در روزهای اخیر و بعد از دومین مناظره ریاست جمهوری که "زبان ترکی و منطقه آذربایجان"، بعنوان "پیشران انتخابات ۱۴۰۰" نظر هر کسی را جلب میکرد؛ تحلیلهای گوناگونی از جانب فعالین دلسوز حرکت ملی آذربایجان و سایر کنشگران داخل و خارج ایران بیان شد. در میان این تحلیلها، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱) قدرت و عظمت حرکت ملی آذربایجان و تاثیر چندین ساله فعالیتهای فعالین حرکت و نمود آن در بالاترین سطح کشور.
۲) نیاز به رای کاندیداها و جلب نظر و آرای تورکها و آذربایجان توسط آنها بعنوان پایگاهی پرچمعیت در کشور.
مسئله جمعکردن رای و مشارکت حداکثری مسئله این انتخابات نیست و همیشه مورد بحث بوده است. اما نکته قابل توجه اقدام شورای نگهبان در عدم تایید بعضی اشخاص بود که میتوانست در مشارکت حدکثری مردم کمک کند.
۳) شعار زدگی و عدم داشتن برنامه در حل مشکلات توسط کاندیداها مخصوصا در مسئله آذربایجان و تورکهای ایران.
این مورد صرفا برای ترکها و آذربایجان نیست، بلکه سخنانی که در جهت رفع معیشت مردم مانند یارانه ۴۵۰ هزار تومانی و جایگاه زنان در دولت آیندهشان ایراد میکنند؛ شعارهایی بیش نیستند و عملی نخواهند شد.
این موارد و چندین مورد دیگر تحلیلهاییست که با وجود نقدهایی فقط سیاستهای داخلی ایران را در نظر گرفته و بیان میشود.
نکته دیگر قدرتها و صفبندیهای جهانیست که باید مورد بررسی قرار گیرد.
در سال ۲۰۱۰ با شروع "بهار عربی" تحت تاثیر قدرتهای جهانی که در ظاهر برای رسیدن به دموکراسی و از بین بردن دیکتاتوری بود، هدف دیگری نیز وجود داشت. هدف مساعد کردن شرایط و ایجاد اتحادیه عرب برای متعادلکردن قدرت در منطقه در برابر افزایش قدرت روسیه، چین و حتی ایران بود. این پروژه با وجود موفقیتهایی تقریبا شکست خورد.
اما چند سالیست سیاستی در منطقه در حال اجراست که ما شاهد قدرتگرفتن ترکها هستیم. ایجاد اتحادیه کشورهای ترک با پیشتازی ترکیه و بسیاری اتفاقات که این ادعا را ثابت میکند.
– حل و فصل مناقشه منطقه قاراباغ میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان بعد از ۳۰ سال
– اتحاد ۹ کشور ترک با پیشتازی ترکیه
– پرداختن به مسئله ترکهای اویغور و ظلمی که توسط چین به آنها میشود توسط اتحادیه اروپا و آمریکا
– اعتراضات و قیام ملت " تورکستان جنوبی" در شمال افغانستان که خواهان استقلال از این کشور هستند.
و چندین مورد دیگر مانند شعر خوانی اردوغان و جوابهای ظریف و پانایرانیستها.
لازم به توضیح است اعتراضاتی که در کشورهایی همچون ترکیه مانند اعتراضات کارگران و دانشجویان که چندی پیش به وقوع پیوست و همچنین اعتراضات اویغورها و ملت تورکستان جنوبی و ... تقریبا همانند سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ در کشورهای عربیست.
این موارد و بسیار مورد دیگر اتفاقاتیست که در سطح جهانی در حال وقوع است و شاید بتوان به آن نام "بهار ترکی" را داد. رویدادهایی که خواسته یا ناخواسته ایران و ترکهای ساکن آن را و مهمتر از همه آذربایجان جنوب آراز را وارد معادلاتی میکند. معادلاتی که در سطح جهانی اتفاق میافتند. معادلاتی که نیاز به بحث فراوان دارند و باید توسط فعالین حرکت ملی آذربایجان تحلیل شوند.
در مورد انتخابات ۱۴۰۰ نیز همین معادلات و صفبندیهای جهانیست که باعث مطرحشدن مسئله ترکها و آذربایجان بیش از انتخابات گذشته میشود. پالسهایی از جانب هر یک از کاندیداها که بیشتر به قدرتهای جهانی داده میشود نه صرفا برای جمعکردن رای، شعار دادن و یا تحت تاثیر قرار گرفتن قدرت حرکت ملی آذربایجان.
حتی در روزهای اخیر که آقای سعید محمد برای حمایت و تبلیغ آقای رئیسی به تبریز آمده بود، سخنانی در راستای قطب فرهنگیکردن تبریز و جاده ابریشم ایراد نمود که همگی دلیلی بر این ادعاست.
پن: تمامی این تحلیلها در کنار یکدیگر به واقعیت نزدیک خواهد بود و نتیجه درست خواهد داد و بررسی یکی یکی آنها نتیجه درستی نخواهد داشت.