سازمان فدائیان اکثریت در بیانیه ای به تاریخ 16 آذر به مناسبت تشکیل " حکومت خود مختار آذربایجان " که نه به امضا کمیته مرکزی سازمان بلکه به امضا " گروه کار ملی - قومی" این سازمان منتشر گردیده، می نویسد :
" فرقه دمکرات آذربایجان و حکومت ملی - دمکراتیک آذربایجان با تمام اشتباهات و خدمات غیر قابل انکارش متعلق به چپ ایران است. "
تا آنجایی که می دانیم در آن دوره مورد صحبت فدائیان اکثریت وجود خارجی نداشتند، چپ در آن زمان " حزب توده ایران " نامیده می شد. حال ببینیم این چپ ایرانی که سازمان اکثریت قباله حکومت ملی - دمکراتیک آذربایجان را به اسم او کرده چه مناسبتی با حکومت ملی دمکراتیک آذربایجان به رهبر پیشهوری داشته است. به این منظور یادداشت هایی در چند نوبت از کتاب "ایران بین دو انقلاب " اثر " یرواند آبراهامیان " را عینا می نویسم.
نوبت اول :
ص 354
(نخستین رهبران حزب توده، ایران از مارکسیستهای فارسی زبان در تهران، میل داشتند نارضایی اقلیتهای زبانی را نادیده بگیرند یا حتی انکار کنند. ارانی، بنیان گزار معنوی حزب، نمونه خوبی در این مورد است. او که در تبریز زاده اما در تهران بزرگ شده بود، همچون بسیاری از روشنفکران نسل خود، از مدافعان پر شور تمرکزگرایی و فارسی گردانی بود. وی در مقالهای با عنوان "آذربایجان :مسئله حیات و ممات برای ایران " نوشته بود که آذربایجان، "مهد ایران، به علت حملات مغولان وحشی زبان فارسی را از دست داده است. " ارانی هشدار می داد که این امر وضع خطرناکی پدید آورد، زیرا بعضی از مردم آذربایجان به خطا خود را ترک می دانند. و حتی تمایلات جدایی طلبانه از خود نشان می دهند. برای بهبود این وضع، ارانی اصرار داشت که دولت باید هر اقدام ممکن برای محو زبان ترکی و گسترش زبان فارسی را انجام دهد. )
صفحه 356
(برنامه حزب توده در تبریز و اتحادیه های کارگری آن مشابه همان بود که کمیته مرکزی در تهران انتشار داد. هر دو برنامه، خواهان محو آثار دیکتاتوری رضا شاه، هشت ساعت کار روزانه، حقوق روز جمعه، تسهیلات تعاونی، حمایت از صنایع محلی، آموزش رایگان، برابری حقوق زنان، و همبستگی سازمانهای کارگری در سراسر ایران بودند. با این همه از یک جنبه مهم با هم تفاوت داشتند. در حالی که برنامه تهران مسائل قومی را نادیده گرفته بود، برنامه تبریز خواستار ایجاد مجالس ایالتی موعود در قانون اساسی، و استفاده از زبان مادری در محاکم قضایی استان و نیز در چهار سال نخست مدارس دولتی بود. )
صفحه 358
(خلیل ملکی این وضع را بیست و دو سال بعد به تفصیل وصف کرد. وی که درست پیش از برگزاری نخستین کنگره از سوی کمیته مرکزی مامور برسی اوضاع آذربایجان شده بود، گزارش داد که سخت جا خورده است وقتی فهمیده که بسیاری از فعالان حزب توده قادر به درک زبان فارسی نیستند، و خوداری وی از سخنرانی به زبان آذری در متینگها خصومت رهبران محلی را بر انگیخته ،و و اصرارش در استفاده از زبان فارسی در مدارس باعث شده است که بی ریا هر ملاحظه ای را کنار بگذارد. خلیل ملکی با این گمان به تهران باز گشت که بعضی از رهبران حزب توده در آذربایجان، بخصوص بی ریا، در لفافه انجمنهای ایالتی، مدارس آذری زبان، و دریافت سهم بیشتری از مالیاتها. در حقیقت "مقاصد تجزیه طلبانه " خود را تعقیب می کنند. )
ادامه داد.