کارتون ماجراهای گالیور با نام اصلی The Adventures of Gulliver ، اقتباسی است از رمان مشهور به سفرهای گالیور Gulliver's Travels ، نوشتۀ جاناتان سویفت Jonathan Swift ، نویسندۀ ایرلندی، که در قرن هفدهم میلادی به رشته تحریر درآمد و از مشهورترین داستانهای کودکان جهان لقب گرفته است. این داستان، از داستانهای کلاسیک و مشهور ادبیات انگلستان میباشد. نخستین نسخه از کارتون سفرهای کارتون در سال 1968 م. توسط شرکت آمریکایی به نام Hanna-Barbera Productions & Taft Broadcasting تولید شد و توسط تلویزیون ای بی سی آمریکا ABC-TV پخش شد. داستان این مجموعۀ کارتونی از این قرار است که گالیور به همراه سگش، تگ (Tagg)، به دنبال پدرش میگردد. در این بین آنان به شهر لیلیپوت (Lilliput) میرسند. ساکنان این شهر تنها چند سانتیمتر قد دارند. گالیور و سگش در ابتدا به وسیلهٔ ساکنان عجیب این شهر دستگیر میشوند اما بعداً تبدیل به دوستان خوبی میگردند و گالیور با کمک آنها به جستجوی پدرش و همچنین گنجی که نقشهاش را پدرش به او داده بود ادامه میدهد. در این راه کاپیتان لیچ، به عنوان نقش منفی داستان، همواره سعی در دزدیدن نقشه دارد.
این کارتون در دهه شصت شمسی از شبکههای اول و دوم سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش میشد، و لحظات خوبی را برای نسل ما متولدین دهه¬های پنجاه و شصت شمسی، که آن هنگام کودکان یا نوجوانانی بیش نبودیم، به ارمغان میآورد، یکی از کارتونهای جذاب نوستالژیک و خاطره انگیز آن دوران به شمار می رود. شخصیتهای این کارتون جالب را گالیور تشکیل میدهد با دوستانش به نامهای: گلام، ایگل، بانکو و دختری زیبا به نام فلرتیشیا و نیز کاپیتان لیچ به عنوان شخصیت منفی.
گلام/ گلوم (Glum)، همان شخصیت کارتونی دوست داشتنی اما ناامید، مآیوس کننده، منفی باف و دلسردکنندۀ کارتون است که مدام به گالیور و دوستانش که در میدان عمل و مبارزه، در پی راه حلی برای غلبه بر مشکلات مختلف هستند، میگوید: «ما موفق نمی شیم! من می دونم! کارمون تمومه! من می دونم!»
اکبر منانی، مدیر دوبلاژ این انیمیشن و گوینده نقش گلام، در مورد چگونگی طراحی صدای این نقش میگوید: «من همیشه بر این باور بودم برای طراحی صدا مناسب برای کاراکترهایم به دنبال مصداق عینی برای آن باشم؛ به طور مثال برای طراحی صدای کاراکتر گلام که مدام از عبارت «من میدونم» بهره میبرد به دوران کودکی ام مراجعه کردم. هیچ وقت یادم نمیرود در آن دوران، گدایی با یک شنل بلند و گردن کوتاه، بسیاری وقتها به در خانۀ ما میآمد و میگفت: «بده در راه خدا» و آن لحنی که این جمله را ادا میکرد، به شدت برای من جالب بود و در ذهن من نقش بست. وقتی برای اولین بار کاراکتر گلام را دیدم، فوری آن لحن صدا و شخصیت در ذهن من شکل گرفت به گونهای که تصمیم گرفتم از آن بهره گیرم؛ ولی با این تفاوت که در طراحی شخصیت گلام، تم «ناامیدی» را به او اضافه کردم؛ چون در نمونه اصلی، آن شخصیت گلام تا این حد ناامید نیست و تنها گاهی اوقات از ادبیات منفی بهره میبرد و در نهایت این دیالوگهای منفی، که با نوعی جمله معترضه همراه میشد، برای بسیاری از مخاطبان جذاب شد و با گذشت سالها، هنوز در ذهن مخاطبان نقش بسته است».
به نظر من، شخصیت گلام، از شخصیتهای نوعی و تیپیکال است و گلامها همه روزه در زندگی واقعی ما، و دور و اطراف فعالان حرکتهای ملی، سیاسی، اجتماعی، حقوق بشری، حقوق زنان، حقوق معلمان، حقوق کارگران، محیط زیست و امثالهم به وفور می پلکند. گلامها به هیچ عنوان اهل عمل و مبارزه و هزینه دادن نیستند و هنر بزرگشان نق زدن مداوم، منفی بافی، ایجاد یأس و ناامیدی و ایرادگیری از کارها و مبارزات اهل عمل است. گلامها محصول جوامع استبدادزده و تحت استعمار هستند و جالب این که بیماری گلام شدن مسری است و به خاطر پوشش و لعاب به ظاهر خیرجویانه، مصلحت خواهانه، عافیت طلبانه افکار و سخنان این موجوداتِ انگل، بیماری گلام شدن مسری هم هست و به راحتی و با یک دیالوگ ساده منتقل می شود! برای همین باید از آن به عنوان یک بیماری روانی اجتماعی یادکرد. گلامها اهل عمل نیستند؛ بلکه مفت خوار و پخته خوار هستند و در کمین هستند تا مبارزات و هزینه دادنهای فعالان ثمر بدهد و اینها نتیجۀ مبارزات و از خودگذشتگی فعالان را به نام خود جا بزنند. در اصطلاحات عامیانۀ ترکان آذربایجان «حارامی آری» (زنبور حرامی/ زنبور حرامخوار) را داریم. این اصطلاخ عامیانه به مفت خواری برخی از زنبوران نر اشاره دارد که از دسترنج زنبوران عسل ماده می خورند، بدون این که زحمتی برای جمع آوری شهد گلها و تولید عسل کشیده باشند. گلامها بی هیچ شکی آفت حرکتهای ملی و اجتماعی هستند. آنها گاه ریاکارانه در هیأت افرادی دلسوز و خیرخواه درمی آیند و مدام در گوش فعالان وسوسه می کنند که «باباجان، تو رو چه به این کارها؟ برو دنبال نان باش که خربوزه آب است! برو از زندگی خودت لذت ببر. ول کن این حرفها رو. زیاد حرف بزنی سر به نیستت می کنند! خانواده ات بی سرپرست میشن و...». جالب این که تیپ شخصیتی گلام نمی توانند موفقیتهای اهل عمل و مبارزان واقعی را تحمل کند، از این رو می کوشد با زبان ریاکارانه و متظاهرانه موفقیتهای بزرگ فعالان را کوچک و حقیر بشمارد. در واقع مبتلایان به این مرض روحی کمبود جرأت و شجاعت اخلاقی خودشان را می خواهند با تحقیر و کوچک شماری مبارزان اهل عمل و کارهای باارزششان، جبران کنند و برای همین با شدّت و حدّت در پی تحقیر و کوچک شماری مبارزان حقیقی حرکت هستند.
والت دیزنی، هنرمند بزرگ آمریکایی، در سخن معروف خود این تیپ شخصیتی را به عنوان بامسمای «مسموم کننده ها» نامگذاری کرده است و در معرفی آنها چنین گفته است: « کسانی که دلسردتان می کنند و خلاقیتتان را زیر پا می گذارند و می گویند که نمی توانید کاری بکنید» و آنها را در مقابل «الهام بخشها»، یعنی کسانی که پیش قدم می شوند تا زندگی دیگران را غنی کنند، روحیۀ آنهارا بالا ببرند و به آنها الهام ببخشند، قرار داده است و توصیه کرده است که از مسموم کننده ها دوری کنیم و الهام بخش باشیم و خودمان را با افراد الهام بخش احاطه کنیم و با آنها معاشرت بیشتری داشته باشیم.
تجربۀ سالیان دراز به من آموخته است که رسیدن به تمامی آمال و ایده آلهای ملی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، بشری ممکن است و تنها کسانی می توانند به این آمال برسند که با امید و ایمان و اتکا به نفس وارد میدان عمل شوند و بدون هیچ اعتنایی به نق زدنها و توصیه های گلامها در مسیر مقدس خودشان بی محابا و بدون توقف حرکت کنند. هیچ کاری غیرممکن نیست. هیچ قله ای نیست که انسان نتواند آن را فتح کند. فقط باید اعتماد به نفس داشته باشیم و عمل کنیم؛ آن هم به معنی حقیقی کلمه. ما باید گلامهای زندگی خودمان را ورد زبانشان این است که «ما موفق نمی شویم من می دانم»؛ «کارمان تمام است من می دانم»؛ « نمی توانیم»؛ «از دستمان برنمی آید»؛ «همۀ دنیا علیه ماست»؛ «هیچ کس با ما نیست»؛ «نمی گذارند موفق شویم»؛ «همه مان را می کشند؛ اما حقمان را نمی دهند» و امثالهم، از مسیر راه زندگی و مبارزه خودمان بیرون بیندازیم و بی محابا به سوی اهداف انسانیمان پیش برویم. در مسیر پیشرفت و موفقیت و ساختن کشوری بهتر و دنیایی برتر حد و مرزی که نتوان از آن گذشت، وجود ندارد. تنها باید مثبت اندیش و فعال بود و در این مسیر مقدس انسانی، گلام، این تیپ شخصیتی را که مدام مأیوس می کند؛ می ترساند و انرژی منفی می دهد، از دور و برمان و از زندگیهایمان بیرون کنیم، بلکه باید به مانند ویروس ایدز با آن مبارزه کنیم.
دکتر اختیار بخشی- پنجشنبه 14 اردیبشهت 1396