آذربایجان به عنوان یک اُبژه(Object) از دید فلسفی، در طول اعصار مختلف به دلیل داشتن شرایط خاص خود مانند ژئوپلیتیک خاص و تجربه تاریخ و تمدنهای متفاوت، به یکی از مهمترین و حساسترین مناطق جهان از لحاظ انتقال و مبدأ تغییر و تحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بدل شده است. این تحولات تحت تأثیر عوامل مختلف در برهههایی دچار بازتعریف شده است. یکی از تأثیر گذارترین آن عوامل، تمرکزگرایی یا سانترالیسم(Centralisme) است. تضاد منافع و هدفهایی که تمرکزگرایی شوونیسمی بر جغرافیای ایران و خلقهای ساکن آن تحمیل کرده پس از دهه ها سرکوب و محروم کردن حقوق خلق ها، مبتنی بر اصل «بازگشت امر سرکوب شده» "زیگموند فروید"، سبب ایجاد کنشهایی بر علیه تمرکزگرایی از سوی اقلیتها و گروههای قومی به خصوص در آذربایجان شده است. قیام شیخ محمد خیابانی و جنبش آزادیستان، روی کار آمدن فرقه دموکرات آذربایجان و رسمی شدن زبان مادری در این دوره(که جرقه مؤثری در ایجاد ناسیونالیسم آذربایجانی بود) و نیز قیام شهدای چهلم خرداد و جنبش حزب خلق مسلمان آذربایجان مثالهایی از این قبیلاند.
به عبارتی ناسیونالیسم آذربایجان محور حال حاضر، تولد خود را مدیون اعمال فاشیسمی پانفارسیسم و جریان شعوبیه میداند که ارزش و تأثیر ناسیونالیسم را بیش از امتگرایی بر آن فهماند! و این ایجاد نطفه رستاخیز ملی آذربایجان به حساب میآید.
از دید مکتب اصالت وجود یا اگزیستانسیالیسم(Existentialism)، ناسیونالیستهای آذربایجان به عنوان سوژه(subject) هایی در حال ایجاد ابژه وطن، با تار و پود ناسیونالیسمی موسوم به حرکت ملی آذربایجان بوده و همزمان آذربایجان نیز به عنوان یک سوژه به دلیل جبر تاریخی و فرهنگی خود، از بین فعالان فرهنگی و اجتماعی، در حال ساخت ابژههایی با نام میللتچی( که در این مقاله منظور تمام فعالان و دلسوزان آذربایجان با خط مشی ناسیونالیسمی تورک آذربایجان) است! موضوع مورد توجه این مقاله شرایط خاص آذربایجان و آینده متفاوت تر این منطقه از سایر گروه ها و اپوزوسیونهای ساکن ایران است، آذربایجان با تمام دارا بودن تضاد منافع خود با مرکز، همزمان دارای اشتراکات غیر قابل انکار نظیر جمعیت کثیر شیعه ساکن آن، تقابل با سلطنت طلبان و گروههای تروریستی ساکن شمال غرب کشور و... بوده که شرایط این ناحیه را پیش از پیش خاص تر کرده است، اتاق فکر مرکز نشین این اشتراکات را به خوبی درک میکند و در مواقع حساس سعی در بهربرداری از آن دارد به طوری که مناظره انتخاباتی ریاست جمهوری امسال با تاکید بر جمعیت تورکهای ساکن ایران، نبود زبانی به نام آذری و شعار یاشاسین آذربایجان همراه بود که مثال عینی برای این قضیه هستند اما خرد جمعی ناشی از رستاخیز ملی آذربایجان امتیازاتی بیش از شعارهای انتخاباتی، میطلبد. در شرایط حساس کنونی جهان که خاورمیانه جدید هنوز در حال کشیدن درد زایمان خود بوده و نامادری هایی که منتظر تولد نوزادانی برا تصاحب آن هستند! و تحولات منطقهای که با سرعت خاصی در حال انجام است، اینکه سرانجام این رستاخیز ملی آذربایجان چگونه هدایت و به پایان برسد و آیا آذربایجان مانند گذشته و بمانند انقلاب مشروطه مجددا ناجی ایران خواهد بود یا راهکاری متفاوت از قبل برای خود برخواهد گزید، جمله بستگی به امتیازاتی دارد که مرکز حاضر به اهدای آنهاست. نکته غیر قابل انکار حق تعیین سرنوشت ملی است که همواره دلسوزان آذربایجان و حتی ایران در پی آن هستند.