نگاهی کوتاه به تبعیض علیه تورکهای و دیگر ملل غیرفارس ساکن در جغرافیای موسوم به نام ایران
«عدالت تنها یک واژه است، و اخلاق واژهای دیگر. هیچ موضوعی نمیتواند بیاخلاقی را توجیه کند»
این جمله تنها ترکیبی از واژهها نیست، بلکه قطبنمای وجدانی نظم اجتماعی است. چرا که در طول تاریخ، بزرگترین بیعدالتیها اغلب تحت عنوان قانون یا منافع دولت مشروع جلوه داده شدهاند. اما هنگامی که از بنیادهای اخلاقی تهی باشند، هر ادعای «عدالت» به ظلم تبدیل میشود. تبعیض سیستماتیکی که تورکهای ساکن جمهوری اسلامی ایران با آن مواجهاند، نمونهای زنده و دردناک از این تناقض تراژیک است.
قانون اساسی ایران ادعا دارد که تمام شهروندان دارای حقوق برابرند. اما واقعیتهای موجود در جامعه چیز دیگری میگویند. تورکها و دیگر ملل غیر فارس با وجود اینکه هر یک یکی از گروههای قومی ساکن در ایران هستند، به صورت سیستماتیک از حقوق زبانی، فرهنگی و اجتماعی محروم شدهاند. درخواست آموزش به زبان مادری علیرغم تصریح قانون اساسی، همواره رد میشود؛ ابراز هویت تورک و ... بودن جرم تلقی میشود؛ و حتی در زندگی روزمره نیز توهین و تحقیر قومیت بر اساس تشویق های نامرئی و حتی مرئی فاشیست های خود برتر بین امری رایج است.
در اینجا باید این پرسش اساسی را مطرح کرد: اگر در جامعهای، مردم صرفاً به دلیل قومیت خود از حقوق عمومی محروم میشوند، هویتشان سرکوب میشود و مورد طرد و تبعیض قرار میگیرند، چنین وضعیتی چگونه میتواند عادلانه باشد؟
سیاستهای دولتی گاه با عناوینی مانند «حفظ وحدت ملی»، «مقابله با تجزیهطلبی» یا «امنیت ملی» تبعیض را توجیه میکنند. اما آنچه در این میان نادیده گرفته میشود، یک حقیقت بنیادین است: هیچ دلیل سیاسی یا ایدئولوژیکی نمیتواند انکار موجودیت فرهنگی یک ملت یا سرکوب افراد به خاطر هویتشان را توجیهپذیر و اخلاقی جلوه دهد.
اگر سیاستهای یک دولت به نام عدالت، در تضاد با اصول اخلاقی باشند، این سیاستها به ابزاری برای سرکوب تبدیل میشوند. نقض حقوق تورکها در ایران نمونهای آشکار و بارز از این وضعیت است. هیچ اقدام بیاخلاقی نمیتواند در درازمدت عدالت را برقرار کند. چرا که عدالت واقعی، نه تنها در متون قانونی، بلکه در وجدان انسانها نیز باید بازتاب یابد.
زبان تنها ابزار ارتباطی نیست؛ بلکه روح یک ملت است. کودکان ملل غیر فارس مخصوصا فرزندان تورک آزربایجان جنوبی در ایران بدون آنکه زبان مادریشان را بیاموزند، بزرگ میشوند و از میراث فرهنگی خود دور میگردند. این تنها یک آسیب فردی نیست، بلکه بخشی از یک سیاست سیستماتیک برای محو تدریجی یک ملت است.
این سیاستها نه تنها ناعادلانهاند، بلکه غیراخلاقی نیز هستند. هیچ حکومتی مشروعیتی ندارد که حق تحصیل یک کودک به زبان مادریاش را سلب کند. هیچ دولتی نمیتواند با سرکوب هویت افراد، صلح پایدار ایجاد کند.
تبعیض علیه تورکهای آزربایجانی و دیگر ملل غیر فارس در ایران، حتی در چارچوب قانون داخلی این کشور نیز با تناقض مواجه است و بهصورت مستقیم با اصول حقوق بشر جهانی نیز در تضاد است. در اینجا، بار دیگر جمله آغازین به گوش میرسد: «عدالت تنها یک واژه است، و اخلاق واژهای دیگر. هیچ موضوعی نمیتواند بیاخلاقی را توجیه کند.»
عدالت تنها در دادگاهها معنا نمییابد. بلکه در نگاه انسان به انسان، در رویکرد دولت نسبت به فرد، و در رفتار اکثریت با اقلیت معنا پیدا میکند. اگر این عدالت بر مبنای ارزشهای اخلاقی استوار نباشد، هیچ نظامی قادر نخواهد بود صلح پایدار و برابری واقعی را برقرار کند.
از اینرو مبارزه تورکهای آزربایجان جنوبی برای احقاق حقوق پایمال شده اش، تنها تلاشی برای آزادی یک گروه قومی نیست؛ بلکه آزمونی اخلاقی برای انسانیت مشترک ماست.
عدالت بدون اخلاق، نقابی بر چهره ظلم است