مرگ رفسنجانی آزادیکش که در طول سال ها در همه جنایات و اعمال تبه کارانه رژیم ، دست داشت، سبب شده است که بار دیگر پهلوان پنبه های اصلاح طلب و مدافعین اصلاح طلبی و " جنبش سبز" به میدان آمده، قیل و قال راه انداخته و گرد و خاک برپا کنند.
چنانکه همه میدانند، درسال 1367، سال کشتار وحشیانه زندانیان سیاسی، میر حسین موسوی نخست وزیر رژیم خودکامه جمهوری اسلامی بود. آیا کسی تا به امروز شنیده است که این عاشق بی قرار خمینی آزادیکش، در زمان قتل عام هزاران تن از مبارزین راه آزادی، در ماه های وقوع این جنایت مخوف و یا بعد از وقوع این بربریت و وحشیگری، کوچک ترین اعتراضی به این آدم کشی در سطح گسترده، کرده باشد؟ در این واقعیت نباید کوچک ترین تردیدی داشت که میر حسین موسوی، ازمهره های کار کشته و وفادار رژیم و نخست وزیر حکومت ننگین اسلامی، از وقوع این کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی با خبر بوده و به احتمال قوی، دراعدام وحشیانه کمونیست ها، مجاهدین و دیگر زندانیان سیاسی، سهمی هم به عهده داشته است . آیت اله منتظری که خود از بنا گزاران نظام منفورولایت فقیه بود، صدای اعتراض خود را علیه مرتکبین وحشی صفت این آدم کشی ها بلند کرد وآنها را جنایتکار نامید.اما میر حسین موسوی " مصلحت اندیش ،" به خاطر دلبستگی وافر به خمینی آدمکش - که در نهایت بیرحمی و کینه توزی، فتوای قتل هزاران تن از مبارزین زندانی را صادر کرد- و نظام ضد دموکراتیک جمهوری اسلامی، با سکوت سنگین خود ، مهر تائید بر این کشتار بیرحمانه تاریخی، نهاد.
+++++
کسی نمی تواند تاریخ مملو از جنایت و پلیدی رژیم جمهوری اسلامی را دگرگونه نشان دهد. میر حسین موسوی، رفسنجانی، کروبی، خاتمی و روحانی، این اصلاح طلبان رند و حقه باز، همه مرتجعین آزادی کشی هستند که طی سال ها در همراهی با خامنه ای ها و احمدی نژاد های تبه کار، فعالانه در اعمال جنایتکارانه و ضد مردمی رژیم ، دست داشته اند. رژیم جمهوری اسلامی، گروه بندیها و دار و دسته های مختلف دارد که بر سر تقسیم غنایم و غارت هستی توده های زحمتکش ، تکیه زدن بر کرسی های وزارت و ریاست و سرداری و دارا بودن مواضع مختلف در زمینه حراست و پاسداری از نظام قرون وسطائی جمهوری اسلامی و سرکوب بیرحمانه مبارزات توده های به پا خاسته، اینجا و آنجا با هم تضاد و اختلاف سلیقه دارند . اما همه این دشمنان آزادی و دموکراسی، در یک نقطه گرهی با هم همراه و همرای وهمگام میباشند. آنهم عبارت است از صیانت و نگهداری ازموجودیت ننگین رژیم ارتجاعی و جنایت کار جمهوری اسلامی به هر بها و قیمتی، حتی با به زمین ریختن خون ده ها هزار تن از انسان های آزاده و عصیان طلب و شکنجه وکشتار ددمنشانه زندانیان مبارز سیاسی! بهمین جهت نیز، کوچک ترین فرق ماهوی بین خامنه ای، خاتمی، رفسنجانی،احمدی نژاد وحسن روحانی، وجود ندارد. بین ملا های حاکم، نیست فرق ماهوی سرنگون از ریشه و بن، کاخ استبداد باد! همه این ها، نوچه ها و دل باختگان خمینی آزادیکش و مدافعین قسم خورده رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی می باشند. تنها سازشکاران و دشمنان رهائی توده های محروم و زحمتکش می توانند یکی از جناح های رژیم را به جناح های دیگر، برتری و رجحان دهند.
+++++
این رفسنجانی که اصلاح طلبان هفت رنگ اینهمه در باره مرگش الم شنگه راه انداخته اند، راستی کیست ؟ عنصرجنایت کاری که از همان ابتدا، در کلیه اعمال ضد بشری رژیم جمهوری اسلامی شرکت داشته و دستش تا مرفق به خون ستمدیدگان و رزمندگان راه سعادت توده ها،آغشته است. خاتمی مزور وکلاش نیز، یکی از همان مهره های امتحان پس داده رژیم جمهوری اسلامی است که طی ده ها سال در خدمت به رژیم جمهوری اسلامی و سرکرده آن خمینی، مرتکب اعمال جنایت کارانه بیشماری شده است. واقعیت این است که کلیه سردمداران و سرکردگان رژیم جمهوری اسلامی، اعم از" اصلاح طلب" و " اصولگرا"، بدترین دشمنان آزادی و دموکراسی بوده و به مثابه دزدان سرگردنه و ریاکاران دروغ پرداز، ده ها سال است زالو صفت از خون کارگران و زحمتکشان ایران، ارتزاق میکنند. در همین تهران بی درو پیکر،هم اکنون در حالی که میلیون ها تن از توده های محروم و بی پناه در نهایت فقر و فلاکت و گرسنگی زندگی به سر میبرند و هر روز بر تعداد زاغه نشینان، کارتن خوابها و کسانی که برای امرار معاش مجبور به فروش کلیه های خود می باشند، افزوده میشود، آخوندهای مکار و نیرنگ بازحاکم، آقا زاده ها، وزرا، وکلا و کارمندان عالی رتبه رژیم ، سرکردگان سپاه پاسداران، سرمایه داران طماع و گردن کلفت متعلق به هر دو جناح "اصول گرایان" و "اصلاج طلبان" و .... در شمال تهران در ویلاهای چندین ده میلیارد تومنی زندگی کرده و هر روز بر اندوخته های بانکی بی حد وحصر خود می افزایند. به قول فرخی یزدی ، شاعر انقلابی، طپیدن های دل ها ناله شد آهسته، آهسته رساتر چون شود این ناله ها، فریاد میگردد +++++
راه رهائی توده ها از زنجیر اسارت و بردگی ، راه رهائی زنان اسیر و دربند ازچنگ قوانین قرون وسطائی ضد زن ، راه پایان دادن به همه ستمگریهای طبقاتی، ملی و مذهبی در ایران اسیر و در بند، پناه بردن از چنگ یکی از دارو دسته های رژیم کشتار و جنایت به آغوش جناح دیگر همان رژیم خون آشام نیست. روند های ارتجاعی سیاسی نظیر "جنبش سبز" و اصلاح طلبی، تنها و تنها به بقای رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی یاری رسانده و ارمغانی جز تداوم اسارت و بردگی برای کارگران و توده های محروم وزحمتکش یعنی اکثریت عظیم اهالی کشور، ندارند. تنها راه نیل به آزادی و دموکراسی در ایران تحت ستم، تنها راه گسستن زنجیر های استبداد و استثمار و عقب گرائی، مبارزه پیگیر و بی امان انقلابی به منظور سرنگون ساختن سلطه پوشالی رژیم جمهوری اسلامی با تمام جناح ها و دار و دسته های ارتجاعی آن، میباشد.