از نظر ماکس وبر آیندهی وضع بشر تراژیک است، زیرا در انتخاب میان دوگانههای بسیاری، سردرگم بوده و در نهایت نمیتواند با قطعیت و اطمینان خاطر یکی را برگزیند. از جمله این دوگانهها، میتوان به دوگانه دینداری و سکولاریسم اشاره کرد. بحران معنویت و عرفانهای نوظهور در مهد سکولاریسم؛ یعنی غرب دلیلی بر درستی این ادعای وبر میباشد.
در ایران عصر پهلوی نیز در راستای غربیسازی و سکولاریسم سیاستهایی به اجرا درآمد؛ تبلیغ عظمت تاریخی ایران پیش از اسلام و برگزیدن تقویم شمسی به جای قمری در زمان رضاشاه (١٣٠۴) که گرچه مبدأ آن هجرت پیامبر بود اما ایران را از تقویم مناسک اسلامی دور میکرد. در ادامه پسر پای خود را فراتر از جای پای پدر گذاشته و در سال ١٣۵۴ تقویم شاهنشاهی را رسمی میکند که مبدأ آن تاجگذاری کوروش میباشد. همچنین یکجانشینسازی اجباری و بیرحمانه عشایر، مقررات اجباری پوشاک( کلاه پهلوی، بعدها کلاه شاپو و کت شلوار) برای مردان، کشف حجاب زنان ایرانی تا شبیه زنان متمدن غربی شوند که تنها روسپیان از این امر مستثنی بودند! این سیاست، بسیاری از زنان محجبه را سالها خانهنشین کرد.
از این گونه سیاستهای پهلوی در راستای غربیسازی و سکولاریسم که دغدغه ظاهر داشته، موارد بسیاری را میتوان ذکر کرد اما ضدیت با اسلام به حدی بود که بارزترین و نمادینترین آیین شیعی یعنی مراسمات ماه محرم از جمله روضه خوانی و دستهجات در سال ١٣٠٨ قدغن اعلام شد اما به دلیل اعتقاد مردم، این مراسمات به صورت پنهانی برگزار میشد. علی رهنما در آرامانگرای اسلامی مینویسد؛ ایرانیان در دوران پهلوي "خود را با زندگی دوگانه سکولاریسم در انظار و دینداری در خفا هماهنگ کردند." این نوع سبک زندگی، نقطه مقابل سبک زندگی در دوران جمهوری اسلامی است؛ یعنی "دوگانه دینداری در انظار و سکولاریسم در خفا." با توجه به این نوع سبک زندگی، مراسمات ماه محرم وجه ایدئولوژیک پیدا کرده و با وجود اوجگیری اپیدمی کرونا امسال نیز توسط مداحان دولتی و خصوصی درحال برگزاری است. اما در میان سردرگمی جامعه ایرانی در این دوگانگی و در میان افراط و تفریطهای پهلوی و جمهوری اسلامی، این فضیلت، درستی و صداقت است که از جامعه رخت بربسته و رذیلت، دورویی، دروغ و بیاعتمادی بدیل آن گشته.