مهم اين است كه هيچ چيز تو را از انديشندگى باز ندارد.
مابقى بازيئى بيش نيست.
زمين بازى تو ذهن توست.
داشتم دلايل مدافعان دولت روحانى در جامعه ى آزربايجان را در دنياى مجازى مطالعه مى كردم. پر از تناقض و ابهام و ايراد بود.
يكى نوشته بود حمايت از پزشكيان وظيفه ى هر آزربايجانى است و كسانى كه مخالف پزشكيانند دارند از رژيم خط مى گيرند. انگار كه پزشكيان خود رژيم نيست و قهرمانى بر عليه خودكامگى مى باشد! استدلال را مى بينيد؟
حالا عدم حمايت از رژيم به معناى جاسوسى براى رژيم است! جالب است كه در اين نوشته ها همسويى با دولت يك كار عملى و سياسى مهم و مردمى تلقى مى شود اما مخالفت با دولت نوعى همكارى با دولت محسوب مى شود! چه استدلال محكم و بى نقصى!
از اول هم گفته ام كه علت مخالفت ما با اصلاحات و دولت روحانى و فراكسيون به دلايل توركچولوك و آزربايجانچيليق ربط دارد و به همين دلايل هم با اصولگرايان و پانفارسيسم و ايرانيّت مخالفيم.
در طول تاريخ، فريب بازى پليس خوب و پليس بد آنها را خورده ايم و نبايد تكرارش كنيم.
يكى نوشته بود دولت روحانى مسبب ماليات اضافيئى است كه بر آزربايجان تحميل شده و چاره ى كار در اين است كه به فراكسيون راى بدهيم تا برود و اين اشتباه را تصحيح كند.
دولت بر ما ظلم كرده و حالا ما بايد اين دولت را تاييد كنيم تا از مظلوميت ما دفاع كند!
سالهلست كه نه فقط مردم آزربايجان بلكه همه ى مردم ايران با راى دادن نتوانسته اند تغييرات عمده اى در حكومت ايجاد كنند.
چندين دهه است كه به عوامل حكومت راى داده اند و هنوز يك نفر مخالف، صلاحيت شركت در انتخابات را دريافت نكرده است.
ديشب تصوير شاعر ترك را ديدم كه چشمها و دهانش را به نشانه ى اعتراض دوخته بود. مى خواهم بگويم بايد دهان و زبانمان را بر اين تمركزگرايى حاكم ببنديم. به موقعش سكوت كردن و ساكت ماندن خودش يك كار سياسى و كار عملى است.
در اكثر اين نوشته هاى موافق دولت، سخن از حركت ملى گفته مى شود اما سخن از حركت ملى آزربايجان گفته نمى شود.
اين دوستان بايد تكليف ما را مشخص كنند. وقتى سخن از حركت ملى آزربايجان مى رود يعنى اينكه اينجا داريم كار ملى مى كنيم. كار ملى مبتنى بر ارزشهاى ملى و خواسته هاى ملى آزربايجان است. با فرستادن نماينده براى مجلس ملى ايران دارند كار ملى براى آزربايجان مى كنند!
براى من مهم نيست كه در انتخابات اصولگرايان راى خواهند آورد يا اصلاحات. براى من مهم اين است كه از سمت ما راى نبرند. چون تجربه ى اين چندين دهه نشان داده كه مردم راى داده اند و فقيرتر و بدبخت تر و دست بسته تر شده اند. ملت آزربايجان اينهمه " تورك ديلينده مدرسه " گفت و براى نمونه در همه ى اين سالها يك مدرسه ى ترك زبان داير نشد.
مسئله اين است كه خواسته هاى ملت آزربايجان از روزهاى تبليغات انتخاباتى فراتر نمى رود و بر روى ميز مذاكرات مجلس و ساير نهادهاى دولتى قرار نمى گيرد. اگر هم بگيرد آدرس اشتباهى است.
به اين معنا آدرس اشتباه است كه مركزگرايى و ديگرى ستيزى مثل اصل پانزده خود، تمام حيثيت و اراده ى ما را مثل اين چندين دهه به بازى خواهد گرفت. ممكن است اصل هايى ديگر در جهت حقوق ساير مليت ها بيافرينند اما اين اصل ها اصل هايى مرده اند و صرفاً خاصيت ويترينى دارند.
اين از ضعف ماست كه هميشه مابين دعواى اصلاحات و اصولگرايان گير كنيم و چاره ى نجات خويش را از يكى از اين دو بجوييم.
حركت ملى آزربايجان براى مشروعيت بخشى به سيستم تمركزگرا و سيستم سلطه آفريده نشده است.
چاره ى كار چيست؟ وحشت اين سيستم از تاييد نشدن است. شركت در انتخابات يعنى مشروعيت بخشى به سيستم.
نمى گوييم كه تفنگ برداريم و بكشيم و غارت كنيم. مى گوييم " نه " گفتن به سيستم خودش يك كار مدنى و يك مبارزه و عمل سياسى بزرگى است. اين " نه " گفتن رد مبانى راسيسم و فاشيسم و زبان سلطه گر و پانفارسيسم و باستانگرايى آريايى مى باشد.
توجيه ديگر اين نوشته ها اين است كه جهان و سرويس هاى اطلاعاتى دنيا طرفدار ايجاد شكاف در حاكميتند تا اين حاكميت فرو بريزد.
اولاً حكومت ايران دهه هاست كه با ايجاد شكل و شمايل هايى فريبنده چنين نشان داده كه مثلاً شكاف ايجاد شده است. اين بازى به برخورد مبانى اصلاً ربط ندارد و يك بازى بين سرويس هاى اطلاعاتى است.
ما مى خواهيم قبل از هر چيز شكاف در مبانى تمركزگرايى بيندازيم.
كار ما قبل از هر چيز تقويت و بحث بر سر مسائل و مبانى جامعه ى آزربايجانچيليق و توركچولوك است. و اين كار را تنها مى توان خارج از بازيهاى سياسى سيستم سلطه انجام داد.
چه ببريم و چه ببازيم نبايد وارد بازيئى كه سيستم چيده است بشويم. به هر حال اين بازى اوست. ما بايد بازى هاى خودمان را بچينيم.