ضرورت اتحاد ملی و انسجام هویتی ملت تورک در ایران علیه دشمن مشترکمان فاشیسم فارس و تروریسم کورد
اوجالان ساوالان
مقدمه
از آن جا که در فضای مجازی و اینترنت مشاهده می کنیم که بین طرفداران مهران بهاری (مئهران باهارلی) و مخالفان او جنگ لفظی و فکری صورت گرفته است و از آن جا که به عیان می بینیم که این درگیری لفظی و فکری توأم با متهم کردن طرفین دعوا، که همدیگر را به پان ایرانیسم، مانقورتیسم و غیره متهم می کنند، منجر به اختلاف بین انسانهای ملت تورک در کل ایران و اختلال در اتحاد ملی ملل تورک ایران، اعم از ملت تورک در آزربایجان و دیگر انسانهای ملت تورک در سرزمینهای تورک نشین ایران (قاشقای، پیچاقچی، افشار، خوراسانلی، خلج و غیره) می شود، وظیفۀ ملی و انسانی خود دانستیم که به این بحث به طور جدی و بی طرفانه بپردازیم و مسئله را طوری طرح و بررسی و تحلیل کنیم که جا برای اظهار نظر و تحقیق و موشکافیهای دیگر را باز بگذاریم. از این رو مدعی نیستیم که این حرفها و نظرهایی که در این مقاله نوشته ایم آخر بحث و فصل الخطاب موضوع است اما تلاش اساسی و جدی برای ایجاد آشتی و اتحاد ملی بین انسانهای ملت تورک ساکن در ایران، چه ساکنان آزربایجان جنوبی و چه ساکنان دیگر سرزمینهای تورک نشین ایران و نیز ضرورت ایجاد شورای رهبری در حرکت ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی هدف غایی و نهایی و مقدس ما در این مقاله بوده است.
نگاهی تحلیلی به افکار و حرفهای مهران بهاری
قبل از هر چیزی باید همین اول بحث یادآور شوم که من مهران بهاری را یک «خائن به ملت تورک آزربایجان» یا «خائن به ملت تورک ایران» نمی دانم، لااقل تا زمانی که به اشتباهات استراتژیکش دربارۀ حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و مبارزان جان بر کف و بی نظیرش، اذعان نکرده است، شک دارم که چنین باشد. سالها او را به عنوان یک ملتچی تورک دارای مبادی و مبانی فکری ارزشمند می دانستیم که در این ده سال اخیر شماری از ارزشمندترین و بهترین مقاله ها و نوشته های روشنگرانه و بیدارسازندۀ ملت تورک را در اینترنت و در سایت سؤزوموز منتشر کرده بود و ارزش کار او بیشتر در شناساندن «تورکان کل ایران» با مدارک و منابع متقن بود که خود این کار در بیدارسازی گستردۀ انسانهای خوابیده ملت تورک، چه در آزربایجان جنوبی و چه در کل ایران، بی شک مفید و مؤثر بود. از این رو مانقورد و خائن نامیدن این انسان زحمتکش و نستوه تورک را در مقطع کنونی جفا به او و روح بلند و مبارز این تورک می شمارم. این که بعضی از مخالفان مهران بهاری او را یک گروه یا فردی با اسم مستعار و ماهیت سایبری و مجازی و امثالهم می پندارند نیز زیاد مهم نیست؛ چرا که آنچه مهم است افکار یک انسان است. اسم او و این که یک گروه است یا یک فرد، هیچ مهم نیست. ولی در عین حال معتقدم که مهران بهاری فعال ارزشمند ملی ملت تورک، متأسفانه در برخورد اندیشه هایش با ملتچیهای دیگر ملت تورک آزربایجان، دچار عصبانیت و احساسات منفی شده و در نتیجه دربارۀ حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و فعالان ارزشمند این حرکت دچار «اشتباه استراتژیک» در بیان و تبیین نظرها و ایده های خودش شده است. متأسفانه آن قدر این اشتباه بزرگ است که می رود که کل شخصیت علمی و سیاسی و خدمات کم نظیر این فعال ارزنده را به حرکت ملی ملت تورک تحت الشعاع قرار دهد. از این رو وظیفۀ ما است که به صورت دلسوزانه و با روشی نرم و همانند یک تورک همخون و همزبان و همراه اشتباهاتش را گوشزد کنیم، امید که بخواند و تأمل کند و در نظرهای خودش جانب اعتدال و انصاف را رعایت کند. البته این حرفها را به مخالفان سرسخت او هم می زنم. کسانی که سابقۀ مبارزه و زحماتی که این انسان نستوه و ارزنده برای حرکت ملی ملت تورک در آزربایجان و کل ایران کشیده، نادیده می گیرند و او را با سیدجواد طباطبایی ابرمانقورد پان ایرانیست خائن ضدتورک ذاتی در یک جبهه و بلکه عین هم می شمارند! مدارک و مقاله های مهران بهاری، این ملتچی تورک، از سالهای دهۀ هشتاد شمسی تا کنون جلوی چشم ماست و این گونه حمله کردنهای ناجوانمردانه را نسبت به او برنمی تابیم و محکوم می کنیم.
ما همه طرفین دعوا را به حفظ آرمش و شفاف سازی منطقی و صداقت و صمیمیت دعوت می کنیم؛ چرا که «بیز تورکلرین اؤزوموزدن سونرا هئچ بیر دوستوموز یوخ آنجاق بیرلشمیش دوشمنلریمیز چوخ، چوخ، چوخ...». همین صداقت، شفافیت مواضع و افکار، اتکای ما فعالان حرکت ملی ملت تورک به حقوق بشرمصوب سازمان ملل و سازمانهای بین المللی و شناختن حقوق بشر برای انسانهای ملت تورک و تمامی ملل غیرتورک در ایران، بدون هیچ شک و شبهه ای نقطۀ قوت حرکت مقدس ملی ما انسانهای ملت تورک در آزربایجان جنوبی و در کل ایران است و متأسفانه و هزار متأسفانه، عصبی بودن، کم طاقت بودن، زودجوش بودن، احساساتی بودن، زود از کوره در رفتن با هر انتقادی و حمله به همدیگر و یکدیگر را «مانقورت» «پان ایرانیست»، «اطلاعاتی»، «مأمور رژیم جمهوری اسلامی ایران» و «خائن به ملت تورک» خواندن، آن هم با اشتباهات قابل گذشت و ساده که این زودرنجی و حساس بودن هم از «صافی قلب و بیش از حق صادق بودن و یک رو بودن ما تورکان» ناشی می شود و خصیصۀ ذاتی ما تورکان است، بزرگترین نقطۀ ضعف ما محسوب می شود که باید با دیدی آسیب شناسانه و دلسوزانه روی همین تمرکز کنیم و همین خصیصۀ زودجوش آوردن و متهم کردن همدیگر را اگر بتوانیم با تمرین و تمرکز و گذشت از بین ببریم بی شک خیلی خیلی خیلی موفق تر از آنی خواهیم بود که اکنون هستیم؛ چرا که راه ما راه حق و حقیقت است و راه حق و حقیقت دیر یا زود بی شک ما را به مقصد خواهدرساند. مهم این است که این راه را هرچه می توانیم کوتاهتر کنیم و هر چه زودتر به مقصد مقدسمان استقلال آزربایجان جنوبی و کل سرزمینهای تورک نشین ایران و اتحاد کامل دو آزربایجان و تمامی سرزمینهای تورک ایران (ائلها و یوردها) با هم برسیم.
مهران بهاری که بسیاری از مقالاتش را در سایت «سؤزوموز» منتشر کرده و می کند، بی شک یک «تورکچو» تمام عیار است. او از سالهای دهۀ هشتاد هجری شمسی مقالات و نوشته های ارزشمند و بیدارکننده و افشاکننده ای نوشته و بر بسیاری از انسانهای ملت تورک چه تورک آزربایجان و چه کل تورکان ایران تأثیر مثبت گذاشته است. نکته این جاست که اساساً او به وجود ملتی به نام «ملت آزربایجان» اعتقادی ندارد و آن را معادل و نظیرۀ پان ایرانیستی «ملت ایران» می داند. در نظر او در آزربایجان جنوبی و شمالی و کل ایران ما با ملت تورک یا به قول او «خلق تورک» سر و کار داریم نه با «ملت آزربایجان». این نظر او در این که ما تورکان چه در آزربایجان جنوبی، چه در کل سرزمینهای تورک نشین ایران، از نظر هویتی «تورک» هستیم، اشکالی ندارد؛ بلکه خیلی هم درست و بجا و حقیقی و برحق است. اگر به کل مقاله های من و دیگر فعالان حرکت ملی ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل سرزمینهای تورک نشین ایران دقت فرمایید ما خود را «ملت تورک آزربایجان» می نامیم و نه «ملت آزربایجان»؛ چون وقتی ما به مشخصۀ اصلی هویتیمان «تورک بودنمان» در نوشته ها و حرفهایمان اشاره نکنیم، خواه ناخواه بزرگترین سهوهای استراتژیک اساسی هویتی، نظری و فکری را مرتکب شده ایم و در آن صورت هیچ فرقی بین ما و مانقورتهای پان ایرانیست تورک ستیز و آزربایجان ستیزی چون افشین جعفرزاده و سیدجواد طباطبایی نخواهدبود. می خواهم براین نکته تأکید کنم که تأکید و تصریح من و امثال من به «تورک» بودن ملتمان در «آزربایجان» عمدی و حساب شده و فکرشده و مطالعه شده است نه اتفاقی و بدون فکر. همین تورک بودن ما و «تورکجه» بودن زبان و خط ما مورد تأیید و تصریح بزرگان حرکت ملی از جمله مرحوم دکتر جواد هیأت بود. دکتر هیأت «تورک بودن» کل ملت تورک ساکن در آزربایجان، تورکیه، اؤزبکستان، قازاقستان، تورکمنستان، قیرقیزستان و کل تورکان ایران و جهان را «هویت مشترک» همۀ انسانهای تورک می داند که توسط دشمنان قسم خوردۀ ملت تورک از جمله روسها و استالین و حاکمیت شوروی و نیز حاکمیتهای فارس مدار ایران در سدۀ اخیر، همین هویت مشترک «تورک» مورد حمله و هجوم قرار گرفته است و ملتهای جعلی به اسم ملت آزربایجانی، ملت اؤزبک، ملت قیرقیز، ملت قازاق، قوم آذری و غیره شکل گرفته است و هدف این بوده است که اتحاد کامل هویتی و زبانی انسانهای تورک ساکن در کشورهای تورک نشین (یعنی توران) که همین اتحاد کامل ملت تورک جهان، منتهای آمال همۀ ما تورکان در کل دنیاست، هرگز شکل نگیرد. این هم سخنان بسیار ارزشمند مرحوم دکتر جواد هیأت در یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=leiP2yNiqyU
سالهاست که خود من در اشاره به «حرکت ملی ملت تورک آزربایجان» که خیلیها متسامحانه و شاید به جهت رعایت ایجاز و اختصار غیرضروری، آن را به صورت «حرکت ملی آزربایجان» به کار می برند، از همین صورت کامل و دقیق «حرکت ملی ملت تورک آزربایجان» استفاده می کنم؛ یعنی به عمد و دانسته و فکرشده، عنصر هویتی بنیادین «ملت بودن و تورک بودن» را به این ترکیب می افزایم. چرا که یک تئوریسین و نظریه پرداز، یک روشنفکر و روشنگر که ادعای روشنگری و افشاگری به قصد بیدارسازی گستردۀ ملت خود را دارد، باید کلمات، مفاهیم و اصطلاحات مهم و اساسی را که هویت ملی ملتش را می رساند، عمداً و حساب شده طوری به کار ببرد که به اصطلاح مو لای درز افکار و نوشته هایش نرود. این همان نکتۀ حیاتی است که در بارۀ نقد بی طرفانۀ افکار مهران بهاری و همفکران او از یک سو و بعضی مخالفان او از سوی دیگر باید در نظر داشته باشیم. به همین قیاس همۀ بزرگان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان، فعالان این حرکت مقدس ملی را به سه اسم و هر سه حساب شده و دقیق و مطالعه شده می خوانند: «ملتچی»، «تورکچو» و «آزربایجانچی». در ترکیب ملتچی درست است که «ملت» کلمه ای عربی است اما پسوند «چی» تورکی به آن پیوسته و کلمه را معنای تورکی بخشیده است. تورکی ناب همین ترکیب «اولوسچو» می شود که متأسفانه در آزربایجان رایج نیست. ملتچی بودن ما فعالان ملی تورک در آزربایجان و در کل ایران بدین معناست که ما خود را «ملت تورک» یعنی ملتی که هویتاً و ماهیتاً و اساساً با ملت فارس و دیگر ملتهای ایران تفاوت ذاتی و هویتی بنیادین دارد، می دانیم برای همین ما اساساً و بی هیچ شک و شبهه ای استقلال طلب هستیم؛ یعنی به استقلال آزربایجان جنوبی از ایران و آزادی ملت تورک آزربایجان و استقلال سرزمینهای کل انسانهای ملت تورک از ایران، ایمان و اعتقاد بنیادین داریم و در این راه مقدس ملی می کوشیم. ما خود را «تورکچو» هم می خوانیم؛ چرا که هویت اساسی ما «تورک» بودن ما است که از سوی دشمنان قسم خورده و متحدمان، همین هویت اساسی و انسانی ما همواره مورد هجوم قرار می گیرد و این «تورک بودن» همواره باید در کانون و مرکز توجه ما باشد. اما از سوی دیگر ما «آزربایجانچی» نیز هستیم. آزربایجان سرزمین مادری ما است که توسط ایران و حاکمیت ضدتورک آن و با خیانت مسلم مانقورتهای ضدتورک خودمان و کمکهای استعمار صلیبی ضدتورک به نخبگان نژادپرست ضدتورک عنصر نوکرصفت فارس و فارس پرست، صد سال است که اشغال شده است و ملت تورک آزربایجان نیز به عنوان برده و اسیر راسیسم و فاشیسم فارس استعمار و به صورت همه جانبه و بی امان سرمایه های ارزشمند انسانی و مادی و معنوی اش بی محابا غارت شده اند. اما باید همین جا تصریح کنیم که کار ما ملتچیهای تورک آزربایجان در وهلۀ اول نجات آزربایجان از اشغال ایران با روش مسالمت جویانه و با بیدارسازی گستردۀ ملت تورک آزربایجان است؛ پس کلمۀ «آزربایجانچی» توسط ما به صورت دقیق و متمایز با کلمۀ «آزربایجانلی» (آزربایجانی) به کار برده می شود. هزاران مانقورت ضدتورک در آزربایجان جنوبی و شمالی هستند که «آزربایجانلی» هستند ولی «آزربایجانچی» (حق طلب و استقلال طلب تورک) نیستند از این رو این لغات و ترکیبات و اصطلاحات که توسط فعالان بنام و مطرح حرکت ملی ملت تورک آزربایجان ساخته و رایج شده اند، به هیچ وجه اتفاقی و بدون فکر نیستند بلکه کاملا دقیق هستند و نکات هویتی دقیقی در این کلمات و اصطلاحات اساسی هست. بنابراین ما «ملتچی تورکچو آزربایجانچی» هستیم و هر سه خصیصه را با هم داریم. اما حرکت و اهداف و آمال ما اساساً با یک ملتچی تورکچو قاشقای و ملتچی تورکچو خوراسانلی، ملتچی تورکچو افشار، ملتچی تورکچو قیزیلباش (ساکن در استان جعلی گلستان)، ملتچی تورکچو خلج، ماتچی تورکچو پیچاقچی و کل تورکهای ساکن در ایران فرق اساسی و ذاتی و ماهوی نمی کند. آنها هم انسانهای ملت تورک هستند؛ سرزمین مادری خودشان را دارند و برای آزادی آنها تلاش می کنند. سرزمین مادری ما و آنها می تواند با هم یکی شود. اما به هر حال اسم آزربایجان نام مقدس سرزمین مادری من و ساکنان آزربایجان است و هرگز از آن چشم نخواهیم پوشید.
حُسن بزرگ نظر و عقیدۀ مهران بهاری
حُسن بزرگ نظر و عقیدۀ مهران بهاری اعتقاد به «ملت تورک» در کل ایران و «لزوم اتحاد بین کلیۀ انسانهای ملت تورک در ایران، چه تورک آزربایجانی، چه تورک قاشقای، چه تورک خلج، چه تورک پیچاقچی، چه تورک خلج، چه تورکمن و به طور خلاصه همۀ انسانهای تورک» پای می فشارد. ما نیز در این نظر با او موافقیم و بلکه او را تشویق و تحسین می کنیم. بی شک کل انسانهای ملت تورک در کل ایران و بلکه منطقه و کل جهان باید با هم متحد شوند و از منافع ملی خود در مقابل اتحادیه پانفارسیسم- مانقورتیسم- پانکوردیسم و اتحاد قدرتهای ضدتورک جهان دفاع کنند. اما این اتحاد، به گونه ای مهران بهاری می خواهد و اصرار دارد، اگر سبب شود که من تورک آزربایجانچی از اسم سرزمین مقدس مادری خودم صرف نظر کنم، خواه ناخواه این کار سبب اختلاف و اصطحکاک خواهدشد. چرا که این نام «آزربایجان» از قبل بوده است و سبب اتحاد ملی انسانهای ملت تورک ساکن در این جغرافیای خاص است. مهران بهاری با طرح نظریۀ «تورک ائلی» یا «ایران تورکلری» کوشش دارد که برای متحدکردن کل تورکانی که در جغرافیای ایران به سر می برند؛ چه تورک آزربایجانی باشد یا دیگر تورکان، آزربایجانلی بودن ما را به بهانۀ تورک بودنمان حذف کند که البته درست نیست چون حرکت ملی ملت تورک آزربایجان اساساً بر روی تورکچولوک و هویت تورکی ما بنا شده است و آزربایجان به هیچ وجه نافی آن نیست. اما باز می گویم اتحاد ما تورکان چه آزربایجانلی باشیم چه نباشیم برای رهاییمان لازم است. آری، «تورک ائلی» مهران بهاری می تواند بستری برای اتحاد تورکان غیرآزربایجانی باشد. نام این اتحادیه یا فدراسیون تورکان می تواند «باتی تورکستان» (تورکستان غربی) هم باشد و می تواند «تورک یوردو» هم باشد و ... . نیز هر کدام از این تورک ائلیهای ایران می توانند بعد از استقلال به صورت جداگانه تشکیل کشورهای کوچک دهند چرا که متأسفانه بین تورک ائلیهای دو طرف خزر و مناطق مختلف ایران ملتهای دیگری هستند که حقشان است در استانهای خودشان تشکیل کشور دهند. مهم این است که که اتحاد ملی و انسجام هویتی بین ما انسانهای تورک در ایران و منطقه و جهان حفظ شود. اما با وجود این باید همین جا تصریح و تأکید کنیم که قراردهندۀ نهایی در اتحاد یا عدم اتحاد ملت تورک در ایران، مردم و انسانهای ملت تورک هستند. ما فقط هدایت فکری می کنیم. در سالهای اخیر در این باره ما فعالانی ارزشمند و باهوش از ملت تورک قاشقای مثل «ارسلان قشقایی» داشته ایم که به «ضرورت اتحاد اقلیم قشقایی با آذربایجان کبیر» اشاره کرده اند:
که طرح بسیار ارزشمند و مهمی است که متأسفانه از طرف سرمداران حرکت ملی ملت تورک آزربایجان به دلایل امنیتی و مصلحت حال مسکوت ماند؛ اما شخص من معتقدم فکر و ایدۀ ارزشمندی است. همچنین مقاله «علل ناکامی استقلال طلبان ملل غیر فارس» از ارسلان قشقایی حاوی مطالب تئوریک بسیار مهم و تکان دهنده است که می تواند به عمل و واقعیت بدل شود:
اشکال بزرگ نظر مهران بهاری و اشتباه اساسی او
و اما اشکال بزرگ نظر مهران بهاری و در اصل اشتباه استراتژیک و حیاتی او این جاست که «آزربایجان گرایی» را عین «ایران گرایی» می شمارد!!! عجیب تر و مضحک تر این که مانقورتهای آزربایجانی (چه شمالی و چه جنوبی) ایرانچی و روسچو ضد تورک و ضد آزربایجان مثل افشین جعفرزاده، سیدجواد طباطبایی، سید احمد کسروی، سیاوش دادگر، عاریف رحیمزاده و غیره را نمونۀ اعلا و عین «آزربایجان گرایی» می شمارد!!! و همین بزرگترین اشتباه استراتژیک و تئوریک او است؛ برای این که به زبدۀ اعتقاد او در این باره پی ببریم بهتر است نگاهی به مقالۀ «روح دکترین آزربایجانگرایی، عَلَم کردن «هویت آزربایجانی» به جای «هویت ملی تورک» او بیندازیم که این مقاله در فیس بوک موجود است:
https://www.facebook.com/permalink.php?story_fbid=395046960855664&id=100010510893154
مهران بهاری در این مقاله عقیده دارد که «روح دکترین آزربایجانگرایی، عَلَم کردن «هویت آزربایجانی» به جای «هویت ملی تورک»، سعی در تجزیهی خلق تورک ساکن در ایران و تکه پارچه کردن وطن تورک در شمال غرب ایران بر اساس اسم و جغرافیا به دو قسمت آزربایجانی و دهها پارچهی غیر آزربایجانی است. درست یک صد و ده سال است که آزربایجانگرایی، به سد اصلی در راه تشکل هویت ملی مدرن تورک، روند ملتشوندگی تورکزبانان ساکن در ایران و روند وطنشوندگی کل مناطق تورکنشین در شمال غرب ایران تبدیل شده است» (همان).
این سخنان بالا بر اساس این پیش فرض است که استانهای آزربایجانی فقط آزربایجان شرقی و غربی و اردبیل و زنگان هستند در حالی که ابداً این طور نیست و از دربند در شمال آزربایجان شمالی تا همدان در جنوب آزربایجان جنوبی به اضافۀ استانهای جعلی قزوین، مرکزی، تهران، البرز و تمامی شهرهای تورک نشین کوردیستان و کرمانشاه همه و همه آزربایجان جنوبی هستند. بر این اساس هرچند ساوه و فراهان و اراک دارای تورکهای خلج هستند اما هیچ فرقی با شهرهای اردبیل و تهران و تبریز ندارند و همه آزربایجان هستند. این یک طرف قضیه.
طرف دیگر قضیه یعنی خیانتهای دویست سالۀ مانقورتها به ملت تورک آزربایجان و کل ایران نیاز به شرح دارد. باید یادآور شوم که وقتی کتاب «ایران یا ارن؟» خودم را می نوشتم و در حین نوشتن و مطالعۀ منابع و مآخذ و حقایق تلخ به نظری مشابه همین نظر مهران بهاری رسیده بودم خیلی خیلی تأسف می خوردم که چه طور می شود که انسانهایی از ملت تورک این همه به ملت خودشان خیانت کنند؟! اما من برخلاف مهران بهاری کل جریان آزربایجان گرا را در صدو پنجاه سال و بلکه دویست سال گذشته « سد اصلی در راه تشکل هویت ملی مدرن تورک، روند ملتشوندگی تورکزبانان ساکن در ایران و روند وطنشوندگی کل مناطق تورکنشین در شمال غرب ایران» نمی دانم بلکه من خیل انسانهای آزربایجانلی نخبه مثل میرزا فتحعلی آخوندزاده و عبدالرحیم طالبوف و زین العابدین مراغه ای و حسن تقی زاده و احمد کسروی و حسین کاظم زاده ایرانشهر... را نه تنها آزربایجان گرا و آزربایجانچی نمی دانم، بلکه خیل مانقوردهای مأمور استعمار و فراماسونهای دوره دیدۀ استعمارضدتورک صلیبی انگلیس و روس می دانم و همواره در نوشته های پر تعداد خودم که همه شان در سایت آذوح درج شده اند، بر این باور بودم که چه خوشمان بیاید و چه نیاید، چه باور کنیم و چه انکار نماییم، از دویست سال پیش تا کنون نخبگان مانقورت ایرانچی آزربایجانی از مهمترین تئوریسینها و ایدئولوگهای پان ایرانیسم نژادپرست ضدتورک و از مهمترین عوامل استعمار ملت تورک آزربایجان و کل ایران بوده و هنوز هم هستند.
ما هم اکنون در تمامی شهرهای آزربایجان قشر عظیم و قابل توجه نخبگان مانقورد داریم. مانقوردها هستند و واقعی هستند و حقیقت دارند و ثمرۀ کوششهای مداوم و گاه شبانه روزی و سالیان دراز نخبگان مکار و نژادپرست پانفارس و صلیبی و فراماسون ضدتورک و ضد آزربایجان در دویست سال اخیر هستند. مانقوردهای آزربایجان ذیل نام مقدس «آذربایجان» مطلب می نویسند و خود را نمایندۀ «ملت آذربایجان» معرفی می کنند. برای نمونۀ زندۀ این مانقوردهای ضدتورک و ضدآزربایجان که خود را نمایندۀ آزربایجان معرفی می کند، افشین جعفرزاده با نام مستعار «علی عجمی آذرآبادگانی» کفایت می کند که سالهای سال در سایت ضدتورک آذریها و فضای مجازی فعال بود و به تازگی، با دیدن نرمی بیش از حد ما ملت تورک آزربایجان، در میان جامعه تورک به صورت علنی ظاهر می شود و تبلیغات مسموم ضدتورک و ضدآزربایجانی می کند. برای دیدن ماهیت و چهرۀ مکار این مانقورد ضدتورک و ضد آزربایجان مکار و مأمور کارکشتۀ رژیم جمهوری اسلامی ایران، کافی است مقالات و مطالب «علی عجمی آذرآبادگانی» را در اینترنت جست و جو کنیم و بخوانیم یا به این نمایش مضحک وزارت اطلاعات رژیم در دانشگاه زنگان نظری عمیق و دقیق بیندازیم که این مانقورت دوره دیده با یک ملتچی بنام، مناظره می کند:
http://www.azariha.org/%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C/item/1945
اما نباید فراموش کنیم که افشین جعفرزاده، سید جواد طباطبایی و امثال آنها بی شک «مانقورت» هستند نه «ملتچی تورکچو آزربایجانچی» و اینها هیچ کدام نمود «آزربایجان گرایی» مورد ادعای مهران بهاری نیستند، بلکه به روشنی نمودار «ایران گرایی» و «فارس گرایی و فارس پرستی» جریان مسموم و خظرناک مانقورتیسم در آزربایجان و کل ایران هستند. این ابرمانقورتها اگر چرخ گوشت بسیار عظیمی داشتند که می توانستند با آن دست و پای انسانهای تورک تورکچو و آزربایجانچی را ببندند و گوشت آنها را چرخ کنند و جلوی سگان پارس بیندازند، بدون معطلی این کار را می کردند، پس این نظر مهران بهاری که جریان آزربایجان گرا را در این مانقورتها خلاصه و بلکه منحصر می کند، جفای آشکار به هزاران هزار ملتچی تورکچو آزربایجانچی استقلال طلب در سدۀ اخیر در آزربایجان است. البته این را هم بگوییم که مانقورتها و جریان مسموم مانقورتیسم مختص ملت تورک آزربایجان نیستند؛ کما این که بزرگترین تئوریسین و ایدئولوگ پان ایرانیسم یا همان پانفارسیسم، محمود افشار، همان گونه که از نامش پیداست، از تورکان افشاربود، ما مانقورت خلج هم داریم (مهدی خلجی)، مانقورت قاشقای هم داریم (محمد بهمن بیگی) و هم اکنون مانقورتهای دوآتشۀ ضدتورک و ضدآزربایجان اُرُد پرست شمال خراسان و شیروان را هم داریم که دربارۀ ارد ستیزی و پانفارس ستیزی خود من (اوجالان ساوالان) در سایت شیروان مقاله نوشته اند. نکته این جاست کار ما نویسندگان و فعالان ملتچی تورکچو آزربایجانچی در سه دهۀ اخیر این بوده است که گندها و کثافتکاریهایی که همین مانقورتهای تورک و اربابان پانفارس آنها، در دویست سال اخیر در اذهان و مغزهای انسانهای تورک و غیرتورک زده اند، و امروز هم می زنند، یعنی به تعبیر دقیق «مغزآلاییها»ی این مانقورتهای خبیث خائن و جانی را پاک کنیم. «مغزآلایی» اصطلاحی بود که نخستین بار من در کتاب مانقورت نامه خودم آن را نوشتم و به جای اصطلاح «شستشوی مغزی» قرار دادم. حال آیا انصاف است که جناب مهران بهاری ما ملتچیهای تورکچو آزربایجانچی و جریانی را که در سی سال اخیر به نام حرکت ملی ملت تورک آزربایجان پا گرفته و هم اکنون می رود که ملت تورک را به استقلال و رهاشدن از چنگ استعمار فارس مدار برساند، با مانقورتهای ضد ملت تورک و ایرانچی ایران یکی بداند و روح و دکترین آزربایجان گرایی را کلاً پان ایرانیستی تلقی کند؟!
اشتباه مهم استراتژیک مهران بهاری هم در همین خلط بین مانقوردها و ملتچیهای آزربایجان است. خیانت را به ملت تورک در کل ایران، ما مبارزان استقلال طلب حرکت ملی ملت تورک آزربایجان مرتکب نشده ایم، بلکه مانقورتهای ملت تورک آزربایجان مرتکب شده اند و باید همین جا به جناب مهران بهاری با احترام یادآور شوم که همۀ کسانی چون افشین جعفرزاده و دیگران که در مقاله شان به عنوان آزربایجان گرایان پان ایرانیست ضدتورک نام برده اند، در نظر ما ملتچیهای تورکچو استقلال طلب آزربایجان مانقوردهای خائن به ملت تورک آزربایجان هستند و نه تنها جایی در حرکت ملی ملت تورک آزربایجان ندارند، بلکه از خطرناکترین دشمنان نژادپرست فارسچی و ایرانچی قسم خوردۀ ملت تورک و خائن ترین خائنها به ملت تورک آزربایجان و کل ایران نیز هستند؛ البته جناب مهران بهاری می توانند نام تعدادی از همفکران افشین جعفرزاده را در بیانیۀ ضدتورک و ضدآزربایجانی زیر که توسط مانقورتهای ضدتورک و ضد آزربایجان حال حاضر شهرهای آزربایجانی امضا شده اند و در سایت مانقورتهای حاکمیتی (آذریها) درج شده است، ملاحظه فرمایند:
http://www.azariha.org/?lang=fa&muid=53&item=379
البته خود من در کتاب اینترنتی «مانقورت نامه» خودم این مانقورتهای نشاندار اطلاعاتی را در ضمن صدها مانقورت دیگر از جمله سیدجواد طباطبایی و سیداحمد کسروی و مانقورتهایی که در جامعه و فضای مجازی هم اکنون به شدت و به صورت سیستماتیک در شهرهای آزربایجان جنوبی فعال هستند، رسوا ساخته ام. خود جناب مهران بهاری و علاقه مندان دیگر می توانند از این لینک کتاب مرا که اثر من و فعالان دیگر حرکت ملی ملت تورک آزربایجان است، دانلود کرده و مطالعه فرمایند:
http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=2252
http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=31607:---q-q----&catid=2:10&Itemid=18
و برای درک زبدۀ اعتقادات و نظرهای من علاوه بر دهها مقاله که در سایت آذوح و سایتهای دیگر حرکت ملی ملت تورک آزربایجان درج کرده ام، کتابهای دیگر من « ایران یا اَرَن؟- بررسی تحلیلی تاریخ استعمار ملت تورک آزربایجان»، « تبرهای مقدس بیداری بر ریشه های شوم نژادپرستی ایرانی» و « نژادپرستی ایرانی، پانفارسیسم و تورک ستیزی در کتابهای درسی جمهوری اسلامی ایران» کفایت می کند:
http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=697
http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=2298
به طور خلاصه بگویم که در مسئلۀ خیانتهای بی شمار مانقورتهایی از ملت تورک آزربایجان به ملت تورک، من هم در ابتدا به نتایج مشابه مهران بهاری رسیده بودم. من در نوشته های بیدارگرانۀ و افشاگرانۀ خودم کوشیده ام در مورد خیانت خیل آزربایجانلیها به ملت تورک ایران و جهان حساس و بی گذشت باشم. هرچند برخی از انسانهای ملت تورک در آزربایجان شمالی شاه اسماعیل صفوی و بعضاً شاه عباس را تا حد پرستش بزرگ می کنند من او را در نوشته هایم به درستی نقد کرده ام و نقش مخرب او را در از هم پاشیدن و نابودی ملت تورک در ایران و نیز از هم پاشیدن اتحاد هویتی و ملی ملت تورک در منطقه و جهان گوشزد کردم و نیز برخلاف انسانهایی از ملت تورک خودمان در آزربایجان که «تبریز پرستی» پیشه کرده اند و می کوشند به بهانۀ تبریزی بودن و نخبه بودن (؟) تمام مانقورتهای تبریزی و آزربایجانی را به ویژه سیداحمدکسروی و امثال طالبوف و حتی حسین کاظم زاده ایرانشهر را در دویست سال اخیر تطیهر و بزرگ و حتی مقدس سازند، در کتابهای خودم کوشیده ام صورت کریه و نژادپرست ضدتورک و فارس پرست همین مانقورتهای خطرناک و مانقورتهای دیگر را افشا کنم و آنها را بر اساس منافع ملی ملت تورک رسوا سازم و هرچند از سوی مانقورتهایی که اسم خودشان را «تبریزلی» و «آزربایجانلی» گذاشته اند بارها به همین خاطر مورد فحش و ناسزا قرار گرفته ام؛ ولی الان ما و ملت تورک ما در برهۀ حساسی قرار داریم که باید و باید و باید شفاف و بدون تعارف باشیم و از مانقوردهای مسلم قهرمان نسازیم. شفاف باشیم و استقلال طلبی را به طور کاملاً واضح و شفاف سرلوحۀ افکار و شعارهایمان سازیم و حاشیه نرویم. ما هم اکنون در آزربایجان جنوبی دهها بلکه صدها ملتچی قهرمان داریم و نیازی نیست که از مانقورتهای «سونسوز سئویندیرن» (!) تاریخ پردرد آزربایجان، قهرمان آزربایجان بسازیم. هدف ما استقلال آزربایجان جنوبی و نجات ملت تورک آزربایجان در وهله و درجۀ اول و اتحاد با آزربایجان شمالی و در وهلۀ بعد کمک مالی- جانی- مادی- معنوی برای استقلال سرزمینهای تورک نشین دیگر ایران و پیوستن ملت تورک این سرزمینها (یوردلار) به خاک آزربایجان متحد (در صورت امکان و ضرورت) است.
اشکال دیگر نظر مهران بهاری این است که عقیده دارد که پانفارسها، پان ایرانیستها در کل و جمهوری اسلامی ایران به طور اخص از کلمۀ آزربایجان هراسی ندارند و هیچگونه ستیزی با این کلمه نمی کنند که البته این نیز اشتباه است. جمهوری اسلامی ایران و اوپوزیسیون قلابی فارس پرست آن که هر دو ماهیت ضدتورک و ضدآزربایجان دارند، به شدت از نام مقدس «آزربایجان» هراس دارند. نامیدن جمهوری آزربایجان شمالی به نامهای جعلی پان ایرانیستی چون «جمهوری باکو»، «جمهوری بادکوبه»، «ایران شمالی»، «اران»، «جمهوری ناآزربایجان بادکوبه» (؟) و غیره که مثل نقل و نبات تکیه کلام پانفارسهای حاکمیت جمهوری اسلامی ایران و اوپوزیسیون پهلوی پرست آن در داخل و خارج ایران اهریمنی است، شاهدی بر مدعای آزربایجان ستیزی حاکمیت و پانفارسیسم علی العموم است.
پانفارسها و مانقورتهای دست آموزشان چون افشین جعفرزاده و سیاوش دادگر و سیدجواد طباطبایی در مصاحبه ها و صحبتها و نوشته هایشان بارها و بارها کوشیده اند نام مقدس آزربایجان را نیاورند و یا تحریف کنند. به جای آزربایجان جنوبی از اصطلاحات جعلی مثل «شمال غرب ایران»، بهره می برند و به جای «آزربایجان شرقی» از «آذر شرقی» و به جای «آزربایجان غربی» از «آذر غربی» یا «کوردستان شمالی»(؟) بهره می برند که همگی شاهدیم که پان ایرانیسم با همکاری مانقورتیسم، برای حاتم بخشی خاک مقدس آزربایجان غربی و حتی زنگان و همدان به کوردهای جنایتکار ضدبشر تروریست چه کوششهای مذبوحانه ای می کنند. پس این گونه نیست که مهران بهاری می اندیشد. آزربایجان ستیزی پانفارسیسم و پانکوردیسم شکل دیگری از تورک ستیزی آنهاست که باهمکاری و همیاری کامل مانقورتهای آزربایجان در جریان است. مهران بهاری و طرفدارنش باید این را بدانند که راه آزادی کل ملت تورک ایران بی شک از آزربایجان می گذرد. باز تکرار و تأکید می کنم که که راه آزادی کل ملت تورک ایران بی شک از آزربایجان می گذرد. و این که حرکت آزادیستان خیابانی، حکومت ملی پیشه وری، خلق مسلمان شریعتمداری و امثالهم اساساً و ماهیتاً بر پایۀ «ملت تورک» نبود، این هم فرقی در این حکم نمی کند؛ چرا که در سی سال اخیر یعنی فاز جدید حرکت ملی ملت تورک آزربایجان اساساً و ماهیتاً تورک مدار و ملت تورک مدار و استقلال محور (طرفدار سرسخت استقلال آزربایجان جنوبی از ایران) است و در این راه هزاران مبارز جان بر کف در این سی سال اخیر هزینه های گزاف، شکنجه ها، دستگیریها، زندانی شدنها و حتی سر به نیست شدنها داده اند، مهران بهاری و همفکرانش اگر راست می گویند، چرا در بارۀ زندانیهای حرکت ملی ملت تورک آزربایجان در این سی سال هیچ نمی نویسند و آزربایجان گرایی را منحصر در مانقورتیسم می شمارند که بیماری عمدۀ تمام جوامع تورک است و انحصاری به آزربایجان ندارد. این جاهاست که اصرارهای مهران بهاری و همفکرانش در تقلیل آزربایجان گرایی به مانقورتیسم کار دست آنها می دهد و سبب می شود که فعالانی مثل من به سلامت نیت ایشان شک کنیم. تأکید می کنیم: تا زمانی که ملت تورک آزربایجان جنوبی به استقلال سیاسی نرسد، هیچ امیدی و راهی برای استقلال و رهایی ملت تورک در هیچ جا از ایران نیست. از این رو «آلرژی به نام آزربایجان»، «آزربایجان هراسی» و حتی «آزربایجان ستیزی» مهران بهاری که اساساً به بهانۀ مطالعات تاریخی عمیق او و اشتباه استراتژیک در یکی دانستن حرکت ملی آزربایجان ( با ماهیت تورک مدار) در سه دهۀ اخیر با نمونه هایی چون جنبش ضدتورک مشروطیت، جنبش آزادیستان خیابانی و جنبش خلق مسلمان شریعتمداری و نیز به بهانۀ اتحاد ملی کل انسانهای ملت تورک در کل ایران کنونی به وجود آمده است، خیلی خطرناک است و خواه ناخواه سبب تفرقه و ضعف حرکت ملی کل ملت تورک در ایران کنونی می شود.
بازی غرضدار با مفاهیم و اصطلاحات اساسی شگرد بزرگ پان ایرانیسم در ایجاد تشتت بین انسانهای ملت تورک در کل ایران
از شروع فاز جدید حرکت ملی آزربایجان از سالهای ابتدای دهۀ هفتاد شمسی تا کنون پان ایرانیستهای پانفارس ضدتورک با شگردهای مختلف شروع به اختلاف اندازی بین فعالان حرکت ملی کرده اند. قصد آنها این بوده است که جلوی اتحاد کامل انسانهای ملت تورک و بیداری گستردۀ جوانان حق طلب ملت تورک و تمرکز همۀ انسانهای تورک جهت استقلال و رهایی از استعمار و سلطۀ ایران را چه در آزربایجان و چه در جای جای ایران بگیرند. یکی از مهمترین شگردهایشان این بوده و هست که با مفاهیم مهم چون «تورک» که آن را همواره به صورت «ترک» می نویسند و مفاهیمی چون «آزربایجان» که این یکی را هم همواره به صورت «آذربایجان» می نویسند و نیز مفاهیمی جعلی و استعماری و مانقوردساز چون «آذری» به صورت عمدی و با شیطنت «بازیهای زبانی» می کنند؛ مثلاً در فضای مجازی و نوشته های اینترنتی و کامنتهای زیر مقالات حق طلبانه و استقلال طلبانۀ فعالان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان عمداً خود را یک جوان علاقه مند به حرکت ملی ملت تورک و مایل به بیداری معرفی می کنند و چنین می نویسند: «آخرش نفهمیدیم که ما ملت ترک هستیم یا ملت آذربایجان هستیم؟ ترکان آذری هستیم یا آذریهای ترک؟ آذری هستیم یا ترک؟ ترک ایرانی هستیم یا ایرانی ترک؟! اگر «آذری» نیستیم چرا ترکهای ترکیه به ما «آذری» می گویند؟! و ...». هدف از طرح این گونه سؤالات، که اغلب توسط مانقورتهای دوره دیده و بسیار فعال وزارت اطلاعات در فضای مجازی طرح می شود، به هیچ وجه خیرخواهانه و به قصد روشن سازی انسانها و شفاف سازی مفاهیم و اصطلاحات نیست بلکه هدف شوم خلط مباحث و مفاهیم همگون و هم ارز، اختلاف اندازی بین فعالان حرکت ملی و ایجاد تشتت فکری و آشفته کردن ذهن جوانان حق طلب تورک که می خواهند در عرصۀ مقدس حرکت ملی و استقلال ملت تورک از ایران فعالیت کنند، در میان است. چرا که چیز بسیار غامض در حد معادلۀ دو مجهولی در این میان نیست. ما ملت تورک هستیم و وطن برخی از ما آزربایجان است و برخی دیگر یوردهای دیگر تورک نشین. به همین سادگی! ولی غرض این گونه افراد روشن شدن و شفاف سازی نیست بلکه ایجاد غموض و پیچیده سازی و ایجاد شک و شبهه و مشکل و اختلاف است. دقیقا کاری که شیطان انجام می دهد. حقیقت را در بین هزاران حرف دروغ و بیهوده پنهان می سازد و قصدش گول زدن و گمراه کردن و سردرگم کردن و سرگردان کردن انسانها است و لاغیر. این گونه افراد گاه حرکت ملی ملت تورک آزربایجان را فاقد مبانی فلسفی و نظری می خوانند؛ گاه با سوء استفاده از اسم زنانه و تصویر زنانه حرکت ملی را ضد زن معرفی می کنند، گاه بزرگان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان را حریصان به مال و مقام و هدفشان را کسب مقام رهبری می شمارند که سراسر بهتان و دروغ و افترای هدفدار و مغرضانه است، در حالی که بزرگان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان حق دارند رهبری ملت تورک خودشان را در دست بگیرند و این نه تنها عیب نیست، بلکه حُسن است و شیطنتهای دیگر ولی عمدۀ تمرکز آنها در ایجاد اختلاف بین فعالان حرکت ملی ملت تورک در کل ایران با سوء استفاده از مفاهیمی چون «ترک»، «آذری» و «آذربایجان» است.
نکتۀ جالب قانون نانوشته ای بین مزدوران اطلاعاتی و امنیتی رژیم ضدتورک و ضدآزربایجان جمهوری اسلامی ایران هست و آن این که در نوشته ها و مقاله ها و کتابها هر کس به جای استفاده از «ترک» (شکل فارسی) از «تورک» (شکل تورکی) استفاده کند، یا «آذربایجان» (شکل فارسی) را به صورت «آزربایجان» (شکل تورکی) بنویسد، فوراً این شخص، هر که باشد، توسط مأموران اطلاعات رژیم رصد می شود و برای هر گونه اقدام آتی زیر نظر گرفته می شود؛ چرا که اغلب پان ایرانیستها و مانقوردهای نوکر رژیم یا در کل پان ایرانیستهای پانفارس و مانقورت، همواره و اغلب از صورت فارسی این دو کلمۀ مهم یعنی «ترک»، «ترکی» و «آذربایجان» استفاده می کنند و اغلب ملتچیهای تورک آزربایجان و تمام ایران از صورت تورکی این کلمات یعنی «تورک»، «تورکی» و «آزربایجان» بهره می برند. البته همین وحشت پانفارسها از «تورک»، «تورکی» و «آزربایجان» کفایت می کند که چه قدر این کلمات مقدس، برای بیداری ملت ما و روند ملت شوندگی ملت تورک مهم و اساسی هستند. در تعجبم که چرا مهران بهاری در نوشته های فارسی خویش همیشه و همواره از شکل فارسی کلمات «تورک» و «تورکی» یعنی «ترک» و «ترکی»، به جای شکل اصیل تورکی آنها استفاده می کند. این یکی را باید خود شخص ایشان پاسخ دهند. چه رازی در این میان هست؟ در حالی که همۀ ملتچیهای تورکچو آزربایجانچی از جمله خود من در نوشته هایمان شکل تورکی «تورک» و «تورکی» را به کار می بریم و در این راه متحمل هزینه های فراوان شده ایم اما به نوشتن شکل تورکی اصیل وفادار ماندیم، چرا مهران بهاری از نوشتن این دو کلمه به صورت اصیل و تورکی خودش ابا دارد؟ مثلاً در مقاله های زیر از مهران بهاری به شکل نوشتاری واژۀ اصیل «تورک» و «تورکی» که مثل همۀ نوشته هایش آنها را به شکل فارسی «ترک» و «ترکی» نوشته است، دقت فرمایید:
https://www.facebook.com/permalink.php?story_fbid=228689804158048&id=100010510893154
البته با توجه به شکل نوشتاری تورکی «آزربایجان» مهران بهاری نمی تواند یک مانقورت باشد؛ چرا که مقالۀ ارزشمند و تحلیلی او را تحت عنوان «آزربایجان دیگر چه صیغه ای است» را همگی خوانده ایم. باید همین جا یادآور شویم که ترور شخصیت و حذف مهران بهاری به ضرر حرکت ملی ملت تورک کل ایران، اعم از ملت تورک ساکن در آزربایجان جنوبی اشغال شده و سایر ائلها و یوردهای تورک است، چرا که ایشان توانسته است با نوشتن صدها مقاله نظر بسیاری از انسانهای تورک را در کل ایران جذب کند از این رو ما ایدۀ گفتگوی مسالمت آمیز را با ایشان طرح می کنیم و «اشتباهاتش» را با احترام گوشزد می کنیم. امید که مفید باشد و اتحاد ملی مقدس کل انسانهای ملت تورک را در کل ایران فراهم کند. البته تأکید می کنم که به جان هم افتادن ما فعالان تورک در مقطع کنونی و در همه حال سبب می شود که کل پتانسیل ارزشمندمان، مغزمان، فکرمان، وقتمان، انرژی جوشانمان، احساسات و عواطف مقدس دل پرخونمان از ستم و تبعیض فاشیستهای ضدتورک، که همۀ اینها باید و باید و باید صرف مبارزه با فاشیسیم فارس و تروریسم کورد و اتحاد دشمنان خونخوار ضدتورک ما و بیدارسازی گسترده و بی امان انسانهای ملت تورک خودمان برای حفظ و حراست از زبان مادری و جان و مال و ناموس و خاک مقدسمان گردد، صرف جنگ با همدیگر شود و در نتیجه دشمنان خونخوار ضدتورک قسم خورده مان راحت و آسوده در گوشه ای بنشینند و نظاره گر نابودی انسانهای ارزشمند ملت تورک به دست هم باشند. این خطر بزرگ سبب شد که من مقاله حاضر را بنویسم. هدفم متحدسازی است نه تفرقه و خیانت به ملت تورک.
ما ملت آزربایجان نداریم بلکه ملت تورک آزربایجان داریم
واقعیت این است که در ایران علی العموم و در آزربایجان جنوبی علی الخصوص ما «ملت تورک» داریم و «ملت آزربایجان» ترکیبی ضدتورکی و حتی ضدآزربایجانی است. چرا که «آزربایجان» اسم سرزمین و خاک ما ملت تورک است که در این خاک و سرزمین زندگی می کنیم نه این که نام هویت و کیستی اصلی ما نام مهمترین مشخصۀ هویتی ما یعنی زبان ما باشد. آنچه معرف هویت اصلی ما است بی شک «تورک» بودن ماست. پس ما «ملت تورک آزربایجان» هستیم. تورک بودن عنصر هویتی اصلی و اساسی ماست از جهت کیستی ما. ما خود را «تورک» می دانیم و زبان خود را که مهمترین مشخصۀ هویتی ما است، «تورکجه» (تورکی) می خوانیم. اما یک جنبۀ مهم هویتی ما، بستگی ما به سرزمین اشغال شدۀ خودمان «آذربایجان جنوبی» است. از این رو ما «آذربایجانلی» هم هستیم. سر جمع در معرفی خودمان، باید خودمان را «ملت تورک آزربایجان» بنامیم و خود را «تورک آزربایجانی» بخوانیم. این که ما انسانهای ملت تورک، خودمان را «ملت تورک آزربایجان» می خوانیم به هیچ وجه من الوجوه نافی ملت تورک بودنِ «قاشقایها، افشارها، خوراسانلیها، خلجها، تورکمنها، پیچاقچیها، قیزلباشها و غیره» در سرتاسر ایران نیست همگی اینها نیز دقیقاً و عیناً مثل ما و عین ما، «ملت تورک» هستند و همه و همه برادران و خواهران همخون، هم نژاد، هم تبار، همزبان و هم ریشه و هم هویت ما تورکان آزربایجان هستند و باید همگی دست در دست هم داده؛ متحد شده و با اتحاد در برابر فاشیسم ضدتورک فارس و تروریسم اشغالگر و توسعه طلب کورد و دیگر دشمنان خونخوار مشترک ملت تورک بایستیم و از هیچگونه کمک مالی، جانی، نظامی، انسانی، مادی، معنوی به همدیگر مضایقه نکنیم. اما صحبت اینجاست که پان ایرانیسم توانسته است در این صد سال سیاه اشغال سرزمینهای تورک ایران، میلیونها مانقورد از کل ملت تورک، چه آزربایجانلی و چه غیرآزربایجانلی تربیت کند و بی شک فردای فروپاشی رژیم نژادپرست فارس پرست جمهوری اسلامی ایران همین مانقوردها را در تهران و دیگر شهرهای آزربایجان جنوبی مسلح خواهدکرد و به جنگ ما استقلال طلبان ملت تورک خواهدفرستاد. بارها نوشته ام و باز می نویسم خودمان را گول نزنیم باید اذعان کنیم که اکنون پس از حدود بیست و پنج سال از شروع فاز جدید حرکت ملی ملت تورک آزربایجان درصد پایینی از انسانهای ملت تورک آزربایجان و کل ایران را توانسته ایم تا حد استقلال طلبی بیدار سازیم. پانفارسیسم و پان ایرانیسم نژادپرست ضدتورک بی هیچ شکی از درصد بالای مانقوردهای ملت خودمان در جهت سرکوب خودمان بهره ها خواهدبرد. پس اولین و مهم ترین کار ما، به جای افتادن به جان هم، این است که فکری برای فردای فروپاشی رژیم بکنیم و باید همین جا فریاد بکشم که بدون ایجاد شورای رهبری در حرکت ملی ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران نخواهیم توانست با کمترین هزینه بیشترین موفقیت را داشته باشیم.
دلایل تورک بودن هویت ما
تورک بودن هویت ما در اسم کتاب ارزشمند شهید راه استقلال آزربایجان جنوبی و بنیانگذار حرکت ملی ملت تورک در آزربایجان جنوبی در سه دهۀ اخیر یعنی شهید پروفسور محمدتقی زهتابی کیریشچی نیز تحت عنوان «ایران تورکلرینین اسکی تاریخی» دیده می شود. با دقت در این کتاب می فهمیم که خود پروفسور زهتابی نیز به وجود کلیتی به نام «تورکان ایران» باور داشت که اسم کتابش را «تاریخ دیرین تورکان ایران» گذاشت وگرنه به راحتی می توانست بنویسد «آزربایجان تورکلرینین اسکی تاریخی» (تاریخ دیرین تورکان آزربایجان). سؤال از کسانی که به موجودیتی به نام «تورکان ایران» می تازند این است که «آیا شما از پروفسور ذهتابی، رهبرشهید حرکت ملی ملت تورک آزربایجان بیشتر می دانید»؟ آیا پروفسور ذهتابی شهید نمی دانست چه می نویسد؟ آیا دکتر جواد هیأت در سخنان خودش نمی داند از چه می گوید؟ باید تصریح کنیم که خوشبختانه وجهه اصلی حرکت ملی ملت تورک در این سوی آراز بی شک تورک مدار بودن آن است. بزرگان حرکت ملی ملت تورک ما همواره نیم نگاهی هم به تورکیه داشته اند و این ویژگی ارزشمندی است که توطئۀ صلیبیهای ضدتورک روس و فارس و کورد و ارمنی و غیره را در نطفه خفه می کند.
کوشش همۀ گستردۀ همۀ دشمنان پان ایرانیست و صلیبی ما یک هدف دارد: ایجاد اختلاف بین فعالان حق طلب و استقلال طلب ملت تورک در آزربایجان جنوبی و همۀ مناطق و سرزمینهای تورک نشین ایران. و ما باید این توطئۀ مهم را با گفت و گو و گفتمان معقولانه خنثی کنیم نه این که همدیگر را به لقبهایی که هرگز نیستیم، متهم کنیم. از این راه فقط دشمنان متحد ملت تورک ما سود می برند و لاغیر.
سندرم بزرگ شدن بیش از حدّ سر حرکت ملی ملت تورک آزربایجان!
«نوشتن و خواندن بس است! به خدا به پیر به پیغمبر همۀ ما بیدار بیدار بیدار شده ایم! این همه فکر، ایده، نظر بس است. خسته شدیم از بس از شما حرف شنیدیم. کی وقت عمل می رسد؟! وقتی ما هم مثل شما پیر شدیم؟!» این زبده ای است از گفته های جوانان و نوجوانان تورک آزربایجانلی و غیر آزربایجانلی به ما می گویند. به خود من می گویند که «آقاجان مقالات بیست صفحه ای و کتابهای سیصد صفحه ای زیاد نوشته ای. دستت درد نکند. زیاد زحمت کشیده ای. فقط بگو که کی وقت «عمل» خواهدرسید؟ ما دیگر جانمان به لبمان رسیده است. جمهوری اسلامی ایران جلو چشم ما دریاچۀ اورمو را به قصد نسل کشی ملت تورک آزربایجان خشک کرد و ملت ما سالهاست در معرض تهدید میلیاردها تن نمک تصفیه نشده و سمی و در معرض سرطان و مقطوع النسل شدن و مرگهای دردناک و هزاران بلا و بیماری دیگر است. چه کار کردیم؟ حاکمیت ضد تورک جمهوری اسلامی ایران سی و هشت سال است که معادن طلا و مس و مواد معدنی روزمینی و زیرزمینی ما و مغزهای متفکر و نیروی ارزشمند انسانی ما را به توسط سیستم جهنمی آموزش و پرورش استعماری به زبان فارسی غارت و چپاول می کند و ثمرۀ آن جز خاک آلوده به انواع سموم و فقر و بیکاری و اعتیاد و فساد و فحشای تحمیلی و برنامه ریزی شده برای انسانهای تورک ما نیست، چه کار برای استقلال آزربایجان جنوب و رهاشدن از بند استعمار فارس کردیم؟ چند تا دلقک را در شبکۀ سراسری صدا و سیما آورد و دهان بچه ها و انسانهای تورک را توالت کرد و هیچ اقدامی برای تنبیه آنها نکردیم و حاکمیت همین دلقکها را که لایق حداقل بیست سال زندان بودند جلوی چشم همۀ ما و به منظور مسخره کردن ما مبارزان تورک تشویق هم کرد! کی وقت عمل و وقت تنبیه چنین خائنان فرامی رسد؟ آیا حاکمیت با این کارها نمی خواهد به کل انسانهای ملت تورک و ملتهای غیرتورک ایران و منطقه و جهان نشان دهد که آن چه را که به عنوان حرکت ملی آزربایجان می شناسید یک حرکت بی غیرت بی عمل و خنثی است که پشتوانۀ مردمی و اتفاق نظر در مواقع حساس و توان تصمیم گیری در مواقع حساس را هرگز ندارد؟»
همین جا باید با بی رحمی و بدون هیچ تعارف و گذشتی به عنوان یک ملتچی تورکچو آزربایجانچی اذعان کنم که مهران بهاری و همفکرانش در خیلی از مواقع حق دارند که به سردمداری آزربایجان برای حرکت استقلال طلبانۀ ملت تورک در کل ایران، شک کنند؛ چرا که انسانهای ملتچی تورک غیرآزربایجانلی ایران سالهاست به دقت حرکت ملی ما را رصد می کنند و به عیان می بینند که ما ملت تورک در آزربایجان جنوبی با وجود کثرت نفوس نسبت به ملت فارس نتوانسته ایم توفیق چشم گیری در بیداری و به صحنۀ عمل کشاندن اکثر انسانهای ملت تورک خودمان بکنیم، میلیونها تن از انسانهای ملت تورک آزربایجان حتی در شهرهای تورک نشین به کار مانقورتانۀ یاددادن فارسی به جای تورکی به کودکان معصومشان می پردازند و ثمرۀ عملی حرکت ملی ما که البته پرثمر بوده است، گاه چیزی جز به جان هم افتادن گاه و بی گاه بزرگانمان نبوده است! البته باید اذعان کنیم که شیوۀ خشن و پلیسی- امنیتی حاکمیت فارس پرست ضدتورک در مقابله با بیدارگریها و افشاگریهای ما فعالان حرکت ملی در داخل ایران، از عمدۀ علل ناکامی نسبی ما در کار بیدارسازی گستردۀ ملت تورک خودمان در سدۀ اخیر بوده است. ما برای بیدارسازی ملت تورک خودمان عده ای فعال از جان گذشته و بسیار ارزشمند در داخل داریم که در متن جامعه، در شهرها و روستاهای تورک نشین، در مدارس و دانشگاهها، در پادگانها و همه جا در قالب گروههای کوهنوردی و تفریح به بیدارسازی محدود جوانان و نوجوانان دیگر می پردازند و چه بسا بارها و بارها دستگیر و شکنجه و بازجویی و زندانی می شوند و خانواده شان از سرپرست محروم می شود و فرزندان معصومشان رنج و شکنجۀ بی پولی و بی پدری و بی مادری می کشند ؛ اما واقعیت این است که خفقان حاکمیت و «تک چشم بیدار شیطان وزارت اطلاعات» سایۀ شوم خود را در همه جای وطن مادریمان افکنده است. گوناز تی وی در ماهواره، زیر امواج سهمناک پارازیت و تعدادی از سایتهای فیلتر شده حرکت ملی مثل سایت آذوح و دیگر سایتهای ارزشمندمان نیز کاملا محدود هستند و استفاده از آنها برای همه مقدور نیست. اما واقعیت این است که گاهی کم کاری و اختلاف بیهوده در بین بعضی از نیروهای ارزشمند ما نیز مزید علت می شود.
متأسفانه در حرکت ملی ملت تورک آزربایجان، ما به «سندرم بزرگ شدن سر» دچار شده ایم. توضیح این که هر حرکت استقلال طلبانه که صرفاً به تئوری و فکر و ایده و گفتمان مسالمت جویانه و طرح نظر و فکر بپردازد، مغزهای متفکر زیادی را صاحب می شود که این مغزهای متفکر آزموده، وزین، و باتجربه و قوی و گاه بی نظیر هر کدام در مقام تئوری و نظر و فکر می توانند دنیایی را تکان دهند؛ اما با توجه به این که استراتژی را اشتباه برگزیده اند و صرفاً به گفت و گو و گفتمان و حرکت مسالمت جوی تئوریک مدار پرداخته اند، به «عمل» کمتر اقدام کرده اند از این رو سر حرکت ملی بسیار بزرگ و بی تناسب به تن نحیف حرکت شده است و خواه ناخواه این سر بزرگ مدعیان بزرگی هم دارد که سابقۀ سالها و سالها حرکت و اقدام و بیدارسازی و مجاهدت و تلاش را در کارنامۀ خود دارند و هر کدام - البته بحق- خودشان را ملتچی باسابقه و ممتاز و گاه متأسفانه عقل کل حرکت ملی می شمارند و از این رو «گاه» کوچکترین اقدامی را حتی از دوستان و همفکران در انتقاد به بعضی نظرها و افکار خودشان تحمل نمی کنند و در نتیجه متأسفانه به جان هم می افتند و نتیجه اش این می شود که تنها و تنها و تنها دشمنان قسم خوردۀ ملت تورک از این اختلافات ما بهره می برند. آنها در کناری می نشینند و شاد و خرم به جان افتادن نیروهای ارزشمند استقلال طلب حرکت ملی ملت تورک را که هدف غایی و اصلی خودشان نیز هست، نظاره می کنند و همین دشمنان زیرک، گاهی هم با معرفی کردن خودشان به عنوان یک انسان تورک و آزربایجانلی و حتی آزربایجانچی و گاهی تورکچو، بر آتش اختلافات هیزم خشک آماده می گذارند؛ نمونه اش دعوای بین عبدالعزیز عظیمی قدیم و قدرت الله یوسفی بر سر فراکسیون مناطق تورک نشین در مجلس ایران است؛ در حالی که هیچ کس از ما نادر قاضی پور را به عنوان رهبر حرکت ملی قبول نداریم و نخواهیم داشت، چه ایرادی داشت که او هم گوشه ای از این کار دشوار را در دستش بگیرد؟ نمونه اش دعوای بین محمدرضا لوایی و طرفداران عبدالعزیز عظیمی قدیم بر سر همان موضوع مزبور است؛ نمونه اش دشمنی عجیب سالیان بین احمد اوبالی و علیرضا نظمی افشار است؛ نمونه اش اختلاف من و یونس شاملی است؛ نمونه اش اختلاف نظر بین احمد اوبالی و مهران بهاری است؛ نمونه اش اختلاف نظر بین علیرضا اصغرزاده و یونس شاملی است؛ نمونه اش اختلاف نظر بین عباس لسانی و محمودعلی چهرگانلی «بود»؛ نمونه اش اختلاف بین احمد اوبالی و محمودعلی چهرگانی در سالهای گذشته بود که خوشبختانه این یکی به دوستی و اتحاد انجامید؛ نمونه اش اختلاف نظر بین امیر مردانی و مهران بهاری است؛ نمونه اش دشمنی بین احمد اوبالی و تبریزلی بای بک است؛ نمونه اش اختلاف نظر بنیادین بین مهران بهاری و بعضی از آزربایجانچیها است که در عین تورکچو بودن، هیچ کدام حاضر نیستند حرف همدیگر را گوش کنند و قدمی برای رفع اختلاف داخلی «به عقب» بردارند و ... نمونه های دیگر هم زیاد هست که همینها را برگزیدم و البته من از قول جوانانمان نقل کردم تا هشیارتر و متحدتر باشیم. دشمنان مشترک خونخوار ما از این اختلاف نظرها و دعواهای ما خوشحال و راضی می شوند چار که هدف غایی و نهایی همۀ دشمنان نژادپرست ما همین است که ما به جان هم بیفتیم و اتحاد در بین ما به نفاق و دشمنی و ستیز با مبدل شود. سعی کنیم دشمن شادکن نباشیم. آری، این یک بیماری است که هر که از ما نیست لاجرم هر که باشد دشمن ماست. متأسفانه برخی از خود ما گرفتار این بیماری هستیم. روزگاری بود که می گفتند «سایتهای اینترنتی آزاد تبریز و بای بک را خود اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی ایران بازکرده است تا فعالان حرکت ملی را شناسایی کند» اما اینها دروغ و افترای ضدتورک و ضد آزربایجان بود و تبریزلی بای بک نیز مثل دیگر فعالان ارزشمند حرکت ملی روز و شب تلاش می کرد و ارزشمندترین مقاله ها و نوشته ها را منتشر می کرد. گوش و چشممان را بازکنیم و خوب بفهیم که وزارت اطلاعات رژیم نژادپرست ضدتورک و ضدآزربایجان جمهوری اسلامی ایران هرگز و به هیچ عنوانی این قدر احمق نیست که با بازکردن یک سایت تورکچو و آزربایجانچی خودزنی کند. وزارت اطلاعات رژیم فقط و فقط و فقط کارش بازکردن سایتهای پانفارسیستی ضدتورک و ضدآزربایجان مثل «آذریها» و «هویت» و چاپ مجلاتی چون «وطن یولی» و بازی دادن و نقش دادن به مانقورتهایی خائن و خبیث و جانی چون افشین جعفرزاده و سیاوش دادگر و داوود دشتبانی و امثالهم است. اگر بوشناسان حاذق باشیم که هستیم به راحتی بوی گند اندیشه های مکارانۀ مانقورتهای ضدتورکی چون سیدجواد طباطبایی با ملتچیهای خودمان را می توانیم به راحتی احساس و استشمام کنیم. نوشته های مهران بهاری و هیچ فعال تورکی بوی گند نوشته های مأموران مانقورت رژیم جمهوری اسلامی ایران را نمی دهد. باید منصف باشیم.
در ضمن منتسب کردن فعالان تورک بی نظیر و کارهای فکری بی نظیرشان به وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی ایران خواه ناخواه برزگ کردن و مهم و خطرناک و اندیشمندجلوه دادن این نیروی پوشالی است. آری، از دهۀ هشتاد شمسی و قدرتمندشدن حرکت ملی ملت تورک آزربایجان بودند از میان خود ما کسانی که با کوچکترین زاویه ای بین نظر ما با خودشان نوشته ها و بیانیه های کوبندۀ ما را در لزوم عدم همکاری حرکت ملی ملت تورک با جنبش پان ایرانیستی سبز موسوی و کروبی، نوشته شده در اتاقهای فکر وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی و همکاری جمعی این مأموران می خواندند! در حالی که اولا مأموران وزرات اطلاعات رژیم کجا و این سواد و لیاقت و دلسوزی و توفندگی در دفاع از ملت تورک کجا، ثانیاً این اشتباه بزرگ (همراهی با جنبش سبز) را اگر حرکت ملی ملت تورک آزربایجان مرتکب می شد، علاوه بر این که رژیم پوشالی جمهوری اسلامی ایران نفس و عمر دوباره ای می گرفت، دیگر اثری از حرکت ملی ملت تورک آزربایجان باقی نمی ماند و تمامی جوانان جان برکف و پتانسیل آن در پان ایرانیسم و پان فارسیسم ضدتورک حل و مستحیل می شد. آری، از همان سالها بودند فدرالیسم طلبان آزربایجانلی که ما استقلال طلبان تورک آزربایجانچی را به مأمور وزارت اطلاعات رژیم بودن متهم می کردند، در حالی که فدرالیسم و هرچه شبیه آن باشد در ایران اهریمنی با شکست حکومت ملی پیشه وری- که شخص ایشان بنا بنا به تشخیص خودشان عمیقاً به فدارالیسم معتقدبود- و به خاک و خون کشیده شدن و شهیدشدن بیش از پنجاه هزار انسان حق طلب تورک آزربایجانلی توسط اتحاد ارتش جنایتکار شاهنشاهی- مانقورتهای آزربایجانلی سوخت و مرد و نابودشد و تنها و تنها و تنها راه باقی مانده استقلال آزربایجان جنوبی و ائلهای تورک از ایران و یکی شدن و اتحاد دو آزربایجان و تمامی ائلهای ایران با هم است.
باید بدانیم متهم کردن همدیگر به مأمور اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلامی بودن، کاری است که اوپوزیسیون پوشالی فارس پرست به ظاهر ضد رژیم جمهوری اسلامی در خارج از ایران عمداً یا سهواً می کند، و خواه ناخواه سبب بسیار بزرگ و قوی و متفکر و زیرک جلوه دادن این نیروی ضدتورک پانفارس می شود، به هیچ وجه شایستۀ ما نخبگان ملت تورک که توان و پتانسیل و فکر قدرتمند و استراتژیک و ایده های بکر و تحول آفرین و بنیادین ارزشمند عالی برای به استقلال و خوشبختی رساندن ملتمان داریم، نیست. تو را به هرچه ایمان دارید بس کنید این همدیگر را به وزارت اطلاعات رژیم بستن و این نیروی پوشالی رژیم ملا- سیدهای بی سواد انگلیسی مسخره را بزرگ کردن و مهم تر از آنی که هست، جلوه دادن. این کارها به نفع کیست جز خود رژیم ضدتورک جمهوری اسلامی ایران؟
آری، منظور من از عوارض و بیماریهای بزرگ شدن بیش از حد سر حرکت ملی ملت تورک آزربایجان همین بیماری تهمت زدن به فعالان ملی ملت تورک و همدیگر را به دشمن بستن و نسبت دادن است. احمد اوبالی نیز مثل تمامی فعالان ارزشمند پیشکسوت حرکت ملی ملت تورک آزربایجان بیش از سه دهه از عمر و زندگی و آبرو و هستی و کل پتانسیل خودش را در راه بیدارسازی ملت تورک آزربایجان و تمامی تورکان ایران گذاشته است و تهمت زدن به او جز خیانت به ملت تورک چیز دیگری نیست. همان گونه که هر گونه تهمت زدن به فعالان ازجان گذشته و ارزشمندی چون محمودعلی چهرگانی، عباس لسانی، عظیمی قدیم، یونس شاملی، امیر مردانی، داوود توران، علیرضا نظمی افشار، علیرضا اردبیلی، طاهر محامی، لطیف حسنی، احمد اوبالی، حتی مهران بهاری و «دیگران» که نام نمی برم اما همه را در نظر دارم، چیزی جز شادکردن دشمنان ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران نمی تواندباشد.
آری، از یک نظر این اختلاف نظرها اگر پای منافع مسلم ملت تورک آزربایجان در میان باشد، که هست، طبیعی است، اما متأسفانه شاهدیم که هر روز که می گذرد اختلافات جدیدی سربرمی آورند و جوانان تورک ما را که از ما سؤال مقدس عملی «چه باید کرد»؟ می پرسند، هر چه بیشتر سردرگم و دلزده و از حرکت دور می شوند. نتیجه اش این می شود که حاکمیت به مصداق آتاسؤزو تورکی «دییرمان اؤز ایشین گؤرر چاخچاق باشین آغریدار» «کار خودش را می کند و ما با حرف زدن و نوشتن سر خود را به درد می آوریم»! این گفته اگر فارسی هم باشد، ارزشمند است: «دوصد گفته چون نیم کردار نیست». کی اقدام فعل و عمل و کردار فراخواهدرسید؟! حرف زدن و نوشتن و ارائۀ تز و ایده و نظر و فکر بس است. به عیان می بینیم و درد می کشیم که اختلافات بین سردمداران حرکت ملی ملت تورک هر روز زیاد و زیادتر و عمیق و عمیقتر می شوند و این تنها و تنها به نفع حاکمیت فاشیسم راسیست حاکم بر ایران، یعنی جمهوری اسلامی ایران و نیز اوپوزیسیون قلابی فارس پرست نژادپرست ضدتورک آن در خارج از ایران است که فاز جدید پهلوی پرستی را به منظور آلترناتیوسازی از رضا ربع پالانی فاشیست راسیست فارس پرست مکار ضدتورک با همکاری کامل وزرات اطلاعات جمهوری اسلامی ایران، سالهاست آغاز کرده و در فضای مجازی و تلویزیونهای سیاسی فارسی زبان پیش برده اند و متأسفانه باید با درد داد بکشم که تا حدود زیادی در مانقورتسازی از انسانهای ملت تورک ما نیز موفق بوده اند. من به عیان در جامعه و فضای مجازی این را شاهدم و اعلام خطر نیز کرده ام.
متأسفانه حرکت ملی ملت تورک آزربایجان با دیرشدن پیروزی آن، یعنی دیر رسیدن ملت تورک آزربایجان به پیروزی، دچار عارضۀ بزرگ شدن سر (زیادشدن مغز متفکر) و کوچک ماندن بدن شده است. این بدن لاغر نحیف که هیچ ورزش و تحرکی برای قوی کردن عضلاتش نکرده است، هرچند دارای مبانی و اصول نظری بسیار مستحکم شده است، چون در عرصۀ عمل کار مؤثری نکرده است، به خودخوری و به جان افتادن نیروهای ارزشمندش دچار شده است. امروز مقاله نویسی و مقاله خوانی مثل سالهای طلایی دهۀ هشتاد شمسی خریدار ندارد. خیلیها به ما می گویند که به والله هر چی شما می گویید می فهمیم و درک می کنیم فقط کافی است رهبری یا حداقل شورای رهبری باشد و فرمان بدهد. به این جوانان چه جواب دهیم؟ نمی دانم! چرا که با تبلیغات وسیع مأموران وزارت اطلاعات رژیم هرگونه تمایل بزرگانمان به رهبری حرکت، به شدت تقبیح می شود در حالی که اگر رهبر یا حداقل شورای رهبری از این بزرگانمان تشکیل می شد الان وضعیت ما این گونه که هستیم نبود.
آری، دیگر مقاله نویسی مثل سابق ایجاد حرکت و موج نمی کند؛ برای مثال وقتی در دهۀ هشتاد شمسی من یا هر کدام از فعالان حرکت ملی ملت تورک مقاله ای می نوشتیم با استقبال گسترده و همه جانبۀ همۀ سایتهای تورک محور با هر گرایش سیاسی می شد. همه می خواندند؛ تحت تأثیر قرار می گرفتند و شروع می کردند به اقدام عملی در جهت بیدارسازی دوستان و خویشاوندان و اطرافیان خودشان و این گونه بود که هدف ما حاصل می شد. الان بعد از گذشت ده سال دیگر گوشها و چشمها پر شده است و خطر اصلی این است که کمتر مقاله می خوانند؛ کمتر گوناز تماشا می کنند و عجیب و جالب آن که کسانی که به تازگی ملتچی تورکچو شده اند، خیلی بیشتر از قدیمیهایی مثل ما جوش و خروش و تحرک و فعالیت و شور و شوق حرکت عملی دارند. دقیقا مثل کسی که تازه دین خود را عوض کرده است، یک مؤمن واقعی به حقانیت حقوق بشری ملت تورک شده اند؛ شبانه به دیوارنویسی گسترده در شهرها و روستاها و سنگها و صخره های آزربایجان می پردازند و به تماشای مسابقات تراختورسازی می روند و نعرۀ «یاشاسین آزربایجان» را به صورت عملی و جانانه در میدان سر می دهند.
این نوشته های من و امثال من که به قدر کفایت و توان ناچیز خودمان صاحب تئوری و استراتژی هستیم، زنگ بیدارباش به فعالان ارزشمند کارکشته و قدیمی حرکت ملی ملت تورک آزربایجان است. وقتی شما استراتژی عملی مؤثر اتخاذ نمی کنید، نسل جوان تورک چه آزربایجانلی و غیر آزربایجانلی رو به مهران بهاری و مهران بهاریهای دیگر می کنند. چه کسی را مقصر می دانید؟ الان در فضای مجازی شاهدیم که مهران بهاری توانسته است در میان انسانهای ملت تورک ساکن در سرزمینهای خارج از آزربایجان جنوبی و حتی خود آزربایجان جنوبی، طرفداران زیادی پیدا کند. سردمداران حرکت ملی ملت تورک آزربایجان باید بدانند که حرکت ملی ملت تورک از لحاظ تئوری سالهاست که نتیجه داده است؛ میلیونها جوان تورک در کل ایران بیدار شده اند؛ اما همین جوانها متأسفانه اعتقاد پیدا کرده اند که اگر قرار بود حرکت ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی ما انسانهای تورک ایران را نجات می داد، باید تا به حال نجات می داد وگرنه باید چند سال دیگر صبر کنیم تا این حرکت نتیجه بدهد؟! تا ابد؟
ضرورت تعیین شورای رهبری برای حرکت ملی ملت تورک آزربایجان
گفتیم که جنبۀ تئوریک و عملی حرکت ملی ملت تورک آزربایجان آن قدر قوی و گسترده و عمیق شده است که ضرورت اقدام عملی برای پیشبرد آن به شدت احساس می شود. طبیعی است که در این میان فعالانی هستند که صاحب تجارب و ایده های ارزشمند هستند و توانایی و لیاقت رهبری حرکت را هم چه از لحاظ سابقۀ مبارزاتی و چه از لحاظ لیاقت و شایستگی مسلماً دارند که البته حق مسلمشان است و برخلاف خیلیها من با تعیین رهبر حرکت ملی یا حداقل ایجاد شورای رهبری حرکت ملی کاملاً موافقم. دلیل این که سر حرکت بیش از حد بزرگ شده است و همین بزرگ شدن سر، حرکت را از سلامت می اندازد. دیرکرد سردمداران قدرتمند و باتجربۀ حرکت ملی ملت تورک آزربایجان در این باره می رود که کار دست ما و ملت ما بدهد. دشمن از پتانسیل نحس مانقورتیسم در میان ملت تورک نهایت استفاده ها را می برد. کوچکترین بهانه ای که رژیم فراهم می کند، یا با تلاش عده ای محقق می شود مثل تشکیل فراکسیون نمایندگان مناطق تورک نشین ایران، سبب ایجاد اختلافات عمیق بین بعضی از ارزشمندترین فعالان حرکت ملی ملت تورک می شود، در حالی که اگر شورای رهبری وجود داشت، حرکت به سوی عمل و اقدامات مؤثرتر و مفیدتر حرکت می کرد و در مورد فراکسیون مزبور و همه چیز و همه کس نظر قاطع می داد؛ اگر شورای رهبری تشکیل شده بود روزهایی برای تظاهرات و به خیابان کشاندن انسانهای ملت تورک تعیین می شد و همه ملت اطاعت می کردند و به صحنه می آمدند و هر کسی ساز خودش را نمی زد. پرچم حرکت ملی ملت تورک ما مشخص می شد و هر کسی پرچمی بالا نمی برد و مهمترین فایدۀ تعیین شورای رهبری این است که حرکت به سوی عمل می رفت و فرصت استراحت به مغزها و زبانها و قلمها برای تجدید قوا فراهم می شد.
همین فعالان ارزشمندی که هم اکنون به بهانه های مختلف حاکمیت ضدتورک جمهوری اسلامی ایران آنها را به زندانهای طویل المدت فرستاده اگر عضو شورای رهبری بودند، کوچکترین پیامشان از زندان به ملت تورک آزربایجان سبب عمل و به خیابان و صحنه کشیده شدن ملت تورک می شد و در نتیجه حرکت ملی پویاتر می شد و رژیم ضدتورک جمهوری اسلامی ایران حساب کار خود را می کردند؛ اما مأموران کارکشتۀ وزارت اطلاعات سالیان سال است که تبلیغ کرده اند که هر کدام از بزرگان حرکت ملی ملت تورک آزربایجان که نام تعدادی از آنها در همین مقاله آمده است، بخواهد رهبری ملت تورک را بر عهده بگیرد، دنبال مال و پول و ثروت و مقام است (؟) در حالی که همه می دانیم که رهبری حرکت ملی ملت تورک آزربایجان در شرایط کنونی یعنی دستگیری و شکنجه و زندانهای طویل المدت همراه با شکنجه های روانی و روحی در داخل ایران و ترور شخصیت و تبلیغات گسترده بر علیه شخصیت و خانوادۀ فعال ملی ساکن در خارج ایران؛ یعنی به جز مسئولیت و زحمت و مرارت در راه آزادی ملت تورک، هیچگونه نفع مادی برای انسانهای از جان گذشته مان ندارد. بنابراین ملاحظات این بزرگانمان از پیگیری رهبری حرکت منصرف می شوند در حالی که همۀ حرکتهای ملی در دنیا که منجر به پیروزی ملل و استقلال کشورها شده اند، دارای رهبر یا حداقل کادر رهبری بوده اند.
روحی نورانی و مقدس در من دمیده شده است سوای روحی که دارم. روحی، که مثل خورشید که نور می پراکند، فکر می پراکند. روحی که خواب و راحت و شب و روز را از من گرفته است. بارها و بارها برای نوشتن این افکار، از خواب شیرین جان می کنم و بیدار می شوم و می نویسم. مبادا این فکرها از دست بروند و محو شوند. من یک عاشقم؛ عاشق دیوانۀ وطنم آزربایجان هستم. روحی در من سالهاست زنده و بیدار شده است و سالهاست که زندگی ام را به کلی تسخیر کرده است. خواب و خور و راحت و آرام را از من گرفته است، اما دوستش دارم. روح اوجالان ساوالان. روح ملت تورک آزربایجان.
اوجالان ساوالان- جمعه 20/12/ 1395 10-03-2017