در شبکه های اجتماعی و حتی قشر تحصیل کرده نیز به کرات دیده و شنیده می شودکه مطالبه تحصیل به زبان مادری به اتهام جدایی طلبی ختم می شود که در این گزارش به بررسی این باور غلط و اتهام برچسب زنی نادرست میپردازیم.
به گزارش دورنانیوز، در شبکه های اجتماعی و حتی قشر تحصیل کرده نیز به کرات دیده و شنیده می شودکه مطالبه تحصیل به زبان مادری به اتهام جدایی طلبی ختم می شود که در این گزارش به بررسی این باور غلط و اتهام برچسب زنی نادرست میپردازیم.
با اینکه از دانشگاه فارغالتحصیل شدم، حتی هنوز نمیتوانم به زبان خودم بنویسم. قالبها برایم همچنان فارسی هستند. سیستم تحصیلی و رسانه از کودکی به ما القا میکرد که زبان ترکی در حد محاوره است و قابلیت نوشتاری ندارد. الان بزرگترین آرزویم این است که بتوانم زبان ترکی را مسلط بنویسم و یک کتاب آموزش الفبا بیاورند که بچهها نوشتن یاد بگیرند
«اکبر پاشایی»، فعال مدنی ترک است که در سال ۱۳۸۶ به دلیل فعالیتهایش بازداشت شد. بازجوها به او گفته بودند: «شما بحث زبان را بهانه کردهاید و اگر این مطالبهتان برآورده شود، مطالبه دیگری دارید.» یکی از بازجوهای او گفته بود اگر مشکل تحصیل به زبان مادری حل شود، ترکها به دنبال خودمختاری خواهند بود. در حالیکه پاشایی عقیده دارد، ریشه و منشا تمام تحقیرها و خود کمبینیها از بحث هویت و زبان آغاز میشود.
به روایت پاشایی، بیش تر از نیمی از همکلاسیهای او تا پنجم ابتدایی ترک تحصیل کرده اند؛ نه از آن جهت که علاقهای به مدرسه نداشتند یا توانایی و امکانات تحصیل را، بلکه سختی زبان آموزی آنها را از مدرسه فراری داده بود: «بعضی از ما، مثل من که امکاناتی مثل برق، تلویزیون یا دسترسی به مجله داشتند، کمی با زبان فارسی آشنا بودند. اما خیلیها که از این امکانات نداشتند، وقتی وارد مدرسه میشدند، به جای سوادآموزی، مجبور بودند زبان دیگری بیاموزند. مواد درسی ناکافی و کمبود امکانات آن ها را به ترک تحصیل وا میداشت.»
همانطور که این کنشگر مدنی روایت میکند، آغاز سال تحصیلی برای کودکان فارسیزبان و غیرفارسیزبان متفاوت است: «قرار است مدرسه جایی باشد که ما همپای هم علم بیاموزیم اما بچههای فارسیزبان این دو ۱۰۰ متر را از ۳۰ – ۴۰ متر جلوتر شروع میکنند. من حتی در دبیرستان هم سر کلاس نمیتوانستم سوال بپرسم. فکر میکردم لهجهام، نقص زبانی است. ناخودآگاه تحقیر میشدم و اعتماد به نفس خود را از دست میدادم. این نقص زبانی باعث محدود شدن ارتباط اجتماعی ما هم میشد.»
در تفاوت زبان ترکی و فارسی همین نمونه کافی است که علایم آوایی در ترکی بیش تر از فارسی است و هر کلمهای، به هر زبانی باید از فاکتور قانون هماهنگی اصوات بگذرد. برای همین است که کلمات فارسی و عربی برای ترکزبانان به همان شکل ادا نمیشود.
به عقیده پاشایی، آگاهی که او و دیگر همراهانش در دانشگاه در خصوص زبان ترکی به دست آوردند، باعث شد که «موضعگیری» نسبت به تضییع این حق، به «مطالبهگری» تبدیل شود. این در حالی است که هر سال کودکان بسیاری در اقصینقاط ایران به مدارسی وارد میشوند که زبان مادری آن ها در آن ها نادیده گرفته می شود.
در سالهای اخیر و پس از روی کار آمدن حسن روحانی، در پی تداوم و شدیدتر شدن طرح خواسته تحصیل به زبان مادری توسط دیگر اقوام ایرانی، او وعده داد که در رفع این تبعیض میکوشد. دو سال پیش بود که در خبرها مطرح شد دانشگاه کُردی تاسیس شده است و دولت هم اعلام کرد دانشگاه ترکی نیز ساخته خواهد شد. اما در عمل نه آنکه تحصیل به زبان مادری آزاد شود یا زبان کردی آموخته شود بلکه تنها رشته زبان و ادبیات کردی در دانشگاه سنندج تاسیس شد که هر ساله ۲۵ دانشجو در سطح لیسانس میپذیرد. رشته زبان و ادبیات ترکی را نیز در دانشگاه تبریز تاسیس کردند که اگرچه میتواند قدم مثبتی ارزیابی شود اما به معنای رفع این تبعیض تحصیلی نیست.
آموزش زبانهای مادری در استانهای مختلف کشور یکی از وعدههای حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۹۲ بود؛ حقی که در اصل ۱۵ «قانون اساسی جمهوری اسلامی» نیز قید شده است. زمانیکه «علیاصغر فانی»، وزیر وقت آموزش و پرورش دولت روحانی در همان سال از اجرایی شدن این وعده سخن گفت، با واکنش تند و منفی اعضای فرهنگستان فارسی روبهرو شد. بیش تر اعضای این فرهنگستان آموزش زبان مادری را تهدیدی جدی برای زبان فارسی و یک توطئه برای کم رنگ کردن این زبان دانستند.
«غلامعلی حدادعادل» که ریاست این فرهنگستان را برعهده دارد، در این خصوص گفته بود: «مواظب باشیم که مبادا از کیسه سرمایههای ملیمان هم چون زبان فارسی برای پیروزیهای موقت و بیحاصل جناحی خرج کنیم.»
«فتحالله مجتبایی»، از دیگر اعضای این فرهنگستان، آموزش زبان مادری را «امری وارداتی» خوانده بود: «شک ندارم که این موضوع از خارج به ایران آمده است. قبل از این در هندوستان نیز این مساله توسط انگلستان تجربه شد و امروز هم انگلستان و کشورهای شمالی ما هستند که میخواهند این مساله را به ایران وارد کنند.»
دیگر اعضای فرهنگستان هم به دولت هشدار داده بودند که از مداخله مستقیم در آموزش زبانهای محلی و بومی خودداری کند.
هشدارها البته لفظی نبوده اند؛ موسسه هایی به شکل خصوصی به آموزش زبانهای ترکی یا کردی در محلهها مشغول هستند که هر از گاهی با برخورد ماموران امنیتی مواجه شده و بازداشت میشوند. با این حال، همچنان موسسه های دیگری هستند که از نو تاسیس شده یا به فعالیت خود ادامه میدهند.
از آنجاییکه برنامههای کودک در صداوسیمای ملی بایستی به زبان فارسی باشد، کودک در استانهای غیرفارسیزبان از این طریق میتوانند با زبان فارسی آشنا شوند. البته اگر دسترسی به امکاناتی چون برق و تلویزیون داشته باشند.
«شاهد علوی»، روزنامهنگار و کنشگر کُرد برای ما از تجربیات خودش، زمانیکه به حرفه آموزگاری مشغول بوده است، روایت می کند: «سال ۱۳۷۱ در روستایی که نیم ساعت با سنندج فاصله داشت، معلم بودم. در آن روستا برق و آب نبود و بچهها برنامه کودک ندیده بودند. دانشآموزی داشتم که واقعا معنای کلمه بابا را نمیدانست و مطلقا فارسی بلد نبود. وقتی از او میپرسیدم آب در چه دمایی گرم میشود، به کردی کامل توضیح میداد اما در برگه امتحانی به زبان فارسی توضیح بیربطی داده بود. به همین دلیل با افت تحصیلی دانشآموزان روبهرو هستیم. آنها به جای سواد، باید زبان بیاموزند. همین الان آمار افت تحصیلی در خوزستان بسیار بالا رفته است.»
علوی در خصوص لطمه روانی کودکانی که به زبان مادری خود تحصیل نمیکنند، توضیح می دهد بسیاری از این کودکان با آسیبهای موثری، از جمله افت تحصیلی و کاهش اعتماد به نفس مواجه خواهند شد که ممکن است در زندگی شغلی آنها هم تاثیر بگذارد: «بچههای ما در خارج از کشور وقتی به مدرسهای وارد میشوند، با آنکه در محیط اجتماعی آن ها زبان مادری نیست اما آسیب کمتری میبینند چون در یک محیط مثلا انگلیسیزبان قرار میگیرند. با اینحال، بسیاری از کودکان مهاجر در سالهای اول تحصیل خود در سیستمهای آموزشی به زبانهای دیگر، ضربههای شدیدی میخورند و گاه تروماتیزه میشوند. حال تصور کنید فرزند من که در کردستان در محیط اجتماعی خود به کردی بازی و خرید میکند، پارک میرود و با همسالان خود ارتباط میگیرد، ناگهان وارد آموزشی با زبان و علایم بیگانه میشود. این مساله شوک عاطفی به کودک وارد میکند.»
در برخورد با مطالبه تحصیل به زبان مادری برای دیگر اقوام در ایران، معمولا همان برداشتی رخ می دهد که بازجوی اکبر پاشایی داشت. در شبکههای اجتماعی و در میان مردم تحصیلکرده نیز به کرات دیده و شنیده میشود که مطالبه تحصیل به زبان مادری به اتهام جداییطلبی ختم میشود.
اگرچه اکبر پاشایی معتقد است وقتی آگاهی از «محرومیت» افزایش پیدا کند و لمس شود، احساس تعلق به واحد جغرافیایی هم به تدریج رنگ میبازد:«چراکه با محرومیت تحصیل به زبان مادری، هویت فرد انکار شده و شخص به جایی میرسد که خود را نمیشناسد و نفی میکند. این بزرگترین ظلم در حق یک فرد و جامعه است.»
اما شاهد علوی توضیح میدهد: «این مطالبه اتفاقا متمدنانه و امروزی است هر زبانی حامل یک فرهنگ است و فرهنگها بخشی از میراث بشری هستند. هرگام برای حفظ این ثروت کمک به حفظ غنای بشری است. درست است که جهان به سمت بیمرزی میرود اما چند زبانه کردن یک سیستم اجتماعی لزوما به معنای گسترش و زیاد کردن مرزهای سیاسی نیست. درک زبان یک ملت، درک کلاسیک و بیاعتبار از هویت ملی است.»