نوشتن در خصوص انتخابات در ایران همان قدر که راحت دیده می شود سخت هم هست و به قول فارسی پرستان!، "سهل ممتنع" است. یعنی آن قدر نوشته و مقاله انتشار یافته که عملا تمامی حرفهای لازم گفته شده، و از طرف دیگر هم این حجم زیاد اطلاعات باعث گردیده دقت در تفکر پایین بیاید و مباحث مختلف خلط گردد و بعضی وقتها واقعا بشود مصداق این که "آخه این موضوع چه ربطی به اینی که گفتی داشت؟!"
مقدمه:
مواجهه با انتخابات و به تعبیر بهتر، "رفتار انتخاباتی"، از 3 حال خارج نیست:
- اعتقاد به حضور در دوران تبلیغات انتخاباتی و شرکت در رای گیری(شرکت)،
- اعتقاد به حضور در دوران تبلیغات انتخاباتی و عدم شرکت در رای گیری(حضور)،
- اعتقاد به عدم حضور در دوران تبلیغات انتخاباتی و عدم شرکت در رای گیری(تحریم).
ذکر این نکته ضروری است که معتقدین به "حضور" را نیز بایستی به 2 بخش تقسیم کرد:
- گروهی که نامزد مشخصی را حمایت می کنند و به دلیل رد صلاحیت او در رای گیری شرکت نخواهند کرد،
- گروهی که نامزد مشخصی را حمایت نمی کنند، فقط در تلاش برای استفاده از فضای انتخاباتی اند و در رای گیری هم شرکت نخواهند کرد.
پروسه ی انتخابات را هم می توان به حالتهای زیر تقسیم کرد:
- تفکیک انتخابات به 2 مرحله ی کلی "پیش از انتخابات" و "پس از انتخابات"،
- تفکیک مرحله ی پیش از انتخابات به 2 مرحله ی "قبل از روز رای گیری" و "روز رای گیری"،
- تفکیک مرحله ی قبل از روز رای گیری به 2 مرحله ی "قبل از اعلام صلاحیتها" و "بعد از اعلام صلاحیتها".
حال باید دید معتقدان به تحریم یا حضور یا شرکت در انتخابات در ایران چه واکنشی در مراحل مختلف انتخابات نشان خواهند داد.
1- تحریم: معتقدان به تحریم انتخابات اعتقاد به حضور در فضای انتخاباتی نداشته، رفتار ثابتی در طول مراحل مختلف پروسه ی انتخاباتی نشان می دهند. در رای گیری شرکت نکرده، پیش از روز رای گیری نیز در ستادهای انتخاباتی حضور ندارند. این گروه باور دارد که در انتخابات آتی تقلب خواهد شد.
2- شرکت: معتقدان به شرکت در انتخابات، با کاندیدای خود وارد عرصه شده و از ایام انتخابات برای جلب رای مردم بهره می برند. در روز رای گیری به پای صندوقها رفته و رای می دهند و پس از آشکار شدن نتایج انتخابات هم یا آن را قبول کرده، یا نسبت به تخلفات و تقلب ها اعتراض خواهند کرد. این گروه باور دارد که انتخابات آتی بدون تقلب خواهد بود.
3- حضور: معتقدین به حضور در انتخابات را بایستی به 2 بخش تقسیم کرد:
3.1- گروهی که نامزد مشخصی را حمایت می کنند و به دلیل رد صلاحیت او در رای گیری شرکت نخواهند کرد. اینها تا آخرین مهلت قانونی تلاش خواهند کرد صلاحیت کاندیدای خود را احراز نمایند. اگر صلاحیت نامزدشان داده شد، که رای می دهند و پس از آشکار شدن نتایج انتخابات هم یا آن را قبول کرده یا نسبت به تخلفات و تقلب ها اعتراض خواهند کرد. اگر هم صلاحیت داده نشد، یا رای گیری را تحریم می کنند و رای نمی دهند و یا اینکه به یک کاندیدای دیگر رای می دهند. این گروه باور دارد تقلب (نظارت استصوابی) صورت گرفته و کاندیدای آنها حذف گردیده است، اما در عین حال هم باور دارند که شمارش آرا در ایران همراه با تقلب نبوده و نتیجه ی انتخابات صحیح خواهد بود.
3.2- گروهی که نامزد مشخصی را حمایت نمی کنند و صرفا در تلاش برای استفاده از فضای انتخاباتی اند. اینها رای گیری را تحریم کرده و در روز رای گیری در پای صندوقها نخواهند بود. این گروه در ایام انتخاباتی با استفاده از فرصت به وجود آمده، در ستاد کاندیداهای مختلف حضور یافته و با طرح سوالات و بحث با نامزدها به بیان مشکلات و خواسته های ملی و عمومی می پردازند. به عبارت بهتر، از فضای ایجاد شده توسط رژیم بهره برده و آن را علیه رژیم به کار می برند. این گروه باور دارد که در انتخابات آتی تقلب خواهد شد.
برای روشن تر شدن موضوع و ادامه ی بحث بایستی در نظر داشت که نسبت به صحت نتیجه ی انتخابات هم می توان نمودار زیر را تصور نمود:
- بدون تخلف: نتیجه ی انتخابات تایید خواهد شد.
- همراه با تخلف:
1- اگر این تخلف منجر به تقلب (تغییر نتیجه ی کلی انتخابات) شده، موجب ابطال انتخابات خواهد گردید.
2- اگر این تخلف منجر به تقلب (تغییر نتیجه ی کلی انتخابات) نشده، نتیجه ی انتخابات تایید می گردد.
باید در استفاده از واژه ها و بار معنایی هر یک بسیار دقت کرد.
به عنوان نمونه، نظارت استصوابی شورای نگهبان یک "تخلف انتخاباتی" است و تقلب به شمار نمی رود. مگر اینکه پس از اعلام نتایج انتخابات دستور به حذف فرد برنده شده بدهد و در این حالت "تقلب انتخاباتی" صورت گرفته است (شبیه رفتاری که با آقای چهرگانی در تبریز صورت گرفت). یا اینکه دایره ی حذف شدگان آنقدر گسترش یابد که عملا معنی انتخاب زیر سوال برود، یعنی مثلا رقابت بشود مابین جنتی و حدادعادل! که در این حالت هم "تقلب انتخاباتی" صورت گرفته است.
همچنین اخلال در روند اخذ رای، اخلال در روند شمارش آرا، دستکاری صندوقهای رای، جعل رای و... نیز "تخلف انتخاباتی" به شمار می روند که می توانند در صورت تاثیرگذاری در نتیجه ی کلی انتخابات و برندگان انتخابات، "تقلب انتخاباتی" به حساب بیایند. مانند آن چیزی که در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 شاهد شدیم.
دقت در معنای دقیق این واژه ها بسیار مهم بوده و تعیین کننده است زیرا "تخلف" فی نفسه موجب ابطال انتخابات نمی شود، بلکه تخلفی که منجر به "تقلب" بشود موجب ابطال انتخابات می گردد. به عبارت دیگر، نتیجه ی یک انتخابات که همراه با تخلف بوده، نهایتا، صحیح است اما نتیجه ی یک انتخابات که همراه با تقلب بوده صحیح نیست.
این به آن معنی است که در یک انتخابات که با تخلف همراه است "می توان" شرکت کرد و رای داد، اما در یک انتخابات که با تقلب همراه است نمی توان و نباید رای داد.
در ایران در تمامی ادوار شاهد تخلفات متعدد انتخاباتی بوده ایم، از دستکاری آرا تا نظارت استصوابی. نکته اینجاست که متوجه بشویم آیا در حال حاضر این تخلفات به "تقلب" منجر می گردد یا نه.
در پاسخ به سوال "آیا در انتخابات در ایران تقلب صورت می گیرد؟" باید به پایه های این ادعا اشاره ی مجددی داشت.
ادعای تقلب در انتخابات در ایران اساسا بر دو محور قرار دارد. یکی نظارت استصوابی و دیگری دستکاری در آرای مردم. یعنی:
1- مدعیان تقلب در انتخابات به دلیل نظارت استصوابی: اینها باور دارند که شورای نگهبان یا دیگر نهادهای ناظر، صلاحیت بسیاری از کاندیداها را رد کرده و این تخلف در رد صلاحیتها به حدی است که عملا انتخابات به انتخاب بین بدتر و بدترین تبدیل شده و به تقلب در انتخابات منجر گردیده است.
2- مدعیان تقلب در انتخابات به دلیل دستکاری در آرای مردم: اینها باور دارند تخلف در شمارش آرا به حدی رسیده که در نتیجه ی کلی انتخابات تاثیر می گذارد. در نتیجه از صندوقهای رای نام کسانی خوانده می شود که رژیم می خواهد و عملا شرکت کردن در رای گیری بی معنی است.
تعارض و دوگانگی در رفتار
در بالا واکنشهای رفتاری به انتخابات بررسی شده ( شکل 1 ) و مشخص گردید رفتار یک شخص در قبال انتخابات نمی تواند از 4 حالت خارج گردد و لزوما در یکی از گروههای زیر جای خواهد گرفت:
1- گروه معتقد به حضور در دوران تبلیغات انتخاباتی و شرکت در رای گیری(شرکت)،
2- گروهی که نامزد مشخصی را حمایت می کنند و به دلیل رد صلاحیت او در رای گیری شرکت نخواهند کرد(حضور)،
3- گروهی که نامزد مشخصی را حمایت نمی کنند، در تلاش برای استفاده از فضای انتخاباتی اند و در رای گیری شرکت نخواهند کرد(حضور)،
4- گروه معتقد به عدم حضور در دوران تبلیغات انتخاباتی و عدم شرکت در رای گیری(تحریم).
در این نوشته سعی بنده بر اثبات وجود تقلب در انتخابات ایرانی نیست، بلکه هدفم تحلیل کلی رفتار انتخاباتی گروههای مختلف و اعتراض به رفتارهای متعارض و دوگانه در برخورد با انتخابات است:
1- اینکه در مورد یک انتخابات مشخص دو رفتار متفاوت اتخاذ کرد و 2 حالت از 4 حالت فوق را گرفت، این غیرمنطقی است. به عنوان مثال نمی توان یک انتخابات را هم تحریم کرد و هم شرکت کرد. به عبارت دیگر، اگر شخصی بگوید من انتخابات را تحریم می کنم و در رای گیری هم شرکت خواهم کرد این یعنی آن شخص قطعا دچار دوگانگی در رفتار بوده و بایستی پاسخگوی این عمل نیز باشد. البته عملا و در عالم واقع هم چنین اتفاقی بعید است که رخ بدهد و چنین فردی، در صورت وجود، قطعا شایسته ی تقدیر و تشکر است!!
2- اینکه یک شخص در انتخابات قبلی یکی از حالات فوق و در این انتخابات یک حالت دیگر را انتخاب بکند فی نفسه قابل توجیه است. یعنی اگر در انتخابات قبلی تحریمی بوده و در انتخابات فعلی شرکت بکند، آن فرد می تواند دلیل بیاورد (منطقی یا غیرمنطقی) که در انتخابات قبلی تقلب صورت می گرفت ولی در این انتخابات تقلب نخواهد شد. یعنی بایستی ثابت بکند که در این انتخابات، هم نظارت استصوابی زیاد نبوده و به تعدادی از کاندیداهای مناسب اجازه ی حضور داده شده و هم اینکه در شمارش آرا تقلب نخواهد شد.
3- اما در مورد دو انتخاباتی که همزمان برگزار می شوند چه می شود گفت؟ اگر شخصی در مورد هر دو انتخابات یک رفتار ثابت اتخاذ بکند که هیچ، منطقی است. اما اگر در مورد دو انتخاباتی که همزمان برگزار می شوند دو رفتار متفاوت داشته باشد چه؟ یعنی به طور مثال اگر انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات شوراها همزمان برگزار شوند، در انتخابات ریاست جمهوری حضور داشته باشد ولی در انتخابات شوراها شرکت کرده و رای بدهد. یعنی دو رفتار انتخاباتی متفاوت در یک زمان. (نگاه مجدد به شکل 1 و دقت در تفاوت شرکت و تحریم)
در این حالت، یعنی مورد 3، آن شخص می تواند بین دو انتخاباتی که همزمان برگزار می شوند گزینه های ((تحریم، حضور، شرکت)) را انتخاب نماید. یعنی مثلا در یکی تحریمی باشد و در دیگری شرکت. یا در یکی حضور داشته باشد و در آن یکی تحریم. در جمع بندی تمامی این حالتها نهایتا به دو حالت کلی خواهیم رسید:
الف- ((حضور - تحریم)): یعنی معتقد به تحریم یکی و حضور در دیگری باشیم. تعارضی وجود ندارد، زیرا در هر حال در رای گیری شرکت نخواهیم کرد. ما باور داریم در انتخابات تقلب صورت می گیرد و معتقدیم در یکی از انتخاباتی که همزمان صورت می گیرند می توان از فضای انتخاباتی استفاده کرد و در دیگری نمی توان. به عنوان نمونه، می توان انتخابات ریاست جمهوری را تحریم کرد و در انتخابات شوراها حضور داشت.
ب- ((شرکت - تحریم)) و ((شرکت - حضور)): یعنی معتقد به شرکت در یکی و تحریم یا حضور در دیگری هستیم. اینجاست که تعارض به وجود می آید، زیرا اعتقاد داریم در یکی از انتخاباتی که همزمان برگزار می شوند تقلب صورت می گیرد، اما در آن یکی تقلب نمی شود!
چه باید کرد؟
اعتقاد به گزینه ی ب تنها در یک حالت منطقی و قابل توجیه است و آن هم اینکه بگوییم باور داریم در شمارش آرا تقلب صورت نمی گیرد و اگر هم تقلبی وجود داشته باشد تنها در نظارت استصوابی است. به این ترتیب، در انتخابات ریاست جمهوری رای نمی دهیم چون نظارت استصوابی به گونه ای بوده که کاندیدهای مورد نظرمان حذف شده اند اما در انتخابات شوراها رای می دهیم چون به کاندیداهای ما مجوز داده اند. اما در هر حال، باور داریم در شمارش آرا تقلب نمی شود.
تعارض در رفتار و دوگانگی (که هدف از طرح این نوشته اعتراض به این مورد است) وقتی پدید می آید که یک شخص در توجیه اعتقاد خود به گزینه ی ب، دلیلی غیر از دلیل فوق بیاورد. یعنی بگوید در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمی کنم چون در شمارش آرا تقلب می شود، اما همان شخص در یک جای دیگر از لزوم شرکت در انتخابات شوراها که همزمان با ریاست جمهوری برگزار می گردد صحبت نماید.
به عنوان یک معتقد به حضور در انتخابات باور دارم این تعارض نه تنها موجب ضربه به اعتبار آن فعال سیاسی است، بلکه به فعالانی که با وی در یک جبهه اند نیز ضربه خواهد زد. همچنان که به عنوان نمونه در مورد مشخص غرب آذربایجان، عملا چند سالی است که تعارض در استدلال برخی فعالین ملی به اعتبار حرکت ملی آذربایجان ضربه زده و بار سنگینی بر دوش حرکت گذاشته است.
اگر در غرب آذربایجان و مخصوصا در شهرهای سولدوز، اورمیه، بوکان سالهاست بر حضور جدی مردم در انتخابات مجلس و شوراها تاکید می شود این امر لزوما به معنی دعوت مردم به شرکت در انتخابات و دادن رای نیست.
تاکید بر حضور گسترده ی مردم در غرب آذربایجان در انتخابات مجلس و شوراها آنقدر جدی بوده که گاها از سوی ناظرین خارجی (خارج از حرکت ملی) با دعوت به شرکت در انتخابات اشتباه گرفته بشود اما وقتی یک فعال ملی خودش هم باور داشته باشد که آرای مردم در شهرهای غرب آذربایجان بدون تقلب شمرده می شوند، آن وقت است که اعتبار سخن به خطر می افتد. یعنی اگر بگوییم که در اورمیه 3 نماینده ی ترک به این دلیل نامشان از صندوقها بیرون آمد که آرای ریخته شده در صندوقها بدون تقلب شمرده شده اند، آن وقت بایستی قبول کرد در سولدوز هم تقلبی صورت نگرفته و نماینده ی کرد در این شهر با آرای مردم انتخاب شده است!
به عبارت بهتر و در واقع، درست این است که گفته بشود در اورمیه 3 نماینده ی ترک به این دلیل انتخاب شده اند که هزینه ی این امر برای رژیم کمتر بوده، و در سولدوز هم نماینده ی کرد انتخاب شده چون فایده اش برای رژیم بیشتر بوده است.
دعوت به حضور گسترده ی مردم در غرب آذربایجان در انتخابات مجلس و شوراها به این دلیل نیست که بخواهیم از صندوقها آرای ریخته شده به نام کاندیداهای ترک "شمرده" بشوند. بلکه هدف اصلی از این حضور، افزایش آگاهی مردم نسبت به خطر گروهکهای تروریستی کرد و ادعاهای ارضی آنهاست. هدف بعدی نیز (با استفاده از فشار مردم و افزایش موج اعتراضات نسبت به ادعاهای ارضی گروهکهای کرد) اعمال فشار بر رژیم است تا "شاید" نام نماینده ی ترک از صندوقها با تقلب یا بی تقلب "بیرون آورده شود". هدفی که به ندرت و به سختی محقق شده و به پارامترهای بسیاری بستگی دارد.
مساله ی مهم این است که در نظر داشته باشیم نام شخصی که از صندوق بیرون می آید بسته به هزینه-فایده ای است که رژیم می برد.
در انتخابات گذشته ی مجلس در شهر اورمیه رژیم (نیروی سیاسی غالب در ساختار قدرت- اصول گراها) در دوراهی گیر کرده و بایستی یک از دو حالت زیر را انتخاب می نمود:
1- دادن کلان شهر اورمیه به جبهه ی اصلاحات (یک نماینده ی ترک و یک نماینده ی کرد) و همچنین به جان خریدن اعتراضات مردمی نسبت به درآمدن نام نماینده ی کرد از صندوقها.
2- به دست آوردن کلان شهر اورمیه با دو نماینده ی اصول گرا (که هر دو ترک هستند)، حذف اصلاح طلبان، و ساکت نمودن مقطعی اعتراضات مردمی نسبت به حضور گروهکهای کرد در غرب آذربایجان.
بدیهی است که گزینه ی دوم انتخاب بشود، همان گونه هم شد!
ماهها قبل از برگزاری انتخابات گذشته ی مجلس، اخبار و گزارشات متعددی از سوی رسانه ها منتشر گردید و مشخص شد دولت روحانی خواستار انتخاب 3 نامزد اصلاح طلب (2 کرد و 1 ترک) از اورمیه و 1 نامزد اصلاح طلب (کرد) در سولدوز است. حتی کار به جایی رسید که نام این افراد نیز آشکارا از سوی استانداری آذربایجان غربی به فرمانداریهای دو شهر اورمیه و سولدوز ابلاغ گردید. همچنان که در بالا ذکر شد، نهایتا پس از مذاکرات پشت پرده ی دو جناح حکومتی مقرر گردید کلان شهر اورمیه به خواست جناح قویتر (اصول گرایان) شکل بگیرد و در عوض جناح ضعیفتر (اصلاح طلبان-گروهکهای کرد) سولدوز را در اختیار بگیرند.
به عبارت بهتر، شکست گروهکهای کرد و جبهه ی اصلاحات در کلان شهر اورمیه موجب گردید به جبران پیروزی رژیم (اصول گراها) در این شهر، سولدوز را علیرغم یک هفته اعتراضات گسترده ی مردمی در خیابانها، به نماینده ی اصلاح طلب وابسته به گروهکهای کرد بدهند. اگرچه، رشد بیسابقه و قدرتگیری گسترده ی حرکت ملی در این شهر نیز در این تصمیم رژیم بی تاثیر نبوده و برای سرکوب حرکت ملی در این شهر، به گروهکهای تروریستی کرد میدان داده شده است.
از یاد نبریم دلیل حضور فعالین شناخته شده ی حرکت ملی در روز رای گیری در شهر اورمیه، رای دادن نیست. بلکه نشان دادن جدیت حرکت ملی در دفاع از خاک آذربایجان، اعمال فشار بر مسئولان رژیم و افزایش هزینه ی انتخاب نمایندگان کرد از سوی رژیم در این شهر است. این حضور فعالین را نمی توان و نباید با عنوان "شرکت فعالین ملی در انتخابات" در نظر گرفت و انتشار داد.
به عبارت بهتر، بایستی از یاد نبرد که هدف ما از حضور در انتخابات ارتباط با مردم و بیان عمومی خواسته ها و مطالبات است نه بیرون آوردن نام یک شخص از صندوقهای رای. اگر در این میان نام اشخاصی که به هر دلیلی می توانند به نفعمان باشند نیز از صندوقها بیرون آمد، چه بهتر!. اما نباید این را به حساب "شمرده شدن آرای مردم" گذاشت و اینگونه تبلیغ کرد. ترغیب مردم به شرکت در انتخابات با عنوان و پوشش حضور در انتخابات، دوگانگی و عملی غیراخلاقی است و قطعا ضرر آن کل حرکت ملی را گرفتار خواهد کرد.
خلاصه اینکه، اگرچه خواست مردم و اعتراضات مردمی موجب تاثیر در نتیجه ی انتخابات می شود اما این اهرم به خصوص پس از وقایع سال 1388 عملا کارآیی خود را از دست داده و به تنهایی تاثیر چندانی در نتیجه ی انتخابات نخواهد داشت، مگر اینکه با موارد و شرایط دیگری نیز همراه گردد. همچنان که در مورد اورمیه شاهدش بودیم و وقتی اعتراضات مردمی و فشار عمومی با پارمترهای دیگر همراه گردید نتیجه داد، اما در سولدوز علیرغم چندین روز درگیری و اعتراضات گسترده ی خیابانی، چون پارامترهای دیگر همراه با این خواسته ی عمومی نبودند، نتیجه نداد.
خاتمه:
یک معتقد به "حضور" در انتخابات اخلاقا موظف است صراحتا دلیل اعتقاد خود به وجود تقلب در انتخابات را بیان نموده و پای ادعای خود نیز بایستد.
اعتقاد بنده و گروهی که در آن مشغول به فعالیتم (آذوح)، حضور در انتخابات است. باور داریم که هم از لحاظ نظارت استصوابی و هم از نظر شمارش آرا تقلب صورت گرفته و حضور در پای صندوقهای رای تاثیری در نتیجه ی انتخابات نخواهد داشت. در عین حال معتقدیم بایستی از فرصت به وجود آمده پس از اعلام نام کاندیداهای تایید صلاحیت شده استفاده کرده و با حضور در ستادها یا مراسمهایی که به نام انتخابات برپا می شود به بیان خواسته ها و مطالبات ملی و عمومی پرداخت.
استفاده از این فرصت تبلیغاتی در ایام انتخابات، بازی در زمین رژیم به نفع خودمان است و بدون تحمل هزینه ی بازداشت و دستگیری فعالین، می توان همراه با استفاده از تریبونهای رسمی به صحبت و ارتباط مستقیم با مردم پرداخت. علی الخصوص در غرب آذربایجان، بایستی که از این فضا به بهترین نحو بهره برده و مردم را بیش از پیش نسبت به خطر گروهکهای تروریستی در این بخش از آذربایجان آگاه نموده و فشار مردمی علیه مسئولان حکومتی در این خصوص را افزایش داد.
در چرایی باورمان به وجود تقلب در انتخابات هم بایستی به اختصار گفت: تخلفات یک پای همیشگی انتخابات بوده و واقعا هم انتخاباتی بدون تخلف در ایران برگزار نگردیده است. این تخلفات بعضی وقتها در همان حد تخلف باقی مانده و تاثیری در نتیجه ی کلی انتخابات نداشته، در بعضی موارد نیز به تقلب منتهی گردیده و نتیجه ی کلی انتخابات را تغییر داده است. به عبارت دیگر، نتیجه ی انتخابات تابعی از آرای ریخته شده به صندوقها و خواست رژیم بوده است.
اما انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 ما را به این قطعیت رساند که دیگر پس از آن تاریخ نتیجه ی انتخابات تنها به خواسته ی رژیم بستگی داشته و آرای ریخته شده در صندوقهای رای تاثیری در این تصمیم نخواهند گذاشت. در 8 سال گذشته نیز تغییری در نحوه ی شمارش آرا و مجریان انتخابات داده نشده و یا تضمینی هم مبنی بر عدم تکرار تقلب به وجود نیامده است. در واقع، در شرایط فعلی، حضور در پای صندوقهای رای و دادن رای عملا بی معنی است. و این سوای بحث نظارت استصوابی است که در آن زمینه هم باور داریم حذف کاندیداهای مختلف به حدی رسیده که عملا به تقلب در انتخابات منتهی گردیده و نتیجه ی انتخابات را از اعتبار ساقط ساخته است.
باز هم لازم به تاکید است که هدف اصلی این نوشته اثبات وجود تقلب در انتخابات در ایران نیست. هدف این نبوده که ثابت گردد بهترین رفتار در زمان انتخابات، حضور است و در حال حاضر بهتر از گزینه های "شرکت" و "تحریم" می باشد. بلکه هدف بنده یادآوری چندین باره ی این مطلب است که هر فعال سیاسی وظیفه دارد و بایستی که از دوگانگی پرهیز کرده، بر سر مواضع خود ایستاده و آشکارا سخن بگوید.
این که تصور کنیم سیاست یعنی در لفافه سخن گفتن، اشتباه است. مفاهیم سیاسی بایستی که به درستی و به جا به کار برده شوند و اشتباه در این امر نه تنها به خود شخص، بلکه به بقیه ی فعالین سیاسی هم ضربه زده و نهایتا به کل حرکت ملی سرایت خواهد کرد. بایستی بالاخره در یک جایی به این بی اخلاقی های رفتاری "نه" گفت و ایستاد.
اگر در انتخابات پیشین حامی تحریم بوده ایم و اکنون حامی مشارکت هستیم، بایستی که پاسخگوی این تغییر نیز باشیم. البته که یک شخص عادی در قبال این تغییر در رفتار انتخاباتی نیازی به پاسخگویی ندارد، اما یک فعال سیاسی که در انتخابات پیشین حامی تحریم بوده و در این خصوص سخن گفته و نوشته و تشویق کرده، اکنون که خواستار مشارکت در انتخابات است باید که دلایل تغییر رفتار انتخاباتی خود را بیان نماید. بایستی توضیح دهد چگونه به این باور رسیده که دیگر تقلب نخواهد شد. این نه فقط به جهت حفظ اعتبار خود شخص بلکه به جهت باقی ماندن اعتبار حرکت ملی است تا چنین تغییرات رفتاری اشخاص به نام کلیت حرکت ملی نوشته نشود.
این کاملا غیراخلاقی است که در انتخابات شوراها شرکت کرده و برای کاندیدای مشخص رای جمع کنیم، اما در جای دیگر هم بیان نماییم که اعتقاد به "حضور" در انتخابات داریم. این درست نیست! شرکت و حضور دو رفتار انتخاباتی مجزایند و همان گونه که بررسی شد ممکن نیست در یک انتخابات واحد، دو رفتار متفاوت اتخاذ کرد.
مخلص کلام این که اگر به هر دلیلی، هر دلیلی، به این باور رسیده ایم بایستی از فلان شخص حمایت کرده و در روز رای گیری به وی رای بدهیم نباید این را زیر پوشش های مختلف مخفی کرد. شجاعانه بیان کنیم و پشت حرفمان و نظرمان هم بایستیم. باور کنیم ملت خیلی بیشتر از آنچه که تصور می کنیم، آگاه و فهیمند. باور کنیم دود این دوگانگی و تعارض بیش و پیش از همه به چشم خودمان خواهد رفت.
و البته که بایستی ذکر گردد و البته لازم به ذکر هم نیست که اختلاف سلیقه و عقیده به هیچ وجه نباید به کدورت و دشمنی تبدیل شده و وسیله ای بشود برای ضربه زدن به حرکت ملی و تخلیه ی انرژی فعالین. انتقادات در این نوشته صرفا مربوط به اشخاصی است که به هر بهانه ای جرات ایستادن در کنار اندیشه های خود را نداشته، هزینه ی تفکرات خود را بر دوش کلیت حرکت ملی می اندازند.
وگرنه که برای هر فعال ملی-سیاسی که شجاعانه عقایدش را بیان می کند، جان قوربان!
گوج، بیرلیکده دیر.....
01-02-1396
امیر مردانی
سخنگوی آذوح