دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی
برخلاف تصور عموم که نظامهای سیاسی، در دوگانهی دیکتاتوری(اقتدارگرا) و دموکراسی خلاصه میشوند، باید اذعان داشت که تنوع بسیاری در هر یک از نظامها وجود داشته و طیف وسیعی از انواع حکومتها را شامل میشود. از انواع حکومتهای اقتدارگرا میتوان تمامیتخواه، حکومت شخصی، پاتریمونیالیسم، حامیپروری، حکومت نظامیان، حکومت تکحزبی، شبه دموکراسی و... را برشمرد.
شایان ذکر است که این تقسیمبندی مطلق نبوده و نمیتوان نظامهای به واقع موجود را درون یکی از این انواع حکومتهای اقتدارگرا تبیین کرده و گنجاند، بلکه به سبب ویژگیهای هر نظام اقتدارگرا، به نسبت میتوان آنها را درون هر یک از این تقسیمبندیها جای داد. به عبارتی در عین حال که یک حکومت اقتدارگرا را میتوان حکومت شخصی نامید به سبب برخی ویژگیهای دیگر میتوان آن را حامیپرور و شبه دموکراتیک نیز قلمداد کرد.
از ابزارهای اقتدارگرایی برای اعمال کنترل، ایجاد ترس، خشونت، تجسس و نظارت شدید و کیش شخصیت میباشد. اما با این حال همه رژیمهای اقتدارگرا نیازی به آنها به عنوان مهمترین ابزار کنترل اجتماعی ندارند بلکه روش دیگری که یارگیری خوانده میشود را به کار میگیرند؛ حامیپروری از جمله روشهای یارگیری است که این گونه دولتها با دادن مزایای خاص و یا جانبداری کردن از افرادی خاص یا گروهی کوچک، به یارگیری از میان مردم میپردازند و در ازای آن، خواستار حمایت عمومی میشوند. مشاغل داخل دولت یا بخشهای اقتصادی در اداره دولت، قراردادهای تجاری یا مجوزهای فعالیت، اعطای ارزهای دولتی، کالاهای همگانی همچون جادهها و مدارس به همراه حق و حساب و رشوه تنها شمار محدودی از ابزارهایی هستند که دولت برای این کار در اختیار دارد و در نهایت به رانتجویی منجر میشود. به طور کلی یارگیری در زمینه حفظ اقتدارگرایی، چه بسا ممکن است موفقتر از روشهای اجبارآمیز عمل کند.
مشروعیت که از گذشته به معنی قانونی بودن یا طبق قانون بودن است در حال حاضر عنصر "رضایت" نیز به معنای آن افزوده شده و عموماً مشروعیت یعنی توانایی ایجاد و حفظ این اعتقاد در میان مردم که نظام سیاسی موجود برای جامعه مناسب است. بر این اساس نمیتوان مدعی شد که تنها نظامهای دموکراتیک از مشروعیت برخوردارند چه بسا رژیمهای اقتدارگرا ممکن است نهادینه شده و بنابراین مشروع و باثبات باشند و همانند نظامی دموکراتیک، حمایت مردمی را کم و بیش دارا باشند. شاید علت این است که مردم نمیتوانند جایگزینی برای آن تصور کنند. به عبارتی اگر مردم درکی محدود از مفهوم دموکراسی داشته باشند، اقتدارگرایی میتواند گزینهای جذابتر به نظر آید. از سوی دیگر اگر کارایی نظام به طور مکرر یا برای زمانی طولانی از بین برود، وضعیت مشروعیت این نظام سیاسی به خطر افتاده و اصطلاحا نظام با بحران مشروعیت روبهرو میشود. در نظامهای حامیپرور این بحران زمانی رخ خواهد داد که منابع توزیعی برای جلب رضایت پیروان به پایان رسیده و این روش توانایی خود را در ارائه مزایای سابق از دست داده باشد. به عبارت دیگر در این گونه نظامها معیار مشروعیت، نه رضایت مردم بلکه رضایت پیروان است و دقیقا بر همین مبنا است که مشارکت سیاسی تودهها از جمله شرکت حداکثری مردم در انتخابات، ارزش و اهمیتی برای نظامهای حامیپرور ندارد. زیرا پیروان به حد قابل ملاحظهای تنور انتخابات را داغ خواهند کرد...
١۴٠٠/٣/٢۵