتی خلق فارس در مقابل آن ها بسیار غیرمحتمل می بود .
به عبارت دیگر اگر ادعا شود که مسبب اصلی ناآگاهی موجود درباره ی جنایات فوق ، خود تورکها هستند بی راهه نخواهد بود .
به دلیل بایکوت فارسی و غفلت تورکی ، بخش عمدهای از اخباری که در زمینه ی سوزانیدن کتابهای تورکی توسط نیروهای دولتی ایران در سال ١٩۴۶ در دست میباشد ، مربوط به روزنامه هایی که در آن دوران منتشر میشده اند و یا اطلاعات تدوین نشده ای که برخی از شاهدان زنده ی آن حوادث نقل می کنند ، است .
بدین سبب نیز برآورد دقیق تعداد کتاب های تورکی منهدم شده در این کتاب سوزی ، شهرهایی که کتاب سوزی در آن ها انجام گرفته و موارد دیگر سوزانیدن کتابهای تورکی که در سال های بعد از آن در دوره ی پهلوی به وقوع پیوسته است ، به سادگی امکان پذیر نیست .
با این همه ، از بررسی دو دسته اطلاعات پراکنده ی فوق مشخص می شود که سوزانیدن مکتوبات تورکی در حین و پس از اشغال آزربایجان توسط دولت ایران و ناسیونالیست های فارس ، علاوه بر تبریز در چندین شهر دیگر آزربایجان نیز رخ داده و همچنین سوزانیدن کتب ترکی پس از این حوادث ، به طور پیوسته و طی دوره های زمانی منظم ، به هر دو صورت علنی و پنهانی ادامه یافته است .
به آتش کشیدن کتاب های تورکی در چند نوشته :
١-واقعیت این است که حتی انبوه اسناد مکتوب ، در برابر آن چه در ٢۶ آذر ١٣۲۵ در میدان ساعت تبریز روی داد ، گنگ و نارسا مینماید .
در آن روز دانش آموزان دبستانی ، به صف کشانده شدند تا کتاب درسی “آنادیلی” را “زنده باد شاه”گویان در آتش اندازند .
آن جشن کتاب سوزان ، ساعت ها و روزها ادامه یافت و کتاب هایی در آن سوختند که جزء ادبیات شفاهی آزربایجان بودند و فقط چند اشعار کودکانه ، آن ها یافت میشد .
شاید هدف از آن آتشسوزی که اندکی بعد ، انبوه کتاب های غیر درسی را نیز در کام خود کشید ، رفع موانع و هموار کردن راه برای ایجاد فرهنگ عمومی بود که سنگ زیربنای آن در فرهنگستان اول گذاشته شده بود .
(پاسخ به یک مقاله .
فرقهی دموکرات آزربایجان و داوری یک جانبه .
ایواز طاها)
٢-زبان تورکی به عنوان زبان پرشمارترین قوم ممالک محروسه ، از دایرهی این یکسان سازی که با جشن کتاب سوزان آذر ١٣٢۵ (دسامبر ١٩۴۶) به اوج رسید ، بیرون نماند .
در نتیجه ، محمد فضولی و دیگر شاعران کلاسیک آزربایجانی در گسترهی وسیعی از قزوین تا مغان و از اورمیه تا همدان به “غریبی در وطن” مبدل شدند.
(بیگانهای در وطن ، جستاری دربارهی غیبت محمد فضولی از ادبیات معاصر آزربایجان .
ایواز طاها)
٣-آن چه که بر حرمان ترکان آزربایجان در قبال کشتارهای سیاه روز ٢١ آذرماه افزوده است ، تخریب دانشگاه تبریز و همچنین به آتش کشیده شدن صدها هزار جلد کتاب در رشته های مختلف به زبان ترکی آزربایجانی در شهرهای گوناگون آزربایجان ، به ویژه تبریز است .
این کتاب سوزان شرم آور و بی سابقه در جهان ، در روز ٢۶ آذرماه ، طی مراسمی دردناک در چندین میدان و خصوصا میدان دانشسرای این شهر انجام شد .
به طوریکه شاهدان عینی می گویند دانش آموزان را مجبور می کردند تا جهت کسب اجازه برای ادامه تحصیل ، کتاب هایی را که به زبان مادری شان نوشته شده است در آتش بیفکنند !
این اقدام طبق قواعد بین المللی به عنوان جنوساید فرهنگی تلقی می شود . (مقاله از جشن ملی ٢١ آذرماه سال ١٣٢۴ تا ماتم ملی ٢١ آذرماه سال ١٣٢۵) .
٣-سوزاندن کتاب های تورکی بعد از سرکوب فرقه ی دمکرات آزربایجان در سال ١٩۴۶ ، توسط رژیم پهلوی صورت گرفت .
این جنایت ، سوزاندن تاریخ و هویت یک ملت ، از اعمال وحشیانه ی ساسانیان در آزربایجان هم بدتر بود .
نمایندگان دولت مرکزی به دستور تهران ، کتاب های درسی مدارس را جمع کردند و آتش زدند .
در آن زمان هیچ دولت و سازمانی به این کشتار و کتاب سوزی اعتراضی نکرد حتی سازمان های فرهنگی جهان هم ساکت ماندند .
مردم آزربایجان که از همه طرف (چپ و راست) ضربه خورده بودند ، می سوختند و جز ساختن چاره ای نداشتند .
(تاریخ زبان و لهجه های تورکی ، دکتر جواد هئیت)
۴-من خود ، بیش تر کتاب هایی را که در آن دوره چاپ شده بود مطالعه کرده ام ، حتی سرود ملی فرقه را که در مدارس خوانده می شد ، ولی اثری از ادعاهای رژیم پهلوی مبنی بر کمونیستی بودن آنها پیدا نکردم .
در آن دوران کسی نه از چپ و نه از راست به این کتاب سوزی ها اعتراضی نکرد !
من به هنگام برگزاری کنفرانس صلح پاریس ، در پاریس دانشجو بودم و در آن جا بود که شاعر پرآوازه ی آزربایجان شمالی ، صمد وورغون در کنفرانس صلح پاریس شعر معروف خود “یاندیریلان کیتابلار” را در اعتراض به آن کتاب سوزی ها در کنفرانس خواند و صدای اعتراض مردم آزربایجان را به این بی حرمتی نسبت به زبان و فرهنگ و هویت آنان به گوش جهانیان رسانید .
(گفتگو با دکتر جواد هیئت)
یاندیریلان کیتابلار :
در آن زمان و در شرایطی که هیچ دولت و سازمان و شخصیتی ، به این کشتار و کتاب سوزی اعتراضی نکرد و حتی سازمان های فرهنگی نیز در مقابل آن ساکت ماندند ؛ صمد وورغون (١۹۵۶-١٩٠۶) ، از شعرای جمهوری سوسیالیستی آزربایجان در سال ١٣٢۶ ، سکوت را شکسته و منظومه ای با عنوان “یاندیریلان کیتابلار” ، درباره ی این جنایت ضدبشری سرود .
او در شعر خود که آن را در کنگره صلح جهانی پاریس – ١۹۵۲ ضمن نطقی خواند ، دولت ایران را افشاء کرده و اعتراض خود را چنین بیان می کند : ایران ایرتیجاعچیلاری آزربایجان دیلینده اولان کیتابلاری وحشیجه سینه یاندیریرلار .
واقعا چرا باید یک قومی آن قدر ضد فرهنگ و تمدن باشد ؟؟؟؟؟